عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاپیک ویژه محرم و صفر

#61
امام حسین،شهید فرهنگ پیشرو انسانیت


[تصویر:  emam-hoseein-shahide-farhan.jpg]

کتاب «امام حسین(ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» اثری از استاد فقید علامه محمد تقی جعفری است که می‌توان گفت یکی از کامل‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد امام حسین(ع) به رشته تحریر درآمده است.

پیشگفتار کتاب که توسط موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمد تقی جعفری نوشته شده است در مورد کتاب می‌گوید:«خوانندگان گرامی این اثر با نوشتار و گفتارهایی مواجه هستند که مولف طی آن می کوشد با تکیه بر برهان‌هایی بدیهی و واضح و اثبات نماید: اهل بیت هرگز نباید دستاویز«کوتاه فکری» قرار گرفته و از جایگاه سازنده خود به مرتبه پایین کشیده شوند.»


و در جایی دیگر می‌افزاید: «پیام کتاب‌های روشنگرانه از این دست جز این نیست که: دوستداری اهل بیت، هرگز نباید به باریکه‌هایی راه ببرد که فایده عقلی و شرعی بر آن مترتب نیست و ثمره آن تنها در میزان اندک و گذرایی خلاصه می‌شود که در خلال آن حس حب ولایتمداری و دینداری در قلمروی ظاهری اشباع شده و آدمی را از غور و تعمق در دریای معارف واقعی صادر شده از حاملان وحی بی‌نیاز می‌نماید»


این کتاب با هر دو بخش خود – نوشته‌ها و سخنرانی‌ها- در بردارنده روایت جدید است که امام حسین(ع) و قیام او را از منظری دیگر مطرح می‌کند؛ «حیات» به جای «تراژدی»، «حقوق بشر» به جای « اسطوره»، «انسان» به جای «تاریخ» و «وجدان» به جای «حماسه».


ایشان دلیل نام گذاری کتاب و قید پیشرو انسانیت برای فرهنگ را اینگونه توضیح
می‌دهد:« زیرا فرهنگ با قید پیشرو انسانیت عبارت است از شیوه حیات معقول در جاذبه کمال اعلا بر مبنای آن اصول و ارزش‌های تکاملی که همه پیامبران الهی و اولیای عظام و حکما و وارستگان نوع بشر در تفسیر و تبلیغ و تحکیم آن‌ها با جدی ترین تکاپو مجاهدت ورزیده، حتی گروهی از آنان در این راه جان خود را باخته‌اند، که بدون تردید فرزند نازنین علی ابن ابی‌طالب آن قهرمان تفسیر کننده حیات توام با عزت و شرافتیعنی حسین بن علی در صف اول آن جهادگران بزرگ بشریت قرار گرفته است. خون درخشان این تفسیر کننده حیات و این اثبات کننده هدف اعلا برای وجود آدمیان در این دنیا، دومین علامت ابدیت انسان و رسالت انسانیت است
.

علامه جعفری ده مقدمه را برای تحلیل و تفسیر چنین حادثه‌ای ضروری می‌داند:

۱- سه راه اساسی برای نجات بشریت از احساس پوچی و اثبات و اعلان عظمت الهی حیات انسان‌ها

۲- شناخت و داوری صحیح درباره هر حادثه بزرگ تاریخ بر مبنای برانگیخته شدن ارزش‌ها به سه عامل مهم مربوط است.

۳- نمونه‌هایی از دو نوع نگرش درباره حوادث تاریخی

۴- اگر حیات انسانی به طور صحیح شناخته نشود و انسان به هدف اعلای حیات خود توجیه نگردد، پست‌ترین پدیده عالم طبیعت خواهد بود.

۵- حیات انسانی و کرامت و شرف ذاتی آن از دیدگاه حقوق جهانی بشر در اسلام

۶- حیات چیست که دفاع از شرف و حیثیت آن از اصول اساسی اسلام است و موجب بروز حادثه خونبار کربلا گشته است؟

۷- بحثی در اصول پنجگانه مربوط به قذرت و حق و باطل

۸- دو رکن اساسی شخصیت‌های سازنده فرهنگ پیشرو انسانیت که هر دو در شخصیت حسین در حد اعلی وجود داشته است.

۹- اساسی‌ترین عامل بروز این حادثه حیرت انگیز که عشق و ایمان راستین امام حسین به دین فطری و منطقی و روشن‌ترین مذهب انسانی است، اسلام حقیقی است؛ اسلامی که دفاع از حیات انسانی و شرف حیثیت الهی آن، از با اهمیت‌ترین اصول آن است.

۱۰- انتظاری که در درجه نخست از صاحب‌نظران مذاهب اسلامی و سپس از متفکران سایر مذاهب الهی، برای اهتمام شدید به داستان فداکاری امام حسین(ع) در راه ارزش‌های انسانی وجود دارد.


منبع

[تصویر:  nasimhayat.png]
#62
احادیث امامان در مورد امام حسین

شوق زیارت‏ :

قال الامام باقر ( علیه السلام ):

لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق

امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :

اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .

منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .


ستاره سرخ محشر :

قال على بن الحسین ( علیه السلام ):

تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة .

امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود :

زمین کربلا ، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى ‏درخشد و ندا مى ‏دهد که من زمین مقدس خدایم ، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .

منبع : کتاب ادب الطف ، ج 1، ص 236، به نقل از کتاب کامل الزیارات، ص 268.


زیارت مداوم‏ :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...

امام صادق (ع) فرمود :

کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است .

منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 269


کربلا حرم امن‏ :

قال ابو عبدالله ( علیه السلام ):

ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرم

امام صادق (ع) فرمود :

به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد .

منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 267 بحار، ج،98، ص 110


سفره ‏هاى نور :

قال الامام الصادق ( علیه السلام ) :

من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن على ( علیهما السلام )

امام صادق (ع) فرمود :

هر کس دوست دارد روز قیامت ، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین ( علیه السلام ) باشد .

منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.


از زیارت تا شهادت‏ :

قال ابو عبدالله ( علیه السلام ) :

لا تدع زیارة الحسین بن على علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا .

امام صادق (ع) فرمود :

زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن ! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید .

منبع : کتاب وسائل الشیعه ، چ 10 ص335


نشان شیعه بودن‏ :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

من لم یأت قبر الحسین ( علیه السلام ) و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة .

امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :

کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود .

منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 193، بحار الانوار، ج 98 ص4


حدیث محبت‏ :

عن ابى عبد الله قال :

من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .

امام صادق (ع) فرمود :

هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى ‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏ اندازد .

منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388، بحار الانوار ، ج 98، ص76


زیارت عاشورا :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

من زار الحسین ( علیه السلام ) یوم عاشورا وجبت له الجنة

امام صادق (ع) فرمود :

هر کس که امام حسین ( علیه السلام ) را در روز عاشوار زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .

منبع : کتاب اقبال الاعمال ، ص568


تربت شفا بخش :

عن موسى بن جعفر ( علیه السلام ) قال :

و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا .

حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبرى مى ‏داد فرمود :

چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید چراکه خودرن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است ، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .

منبع : کتاب جامع الاحادیث الشیعه ، ج 12، ص53
#63
پرده چهارم:عزت


1)به این حرف ها که نیست عزیز من، به پول؟ به فلان مدرک از فلان دانشگاه؟ به مدل خانه و ماشین؟ به نژاد و نسَب؟ به بالا شهری و پایین شهری؟ به شهری و روستایی؟...معیارهای ما ولی همین هاست. دنبال همین ها هستیم از صبح تا شب که در چشم خلایق عزیز باشیم. که مبادا از چشم مردم بیفتیم.که...
توی دستگاهِ بالا ولی ملاک ها همیشه فرق می کند. عیارها آسمانی می شود، اصلاً خیلی ها که در چشم خلایق ذلیل اند، آن بالاها آبرویی دارند برای خودشان، خیلی ها که این پایین توی چشم مردم اند را آن بالاها نمی شناسند. گفتم که، معیارها فرق دارند، این حرف را فقط شاید محرم بشود زد؛ عزّت را فقط در خانه این خانواده می شود پیدا کرد. می شود گدایی کرد. فقط در خانه این هاست که گدایی، عزّت می آورد. مؤمنین توی این آیه همان چهارده نفرند و هر آن که به آنها وصل شد:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
...و لله العزّه و لرسوله و للمؤمنین.


2) غلام بود... غلامِ سیاه ابوذر، غلام سیاه شما؛ جون بن حوی. با این همه، یک تار مویش به همه لشکر مقابلتان که در آن از بزرگان و اشراف قبایل عرب با آن شکوه و شوکت کم نبودند می ارزید و شما این را چه خوب می دانستید.
بعد از عمرو بن قرظه پا پیش گذاشته بود و از شما اذن میدان خواسته بود، شما اما با همان مهر و رأفت حسینی ، نگاهتان را میهمان چشم هایش کرده بودید و گفته بودید: « تو آزادی جون، هر جا می خواهی برو! بر تو تکلیفی نیست، خودت را برای ما در خطر نینداز و برو. »
دلش گرفت، از شما توقع نداشت اذن میدانش ندهید، اشکهایش آمدند و با این کلام آتش به جانتان زد که : « درست که غلام شما بوده ام، درست که نژادم پست است؛ سیاهم و بوی بد می دهم، اما آیا خونم هم لیاقت آن را ندارد که در کربلای شما بر زمین ریخته شود؟ که با خون خاندان شما مخلوط شود؟ » این را که گفته بود، چشم های قشنگ شما هم بارانی شده بود، دیگر چه می توانستید بگویید؟ رخصت که داده بودید انگار که بال از بالش گشوده باشند تا رزمگاه رجز خوانده بود: «امیری حسینٌ و نعم الامیر». از این که متعلق به شما بود به خودش می بالید. چه عزیز شد در کربلای شما هر آن که مردم ذلیلش می پنداشتند! چه عزیزشان کردید آقا!
بر زمین که افتاد، بر بالین او هم حاضر شدید – مثل همه شهدا – و بلند گریستید، یادتان به جمله های آخرش افتاده بود؟ برسر و صورتش دست کشیدید و دعایش کردید: اللهم بیٌض وجهه و طیٌب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد. حالا حسرتِ آن دعا برای من مانده بعدِ چهارده قرن.
سلام بر تو جون! سلام بر تو که غلام سیاهِ آقایم بودی و در دنیا و آخرت رویت سپید شد.
دعا کن آقا یک روز مرا هم به خدمت بپذیرند.


وبلاگ برای خاطر آیه ها


[تصویر:  nasimhayat.png]
#64
با سلام

من این کتاب رو تا حالا 3 بار خوندم و اگر باز فرصت بشه میخونمش، به

همه توصیه میکنم بخونید، کتاب دو بخش داره بخش اول دیدگاه فلسفی

که سخت اما بخش دوم ومجموع سخنرانی های علامه جعفری مرحوم که

شاهکاری واسه خودش.. با خوندن این کتاب به علامه علاقه مند شدم و

اکثر آثارشون رو تهیو و برخیاشون رو تا حالا خوندم.


دوستانی که سرعت نت بالا دارند میتونن این مجموعه رو از سایت یاسین مدیا دانلود کنند.
امام حسین،شهید فرهنگ پیشرو انسانیت


[تصویر:  emam-hoseein-shahide-farhan.jpg]

کتاب «امام حسین(ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» اثری از استاد فقید علامه محمد تقی جعفری است که می‌توان گفت یکی از کامل‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد امام حسین(ع) به رشته تحریر درآمده است.

پیشگفتار کتاب که توسط موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمد تقی جعفری نوشته شده است در مورد کتاب می‌گوید:«خوانندگان گرامی این اثر با نوشتار و گفتارهایی مواجه هستند که مولف طی آن می کوشد با تکیه بر برهان‌هایی بدیهی و واضح و اثبات نماید: اهل بیت هرگز نباید دستاویز«کوتاه فکری» قرار گرفته و از جایگاه سازنده خود به مرتبه پایین کشیده شوند.»


و در جایی دیگر می‌افزاید: «پیام کتاب‌های روشنگرانه از این دست جز این نیست که: دوستداری اهل بیت، هرگز نباید به باریکه‌هایی راه ببرد که فایده عقلی و شرعی بر آن مترتب نیست و ثمره آن تنها در میزان اندک و گذرایی خلاصه می‌شود که در خلال آن حس حب ولایتمداری و دینداری در قلمروی ظاهری اشباع شده و آدمی را از غور و تعمق در دریای معارف واقعی صادر شده از حاملان وحی بی‌نیاز می‌نماید»


این کتاب با هر دو بخش خود – نوشته‌ها و سخنرانی‌ها- در بردارنده روایت جدید است که امام حسین(ع) و قیام او را از منظری دیگر مطرح می‌کند؛ «حیات» به جای «تراژدی»، «حقوق بشر» به جای « اسطوره»، «انسان» به جای «تاریخ» و «وجدان» به جای «حماسه».


ایشان دلیل نام گذاری کتاب و قید پیشرو انسانیت برای فرهنگ را اینگونه توضیح
می‌دهد:« زیرا فرهنگ با قید پیشرو انسانیت عبارت است از شیوه حیات معقول در جاذبه کمال اعلا بر مبنای آن اصول و ارزش‌های تکاملی که همه پیامبران الهی و اولیای عظام و حکما و وارستگان نوع بشر در تفسیر و تبلیغ و تحکیم آن‌ها با جدی ترین تکاپو مجاهدت ورزیده، حتی گروهی از آنان در این راه جان خود را باخته‌اند، که بدون تردید فرزند نازنین علی ابن ابی‌طالب آن قهرمان تفسیر کننده حیات توام با عزت و شرافتیعنی حسین بن علی در صف اول آن جهادگران بزرگ بشریت قرار گرفته است. خون درخشان این تفسیر کننده حیات و این اثبات کننده هدف اعلا برای وجود آدمیان در این دنیا، دومین علامت ابدیت انسان و رسالت انسانیت است
.

علامه جعفری ده مقدمه را برای تحلیل و تفسیر چنین حادثه‌ای ضروری می‌داند:

۱- سه راه اساسی برای نجات بشریت از احساس پوچی و اثبات و اعلان عظمت الهی حیات انسان‌ها

۲- شناخت و داوری صحیح درباره هر حادثه بزرگ تاریخ بر مبنای برانگیخته شدن ارزش‌ها به سه عامل مهم مربوط است.

۳- نمونه‌هایی از دو نوع نگرش درباره حوادث تاریخی

۴- اگر حیات انسانی به طور صحیح شناخته نشود و انسان به هدف اعلای حیات خود توجیه نگردد، پست‌ترین پدیده عالم طبیعت خواهد بود.

۵- حیات انسانی و کرامت و شرف ذاتی آن از دیدگاه حقوق جهانی بشر در اسلام

۶- حیات چیست که دفاع از شرف و حیثیت آن از اصول اساسی اسلام است و موجب بروز حادثه خونبار کربلا گشته است؟

۷- بحثی در اصول پنجگانه مربوط به قذرت و حق و باطل

۸- دو رکن اساسی شخصیت‌های سازنده فرهنگ پیشرو انسانیت که هر دو در شخصیت حسین در حد اعلی وجود داشته است.

۹- اساسی‌ترین عامل بروز این حادثه حیرت انگیز که عشق و ایمان راستین امام حسین به دین فطری و منطقی و روشن‌ترین مذهب انسانی است، اسلام حقیقی است؛ اسلامی که دفاع از حیات انسانی و شرف حیثیت الهی آن، از با اهمیت‌ترین اصول آن است.

۱۰- انتظاری که در درجه نخست از صاحب‌نظران مذاهب اسلامی و سپس از متفکران سایر مذاهب الهی، برای اهتمام شدید به داستان فداکاری امام حسین(ع) در راه ارزش‌های انسانی وجود دارد.


منبع




[تصویر:  Untitled_1.png]
#65
روز پنجم محرم




[تصویر:  21897214205119255148668159962066696192.jpg]


در این روز که مطابق با روز یکشنبه بوده است، عبیدالله بن زیاد مرادى را به دنبال شبث بن ربعى فرستاد که در دارالاماره حضور یابد، شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مى‏خواست که ابن زیاد او را از رفتن به کربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد که: مبادا از کسانى باشى که خداوند در قرآن فرموده است: «چون به مؤمنین رسند گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامى که به نزد یاران خود - که همان شیاطینند - روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مى‏گیریم»، و به او خاطر نشان ساخت که اگر بر فرمان ما گردن مى‏نهى و در اطاعت مائى، در نزد ما باید حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به کربلا روى، پس شبث قبول کرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى کربلا گسیل داشت.

در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیه‏السلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکته‏اى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره‌خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مى‏کردند سى هزار نفر بوده است.سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد که بر جسر صراه ایستاده و از حرکت کسانى که به عزم یارى امام حسین از کوفه خارج مى‏شوند، جلوگیرى کند، فردى به نام عامر بن ابى سلامه که عازم بود براى پیوستن به امام حسین علیه‏السلام از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم که مى‏خواهى حسین را یارى کنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و کسى جرأت نکرد تا او را دنبال کند. عامر خود را به کربلا رساند و به امام حسین علیه‏السلام ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه‏السلام بود که در چندین جنگ در رکاب آن حضرت شمشیر زده است.




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
#66




کربلا آمد و من حرّ گرفتار بیا ، دل ندادن به بلا سنگدلی می خواهد


بستن زلف رها سنگدلی میخواهد
دلشکستن همه جا سنگ دلی میخواهد




کوه بودم همه عمر و نمی دانستم
راه بستن به صدا سنگدلی میخواهد




رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا
سنگ ماندن به خدا سنگدلی میخواهد




کربلا آمد و من حرّ گرفتار ، بیا
دل ندادن به بلا سنگدلی میخواهد




.





53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#67
پرده پنجم:مجاهدت

1)شاید آن روز که ام سلمه پشت پرده مسجد النبی - پس از آن که جدتان فضایل جهاد وشهادت را برشمرده بود- با آن معرفت و فهم کم نظیرش سؤالی پرسید که اگر نمی پرسید و آن فرصت را از دست می داد تا تاریخ، تاریخ است ما زنان می ماندیم و یک سؤال نپرسیده دیگر از پیام آور خدا، کربلای شما را تصور نکرده بود تا پاسخی دیگر هم برای پرسشش بیابد که: «پس سهم ما زنان از جهاد و شهادت چه می شود؟»
آن روز پیامبر به حق، جهاد زن را نیکو همسرداری کردن او دانسته بود، اما ام سلمه نمی دانست همین دختر دو سه ساله علی و زهرا که روز و شب از حسین جدا نمی شود، انگار که جانش به جان او بند باشد، روزی، سهم گرانتری از جهاد زن را برای زنان تاریخ به تصویر خواهد کشید. فقط این نبود. کربلای شما عرصه گاه ظهور بود و تجلی. انگار در کربلایتان، برای تاریخ و اعصار و قرون، برای هر قشر و جنس و سنی الگوی مجاهدت ارائه کرده باشید. آن قدر که حجّت تمام بشود. آن قدر که بعدِ کربلای شما دیگر نشستن و عافیت طلبیدن برای زن و مرد و پیر و جوان ننگ باشد.



بسم الله الرحمن الرحیم
لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ


2)گمانم هنوز ظهر عاشورا نرسیده بود که عبدالله از شما اذن میدان خواست : عبدالله بن عمیر کلبی را می گویم آقا! شما دعایش کردید و رخصتش فرمودید. اما چشم های نگران کسی آن سوی خیمه همسرش را می پایید. نگران، نه از آن رو که خون همسرش بر زمین شما ریخته شود، نه! نگران از آن که آیا عبدالله خوب از عهده یاری شما بر می آید؟ عبدالله اما بانویش را خوب می شناخت. انگشتان دست چپش را که قطع کردند رجزی خواند که قلب بانو از شوق و تحسین لرزید، دیگر تاب نیاورد. نیزه ای از گوشه خیمه برداشت و به سوی عبدالله شتافت: « فدایت شوم! در راه مولایمان استقامت کن عبدالله!». عبدالله تلاش کرد او را به خیام بازگرداند. اما بانو انگار که تصمیمش را گرفته باشد فریاد زد: «به خدا که رهایت نمی کنم تا در کنارت کشته شوم!» این بار شما پا پیش گذاشتید آقا و بانوی عبدالله را دعای خیر کردید و به او فرمودید که به خیمه ها بازگردد.
جان پاک عبدالله که به آسمان ها عروج کرد. بانو خودش را به بالین همسرش رسانید و با حسرتی عمیق زبان گشود که: « بهشت گوارایت باد عبدالله! از خدایی که بهشت را نصییب تو گردانید می خواهم مرا هم در بهشت همنشین تو گرداند!». لحظه ای نگذشت که شما دیدید آقا، غلام شمر را که به فرمان اربابش عمودی آهنین بر سر این بانو فرود آورد و شما دیدید که باغِ قشنگ آرزویش چه زود ثمر داد!
سلام بانوی عبدالله!
سلام بر تو و همسرت که خونتان عاشقانه به هم آمیخت و پیشِ پای حسین(ع) ریخت
.







وبلاگ برای خاطر آیه ها


[تصویر:  nasimhayat.png]
#68





[تصویر:  19078426325951190088.gif]
امام حسين عليه‎السلام

هر كس اين پنج چيز را نداشته باشد از زندگي بهره‎اي نمي‎برد: عقل، دين، ادب، شرم و خوش خلقي .

امام حسين عليه‎السلام

سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلام كننده و يكي، از آن جوابگو است.

امام حسين عليه‎السلام

كاري مكن كه از آن پوزش بخواهي زيرا مؤمن نه بد مي‎كند و نه عذر مي‎طلبد، و منافق هر روز بد مي‎كند و عذر مي‎خواهد.
"تحف العقول، ص248 "

امام حسين عليه‎السلام

شكرگزاري براي نعمت پيشين، نعمت تازه‎اي را سبب مي‎شود .

امام حسين عليه‎السلام

كسي‌ كه‌ تو را دوست‌ دارد، از تو انتقاد مي‌كند و كسي‌ كه‌ با تو دشمني‌ دارد، از تو تعريف‌ و تمجيد مي‌كند.
"بحارالانوار، ج78، ص128 "

از حضرت امام حسين(عليه‎السلام) پرسيدند فضيلت‌ چيست‌؟ فرمودند: "مالك‌ زبان‌ بودن‌ و نيكي‌ كردن. "
"بلاغة‌ الحسين(عليه‎السلام)‌، ص 332 "

امام حسين عليه‎السلام

آن‌ كس‌ در صله‌ رحم‌ بهتر است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ خويشاونداني‌ كه‌ با او قطع‌ رابطه‌ كرده‌اند، دلجويي‌ و صله‌ رحم‌ نمايد.
"بحارالانوار، ج78، ص121 "

امام حسين عليه‎السلام

بهترين‌ ثروت‌ آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ به‌ وسيله‌ آن‌ آبروي‌ خود را حفظ نمايد.
"بحارالانوار، ج44، ص 195 "

امام حسين عليه‎السلام

كسى‌ كه‌ از تو حاجتى‌ خواسته‌ است‌، آبروى‌ خود را با درخواست‌ از تو ريخته‌ است‌، تو ديگر با رد كردن‌ او، آبروى‌ خود را نريز .
"بحارالانوار، ج44، ص 196 "

امام حسين عليه‎السلام

هيچ‌ امري‌ را نپذير مگر آن كه‌ خودت‌ را شايسته‌ آن‌ بداني‌.
"اعيان الشيعه، ج1، ص 621 "

امام حسين عليه‎السلام

حرص‌ و آز نوعي فقر رواني‌ است‌، و سخاوت‌ و بخشش‌ نوعي‌ بي ‌نيازي‌ است‌ .
"تاريخ يعقوبي، ج 2، ص246 "

امام حسين عليه‎السلام

درباره‌ برادر مؤمنت‌ پشت‌ سر سخني بگو كه‌ دوست‌ داري‌ او پشت‌ سر تو بگويد.
"بحارالانوار، ج‌ 78، ص‌ 127 "

امام حسين عليه‎السلام

كساني‌ كه‌ رضايت‌ مخلوق‌ را به‌ بهاي‌ غضب‌ خالق‌ بخرند، رستگار نخواهند شد.
"مقتل‌ خوارزمى‌، ج‌ 1، ص‌ 239 "

امام حسين عليه‎السلام

هيچ‌ كس‌ روز قيامت‌ در امان‌ نيست‌، مگر آن‌ كه‌ در دنيا خداترس‌ باشد.
"بحارالانوار، ج‌ 44، ص 192 "

امام حسين عليه‎السلام

بترس‌ از ستم‌ كردن‌ بر كسي‌ كه‌ به‌ جز خدا ياوري‌ ندارد.
"بحارالانوار، ج‌ 78، ص 118 "

امام حسين عليه‎السلام

عقل‌ كامل‌ نمي‌شود مگر با پيروي‌ از حق‌.
"بحارالانوار، ج‌ 78، ص 127 "

امام حسين عليه‎السلام
همنشيني‌ با فاسقان‌ انسان‌ را در معرض‌ اتهام‌ قرار مي‌دهد.
"بحار الانوار، ج‌ 78، ص 122 "

امام حسين عليه‎السلام

گريه‌ از روي‌ ترس‌ از خدا، موجب‌ رهايي‌ از آتش‌ است‌.
"مستدرك‌ الوسايل‌، ج‌ 11، ص 245 "

امام حسين عليه‎السلام

عجله‌ كردن‌، كم‌خردي‌ است.
"بحارالانوار، ج‌ 78، ص 122 "

امام حسين عليه‎السلام

از نشانه‎هاي عالم، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است .

امام حسين عليه‎السلام

عاجزترين مردم كسي است كه نتواند دعا كند .
"بحارالانوار، ج 93، ص 294 "

امام حسين عليه‎السلام

هيچ كس در قيامت در امان نيست! مگر كسي كه در دنيا ترس از خدا در دل داشته باشد.
"مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 69 "

امام حسين عليه‎السلام

بدرستي كه شيعيان ما قلبشان از هر ناخالصي و حيله و تزوير پاك است.
"فرهنگ سخنان امام حسين، ص 476 "


[تصویر:  pc81a5ad52efa8afdfb2a9d5cd6bca4a9c_mm.jpg]
[/b]




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
#69
روز ششم


[تصویر:  60uzjjeasks77dsaqmhi.jpg]

1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من مي‏فرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض كرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... .
در این هنگام مردی از بني‏اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" مي‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم و سپس رجزی حماسی خواند:

قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ

"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."
سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی كه یاران بني‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"14




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
#70


گفتم به چرخ بهر چه پوشیده ای کبود آهی کشید و گفت که ماه محرم است

سلام بر تو ای محرم ، ای که شرف را در عطش معنا کردی...

سلام خدا بر تو که ماه خون لقب گرفتی ، تو که در خاک و خون ، اشک و مشک ، آتش و عطش مظلومیت علی را نشان دادی..

یا حسین! ناله غربتت گوش فلک را کر میکند ، آسمان را به گریه وا میدارد ، گل ها پرپر می شوند و پروانه ها می سوزند؛ چطور وقتی خود را دوباره معرفی کردی کسی تو را نشناخت؟

گویی همه عهد ها و نامه هایشان را از یاد برده اند ، مگر شما نبودید که او را به پیش خود دعوت کردید ، او را به پیش خود خواندید تا برای همیشه از او راحت شوید؟

ننگ بر تو ای کوفی که آسمان را به عزا نشاندی ، دشت را از عطش لبریز کردی و کودکان را در آرزوی قطره ای آب واگذاشتی ، آبروی عباس را ریختی تا سوز آهش دل جهانیان را به لرزه آورد.


ای کاش ما نیز کوفی این زمانه نباشیم ، ما عهد و پیمانمان را فراموش نکنیم...

ای کاش ما به خود آییم و خود را از زندان غیبت رهایی بخشیم..

این محرم و عاشورا هم چشم به راهت می نشینیم و از هر که از این مسیر گذرد نشانی مردی سواره ، با عطری لبریز از محبت و نگاهی سرشار از عشق را میگیریم...

خدایا ! برسان ارباب ما را ......

منبع :knowledge.epage.ir




[تصویر:  Untitled_1.png]
#71
چون جای خالی ذکر مصیبت و روضه رو خالی دیدم زبان حال مسلم رو هنگام شهادت از یکی از روضه های

حاج منصور ارضی تایپ کردم و گذاشتم.. واقعا آتیش میزنه به قلب انسان... یا اباعبدالله حسین

صبح شد یک طرف سرم افتاد ................. یک طرف نیز پیکرم افتاد
از روی پشت بام افتادم...................با علیک سلام افتادم
بدن من شکست خوشحالم................... بی سبب نیست این که خوشحالم

زن و بچه نبود دنبالم

آی مردم سپاه بی نفرم................. صبح خالی نبود دور و برم
حرفی از زخم با پرم نزنید.............. این همه سنگ بر سرم نزنید
آی مردم گناه من عشق است............... بهترین اشتباه من عشق است

ای مردم کمی حیا بد نیست............... بی وفا کم وفا بد نیست
سنگ خوردم، شکست کوزه من............... غصه خوردم شکست روزه من
نفسم را اسیر کردم و بعد................. وسط کوچه گیر کردم و بعد
کوچه هایی که تنگ و باریک است................ روز هم چون شبش تاریک است
بدی کوچه های تنگ این است................... می شود هر طرف ره را بست..

زهرا جان

مثلا کوچه ای که زهرا رفت... از تنش تازیانه بالا رفت
مثل این مردمی که بی عارند... مثل اینها مدینه بسیارند

حسین جان

مثل اینها مدینه هم بودند......... دور بیت الحزینه هم بودند
تو نبودی مدینه را گفتی............. تو قصه داغ سینه را گفتی
تو نگفتی خوشیم مادرم بود...... مادرم دختر پیمبر بود
تو نگفتی صدایش میلرزید........... پدرم تا که کوچه را میدید
تو نگفتی لشگر آوردند............... مادرم را ز پا در آوردند
تو نگفتی هنوز غمگینم.......... فکر پرتاب دست سنگینم
تو نگفتی نگاهت پژمرده.............. مادرم بارها زمین خورده

حسین جان........... حسین جان




[تصویر:  Untitled_1.png]
#72
پرده ششم: طعم شهادت

1)از آن کلمه هایی ست که جان می دهد برای شعار نوشتن، که بولدش کنی، قرمزش کنی و بگذاری اش وسط یک جمله و بعد هم قابش کنی، نه؟ «شهادت» را می گویم. ولی نه...کاش این نباشد، قرار است خیلی فراتر از این ها باشد. قرار است یک فرهنگ باشد، برای ملتی که اسارت ندارد، قرار است هنر مردان خدا باشد، آن ها که آن قدر مردانه زیسته اند که مردانه بمیرند، قرار است آرزویش مثل یک پیچک جان بگیرد و ببالد و همه وجومان را بگیرد: والمستشهدین بین یدیه، آن قدر که شب آخر اگر آقا ازهر کداممان پرسیدند شهادت در نگاهت چگونه است؟ بتوانیم بگوییم: احلی من العس
.

[b]بسم الله الرّحمن الرّحیم
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر

2)زره برایش بزرگ بود، پایش به رکاب نمی رسید، سیزده سالش بود خب، سیزده سال هنوز برای یک مرد جنگی شدن زود است آن هم مقابل آن لشکر مردانِ نامرد. تقصیر شما نبود. می دانم. شما چند بار مانعش شده بودید آقا، این قاسم عجیب بوی برادرتان را می داد. نمی خواستید پاره های جگر حسن(ع) را دوباره توی تشت ببینید. ولی بار آخر یک مکتوب آورده بود برایتان که دل شما لرزیده بود و دیگر نتوانستید چیزی بگویید انگار، دست خط پدرش بود، برادرتان؛ حسن مجتبی(ع). روبرویتان ایستاد، با همه هیبتِ حسنی اش، این بار آخر « فجعل یقبل یدیه و رجلیه»؛ افتاد به دست و پای شما و دست و پاهایتان را بوسید. نمی دانست با این کار چقدر وداع را برایتان دشوار کرده است.
«و خرج غلامٌ و کان وجهه شقه قمر...». رجز خوان عازم میدان شد؛ اِن تنکرونی فانا بن الحسن/ سبط النّبی المصطفی المؤتمن... ناله «یاعماه»ش که بلند شد، خودتان را به بالینش رساندید و فقط خدا می داند بر آن دل تان چه گذشت؟! «یعزّ و الله علی عمّک ان تدعوه فلا ینفعک صوته». من فدای همه آن لحظه های شما.
سلام قاسم! سلام سیزده ساله کربلا.
سلام بر کامی که عاقبت شهد شیرین تر از عسل را چشید.
دعا کن مرا قاسم! دعا کن آن شهد را روزی کام من هم تجربه کند.


منبع:وبلاگ برای خاطر آیه ها
[/b]

[تصویر:  nasimhayat.png]
#73
سلام




... والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه ‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید، می‏گفت چه شعاری بدهید؟

آیا می‏گفت بخوانید: "نوجوان اکبر من" یا می‏گفت بگویید: "زینب مضطرم الوداع، الوداع"، چیزهایی که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟!
اگر حسین بن‏ علی بود، می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر 1300 سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. ...

قسمتی از سخنرانی شهید دکتر مطهری
منبع : وبلاگ علمدار صبح


لطفا این رو هم دانلود کنید اگه گوش ندادید

(1391 آبان 22، 8:35)Alireza 68 نوشته است: سلام


دیروز تو ساری همایش بود بصیرت عاشورا توسط استاد گرانقدر رائفی پورSmiley-face-thumb

بسیار عالی بود واقا میشه چند بار و گوش داد و خسته نشد1744337bve7cd1t81

در مورد محتواتش چیزی نمیگم

با گوشیم ضبط کردم صداشونو از سری قبل خیلی بهتر شد کیفیتش براتون آپلودش کردمSmiley-face-thumb

حتما دانلود کنیدKhansariha (8)

لینک اول : 5.34mb

http://www.mediafire.com/?66iy3arsbbq1udi


لینک دوم : 4.58mb

http://www.mediafire.com/?nmrkr9b87zui65a


Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


#74
[تصویر:  mazloom%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF]
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

سیدحمیدرضا برقعی
[تصویر:  kh.gif]
#75
[تصویر:  20061097379997895664.jpg]

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان