عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


نظرسنجی: چرا من برنامه ریزی نمیکنم؟
این نظرسنجی بسته شده است.
اصلا هدف خاصی ندارم که برایش برنامه ریزی کنم !
4.40%
4
4.40%
هر بار برنامه ریزی میکنم و عملی نمی شود.
24.18%
22
24.18%
شرایط زندگی غیر قابل پیش بینی شده و امکان برنامه ریزی وجود ندارد!
15.38%
14
15.38%
برای برنامه ریزی حوصله و انگیزه ندارم!یا تنبلی میکنم.
24.18%
22
24.18%
برنامه ریزی وقت گیر است ، زمانی برایش ندارم.
2.20%
2
2.20%
افراد زیادی میشناسم که برنامه ریزی نمیکنند ولی موفق هستند.
3.30%
3
3.30%
رسیدن به اهدافم غیرممکن است.
4.40%
4
4.40%
برنامه ریزی میکنم و موفق هستم.
21.98%
20
21.98%
در کل
91 رأی
100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید.

امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

برنامه ریزی فصلی و سالانه

#16
دل تکونی از خونه تکونی واجب ترِه
دلتو بتکون
از حرفا
بُغضا
آدما
دلتو بتکون از هرچی که تو اين يک سال ...
يادش دلتو به درد آورد
از خاطره هايی که گريه هاش بيشتر از خنده هاش بود
از نفهميدنِ اونايی که هميشه فهميديشون
دلتو بتکون از کوتاهی های خودت
اگه با يه
"ببخشيد! من هم مقصر بودم" يکی رو آروم می کنی
آرومش کن
دلتو بتکون.. يه نفسِ عميق بکش
سلام بده به بهار
به اتفاقای خوب
به خودت قول بده تو سالِ جديد
بيشتر دوست داشته باشی
بيشتر باشی
بيشتر بخندی.......
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


#17
[sup]دستور اول در خانه‌تکانی دل‌ها، بیرون‌ریختن تمامی ناب‌سامانی‌ها، خاطرات بد و آزاردهنده و ناراحتی‌هایی‌ست که سالیان سال است [/sup]
[sup]آن را در دل نگاه داشته‌ایم. پاک‌کردن دل از بغض‌ها، حسدها، کینه‌ها و ناملایمات، نباید وقت زیادی از ما را به خود اختصاص دهد.[/sup]
[sup] کارهای بسیار زیادی‌ست که باید در آستانه‌ی بهار دل‌انگیز انجام پذیرید و «خانه‌تکانی دل‌ها» تنها یکی از آن‌هاست.
[/sup]

[sup]به گوشه‌گوشه‌ی دل سر می‌زنیم، پلیدی‌ها را با هوشیاری، هر کجایی که خود را پنهان نموده باشند، می‌یابیم و آن‌ها را با معجونی از لبخند، مهربانی و بخشش، از دل بیرون می‌رانیم.[/sup]
[sup] این خانه‌تکانی، کار چندان سختی نیست و باید در عین ظرافت و دقت، به‌سرعت انجام پذیرد. [/sup]
[sup]تمام جغرافیای دل را باید جست، سر زد و از درونیات آن باخبر شد. [/sup]
[sup]از امسال، دیگر دل‌ها جایی برای نگاه‌داشتن بدی‌ها و ناراستی‌ها نیست. 
[/sup]

[sup]خانه‌تکانی را از بیرون‌راندن‌ها شروع کردیم و حالا نوبت جابه‌جایی‌ها و تغییرات وسیع و اساسی‌ست![/sup]
[sup] خانه‌تکانی دل با بیرون‌راندن تمامی بدی‌ها و جایگزین‌نمودن هر آن‌چه نام و نشانی از خوبی‌ها دارد،[/sup]
[sup] به انتهای خود نزدیک می‌شود و با چند جابه‌جایی کوچک، دست‌کم برای یک‌سال آینده، [/sup]
[sup]دل را از گزند پلیدی‌ها رهایی می‌بخشیم.
[/sup]

[sup]یادمان باشد خانه‌ای زیبا و دوست‌داشتنی‌ست [/sup]
[sup]که صاحب‌خانه‌اش دلی پاک، مهربان، آرام و خالی از تمامی بدی‌ها داشته باشد.[/sup]
[sup] هیچ‌گاه نباید از یاد برد نوبتی هم اگر باشد، امسال نوبت خانه‌تکانی دل‌هاست! [/sup]
[sup]خانه هرچند زیبا، خانه هرچند خوش آب‌ورنگ و خانه هرچند شیک و مجلل،[/sup]
[sup] وقتی زندگی در آن لطف دارد که ساکنانی داشته باشد با دل‌هایی مهربان و خالی از تمامی بدی‌ها.[/sup]
[sup] برای لذت‌بردن از خانه‌ای که در آن روزگار می‌گذرانیم، امسال پیش از خانه‌تکانی، به سراغ دل‌های‌مان برویم [/sup]
[sup]و خانه‌تکانی را از دل‌های‌مان آغاز نماییم که مهم‌تر از خانه‌تکانی نوروزی، خانه‌تکانی دل‌هاست.[/sup]
[sup]عید شادمانگی‌ها و شادی‌آفرینی‌ها مبارک.[/sup]
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
#18
(1391 اسفند 21، 23:56)chakavak نوشته است:
بچه ها 


لطفاً خودتون رو  در سالی که گذشت ارزیابی کنید اینجا بگید تمام مشکلاتی ( از رفتار و اخلاق و افکار تا .... ) که میخواین توی سال اینده حل بشه
و
کارهایی که در نظر دارید برای سال اینده دنبال کنید
و
تغییراتی که انجام میدید


این همش نگهداری میشه سال اینده میتونید ببینید چقدر تغییر کردین


چقدر به اهدافتون رسیدید


چقدر اخلاقتون با معیارتون یکسان شده
و
....


ســــــــــــــــــــــــــــلام
53


اینجارو دیدم یاد عهدایی که اول سال با خودم و خدا بسته بودم افتادم

بعضیاش عملی شده بعضیا هنوز نه! بعضی هاش کلا فراموش شده!1276746pa51mbeg8j

3 مـــــــــاه از سال 92 هم گذشــــــــــت!
53258zu2qvp1d9v

چقدر تند و سریع!!!

بیاید یه بار دیگه عهـــــــــدایی رو که اول سال بسته بودیم مرور کنیم، یه ارزیابی تا اینجای کار داشته باشیمclapping
ببینیم چقدر به چیزهایی که می خواستیم نزدیک شدیم یا چقدر دور!
اصلا تلاشی میکنیم یا نه!

نزاریم باز وقتی به اسفند رسیدیم، آه بکشیم و حسرت بخوریم که یک سال دیگه از عمر و جوونیمون سپری شد بدون اینکه استفاده ی مفیدی ازش بشه!


فرصــــت ها در گذرنــــــــــــــــــد...


فرصت های از دست رفـــته بر نمی گردند اما میشود جلوی از دست رفتن فرصت های پیش رویمان را گرفت.

اللـــهم عجـــل لولیک الفـــرج
53
#19
آری . دلم کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آمده ام تو را بتکانم در این مکان عزیز. هر چه می تکانم چیزی از خوبی نمی یابم. 


بسیاری از قول ها را عمل کردم اما هنوز در اجرای بسیاری از آنها مانده ام. اینجا آمدم تا بگویم که دلم واقعا 


ارزش تکاندن را دارد. اری دل است. دلی است برای تکاندن. دلی که باید آن را تکاند و کدورت ها را دور ریخت. 


دلی که باید رنگ و بوی خدایی بگیرد اما ....
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
#20
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام 
24 روز مونده تا اولین روز بهار 
تا شکفتن دوباره زمین 
تا نفسهای سرشار از زندگی 
تا به ثمر رسیدن امید دوباره ای که در زمستان بیدار ماند 


کانونیا 
بیاین دلمون رو دوباره بتکونیم 
از غم و غصه  رها شیم 
از تمام بدیهایی که داشتیم دور شیم 
هرچی که توی دلمون اضافیه بریزیم دور
خلاسه اینکه کلی به دلمون برسیم و نونوارش کنیم واسه یه سال دیگه
به امید اینکه امسال پر از شادی و انرژی و پیشرفت باشه 


امسال سال اسبه 
منم سال اسب به دنیا اومدم 
امیدوارم بتونم بهترین باشم  و پیشرفت کنم 
منو ددعا کنید


هرکی هر انتظاری توی سال جدید از خودش داره بگه 
و کارای مثبتی که سال 92 انجام داده رو هم بگه 


:22::22::22::22:
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
#21
سلام به همه :22:

بنده اومدن دل تکونی
اعلام حضور رو میگم تا آخر امشب هم یه متن کامل و می نویسم 4fvfcja
خوشا باران و وصف بی مثالش
#22
منم هستم
بعد از باران جانم مینویسم
varzesh

[تصویر:  nasimhayat.png]
#23
من کم کم این پست و کامل میکنم..

اول اینکه امسال یه چیزی ته دلم میگه چیزایی که قابل استفاده نیستن و بریز دور..به این فکر نکن یه روزی..یه جایی شاید نیاز شد..
کلی داروی تاریخ مصرف گذشته تو کمدم بود تو یه پلاستیک کهنه...یه سریشونم چند ماه بیشتر نمونده بود تا تاریخشون مصرفشون تموم شه..
همه رو پاک سازی کردم..
البته امروز رفتم یه پلاستیک دیگه هم دیدم .. اون تو هم چند تا قرص و آمپول بود..(بابام من و میکشه..نه استفاده کردم نه دادم کسی استفاده کنه فقط تلنبار شدن رو هم..و دست آخر کارشون به سطل زباله کشید.) 22
مادر بزرگم همیشه میگفت..دادی خنداندی .. خوردی گنداندی... حالا من که هیچ کدومم انجام ندادم  وقتی به این فکر میکنم که خیلیا هستن که به خاطر مشکلات مالی نمیتونن این دارو ها رو تهیه کنن بد جوری شرمنده میشم1276746pa51mbeg8j

و این داستان ادامه دارد...
خوشا باران و وصف بی مثالش
#24
سسسسلااااااااااااااااااام

سال 92 تقریبا اولین سالی بود که برای تک تک روزهام و ساعت هام برنامه ریزی داشتم و وقتم رو بیهوده تلف نکردم317
و با انگیزه برای رسیدن به اهدام تلاش کردم

خدایا ازت ممنووووووونم 

البته نقاط ضعف زیادی هم داشتم که امیدوارم تو سال جدید بتونم اصلاحشون کنم.

برای سال جدید می خوام  :

بنده ی بهتری باشم برای خدا و همیشه شکرگزارش باشم

درس خوندن رو ادامه بدم (مدتیه تصمیم گرفتم برا ارشد درس نخونم ،برا زیاد شدن علم خودم بخونم و اینطوری واقعا درس خوندن لذت بخشه ،بدون هیچ استرسی317)البته اگر خدا بخواد ارشد هم شرکت میکنمcheshmak

 ان شاء الله تو کارم تغییرات مثبت ایجاد کنم

مواظب سلامتیم باشم

و قدر نعمت هام رو بدونم



امیدوارم سالی نیکو، پر از سلامتی ، پاکی و شادی برای همه دوستای خوب کانونیم باشه6
#25
یه سال دیگه گذشت. یه سال با همه خوبی ها و بدی هاش.

و دلم اینقدر پر شده که اگه خالی نکنمش سرریز میشه و ازچشمام چکه میکنه.

میخوام دلم را بتکانم از همه غم ها، غصه ها، حسرت ها،آرزوها ...

دلم را می تکانم و از میان اشتباهاتم، تجربه ای را بیرون می کشم، قاب می کنم و به دیوار دلم میزنم تا فراموش نکنم آنچه را که کردم و نباید می کردم و به یاد بیارم آنچه را که نکردم و باید میکردم ...

دلم را محکمتر می تکانم تا تمام کینه هایم بریزد، تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایم ! تا حسرت گذشته را نخورم و بیهوده در انتظار آینده ننشینم و حال را زندگی کنم.

دلم را محکمتر می تکانم تا همه عشق های کودکانه و هوس ها ولذت ها از آن بریزد تا دیگر اسیر خودخواهی های خود نباشم و آزاد و رها تا عشق واقعی پرواز کنم.

دلم را می تکانم اما این بار آرامتر از قبل ! مبادا خاطره هایم بریزد. تلخ یا شیرین چه تفاوت می کند ؟ خاطره خاطره است! باید باشد، باید بماند ...

کافی ست ؟

نه، هنوز دلم خاک دارد.

یک تکان دیگر و تکان بعدی و ...

حال من ماندم و یک دل.

یک دل و یک قاب تجربه.

یک قاب تجربه و مشتی خاطره.

حال میخواهم او را دعوت کنم. این دل مال اوست ... جای اوست ...

ﺧﺪﺍﯾﺎ !

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﻡ

ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﺩﻓﺘﺮ پر است از غم، دلتنگی، گناه و آرزو ...

خدای من !

با دستان مهربانت

ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ

ﺧﻂ ﺑﺰﻥ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ

ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﻦ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ

ﻭ ﺩﻟﯽ ﺭﺳﻢ کن در دفتر دلم به بزرگی دریا ...
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
#26
سلام..
مسافر کوچولو اومد امشب یکم دلشو بتکونه..
نمیدونم چرا اشکام بی مهابا داره میریزه..
نمیدونم چی تو دلم بود که اشکام اینطوری ریخت..[تصویر:  girl_cray.gif]
سالی که گذشت نمیدونم بگم بد بگم خوب..
فقط میدونم با همه سختیا و خوبیا و همه چیش گذشت..
من امسال یه دفترچه برداشتمو به دو فصل تقسیمش کردم
فصل سپاسگذاری: برای هر چیزی که خدا بهم تو سال 92 داده ازش سپاسگذاری کردم و شکرش کردم..
و فصل بعدیش..هر چیزی رو که دوست داشتم که تو سال 93 به دست بیارم برای خودمو خدا نوشتم..
خیلی از چیزایی که استفاده نمیکردمو مث باران دور ریختم
تا ذهنم و اطرافم مرتب بشه و ذهنم اروم بگیره
خدایا شکرت برای همه چی..
مهم تر از همه ی اینا ممنون..
ممنون که کنارمی
تو تمام این لحظه ها
دوستت دارم[تصویر:  4yajuyo.gif]
خیلی
مهربانم.. نگران اینده ام نیستم چون تو قبل از من در ان حضور داری..
همین..53258zu2qvp1d9v
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است.. 2uge4p4 53258zu2qvp1d9v
 قرار عاشقی...
#27
سلام ، ببخشید سر زده مزاحم میشم
اینجا قسمت آقایون نداره ؟ 42

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]





اگه واقعا میخوای ترک کنی اینو بخون


#28
(1392 اسفند 23، 23:49)احسان1500 نوشته است: سلام ، ببخشید سر زده مزاحم میشم
اینجا قسمت آقایون نداره ؟ 42

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk
زود اون جارو رو بردارین بیاین کمک که خونه تکونی داریم حسابی22

آقایون کجان پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟clapping

نمی خوان دلی بتکونن؟؟؟؟؟؟
فک کنم به دستور مادرا مشغول خونه تکونی هستن اساسیSmiley-happy114

آقا احسان شما افتتاح کنید قسمت آقایون رو53258zu2qvp1d9v
#29
سلام

منم اومدم دل تکونی ... 53258zu2qvp1d9v

سال 92 در کل سال خوبی برام بود . 

حدود 5 سالی هست که دووور شدم از اون چیزی که باید باشم   دو سالش قبل کنکور بود تقریبا و سه سالش هم بخاطر اینکه یه راهیو 

اشتباهی رفتم 

از ابتدای سال میدونستم راهم اشتباهه ولی هرچی تلاش میکردم نمیشد ... نمیشد تغییر بدم  حتی بدتر هم شدم! 

اگه جلوی خودتو نگیری و بخوای زندگیو آسون بگیری همین میشه ...  وقتی مشکلات فشار میارن ، بهمون میگن سخت نگیر!! 

در حالیکه این حرفیه که غلطه  مخصوصا اگه اون مشکلات تقصیر تو ام باشن!  دردت که میاد باید به فکر درمان باشی  نه اینکه همش آرام بخش 

بخوری! 

آره  خلاصه خودمم میدونستم اشتباه دارم میکنم  اما کسی حرفمو نمیفهمید ... 

از تابستونم استفاده درست رو نکردم  فقط یه کلاس رفتم که مفید بود .

همینطور پاییز هم گذشت  البته از نظر درسی  امسال واقعا موفق بودم و ازین جهت خوشحالم 

پاییز در حالی گذشت که خیلی فکر میکردم  به اینکه چی درسته چی غلط ...  دست آخر اوایل زمستون بود که بالاخره تونستم مسیرمو تغییر بدم! 

بالاخره جلوی خودخواهی خودم ایستادم

انگار نور زندگیم بیشتر شد  حس میکنم توی تاریکی بودم ولی خودم نمیفهمیدم !

آرامش و نشاطم بیشتر شد  با اینکه مشکلات زندگی که دست من نیست  هیچ تغییری نکردن!  اما من آروم شدم ...

هنوز هم گاهی میلغزم  اما به چشم دیدم که اگه یه قدم به سمت خدا برداری ، او ده قدم به سرعت به سمتت برمیداره ! 

این زمستون سرد  برای من گرم بود و زیبا  با اینکه تنها شدم به ظاهر 1  تنهایی که خودم انتخابش کردم ... 

در نهایتش هم شهدا دعوتم کردن خونشون ... فهمیدم اشتباهاتم بخشیده شده Tears 

پارسال هم اسم نوشتم اما اسمم در نیومد! 

من کسی بودم که هیچ شناختی نداشتم ازشون  علاقه ای هم به این شناخت نداشتم!  خب فکر میکردم دیگه زمان این حرفا گذشته 

ولی دیدم نه!! اونا زنده ان ... از ما که زنده ترن!! 

امیدوارم سال 93 بهتر باشم ...
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
#30
سلام این جا میشه دل رو تکوند ..
خسته شدم ..اصن آقا دیگه من غلط کنم اخبار بخونم ..من خوب حرص میخورم خودم رو میخورم جمشید دانایی فر کشته شد ، رفتم فیلم لحظه ی دستگیری شون رو دیدم یه وقت شما ها نبینید ها ..من که داغون شدم این فیلم رو دیدم به این مسخرگی مرزبانی ما ..دلم میگیره کلا مشکلات رو میبینم ..فید نکنم خودم رو ...با دل من آسمان ها نیز تنگی میکند ..برای اون بچه های بیچاره ی سیستانی هم دلم میسوزه ..هیچکی به فکر اون مناطق محروم نیست ..برای فرهنگ خودمون هم دلم میسوزه...دیشب بغض گلوم رو گرفته بود ..الان هم کلا سر دو راهی مسخره ی گیر کردم ..بابا آخه واقعا چرا این قدر من الان آپشنال شده زندگیم ..بعضی وقتها میگم کاش یه راه بود هممون رو میرفتم ..البته خدا بزرگه من باید به خدا اعتماد کنم ..
تنهایی ما رو کی می تونه دوا کنه ..هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ی ..اصن از این جو خونه خسته شدم از این منفی بافی ها ی اهالی خونه ..از این مشکلات مسخره ی که خودشون درست کردن  ..
برای خیلی ها نمیتونم کاری کنم ..برای این بچه های کوچولو که مجبورن این جوری بزرگ شن ..این ترسیدن ها ولرزید نها  آ 9 ساله و آ 5 ساله و برای آر 2 ساله که مجبوره این طوری بزرگ شه و این قدر عصبی باشه ..کجا داریم میریم .من چرا حرص این ها رو میخورم این ها هم خدایی دارند پسر ..خدا خودش حواسش هست به هشون ..خب چی کار کنم دوستشون دارم این ها رو ..

باید از محشر گذشت ، این لجن زار که من دیدم سزای صخره هاست ..آزمودیم در این شهر بخت خویش بیرون باید کشید از ورطه رخت خویش

خدا یا کمکم کن کمکم کن زامبی نباشم ..دستت درد نکنه قربونت برم


پی نوشت :
سلاخی سخت میگریست ..عاشق قناری کوچکی شده بود ...کلا من رو زیاد جدی نگیرید .
یا حضرت 53 زهرا (سلام الله علیها) 53

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان