نان بازو
اومدم یه مشت آذوقه مورچهها رو ریختم جلوشون، گفتم ببرید، برید اگه کم بود بازم بیاین. دیدم وایسادن دست نمیزنن! رییسشون زل زد تو چشام گفت: ما نون بازومونو میخوریم، اینا از گلومون پایین نمیره!
فوت
پدربزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو، امروز از مدرسه فرار کردی معلمت اومده دنبالت. نوه: نه شما باید قایم شی، چون من گفتم شما فوت کردین!
پرواز
به حیف نون میگن چند تا حیوان نام ببر که پرواز کنه. میگه: کبوتر، کلاغ، خر. میگن خر که پرواز نمیکنه. میگه: خره دیگه، یه دفعه دیدی پرواز کرد!
شکار
یه روز یه خالیبند میرسه به اون یکی میگه: رفتم شکار، هفت تا خرگوش گرفتم، پنج تا آهو و سه تا شیر. اون یکی گفت: فقط همین! گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد؟! اون یکی گفت: اوه، تازه تفنگم داشتی!
نامردها
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پودار تصادف کنه، من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم. اونم با بچههاش مشکل داشته باشه تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره. وقتی بچههاش منو پیدا میکنن که پولا رو بگیرن، همهچیزو بندازم جلوشون بگم: بردارید، نامردها اونی که با ارزش بود پدرتون بود!
پنکه
حیف نون به باباش میگه: پنکه خراب شده، باباش میگه: خوب معلومه پنج نفری زیرش میخوابین، میخوای خراب نشه؟!
استاد
به استاد میگم استاد شما که ۹ دادی، حالا این یه نمره رو هم بده دیگه. یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد، دست گذاشته رو دوشم میگه: برو درس بخون پسرم. استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم!
اره
به یکی میگن با اره برقی 100 تا درخت قطع کن، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده، میگه مگه روشنم میشه؟!
درخت
به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار میکنی؟ میگه میرم بالای درخت. میگن: تو دریا که درخت نیست، یارو میگه: مجبورم میفهمی؟ مجبورررررم!