عزیز :.:.::. * شروع مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.

عزیز : .:.::. *  مسابقه #پاکی_رمضانConfetti * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تجربیاتی از جنس استقامت (7 تا 12 ماهه)

#1
[تصویر:  n4fu_estegamat.png]

  دوست کوشای من سلام 



به تاپیک تجربیاتی از جنس استقامت خیلی خوش اومدی  [تصویر:  welcome%20(1).gif]



خیلی خوشحالم که با قدرت میجنگی استقامت میکنی در مقابل سختی ها برای رهایی و بدست آوردن یه زندگی پاک [تصویر:  muscular.gif]


برای لمس روزهای سبز 

در میان همه سختی های مسیرعهد بستیم تا در مقابل همه ی ناملایمات بایستیم...



الان وارد یه مرحله جدید شدیم تلاش هامون به ثمر نشسته

قوی تر شدیم و مشتاق تر برای رسیدن به آخرین پله پاکی



اما یادمون نره که تا قله پاکی هنوز راه هست باید خیلی سخت تلاش کنیم


و

یادمون نره که همیشه باید از گذشته عبرت بگیریم و آینده نگر باشیم



دوست من به عقب نگاه کن



چقدر زحمت کشیدی تا الان که روی این پله پاکی بایستی 



پس مراقب باش مبادا باز لحظه ای غفلت همه ی تلاش ها رو از بین ببره
.
.
.
.
.

تجربیاتی از جنس استقامت برگه ای از کانون مختص توست 


تا از تلاش هایت سخت کوشی هایت بنویسی 



از تجربیاتت بنویسی از کارهایی که تا این مرحله برای پاک بودنت انجام دادی



برای ما برای هم مسیر هایت برای خودت بنویسی



 تا یادمان باشد کجا بودیم و چه تلاش هایی کردیم و به کجا رسیدیم
#2
به نام خدا
خب پست اول رو خودم میزنم,
من الان در این روز در کانون روز 360 ام رو دارم پشت سر میگذارم که اگر بخوام حدودی بگم 13 سال درگیر بودم,هرجای خونه رو نگاه میکنم یک تاریخ ثبت شده که همه تاریخ هایی بی سرانجام بود ,خسته و عصبی بودم , بهترین چیزها رو در زندگی داشتم اعم از ماشین و موبایل خوب و لپتاپ و کامپیوتر خوب و اینترنت پر سرعت و پول و .... ولی لذتی نمیبردم , حاضر بودم هیچکدوم رو نداشتم ولی کمی لذت داشتم , همیشه به خواهرم که از خودم کوچیکتره حسودیم میشد که هیچی نداشت ولی آرامش داشت و مثل آدم زندگی میکرد , چه روزهای خوبی بود روزهایی که راهنمایی بودم و تازه به سن بلوغ داشتم میرسیدم و پشت لبم داشت سبز میشد , اتفاقا اون زمان هم فیلم میدیدم و هم شو (اون زمان به موزیک ویدئو میگفتن شو) میدم , هم گاهی شیطونی میکردم و تو سایتهای مستهجن میرفتم ولی چون خودارضایی لعنتی رو نمیدونستم چیه هیچ وقت به درسهام لطمه نخورد و همیشه شاگرد ممتاز بودم , چقدر خاطره دارم , چقدر با ذوق و علاقه تو کامپیوتر نرم افزار نصب میکردم و MP3 گوش میدادم , بزرگترین لذتم داشتن فول آلبوم خواننده ها بود , آرزو داشتم کامپیوتر داشته باشم که شوهای مدرن تاکینگ که اون روزها رو بورس بود رو بریزم تو کامپیوتر , چقدر همه چیز خوب بود ولی با شروع خود ارضایی همه چیز مرد و من هم مردم  2   افت تحصیلی , گوشه گیری , انزوا , اعصاب خوردی ... این اعتیاد لعنتی همه چیزمو گرفت , طوری که دیگه بخاطر تموم نکردن دانشگاهم مسخره میشدم , ولی من هوش خیلی بالایی داشتم که تمرکزم بر باد رفت , ولی :


امروز با گذشت 360 روز از ترک همه برگشت,
الان مدتیه که با ذوق خاصی دارم فایلهای کامپیوتر رو مرتب میکنم , همه پوشه پوشه و مرتب , آرشیو فایلهامو کامل میکنم , گاهی هوس درس میکنم , از چیزهای ریز تو زندگی لذت میبرم , از هرچیز , خواهرم میگه چقدر به همه چیز توجه میکنی , ولی نمیدونه که دارم لذت میبرم , دنیای گم شده ام دوباره برگشت , اگر همه چیزم از دست رفت خدارا شاکرم که بعد از 13 سال دارم دوباره لذت رو در زندگی تجربه میکنم , گاهی هوس میکنم ساعت 11 شب میرم بیرون میوه میخرم , میرم تخمه میخرم میام میخورم , این کارها از یک بیمار به خودارضایی بعیده چون همیشه استرس داره نکنه تحریک بشم و ....
ولی بزرگترین نعمت زندگی ام که تمرکزه دوباره برگشته , به هیچ قیمتی حاضر نیستم از دستش بدم , با همین تمرکز حاصله دوباره هرچه از دست رفته بدست میارم و بهترشو میسازم.



اصلا فکر نمیکردم یک روزی دوباره این احساسات رو تجربه کنم ,
پتانسیل خوب شدن درون همه ما هست حتی برای کسی که 13 سال درگیر بود میتونست این پتانسیل مرده بوده باشه ولی این تجربه ها میگه که این پتاسیل همیشه بلقوه هست فقط همت میخواهد که بلفعل بشه.
و من الله توفیق.


نقل قول:
تو این مرحله تلاش هامون داره به ثمر مینشینه 
دیگه اون عادت های بد از زندگیمون یواش یواش داره از بین میره
حساسیت این روزهامون خیلی زیاده
باید خیلی مراقب باشیم


واقعا همینطوره
#3
(1395 شهريور 3، 11:43)انگیزه پاکی نوشته است: سلام
اول میخاستم برم بخش اورژانس اما نظرم عوض شد.
 پنج روز دیگه تا ۹ ماه پاکی دارم اما اینروزا دارم خیلی به خودم ظلم میکنم.اصلا انگار متوجه نیستم چه راه سختیو تا اینجا اومدم.اصلا حالیم نیست این مدتی که پاک بودم چقدر ارزش داره و چقدر باید مراقب باشم.میدونم اگر لغزش کنم چه ضربه سنگینی میخورم اما بارها و بارها خودمو تو منطقه خطر میبرم و برمیگردم.انگار خیلی به خودم مطمئنم که همیشه صحیح و سلامت از منطقه خطر برمیگردم.
میدونم کارم غلطه اما باز تکرار میکنم
جو خونمون هم خیلی متشنج هست و بیکاری من هم مزید بر علته منتها نمیتونم نقش خودمو انکار کنم.تنبلی میکنم و از خونه بیرون نمیرم که راحتتر باشم.یکسری مشکلاتی هم با اعضای خونوادم داشتم که بعضی دوستان در جریانند.
خدایا تو میدونی این پاکی،مثل یه گوهر تو صدف هست که باید مراقبت کنم ازش.تا الان هم فقط تو میخواستی پاک بمونم.کمک کن که خودمم بیام تو خط.
ای خدا کمک کن سر عقل بیام که بفهمم دارم چیکار میکنم
چهار روز دیگه نیام خودمو سرزنش کنم
الهی به امید تو

[تصویر:  nasimhayat.png]
#4
سلام
خاطرم هست که مدت ها پیش، بعد از چند ماه پاکی شکستم
و تجربه خیلی مهمی کسب کردم...
"نفس تو بزرگترین دشمنته، هیچوقت از دشمنت غافل نشو و فکر نکن دیگه نمی تونه کاری کنه! درست جایی که فکر می کنی دورش کردی و نمی تونه وارد شه؛ محل نفوذ به دژ پاکیته"
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



#5
سلام بچه‌ها شب و روزتون بخیر 
امیدوارم خوب باشید و این روزهای پراسترس رو با آرامش سپری کنید 
مدتهاس تو کانون پستی نذاشتم به دعوت لئای عزیز اومدم تا بگم چطور شد که تونستم در مسیر بهبودی اندک پیشرفتی داشته باشم
پیشاپیش بابت طولانی بودن متن عذر میخوام.
زمانیکه وارد کانون شدم خیلی مستاصل و درمانده بودم کانون ی چراغ راهنمای خیلی پرقدرت برای من بود که نشون میداد همدردهایی دارم و راهکارهایی هست ک بتونم به کمک اونا بهبود پیدا کنم ی مدت که گذشت متوجه شدم نقطه ضربه‌پذیر من ذهن و تخیلات ذهنیمه هرگاه مدیریتش کردم تو ترک موفق بودم و هرگاه به حال خودش رهاش کردم جولان داد و منو زمین زد 
خیییییییییییییییلی زمین خوردم اونقدی ک آمارش دیگه دستم نیس بعد شکست حال وحشتناکی داشتم تنفر، سرزنش‌گری، حالت تهوع از خودم، به بن بست رسیدن و مهجونی از همه حس و حالای بد میومد سراغم ک فلجم می‌کرد. به محض تنها شدن ذهنم میرفت سمت خودارضایی انگار شرطی شده بودم ناخودآگاه میرفتم سراغش.
گذشت تا پارسال ۲۴اسفند که خیلی اتفاقی ی کسب و کار اینترنتی راه انداختم یادم نیست چند روز پاک داشتم خیلی بهم انگیزه داده بود تو عید که رفتیم روستای پدریم تنهاییم بیشتر شد ولی دسترسی ب نت نداشتم ی شب شکستم تو همون شب تصمیم گرفتم کاری ک همیشه تصمیم داشتمو انجام بدم و اونم درست کردن ی تقویم پاکی بود
الان چون با موبایلم نمیتونم عکس تقویممو آپلود کنم همون شب نوشتم که هدفم چیه یادمه ۲۱۰ روز خوب رو نوشتم ک  تا ۳۰ مهر ک سالروز ورودم به انجمن معتادان جنسی گمنام بود، محقق می شد.
تقویم رو ده روز ده روز دسته بندی کردمو تاریخ زدم تو دفترچه یادداشت گوشیم سر ی بی دقتی ۷ تیر شکستم ولی نذاشتم هدفم یادم بره تقویم رو ریست کروم و از اول نوشتم 
ده روز ده روز تیک زدن اون تاریخا انگیزه فوق العاده ای بهم میداد همزمان با کانون قدمهامو تو اس ای هم دنبال میکردم و راهنمام واقعا خیلی به پام صبوری کرد و تونستم تو ۳۰مهر ۱۲ قدممو تموم کنم 
حسش وصف ناشدنی بود منی که حس میکردم اراده درونم هشک شده حالا تونسته بودم بالاخره ی کار رو تموم کنم و پاکیمم داشت خوب پیش میرفت 
دیگه به مرور تمایلم به خودارضایی کم شد و ذوقم برای تیک زدن روزهای خوب بیشتر و بیشتر 
کسب و کارم بهتر شده بود و وقت کمتری برای خیالپردازی پیدا میکردم و حقیقتا دیگه دلمم نمیخواست تجربه اش کنم

من متوجه شدم باید به خودمون دقیق بشیم و صبور باشیم با خودمون فهمیدم دلایل شکست ما همش به خودمون برنمیگرده ما تلاش میکنم ولی تلاشمون هدفمند نیس در واقع راه رو بلد نیستیم ریشه ای حل نمیکنیم 
من دوابزار مهم رو استفاده کردم یکی کانون و دیگری انجمن معتادان جنسی گمنام یا همون اس ای 
این دو ابزار منو با خودم آشتی دادن و کمک کردن مسیر ترک رو ریشه‌ای دنبال کنم 
در کنار اینها زمینه ها رو قطع کردم مثلا ارتباطمو با نامزد سابقم کامل قطع کردم از همه جا بلاکش کردم هیچ دسترسی ای براش نذاشتم این کمک کرد از لحاظ ذهنی بتونم خودمو کنترل کنم
در کل وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم خدا تو لحظه لحظه مسیر ترک دستمو گرفت تا نقاط ضعفمو بشناسم و ابزارهایی رو در اختیارم گذاشت که بدون انکار بتونم ازشون برای بهبودی بهره ببرم
خدارو هزاران هزاران بار شکر میکنم ک منو رها نکرد و دستمو تو هر شرایطی گرفت 
برای همه شما عزیزانم در مسیر بهبودی آرزوی بهبودی میکنم
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
#6
[تصویر:  IMG_20200302_WA0001.jpg]


نمونه تقویم پاکی که برای خودم درست کرده بودم. این نوشتن کمک میکنه مسیر پیشرفتتونو ملموس ببینید و با شکست روحیه‌تونو نبازید. درسته من الان پاکیم کمتر از یکساله اما تقویم پاکیم نشون میده تو سال ۹۸ تا اینجا فقط دو روز ناپاک داشتم و مابقیش رو به لطف پروردگار پاک بودم من ۶ فروردین ۹۹ به شرط حیات برای خودم تولد یکسالگی میگیرم شادیش وصف‌ناشدنیه و ی موضوع دیگه اینکه واقعا حضور خداوند و معنویات تو زندگیم مثل ی ریسمان محکم و مطمئن منو نجات داد 
ببخشید طولانی شد
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
#7
"لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین"
سلام.. علیرضام ، 18 سالمه
چه ضررایی که به خاطر این گناه به خودم وارد نکردم.. چه توفیقایی که با این گناه از خودم سلب نکردم.. چه درایی که به خاطرش روی خودم الکی بستم..
من واقعا ازش ضربه خوردم، واقعا
دیگه ذره ای شک ندارم که این کار کاملا غلطه...
پاکی ، نماز و قرآنی که توی هر روزت هست ، خیلی قشنگه..خیلی
***

مهم ترین تجربه من که واقعا لازم میدونم بگمش و ایشالله همه رعایتش کنن اینه که اول باید پورنو ترک کرد بعد خودارضایی رو...
من اوایل این دوره ی ترک به خودم گفتم خ.ا کن ، ولی پورن نبین!!

این پورنه که باعث میشه سریالی بشی.. این پورنه که میسوزونتت این پورنه سوقت میده به خ.ا... اینو بزاری کنار که کنار گذاشتنش سخت نیست ، ترک خ.ا ۷۰ درصد راحت میشه... وقتی خودتو تحریک نکنی که نیاز به رفع نیاز نداره که...

***

ولی بعد از یه مدت آدم ممکنه دوباره به پورن برگرده.. من بس شیطان در گوشم نجوا کرد و ذهنمو کشید سمت پورن ، چند روز پیش سر از ... در آوردم ولی بعدش سنگ رو دلم و ذهنم گذاشتم و تونستم تا الان دیگه نرم ، امروزم کلی وسوسه میشدم ولی باز سنگ رو دلم گذاشتم.. یه حسی بهم میگه اگه اون موقع خودتو کنترل کنی ، خدا خیلی خوب و شیرین واست جبران میکنه‌...

***

دوستان سه تا چیز خیلی مهمه.. خیلی خیلی

انگیزه ، عزت نفس و ارتباط خوب با خود ، حس خوب...
شما وقتی تو دوره ترک هستید باید با خودتون خیلی مهربون باشید..قربون صدقه ی خودتون برید.. واسه خودتون جایزه بگیرید.. بستنی بگیرید.. به کسی که دوست دارید زنگ بزنید...
انگیزه رو هیچوقت هیچوقت فراموش نباید بکنیم حتی اگه ۴۰ سال پاک باشیم!!!
احساسمون اگه خوب باشه خیلی راحت تر میتونیم با افکار محرک کنار بیایم...
من روزای سختیو دارم طی میکنم، شمایی که این متنو خوندی ازت میخوام یه صلوات واسم بفرستی 53 53 53 ممنونم.
#8
▪︎بسم رب الشهداء▪︎
" لا اله الا انت سبحانت انی کنت من الظالمین "
سلام به همه خواهر و برادرای کانونی...
واقعا خداروشکر که یه جایی هست که وقتی از همه دنیا خسته ایم میایم و اینجا با آدمایی از جنس خدا معاشرت میکنیم و آرامشی وصف نشدنی ازشون میگیریم... آدم هایی که مثلا طلا هستن و شاید هیچ جای دیگه پیدا نشن...
آدمایی که اگه مشکلی داشته باشی همه دغدغشون کمک کردن واسه بهتر شدن حالته...
از آقا هادی عذرخواهی میکنم چون حالم زیاد مساعد نبود و یا وقت نمیشد بیام ، عقب انداختم Khansariha (8)

راستش تجربه ای که کسب کردم اینه که هرگز نباید خودمونو از نماز دور بکنیم...
اگه خسته ایم یا کار داریم یا حوصله نداریم بزاریم یکم بعد بخونیم یا قضاشو بخونیم ولی هرررررگزززززز از نماز دور نشیم
دوری از نماز دقیقا چیزیه که شیطان میخواد...
حتی اگه روزی ۱۰ بارم شکست داشتیم بازم پاشیم بریم غسل کنیم نماز بخونیم چون بدجوری بینی شیطان به خاک مالیده میشه چون نماز شارژر روح ماست و همچنین صابون گناه ها...

یه چیز دیگه که خیلی تاثیر داره دوست بده که اینو دیگه هممون میدونیم و لازم به توضیح نیست ، انشاءلله اول خودمون برای کسی خدایی نکرده دوست ناباب نباشیم و دومین اینکه انشاءلله همه ی آدمای دورمون از ناپاکی دور باشن تا روی ما هم تاثیر نزاره.

تجربه بعدی اینکه ما هممون مسلمون هستیم و هممون یه قرآن خوشگل لازم داریم...
پیشنهاد میکنم برین واسه خودتون یه قرآن بخرید البته اگه ندارید ، و اینکه حتما ترجمه دارشو بخرید... خیلی قرآنای قشنگی هست که آدمو ترغیب به خوندن میکنه... البته لطفا تو این شرایط اگه یه وقت خواستید برای خرید قرآن برید لطفا لطفا لطفا ماسک و اینارو استفاده کنید تا جون خودتون و کس دیگه ای رو خدایی نگرده به خطر نندازید...
دوستان یه کار مهم که وقتی دست و دلتون به نماز نمیره میتونید انجام بدید واسه ترغیب شدن اینه که واسه خودتون سجاده ی قشنگ و جدید بخرید... من امتحان کردم واقعا انگیزه گرفتم واسه نماز Khansariha (8)

تجربه بعدی آشنا شدن با شهدا و انس گرفتن باهاشونه...
خیلی قشنگه واقعا راهی که شهدا رفتن و داستان زندگی ایشون...
حتی میتونید مستنداشون رو بگیرین و نگاه کنید واقعا روی آدم تاثیر میزاره و تشویق میکنه برای بهتر شدن و ادامه راه ایشون...
راستی ، اگه دیدین از شهیدی خوشتون میاد و دوستش دارید باید بدونین که اونم شمارو دوست داره و ازتون خوشش میاد واسه همین مهرش به دلتون افتاده... دوستی با شهدا دو طرفست ، اینقد بزرگوارن که یه قدم بری سمتشون ، دستتو میگیرن و کلی کمکت میکنن... حتی وقتی براشون نامه مینویسی ، قطعا نامه هارو میخونن و وقتی باهاشون صحبت میکنی قطعا میشنون 2uge4p4 2uge4p4

تجربه بعدی که خیلی مهمه اینه که کارای خوب گذشتتونو به یاد بیارید و به خودتون بگید من آدم بدی نیستم ، چون اگه آدم بدی بودم کارای خوب انجام نمیدادم... و اینو تکرار کنین تا کلی حس خوب بگیرین نسبت به خودتون...
هرچی بیشتر حس خوبی نسبت به خودتون داشته باشید ، بهتر میتونید مسیر ترکو پیش برید...
شیطان اصلا دوست نداره خودمونو دوست داشته باشیم واسه همین وقتی اشتباهی میکنیم میاد و کاری میکنه از خودمون بدمون بیاد... واسه همین از این به بعد باید به جای سرزنش کردن خودمون ، درست با قضیه مواجه بشیم Khansariha (69) 53 Gol
ممنونم که وقت گذاشتید و تجربه هارو خوندید ، انشاءلله عاقبت بخیر و سعادتمند بشید...
آها راستی تا یادم نرفته ، هر موقع میخواید یه کاری کنید که اون کار خیییییلییییی بزرگه و ثواب داره و خدارو خیلی خوشحال میکنه و گناهارو از بین میبره و کلیییییییییی خوبی دیگه داره ، نماز شب بخونید... حتما توی اینترنت فضیلتای این نمازو بخونید ، خودتون میبینید چه کار فوق العاده ایه...
در پناه خدا باشید balloons
#9
سلام
ممنونم از دعوت داداش هادی عزیز302

خدا رو شکر تجربه های پاکی خوب و با ارزش در کانون کم نیست.
هر کدوم از این تجربه ها مثل چراغی هستند تا در تاریکی ها، راهمون رو گم نکنیم.

و خدا رو شکر کانون و این تجربه های ارزشمند، سر راهم هستند و راهنمایی زیادی می کنند.
همین طور داشتن هم مسیر در رسیدن به اهداف پاکی، که در مواقع سخت آدم بتونه به اون ها مراجعه کنه و انگیزه هاش رو تقویت کنه، ارزشمنده.
وقتی آدم در گروه حضور داره، احساس درک بهتر و بیشتر نسبت به مشکلات داره.

یکی از چالش های مسیر پاکی، به یادآوردن ضعف ها و ناراحتی ها و عدم موفقیت هاست.
و همین باعث می شه وسوسه ها فرصت پیدا کنند تا هجوم بیارن.

اما در مسیر پاکی نبایستی دچار یکنواختی شد، بایستی سعی کرد هدف ها و انگیزه های پاک شدن رو تقویت کرد.

یادمون باشه فرصت هایی که برای لغزش صرف می شه می تونه به کارهای بسیار ارزشمندی بگذره.
مثل یادگیری مهارتی که به کارمون بیاد.
حداقل اینه به جای فکر کردن به خ ا و هدر دادن وقت در این جهت، بتونیم به کانون بیایم و به هم مسیرهامون کمک کنیم1

فراموش نکنیم که پاکی نگاه و ذهن بسیار اهمیت داره و هر چه قدر این دو رو مدیریت کنیم، کسب پاکی برامون راحت تر خواهد بود.
و همین طور توکلمون به خدا باشه و امیدوارانه حرکت کنیم.

موفق و سربلند باشید.
یا علی
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازه‌ی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظه‌ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
[تصویر:  05_blue.png]
#10
سلام سلام....

مرسی از رعنا خانوم به خاطر دعوتشون 53

سیصد و چند روز گذشته و سعی میکنم بهترین و مهمترین نکاتی که به ذهنم میرسه رو بنویسم....

تقریبا بعد از گذشتن 3 ماه یه جور یکنواختی سراغ ادم میاد ، یه چالش جدیدی میخواییم چون دیگه ترک کردن تکراری شده .

دوس داریم بازم افتخار جمع کنیم...

ولی باید بدونیم که پاک موندن ارزشش از اون روزای اول بیشتر نباشه کمتر نیست....

فقط قویتر شدید و یکم کار راحت شده...

بعد ازون میخوام بگم که تحریکا تا اخر عمر وجود دارن...


حتی بعد از ازدواج...

مقدارش کم میشه با ترک کردن و ازدواج ولی صفر صفر نمیشه...

پس نباید توقع داشته باشیم که دیگه ازین نظر هیچ مشکلی نداشته باشیم....

قسمت خوب ماجرا اون اعتماد به نفسیه که میده و باعث میشه خیلی از کارایی که قبلا انجام نمیدادیم رو راحت تموم کنیم.....

خلاصه اینکه ارزش کارتون بیشتر ازون چیزیه که فکرشو میکنیم....

Khansariha (8)
#11
سلام

به دعوت خانم رعنا اینجا هستم که از تجربیاتم حرف بزنم.


فکر می کنم بهترین سوالی که میشه توی این تاپیک بهش جواب داد اینه.
«چطور میشه به پاکیهای بلند مدت رسید؟»

باید پایه ای خیلی چیزها رو تغییر بدید.
برای رسیدن به پاکی های بلند مدت باید از ریشه تغییر کنید.
باید خودتون رو دوباره بسازید، باید خودتون رو بکوبید و دوباره بسازید.
راهی غیر از این وجود نداره.
یه وقتایی حتی باید تصمیم های سخت بگیرید.
  • رابطه ام رو با بهترین دوستم قطع می کنم.
  • رشته دانشگاهیم رو عوض می کنم.
  • گوشیم رو می فروشم و یک گوشی غیر هوشمند می خرم.
خبر خوب اینه که این کارها خیلی سخت نیست.
باید روی یکی دو کار ساده تمرکز کنید و اون ها رو انجام بدید.

مثلا
  • روزی ده دقیقه کتاب خوندن.
  • نماز ظهر رو اول وقت خوندن.
  • روزی پنج خط قرآن خوندن.
  • روزی ده صلوات فرستادن.
این کارها خیلی ساده است، اما وقتی در بلند مدت انجام میشه، مثلا ۶ ماه، تاثیر باورنکردنی داره.
خودتون احساس می کنید که دارید قوی تر می شید.
و وقتی که قوی تر بشید، می تونید به برنامه تون، کارهای بیشتری اضافه کنید.

برنامه من خیلی ساده بود،
این که در هر شرایطی (واقعا هر شرایطی، یعنی اگر سیل و زلزله هم اومد) من روزی یک ربع قرآن مرور کنم.
روزی یک ربع خیلی ساده است، اما تاثیرش در بلند مدت فوق العاده بود.

چند ماه گذشت، مطالعه کتاب رو اضافه کردم، چند ماه گذشت، ورزش رو اضافه کردم.

الان برنامه خودسازی ۷ قسمتی دارم و خدا رو شکر به همه اش می رسم.


در کنار این ها حضور در کانون و اعلام وضعیت روزانه مستمر واقعا به من کمک کرد.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

#12
سلام 303
ممنون از دعوتت کارما  53
رفقا باور کلید ترکه، به خودتون ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که میشه رها شد همین 53258zu2qvp1d9v

پ.ن: به خاطر تنبلی کم ننوشتم متنم طولانی تر بود ولی اصلش همین بود و کافی هم هست. اگه کوتاهه چندباره بخونیدش... مثلا جمله اول رو درست خوندید؟  Khansariha (56)
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
#13
سلام 303
پاکیم نزدیک به یکسال شد و باز هم اومدم اینجا تا سرتون رو درد بیارم 42
فرید به عنوان کسی که هزار بار تو این راه زمین خورده تا تونسته چند قدمی راه بره و قبل ترها پاکیش از یکسال و نیم هم گذشته اما با کله افتاده پایین میخواد دو تا خطر رو بهتون یادآوری کنه Khansariha (56) 
خطر اول ناامیدی و قبول شکسته مخصوصا اوایل ترک که آدم سریالی میشه
خطر دوم غرور و توهم پیروزیه مخصوصا وقتی که یه تایمی از پاکیت میگذره و فکر می‌کنی خطر رفع شده
رفقا راه پاکی درست از وسط این دوتا خطر میگذره، گمش نکنید  Khansariha (18)

302
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
#14
سلام رفقا  
باب الحوائج لطف کردن و ازم خواستن بیام و یه کم از وضعیت خودم براتون تعریف کنم 
راستش اوایل خیلی برام سخت بود هم یه جورایی به وضعیت گذشته عادت کرده بودم هم اینکه فکر می کردم شاید نتونم ادامه بدم  اما بعد از یه مدت تونستم به شرایط جدید عادت کنم و گذشته رو فراموش کنم
به نظر من برای ترک کردن یه کم غرور لازمه یعنی باید مغرور باشی و اجازه ندی اراده ات رو چیزهای بی ارزشی مثل خ.ا بشکنه
#15
با سلام 
تجربه خودم تو این مدت می خوام تو چند جمله خلاصه کنم وبیشتر وقتتون نگیرم 
اول باید از این کار یا حسابی خسته شده باشی یا اینکه به اشتباهت پی ببری برا ادامه دادن مسیر هم باید یه چیز بهتری رو جایگزین کنی (من خودم سعی کردم خودم بیش تر با کار کردن مشغول کنم بستگی به شرایط و موقعیت و روحیه افراد این مورد متغیره ) سخت بود ولی می ارزید  
تو این مسیر آخرین اشتباهم بهترین معلم من بود

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان