عزیز : .:.::. * آجیلانتیس : بی دلیل نیست که من اینجام .. * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بده بستان تجربیــات خواستگارــــی

نقل قول: توی دوران خواستگاری و آشنایی، هیچوقت علاقه‌مند نشید به طرف مقابل.
نمیشه علاقه‌مند نشد. دست شما نیست.
ولی گوشه ذهتون باشه و همواره به خودتون یادآوری کنید، 
تا روزی که عقد نکنید و طرف بله رو نگه و امضا نکنه، هیچ چیزی مشخص نیست

کاملا موافقم هرچند خییلی سخته ولی نباید علاقمند شد و فکر کرد تمومه همه چی.. این مسئله وقتی سخت‌تر میشه که میبینید طرف مقابل اشتراکات زیادی داره با شما اما بنظر من تا جایی که میتونید احساساتتونو کنترل کنید چون اگه بعدا بنا به هر دلیلی به ازدواج منجر نشه شما خیلی اذیت میشید خصوصا اگه اهل ارتباط و دوستی با جنس مخالف نباشید و در اصطلاح چارچوب مند باشید.

نقل قول: سوال: دختر یا پسری هست، علاقه مند هم شدید کمی،
اما خانواده موافق نیست یا خودش موافق نیست، یا اختلافی هست، یا مشاور موافق نیست و ...
بالاخره یه سدی وجود داره.
چقدر باید اصرار کرد؟ تا کجا باید اصرار کرد؟ اصلا باید اصرار کرد؟ کی و کجا باید اصرار کرد؟

بنظر من اگه مشکل اساسی و بنیادی نبوده، اگه اختلاف سلیقه وجود داشته، اگه سوتفاهمی رخ داده که منجر به بهم خوردن جریان شده، اگه لجبازی کردیم خواستیم مثلا میخمونو محکم بکوبیم، اگه خوب فکرامونو کردیم و فقط احساسمون نیس که تصمیم‌گیره میشه اصرار کرد و البته ارتباط مستقیمی به بلوغ و سطح فکر طرف مقابل داره 
یه وقت ما میریم به طرف میگیم" اقا من فکر کردم دیدم میتونیم بهم فرصت دوباره بدیم ی بررسی بکنیم شاید بشه این ارتباط رو به نتیجه برسونیم " طرف اگه سطح درک و بلوغش بالا نباشه ممکنه دور برداره و تند هم برخورد کنه و هنوز تو فاز این باشه با دست پس بزنه با پا پیش بکشه و بالغانه رفتار نکنه زخمش بیشتره..پس ببینید طرف مقابلتون با شناختی که داشتید ایا ظرفیتشو داره که بتونه بالغانه فکر کنه تصمیم بگیره ن ک همون اول بره کل خاندان رو مطلع کنه و باقی جریانا...
برا بحث اصرار بنظرم با خوده طرف اول صحبت کنید اگه دیدین فضا مساعده اونوقت از طرف خونواده ها وارد شید و اینکه واقعا بچه ها بد نیس به یکی علاقه داشته باشید و خوشتون بیاد و برا رسیدن بهش تلاش کنید البته بشرطی ک غیر از احساس عقل شمام همراه باشه ..دوست داشتن احساس زیبا و قشنگیه وقتی برای اهلش باشه

نقل قول: در مرحله‌ی آشنایی، چقدر باید به احساس هم توجه کرد؟
یعنی اگر ضرورتا حس های قوی یا اشتیاق قوی نسبت به اون فرد برای آدم در مرحله‌ی آشنایی پیش نیاد،
لازم هست که در ادامه دادن مسیر با اون فرد تجدید نظر کرد؟

من مکرر شنیدم که اهلش میگن تو برخورد با ی مورد ازدواجی اگه بدتون اومد و احساس مثبتی نداشتید ، اصلا ادامه ندید چون احتمال اینکه حستون تغییر کنه کمه.
اگه خوشتون اومد یا خنثی بودین(یعنی نه عاشقش شدین ن بدتون میومد ازش ..بعبارتی حس خاصی نداشتید)  ادامه بدید ارتباط رو ..
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
واقعا این داستان خواستگاری و ازدواج خیلی پیچیده است.
یعنی سخت تر از سخت ترین انتگرال های دنیا حتی 4chsmu1 

اینقدر معادلات وجود داره که آدم نمی فهمه چی میشه.

اصل اول این بود که دل نبندیم، چون معلوم نیست نتیجه چطور میشه.
البته خیلی این کار سخته.

اصل دوم خواستگاری:

نسبت به جنس مخالف شناخت پیدا کنیم.
این شناخت می تونه با مشورت گرفتن از بزرگتر ها بوجود بیاد، یا مطالعه و دیدن مستند.

باید بدونیم که دخترها خیلی بیشتر از پسرها احساسی هستن.
پسرها بیشتر به مسائل جنسی فکر می کنند و دخترها بیشتر دنبال رابطه عاطفی هستن.

دخترها در ازدواج دنبال کسی هستن که بشه بهش اعتماد کرد. کسی که بشه بهش تکیه کرد.

دخترها خیلی جزئی نگرتر از پسرها هستن.
تا آخر عمر ممکنه یادشون بمونه که شما توی مراسم خواستگاری چه لباسی و چه رنگی پوشیده بودید.
کلا خیلی متفاوت فکر می کنن. مخصوصا توی مسئله ازدواج.
این شناخت خیلی به آدم کمک می کنه و خودش از کلی از سوء تفاهم ها جلوگیری می کنه.

مثلا یه نکته مهم این هست که توی بحث ازدواج پسرها باید درخواست کننده باشن. اونها هستن که باید تلاش کنن برای به سر انجام رسیدن ازدواج.
نباید از دختر و خانواده اش انتظار داشت که تلاش کنن برای به سرانجام رسیدن رابطه.
البته من این رو قبول ندارما. فکر می کنم درستش اینه که پنجاه پنجاه باشه. هر چقدر پسر تلاش می کنه دختر هم باید تلاش کنه.
اما خب این جوری نیست خیلی وقتا.
مثلا خانواده دختر هیچ وقت تماس نمی گیرن، یعنی حاضرن که کلا خراب بشه همه چی، اما یه زنگ نمی زنن پیگیری کنن.


نقل قول: و اینکه واقعا بچه ها بد نیس به یکی علاقه داشته باشید و خوشتون بیاد و برا رسیدن بهش تلاش کنید البته بشرطی ک غیر از احساس عقل شمام همراه باشه ..دوست داشتن احساس زیبا و قشنگیه وقتی برای اهلش باشه

فکر کنم اینجا نشه حکم کلی داد.
یه زمانی هست که خود آدم دو دله.
پنجاه پنجاهه. یه خوبیایی در طرف میبینه و از اون طرف مشکلاتی هم هست. اختلافاتی هم هست.
خب اصرار معنا نداره.

ولی در مجموع فکر می کنم همه چی بر میگرده به اون بلوغ فکری که گفتید.
همین که آدم بتونه احساس و عقل رو جدا کنه و روی عقل تصمیم بگیره مهمه.
همین که پسر یا دختر جا نزنه و بتونه مسائل و مشکلات رو مدیریت کنه خودش نوعی بلوغه.
قطعا در مسیر ازدواج مخالفت ها و سدهایی بوجود میاد که آدم باید ازشون عبور کنه.
یه وقت سد مالیه، یه وقت خانواده موافق نیست، یه وقت خود فرد موافق نیست.
باید دید که چقدر این ازدواج به صلاحه و چه قدر اون سدها منطقیه. در هر صورت به نظرم نباید احساسی برخورد کرد.

نقل قول: در مرحله‌ی آشنایی، چقدر باید به احساس هم توجه کرد؟
یعنی اگر ضرورتا حس های قوی یا اشتیاق قوی نسبت به اون فرد برای آدم در مرحله‌ی آشنایی پیش نیاد،
لازم هست که در ادامه دادن مسیر با اون فرد تجدید نظر کرد؟

بستگی داره که این آشنایی چقدر و در چه سطحی باشه.
در حد یکی دو جلسه آشنایی در کنار خانواده ها طبیعیه که حسی بوجود نیاد.

اما وقتی تعداد جلسات زیاد میشه و با هم کافه و رستوران می رید. تنهایی میرید پارک و سینما.
اگر همچنان حسی نسبت به طرف ندارید و نمی تونید باهاش ارتباط بگیرید باید یه ذره شک کنید به رابطه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


منم یکی دوتا تجربه داشتم که میخوام به اشتراک‌بذارم:

۱. تو انتخاب مشاور خیلی باید کرد ممکنه خیلیا خودشونو مشاور خانواده بدونن ولی خودشون کلکسیونی از تله های روانی باشند..به صرف مدرک یا محبوبیت یک نفر، برای مهمترین تصمیم زندگی‌تون ازش مشاوره نگیرید. 
و یه مطلب دیگه اینکه بنظرم بعد دوسه جلسه صحبت کردن خانواده ها و دو طرف، رفتن پیش مشاور و استفاده از نظر ی متخصص میتونه مفید باشه..نذارید بعد از اینکه دلبسته شدید و به طرف علاقمند شدید چون اون موقع پذیرش حرف مشاور براتون سخت میشه. مطلب مهم‌تر اینکه حرف مشاور وحی منزل نیست اون فقط یه راهنماس تصمیم نهایی رو خودتون باید بگیرید.

۲. معیارها و چارچوبهای غیرقابل انعطاف نداشته باشید. زندگی ساده‌تر از این حرفاس. هر دو نفر اگه اهل لجبازی نباشن و بهم علاقه داشته باشن در طول مسیر صیقل میخورن یه جا تو باید کوتاه بیای ی جا اون..نخواید که تمام ذهنیاتتون عینیت پیدا کنه و بگید آهان این همونیه ک دنبالشم..آدما خییییلی وقتا اونی که نشون میدن نیستن مجموعه ای از نواقص و برجستگی های اخلاقی رو با هم دارن..مجموعه‌ای از زشتی و زیبایی ان ..از طرف مقابل قدیس، خدای مردانگی، الهه نجابت، خدای اخلاق و .. نسازید تا بعدا اگه خلافشو دیدین تو ذوقتون بخوره.
طرف مقابل رو یه آنسان ببینید که خوبی و بدی رو با هم داره در عین خوب بودنش گاهی ممکنه عجیب لجتونو در بیاره
بهمین خاطر ابدااا دنبال تغییر دادن کسی نباشید نخواید طبق چارچوبهای شما در بیاد و بشه اونی که تو ذهنت همیشه دنبالش بودی
۳. تو دوره شناخت شما فقط و فقط یه بیننده باید باشید .. قضاوت نکنید و در صدد تغییر نباشید یعنی چی؟ یعنی انگار داری یه سریال رو میبینی همینطور فقط ببیننده باش و برا خودت آنالیز کن ..امر و نهی نکن طرف مقابلو تو دوره شناخت تو باید خوده واقعیت باشی و طرف مقابلم همینطور ..ببینید با این خوده واقعی میشه زندگی کرد؟ نقش بازی نکنید و طرفم وادار به نقش بازی کردن نکنید.. 
(تو پرانتز یه چیزی بگم وقتی علاقه در میون باشه خواه ناخواه ما شکل طرف مقابلمون میشیم و سلایقش برامون مهم میشه مثلا میخوام برم لباس بگیرم میگم نامزدم، همسرم و هر اسمی از فلان رنگ خوشش میاد بپوشم براش یا فلان حجابو خوشش میاد اون مدلی بپوشم اینا طبیعیه و اسمش تغییر دادن نیس)

۴. حساب کارت پیش خودت باشه دنبال این نباش با ازدواجت چشم اطرافیان رو در بیاری ..هی با خودت نگو فامیل چی میگن همکارا چی میگن دوستام چی میگن که ببین کیو انتخاب کرده!!! مردم همیشه دنبال حرفن تو نباشی گیر میدن به یکی دیگه پس بر مدار دیگران زندگی نکن و ببین چی برا تو بهتره همون راهو برو..

۵. ازدواج مهمترین تصمیم زندگی یه شخصه وقتی تو مسیرش قرار بگیر که بدونی میتونی مسئولیتشو بپذیری این تصمیمی نیس که فردا روز اگه به مشکل برخوردی بتونی بندازیش گردن یکی دیگه.. چه خوب از آب در بیاد چه بد مسئولیتش با توعه پس اگه میخوای پشت بقیه قایم بشی و هنوز ته دلت قرص نیس خواهشا وقت مردمو نگیر.

۶. من همیشه میگم دوجا نمیشه بهیچ وجه دروغ گفت چون حرفات منشا تصمیمات بزرگ میشه و بعدا هیچ رقمه نمیتونی از زیرش در بری: یکی مذاکرات قبل ازدواج و دیگری مصاحبه شغلی... نقاب نزنید و نخواید تصویر غیرواقعی از خودتون به طرف مقابل نشون بدید همونطور که شما حق انتخاب داری طرف مقابلتم این حقو داره پس حواستو جمع کن قبل از دیگران به خودت دروغ نگی...


تا تجربیاتی دیگر بدرود.
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلااام من این تاپیکو چند روز پیش پیدا کردم. ظاهرا گرد و خاکم گرفته. کسی اینجا رفت و آمد نداره. دوستان لطفا راهنمایی کنید چطور به استقلال فکری افراد پی میبرید؟ میزان وابستگیشون به خونواده رو چطور میسنجید؟ منظورم لزوما وابستگی مالی نیست. با چه سوالاتی؟ چون خب هیچ کس خودش فکر نمیکنه که آدم وابسته ای هست. آقایون بگن اینکه پسری برخلاف سایر پسرها که الله اکبر خدای سخنگویی در اشنایی هستند کم صحبت هست یعنی سوالات رو کلی یا کوتاه جواب میده یا گاها وقتی دختر نطرشو میگه همون نظر رو تحویلش میده و موافقه، طبیعیه؟
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

(1400 ارديبهشت 26، 0:01)Roza_r نوشته است: سلااام من این تاپیکو چند روز پیش پیدا کردم. ظاهرا گرد و خاکم گرفته. کسی اینجا رفت و آمد نداره. دوستان لطفا راهنمایی کنید چطور به استقلال فکری افراد پی میبرید؟ میزان وابستگیشون به خونواده رو چطور میسنجید؟ منظورم لزوما وابستگی مالی نیست. با چه سوالاتی؟ چون خب هیچ کس خودش فکر نمیکنه که آدم وابسته ای هست. آقایون بگن اینکه پسری برخلاف سایر پسرها که الله اکبر خدای سخنگویی در اشنایی هستند کم صحبت هست یعنی سوالات رو کلی یا کوتاه جواب میده یا گاها وقتی دختر نطرشو میگه همون نظر رو تحویلش میده و موافقه، طبیعیه؟

سلام
من هم تاره این جا رو پیدا کردم! و من هم تعجب کردم که این قدر خلوته!

من خیلی با تجربه نیستم و از سکوت دیگران سوءاستفاده می‌کنم، و می‌دونم خیلی گذشته و ممکنه این جواب دیگه به کارتون نیاد، ولی می‌گم؛ شاید بعدها به درد یکی خورد.

در مورد استقلال یکی از سوال‌هایی که می‌کنم اینه که تو چه زمینه‌هایی خانواده‌شون رو قبول ندارن یا تو چه مسائلی متفاوتن با خانواده‌شون. حالا ممکنه به شیوه‌های مختلف اینو بپرسم. بعضیا هستن که هیچ اشکالی تو خانواده‌شون نمی‌بینن، یا همه نظرات خانواده رو کامل قبول دارن. حدسم اینه که اینا استقلال فکری کم‌تری داشته باشن. البته بعضی وقتا خانواده واقعا خوبه یا حریم خانواده اونقدر محکمه که طرف نمی‌تونه راحت نظرات خانواده‌ش رو زیر سوال ببره. خلاصه این سوال، جواب درست یا غلط نداره اما گاهی میشه اطلاعات مفیدی از توش دراورد.

در مورد کم صحبتی هم، بعضیا کلا کم صحبتن. اگه فکر می‌کنید حرف‌های خودتون رو تحویلتون میده، تو پرسیدن پیش قدم بشید. ازش بخواید بیشتر توضیح بده، مثال بزنه. خلاصه ازش حرف بکشید. یعنی با حدسیات و با ابهام نتیجه گیری نکنید. اگه هم کار پیش رفت، حد کم حرفی طرف رو بسنجید. از نزدیکانش بپرسید و ببینید کلا تحمل کم حرفی رو دارید یا نه. بعضی وقتا تحمل آدمای کم حرف، می‌تونه سخت بشه.
یه چند وقتیه فکر میکنم یه نفر رفتارش باهام عوض شده  65 من نمی‌دونم چیکار کنم البته چون فامیله میترسم اشتباه از من باشه و من اشتباه برداشت کرده باشم واقعیتش من یه زمانی خودم خواهان رابطه جدی تر بودم با این شخص ولی به مرور نظرم راجع به ازدواج فامیلی تغییر کرد به نظرم کار اشتباهیه از طرفی نمی‌دونم چطوری رفتار کنم که دل بسته نشه چون من خودم یه زمانی سر همین دلبستگی آسیب دیدم ولی خب نمیتونم هم خیلی خشک باشم چون خانواده حساب میشه و ما از بچگی باهم بزرگ شدیم تا از وقتی رفتارش عوض شده سعی کردم کمتر باهاش رو به رو بشم ولی جاهایی که رو به رو شدم باهاش سعی کردم اصلا به این توجه نکنم که رفتارش عوض شده یه جورایی خودمو زدم به کوچه علی چپ
تو این دوره خواستگاری تجربه نمی خواد پول میخواد و مهارت مخ زنی.
همین. Gigglesmile
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز، تنها نمان به درد
کین درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود 
49-2 clapping 
 سپاس شده توسط
تجربه که چه عرض کنم .

ما یه سال پیش یه خبری شنیدیم ، که خواستگار داری . 
بدون چون و چرا در سکوت خبری بدون اینکه بدانیم کیست رد شد.
یک سال گذشت و عید باز خبر آمد که خواستگار زنگ زده و پدر رد کردند. پرسیدم کی هستند ؟ یک غریبه ‌که فقط اسمی و شغلی میشناختم و اصلا از ذهنم عبور نکرد که حتی قدمی بردارم.
هیچ حس مثبتی نداشتم خب .
گذشت و گذشت و دقیقا روز ۱۳ بدر بحث خواستگار عیان و آشکار شد ، این صحبت ها در خانواده یک صحبت هایی هستند که به اصطلاح در پشت صحنه و نه خیلی راحت بیان میشن . 
خلاصه دیدم بدون تایید من خواستگار با زور و اصرار و رد شدن چندین بار اونم در حالیکه ناشناخته هست داره جلو میاد .

خودم پیگیر شدم ، با چند پرس و جو متوجه زندگی عاطفی که قبلا داشته شدم . با یک جواب نه به همه تمام کردم .

اما....

نمیدونم چرا؟ چطور؟
چطور میشه کسی که یکبار با تو همکلام نشده ، نمیشناستت، از گذشته ، از افکار ، از ایده آل هات ، از روزمرگی هات سرسوزنی شناخت نداره و صرفا همیشه از دور دیده چندین بار اقدام به خواستگاری کنه و جواب نه رو بپذیره و باز جلو بیاد .. عشق اینطوریه؟!!!یا چی؟!!!

سه ماه بعد زمانی که من ۱۰۰۰کیلومتر دورتر از خانه بودم ، زمانیکه حضور نداشتم . ظهر و بدون اطلاع خانواده ی آقا اومده بودند خونه و باز اصرار ...

این خواستگاری سبب مشاجره من با پدر شد . 
سبب اوقات تلخی بسیاری شد . 
اگر عشق بود یا هر چیزی .. خواستگاری چارچوب خودش و داره.

۱ . خودت پاپیش بذار برای شناخت . نه اینکه واسطه ی فامیل بفرستی . واسطه ی فامیل درجه دوم و سوم .
۲ . شماره تماس و آدرسی از خانه و آشیانه به دست بیار و با خانواده برو جلو . در وقت مناسب . 
۳ . اگر از طرف والدین کسی رد شدی و مخاطب هم راضی بود دیگه اصرار نکن .
۴ . اگر سابقه رابطه عاطفی داشتی ، با کسی که چنین تجربه ای نداشته در میون بذار و انتظار داشته باش که ردت کنه چون تجربیات خیلی تاثیر میذارن رو زندگی مشترک .

باید توقع داشت .. اگر تحصیلات داری ، اگر برای خودت وقت گذاشتی ، اگر ورزش کردی ، اگر دوری کردی از ممنوعه ها ، اگر سالم زندگی کردی ، اگر برای پیشرفت تلاش مضاعفی کردی ، اگر دردی دیدی که تو رو متحول کرده توقع داشته باش که مخاطب خاصت هم تراز با تو باشه .
[تصویر:  15400000.gif][تصویر:  photo_2023_11_22_22_13_47.jpg][تصویر:  15400000.gif]
[تصویر:  hs1h_unnamed_(15)-03_65p1.jpeg]

 سپاس شده توسط
۱ رو رفتم، طرف تلویحا جواب رد داد، رفتم ۲ طرف کلا رد کرد و کار به ۳ نکشید و کلی واسم داستان درست کرد. هم ۱ رو هنجارمند انجام دادم و هم ۲ رو در چهارچوب خانواده ولی وقتی از طرف مخاطب خاص رد میشی و بعدش با داستان هایی که پشتت درست می کنه کلا آچمز میشی، به این نتیجه می رسی که تو این بازی واسه اینکه مات نشی باید از قبل مخ مخاطب رو بزنی مابقی مراحل به طرفه العینی بدون کمترین مانع طی میشن Gigglesmile ، تو دوران صنعتی روش های سنتی جواب نیست.  4chsmu1
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز، تنها نمان به درد
کین درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود 
49-2 clapping 
 سپاس شده توسط
نقل قول:  تو دوران صنعتی روش های سنتی جواب نیست.  [تصویر:  4chsmu1.gif]

تعبیر خوبی هست . 


این روزها دختر ها از آقایون ناراضی و متقابلا آقایون از دختر ها ناراضی . 
چندین صحبت هم باب شده مثل پول ، آهن پرستی ، مهریه و غیره ...

نمیدونم چی بگم . 

راستش من چندین خواستگار یک سال گذشته رو به خاطر این رد کردم که دیدم از نظر فکری واقعا صحبت مشترکی نداریم . دیدگاه به زندگی و آینده یکی نیست . هدف نمیتونه مشترک باشه و علمی برای ازدواج ندارن و صرفا دلشون میخواد ازدواج کنند چون یا ظاهر و میبینند یا سنشون رسیده و ازدواجه که ازدواجه . 

اتفاقا یکی بسیار تلاش کرد که مخ بزنه به اصطلاحی و یک کار خیلی خیلی بزرگی برای من انجام داد و فداکاری کرد اما بسیار فکر کردم و دیدم دل من با این شخص نیست . 


پس چیکار باید کرد ؟
[تصویر:  15400000.gif][تصویر:  photo_2023_11_22_22_13_47.jpg][تصویر:  15400000.gif]
[تصویر:  hs1h_unnamed_(15)-03_65p1.jpeg]

 سپاس شده توسط
رفتار دختر ها طبیعیه، حق انتخاب با اونها هست، هر کی رو که صلاح بدونن انتخاب می کنن، اون بنده خدایی هم که به دل من نشست، انتخابش یه آدم دیگه بود و باهاش از دواج کرد.
شاید تو جایگاهی نباشم که توصیه ای بکنم اما به شخصه معتقدم وقتی حق انتخاب داری، معیار انتخابت بهتره چیزای ماندگار باشه نه گذرا.
پول مهمه اما ماندگار نیست
زیبایی مهمه اما ماندگار نیست
خانواده و جایگاه شغلی و عناوین اجتماعی و سیاسی و ... مهمه اما ماندگار نیست.
چیزی که ماندگاره، شخصیته، اخلاقه، انسانیته، شعوره، درک و فهمه و ...
اگه یه پسری هیچی نداشت، اول ببین چرا نداره، شاید بابای پولداری نداشته و هر چی پول درآورده خرج خانواده اش کرده، اینچنین آدمی رو با پولش نسنج، با مسئولیت پذیریش بسنج.
اگه پسری تحصیلات نداره ولی شخصیت داره، ولی زندگی سالمی داره ولی اخلاق خوبی داره، به اینا نگاه کن شاید شرایط درس خوندن براش فراهم نبوده، باید از بچگی کار می کرده.
اگه پسری شغل با پرستیژ بالا نداره، به تلاشش نگاه کن، که چقدر واسه همون چیزی هم که داره تلاش کرده، به آینده نگریش نگاه کن که چقدر به دنبال رسیدن به شایستگی هاشه.
اگه دختری خوشگل نیست، معمولیه، به شخصیتش نگاه کن، به اینکه میتونه مادر فرزندات باشه، به اینکه می تونه خلا های عاطفیت رو پر کنه، به اینکه میتونه برات همسر باشه
اگه دختری خانواده پولدار نداره، به خودش نگاه کن چون اونه که میخواد یه عمر کنارت باشه نه خانواده اش، اون که درد و رنج و شادی و خوشیت تقسیم می کنی باهاش، اونه که اگه نداشتی لازمه ظرفیت تحمل کردن داشته باشه، اگه بریدی لازمه کنارت بجنگه، اگه خسته بودی، بهت بگه خسته نباشی، تلاش هات ارزشمنده نه اینکه بگه وظیفه اته ، دندت نرم بازم بیشتر جون بکن.

آدما دنبال نصفه گم شده نیستن، دنبال کل گمشده هاشون می گردن، یکی رو می خوان که کامل باشه، در حالی که قرار با هم یه موجودیت کامل رو شکل بدن، اگه جدا جدا کامل بودن که کنار هم بودنشون معنی نداشت.

اگه خواستگار رد می کنی، با دلیل و پیش از اینکه از لحاظ عاطفی وابسته بشی و چشمهات کور بشه و نواقص اصلی و اثر گذار رو نبینی، ردش کن. پیش از ورود به یه رابطه عاطفی با اطرافیان مشورت کن و نظر بخواه و اگه منطقی گفتن بپذیر چون اونا خارج گودن ولی اگه وارد رابطه شدی، دیگه وحی ام بشه نمی پذیری چون به قول زیب انسا:
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را

اگه از طرف مخاطب خاص با دلایل منطقی رد شدی، اول دلایلش رو به آدمی که خارج از بازیه مثل پدر و مادر یا هر شخص معتمدی درمیون بذار، اگه گفتن منطقیه و ناز و ادا نبوده، بپذیر که رد شدی و دیگه پیگیر نشو، چون اونی که ته این همه اصرار زمان و آرامش و خودش رو از دست میده تویی وگرنه اون طرف تهش ازدواج می کنه و میره سر خونه زندگیش، تو میمونی و زمان از دست رفته و کوله باری از شکست.

خلاصه که موارد ماندگار رو به نظرم ببینه آدم بهتره، بعد که محاسباتش رو انجام و طرفش رو انتخاب کنه، بعد که دو طرف اوکی شدید، خانواده ها هم اوکی میشن، لااقل دیگه فکر کنم که زمونه ای شده که حرف پسر و دختر و خواستشون مقدم بر هر چیزی باشه.
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز، تنها نمان به درد
کین درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود 
49-2 clapping 
 سپاس شده توسط
سلام
جواب رد شنیدن خیلی وقتا میتونه یک اتفاق مثبت باشه . و این اینده هست که مشخص میکنه چقدر به نفع شما بود این وصلت شکل نگرفت

من همیشه فکر میکردم هرجا برم خواستگاری قطعا جواب مثبت میشنوم (همینقدر خودخواسته) هنوزم همین فکر رو دارم

در حالی که از قبل همه چیز اوکی بود و حتی دو نفر با هم بیش از حد اوکی بودیم و حتی درخواست این وصلت چندین بار از طرف مادرش مطرح شده بود ولی خب  بازم جواب رد شنیدم 
حتی من نمیدونم چرا جواب رد شنیدم و هیچوقت هم نپرسیدم ولی میدونم کلا شرایط نرمال نبود و قبل از رسیدن ما تو خونه دعوایی رخ داده بود و این جواب رد مربوط بود به این دعوا

من توکل کردم و رفتم جلو و مطمئن بودم بهترین اتفاق میوفته
وقتی این اتفاق افتاد اول یکم ناراحت شدم ولی شاید به دو ساعت نکشید خودم رو جمع کردم و اینو قبول کردم که قطعا این بهترین اتفاق بوده 
خیلی بهتر از قبل به زندگی ادامه دادم مطمئن بودم که تو این موضوع برای من خیریتی هست
بعد از اون حتی دیگه از اون خانوم هم ناراحت نبودم . حتی بعدش هم چندین بار با هم برخورد داشتیم خیلی شاد و خندون همصحبت شدیم به دور هم هر نوع ناراحتی و مثل قبل با هم صمیمی بودیم . 
انگار نه انگار که اتفاقی افتاده


یک سالی از اون اتفاق گذشت و متاسفانه اون خانوم مبتلا به بیماری سختی شدن و الان یک سالی هست که تنها و به سختی دارن مراحل درمان رو طی میکنن 
تو این یک سال چندین بار ملاقاتش رفتم و هر بار میبینم که متاسفانه چقدر شکسته تر شدن 
من واقعا اگه میتونستم کاری کنم براش انجام میدادم ولی متاسفانه کاری از من ساخته نیست
ولی اینو خوب میدونم برنامه ی خدا بهترین برنامه است . اگر این وصلت شکل میگرفت الان نمیدونم تو چه شرایطی بودم ولی اینو میدونم برنامه ی خدا برای من بهترین برنامه بود

چند وقت پیش یکی از خانوم ها در مورد توکل صحبت کرده بود
ببینید توکل این نیست که بگیم خدایا حتما اینی که من میخوام بشه پس توکل به تو
توکل یعنی اینکه بسپاری به خدا خودش بهترین تصمیم رو برات بگیره حتی اگه اون اتفاق تو اون لحظه ظاهر نامناسبی داشته باشه اگر توکل کردین مطمئن باشین این برای شما بهتره
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌

[تصویر:  c212062_.jpg]
 سپاس شده توسط
این نکته ای که می گم خیلی مهمه:

به صورت کلی شما اول باید خودتون رو بشناسید.
همه ما نقص هایی توی شخیصتمون داریم که توی خوش اومدن یا نیومدن ما از یک نفر تاثیر می ذارن.

مثلا یک آدمی درون گراست و خیلی دوست داره برون گرا و اجتماعی تر باشه، خواستگاری این شکلی داره، جذب طرف می شه.
در صورتی که ازدواج یک آدم درون گرا و برون گرا لزوما موفق نیست.

خیلی وقت ها ما به خواطر نقص هایی که داریم جذب فرد مقابل می شیم، خودمون هم حواسمون نیست.
برای همین می گم اول باید خودمون و نقص هامون رو بشناسیم بعد اقدام کنیم.

این که توی همه مراحل زیر نظر یک مشاور خوب هم باشیم مهمه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


 سپاس شده توسط
اگر قصدتون توی ازدواج جدیه، یه سری اپلیکیشن قانونی همسریابی وجود داره (یکی به نام همدم و دیگری به نام آدم و حوا) که مورد به شما معرفی میکنه.
خوبی این اپلیکیشن ها اینه که اولش از شما چند تا تست میگیرن تا شخصیتتون در بیاد، بعدش طبق اون پیشنهاد میدن که یعنی چند پله شما رو جلو میندازن. البته مورد هاشون رو باید خیلی دقیق بررسی کنید و کلی تحقیق کنید.
انما یتقبل الله من المتقین ...


 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان