امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

(1402 فروردين 16، 9:33).آرام. نوشته است: سلام 
من دیگه رد دادم  809197ps94ijjhwg
تا حالا تا این حد از خط قرمز ها رد نشده بودم ...
مشکل اینجاست که عذاب وجدانم گذاشتم کنار...
و اصلا فکر نمی کنم دارم کار اشتباهی انجام می دم..

اصلا برای چی باید پاک بود  ؟

سلام
خط امتیازتون میگه دوماه تجربه پاک بودن دارید. اون دوماه حالتون خوبتر نبود؟؟ انرژی تون بیشتر نبود؟؟ حس نمیکردید خودتون از خودتون راضی ترید؟؟ از ته دل خوشحالتر نبودید؟؟؟ حس نمیکردید خدا بیشتر دوستتون داره و از بندش راضی تره؟ 

وقتی از خط قرمزا ادم رد میشه دیگه نه یادش میاد پاکی چیه نه سلامتی چیه نه گناه چیه نه خدا چیه کلا رد میده...تو دلش میگه حالا که رد شدم اینبارو خرابش کنم تا دوباره یه دوره خوب رو شروع کنم.

همین اتفاق بارهای قبلم افتاده...اینم کار شیطانه...
ولی همین که اومدید اورژانس نشون میده فعلا تسلیم نشدید حداقل 100 درصد نشدید.

سعی کنید خط قرمزهارو از همین لحظه رعایت کنید. حتی خط های نارنجی ...یعنی کنترل ذهن و دست و نگاهتون رو خیلی جدیتر بگیرید و روی کاغذ بنویسید.
یکم جدی باشید. قوی باشید. یکم ورزش کنید تا قوی و سرحال بشید. اگه میتونید یه دوش 5 دقیقه ای خیلی سریع بگیرید تا حال و هواتون به کل عوض بشه. و خودتونو مشغول کار کنید. 5 تا کار رو روی کاغذ بنویسید و پشت سر هم مشغولش بشید. مثلا تمام لباسهای کمدتونو بریزید بیرون و دوباره مرتب کنید بذارید سر جاش اگه میتونید اتو هم کنید. یا ازینجور کارها... بیکار نمونید.
چون از خط قرمزا رد شدید وسوسه ها سراغتون میاین...بلند از درون سرشون داد بزنید...دستاتونو مشت کنید. و بلند از درونتون فریاد بزنید من خیلی قویتر از شما هستم
من پاک میمونم 
من کوهم و شما بادید کی تونسته باد کوه رو تکون بده
روحیتونو قوی کنید. 


موفق باشید.
مواظب خط قرمزا باشید. ادم اروم اروم خط قرمزا رو رد میکنه. ارو اروم گول میخوره. اروم اروم شیطنت میکنه. وقتی بیکار باشید فکرهای شیطنت امیز سراغ ادم میاد ...باید محکم و قاطع باهاشون برخورد کنید. وگرنه یه فکر شیطنت امیز به یه سرچ بد منجر میشه. جدی که باشید از همون اول نزدیک هیچ خط قرمزی هم نمیشید. 
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
(1402 فروردين 16، 9:33).آرام. نوشته است: سلام 
من دیگه رد دادم  809197ps94ijjhwg
تا حالا تا این حد از خط قرمز ها رد نشده بودم ...
مشکل اینجاست که عذاب وجدانم گذاشتم کنار...
و اصلا فکر نمی کنم دارم کار اشتباهی انجام می دم..

اصلا برای چی باید پاک بود  ؟


سلام ،
آرام جان همه ی ما این لحظات سخت و تجربه کردیم . اینکه خودت واقف به کار نادرست و گناهت هستی خودش خیلی ارزشمند هست . 
وقتی این پست و اینجا ارسال کردی یعنی عذاب وجدان داری و اینطور نیست که به کل بیخیال شده باشی . 
به نظر من هرباری که لغزش میکنی برای خودت مشخص کن که چرا رفتی سراغ این کار ؟ تاریخ و ساعتش کی بود ؟ چه کاری میتونستی انجام بدی تا درگیر نشی و در مرحله ی بعدی سعی کن زمان لغزش هات و عقب بندازی . 
مثلا اگر هر دو روز تکرار میشه هربار چند روز بهش اضافه کن و بهانه دست خودت بده که نلغزی . 
تو قطعا میتونی این لغزش هارو مدیریت کنی . 
زمانیکه تعداد لغزش ها زیاد میشن و حس سرخوردگی ناشی از اون باعث میشن تا فکر کنیم دیکه نمیتونیم ترک کنیم و نمیشه نظم و اضافه کردن چارچوب مشخص به سبک و روتین های زندگی میتونه تا حدود زیادی باعث بهبودی ما بشه. 
من خیلی کنجکاو هستم که بدونم اصلا باور تو به عجز و ناتوانی خودت و تکرار خ ا از کجا نشات میگیره ؟! برنامه ریزی ، درس ، کار و فعالیت های شخصی و اجتماعی مگر نداری ؟! چطور میشه که زمان باارزشت و میذاری برای خ ا ؟! 
به نظرم ریشه یابی کنی و از نو شروع کنی حتما موفق میشی ، الان فقط استرس و ناراحتی باعث شده تا بلغزی و قبولش کنی .

این پست و دیروز در گروه سرو ارسال کرده بودن ، من خوندم یادداشتش کردم . به نظرم خوندن این پست میتونه برای تو هم موثر باشه . 
اجازه نده وسوسه شروع بشه و ادامه پیدا کنه  302

نقل قول: یادمه دکتر آذرخش مکری در مورد لغزش میگفت که اکثر آدما صبر میکنن تا از سرسره سر بخورن پایین و اون آخرا که بیشترین شتاب رو دارن، سعی میکنن خودشونو بگیرن؛ در حالی که کار درست اینه که از همون اول اجازه ندن پرت بشن پایین!
به نظرم نمیشه جلوی وسوسه رو گرفت؛ فلذا به جای تلاش بی جهت برای تغییر فکر، بیایم محیط رو عوض کنیم؛ چه محیط فیزیکی و چه محیط فکری.
یه دوش آب سرد، یه آبدوغ خیار تگری، یه پیاده روی تو طبیعت، موسیقی کلاسیک و نهایتا کار و کار و کار!
جسارت نباشه خدمت دوستان، من نه سنی دارم و نه تجربه ای؛ منتهی با این سر سوزن ذوق، میتونم به یقین بگم که هیچ چیزی مثل کار، آدمو از فساد دور نگه نمیداره. یه معجزه ی به تمام معنا. اگه واقعا درگیر کاری بشیم که دوستش داریم و با ذوق و شور و شوق هر روز خودمونو عادت بدیم که کار کنیم، فکر کنم ریسک لغزش به مینیمم ترین حالت خودش میرسه.
حالا دقیقا موقع وسوسه، یه چیزی که خیلی کمک کننده است، اینه که وسوسه رو تو نطفه خفه کنیم. یه قانونی داریم به اسم «پا لای در»، که میگه اگه با خواسته های کوچیک یه شخصی موافقت کنید، به احتمال خیلی زیاد بعدا با خواسته های بزرگ و بزرگترش هم موافقت میکنید! همه تجربه کردیم که لغزش به سادگی هر چه تمام تر از یه متن، عکس، خاطره و خلاصه از کوچک ترین موقعیتی شروع میشه و این ماییم که تصمیم میگیریم پر و بالش بدیم یا بی اعتنایی کنیم؛ دقت کنید مبارزه کردن و استقامت وهمی بیش نیست! تنها و تنها بی اعتنایی!!
نقل قول: من خیلی کنجکاو هستم که بدونم اصلا باور تو به عجز و ناتوانی خودت و تکرار خ ا از کجا نشات میگیره ؟! برنامه ریزی ، درس ، کار و فعالیت های شخصی و اجتماعی مگر نداری ؟! چطور میشه که زمان باارزشت و میذاری برای خ ا ؟! 

به نظرم ریشه یابی کنی و از نو شروع کنی حتما موفق میشی ، الان فقط استرس و ناراحتی باعث شده تا بلغزی و قبولش کنی .

از اینجا نشات می گیره که هیچ دلیلی واسه فعالیت هام ندارم 
یه آینده ی گنگ دارم 
یه آینده ای که حتی نمی دونم چی می خوام 
و حتی دیگه چیزی رو دوست ندارم که بخوام 
چیزی نیست که بخوام بهش برسم ، همیشه قبل از اینکه چیزی رو می خوام ،فراهم میشه و یا به محض اینکه بگم ،فراهم می کنن ، بدون تلاش ...
فقط یه چیزی هست که خلافه خواستمه ، اونم همین جریان نیاز و خ.ا  و ایناست ..
نمی تونم قبول کنم که من چیزی رو می خوام و نمیشه ...
اگه برم سمت گناه و بزنم به در بی خیالی ، همه چی خوبه ، می رم دانشگاه ،میام ، با همه خوبم ، اطرافیان حسرت زندگیمو می خورن و ... 
اما اگه بخوام گناه نکنم ، اعصابم می ریزه بهم ، بداخلاق می شم ، چون خیلی فکرم مشغول میشه و خلاصه زندگی تلخخخ
.....
کبوتر هوایی شدم
ببین عجب گدایی شدم 
دعای مادرم بوده که 
منم امام رضایی شدم 
(1402 فروردين 16، 19:01).آرام. نوشته است:
نقل قول: من خیلی کنجکاو هستم که بدونم اصلا باور تو به عجز و ناتوانی خودت و تکرار خ ا از کجا نشات میگیره ؟! برنامه ریزی ، درس ، کار و فعالیت های شخصی و اجتماعی مگر نداری ؟! چطور میشه که زمان باارزشت و میذاری برای خ ا ؟! 

به نظرم ریشه یابی کنی و از نو شروع کنی حتما موفق میشی ، الان فقط استرس و ناراحتی باعث شده تا بلغزی و قبولش کنی .

از اینجا نشات می گیره که هیچ دلیلی واسه فعالیت هام ندارم 
یه آینده ی گنگ دارم 
یه آینده ای که حتی نمی دونم چی می خوام 
و حتی دیگه چیزی رو دوست ندارم که بخوام 
چیزی نیست که بخوام بهش برسم ، همیشه قبل از اینکه چیزی رو می خوام ،فراهم میشه و یا به محض اینکه بگم ،فراهم می کنن ، بدون تلاش ...
فقط یه چیزی هست که خلافه خواستمه ، اونم همین جریان نیاز و خ.ا  و ایناست ..
نمی تونم قبول کنم که من چیزی رو می خوام و نمیشه ...
اگه برم سمت گناه و بزنم به در بی خیالی ، همه چی خوبه ، می رم دانشگاه ،میام ، با همه خوبم ، اطرافیان حسرت زندگیمو می خورن و ... 
اما اگه بخوام گناه نکنم ، اعصابم می ریزه بهم ، بداخلاق می شم ، چون خیلی فکرم مشغول میشه و خلاصه زندگی تلخخخ
.....

به نظر من ، دلیل نداشتن برای فعالیت ها از سردرگمی میاد . به خصوص اگر کمالگرا باشی و زندگی رو برای خودت سخت بگیری . 
چرا آینده ی گنگ ؟! یعنی نمیدونی که برای ادامه ی زندگی چی میخوای ؟! یاد گرفتن یک حرفه ؟ درس خواندن ؟ ازدواج ؟ 
عزیز جان من فکر میکنم با عمل نکردن و دست رو دست گذاشتن هم ما یک مسیر از زندگی رو انتخاب میکنیم . مسیری که به مقصدِ زیاد خوبی هم ختم نمیشه . 
وقتی گناه میکنی زندگی میتونه روال عادیش و طی کنه ولی این تو هستی که از عزت نفست و حال خوبت چیزی باقی نمیمونه . 
گناه کردن خیلی آسون هست و این پرهیز و تقوا هست که سخت هست . اینکه آدم خودش رو از خیلی چیزها که امروزه عادی شدن حفظ کنه کار خیلی سخت و ارزشمندی هست . 
اینکه فکر میکنی با گناه نکردن فکرت درگیر میشه و عصبی میشی به دلیل این هست که عادت کردی به گناه و ذهنت به قولی معتاد شده . این ذهن تو هست که اون لذت و میخواد و اینطور میشه که حس میکنی انگار یک چیزی رو گم کردی . 

از اولین ماه از سال جدید زمان زیادی نگذشته ، من میتونم درکت کنم و میدونم که اینکار میتونه برای تو سخت و اذیت کننده باشه ولی اگر میشه قدم به قدم ترک کن . اهدافت رو بنویس ، چک لیستی برای خودت تعیین کن و تصمیم بگیر که تغییر کنی . 
یک چشم اندازی از آینده ی آرام در نظر بگیر و بعد فکر کن چه کاری میتونی انجام بدی تا بتونی به اون آرام ایده آل برسی . 

فراموش نکن تو دختر شاد و بااراده ای هستی  1
 سپاس شده توسط
حالم خوب نیست تو را خدا کمکم کنید وضعیت من اورژانسی است
 سپاس شده توسط
وضعیت من اورژانسی است حالم خوب نیست
 سپاس شده توسط
حالم خوب نیست تو را خدا به دادم برسید
 سپاس شده توسط
سلام
آقای احمدی از وضعیتی که هستید خارج بشید
بلند بشید و کمی پیاده روی کنید 
دست وصورتتون رو با اب سرد بشورید و تو هوای ازاد نفس عمیق بکشید
تنها نباشید اعضای خانواده رو به صحبت بگیرید و حواس خودتون رو پرت کنید
اگر میتونین برید بیرون و پیاده روی کنید.
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
(1402 فروردين 24، 23:09)سعید احمدی نوشته است: حالم خوب نیست تو را خدا به دادم برسید

سلام سعید جان
امشب شب قدره
بیا صحبت کنیم تا حواست پرت بشه

چند سالته داداش جان؟
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
سعید کجایی؟
بیا اورژانس یا بیا پروفایلم کارت دارم

داداش تا اوکی نشدی جایی نرو همینجا کانون بمون
مدام اخرین ارسالها رو بزن تا برات پیامهای جدید بیاد
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
(1402 فروردين 24، 23:24)يا ماه بني هاشم نوشته است: سعید کجایی؟
بیا اورژانس یا بیا پروفایلم کارت دارم

داداش تا اوکی نشدی جایی نرو همینجا کانون بمون
مدام اخرین ارسالها رو بزن تا برات پیامهای جدید بیاد

سلام
(1402 فروردين 24، 23:58)سعید احمدی نوشته است:
(1402 فروردين 24، 23:24)يا ماه بني هاشم نوشته است: سعید کجایی؟
بیا اورژانس یا بیا پروفایلم کارت دارم

داداش تا اوکی نشدی جایی نرو همینجا کانون بمون
مدام اخرین ارسالها رو بزن تا برات پیامهای جدید بیاد

سلام

سلام بهتر شدی؟؟؟ 
برنامه ای برای شب قدر نداری؟؟ دعای جوشن کبیر یا قرآن مثل آب رو آتیش میمونند
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
سلام
کسی هست؟
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53
(1402 فروردين 27، 1:05)العبد المرحوم نوشته است: سلام
کسی هست؟


سلام عزیزم ، حالت خوبه ؟
من هستم  302
خدا شما را رسوند پارادوکس جان Khansariha (8)
راستش نمیدونم چرا یهو بی جهت اضطراب گرفتم و یهو ذهنم رفت به سمت خ.ا که اگه این کارو بکنم چند دقیقه‌ای هم که شده آروم میشی
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان