عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تعادل در زندگی با قرآن (سبک زندگی قرآنی)

#16
[تصویر:  1697887fefwrd88ve.gif]


ادامه ی درس چهــــارم


قرآن میگه" هل یستوی هو و من یامر بالعدل؟"،
خودش واجد سبک زندگی و می تونه دیگران رو هم واجد سبک زندگی کنه.
کسی که صاحب سبک در زندگی خودش بر صراط و میتونه دیگران رو هم هدایت کنه.
در مقابل کسی که ضعیف، کسی که خودش هنوز به این بلوغ نرسیده! خداوند در ادامه آیه برای ما مثال میزند
از دو مردی که یکی از آنها نه زبون داره " صم بکم و هو لایقدر علی شی" او رو به سرباری تشبیه می کنه،
از هر سویی بره هیچ خیری نصیب هیچ کس نمی کنه و هیچ خیری نصیب خودش نمی کنه.
و همینجور اون وسطها ول! آیا این شخص با کسی که بر راه راسته مساویه ؟


بالاترین نقطه سبک زندگی این هستش که به نقطه تعادل برسم، و صراط یعنی اوج تعادل ایستایی، به همین دلیل هم مستقیم(آیه 76 سوره نحل).


کسی که عطر زده همین طور که راه بره بوی عطرش فضا رو پر میکنه،
اما منافق زوری میخواد زوری حرفش رو بقبولون! متقی خودش در زندگیش راه میره بقیه خودشون آدم میشن،
چقدر داریم پیامبر ص که بزرگترین معلم سبک زندگی تو کوچه ای میرفتند، بعد کسی اون پایین تر میرفت، میگفت:
این کوچه یه حسی به من می ده، میگفتن یه محمد نامی از اینجا گذشته.


[تصویر:  30a45cdf697bc20a506293f1752cab67.gif]

خواهش من از دوستان این آروم آروم شروع کنید به قرآن خوندن،
همین طور که قرآن میخونید دنبال سبک زندگی باشید. کلیدواژه هایی که دوست دارید
توی وقت هایی که دوست دارید فکر و تامل کنید روی اونها و آیه هایی مربوط به اونها فکر کنید.
توصیه می کنم الان سراغ تفسیر نرید چون شکل ذهنتون شکل ذهن مفسر میشه ما الا میخوایم شما الان با قرآن
ارتباط بگیرید بعد به عنوان یه ابزار از تفسیر هم کمک بگیرید. برای همین اول با خود قرآن ارتباط بگیرید،
بشینید فکر کنید و هرجا دیدید نیاز از ابزار تفسیر برای تکمیل فهمتون استفاده کنید
از تفسیر هم بهره بگیرید.


راه اصلی صراط، راه های فرعی سبیل نامیده میشه!
هرکسی بره توی صراط دیگه بازگشتی نیست، اما سبیل با شیطان عجین شده
و در این جا برای ما کمین کرده.

#17
:22:سلااااام دوستای عزیز:22:


[تصویر:  1886987sqm6vbab7s.gif]
درس پنجــــــــــــــــــــم



در نشست گذشته با هم صحبت کردیم که مفهومی به نام سبک زندگی
در مطالعات روانشناسی و جامع شناسی مطرح شده که این مفهوم تا این لحظه بیشتر به صورت پسینی بوده
یعنی شرایط اجتماع و رفتار های فردی را سنجیدند و بر اساسش تئوری های سبک زندگی را درآوردند.

دقیقا شبیه زبان شناسی، ما هیچوقت زبان شناسی را از آغاز یا فالبدائه شروع نمیکنیم،
اینطور است که ما یک زبانی را می بینیم، بعد این زبان بررسی میشود و بعد میگوئیم قواعد زبان مثلا به این صورت است.نمیایم قواعد زبان بگذاریم
چون هیچوقت کسی زیر بار قواعد زبان نمی رود. یک بار خواستند یک زبانی بگذارند به نام اسپرانتو که قواعد پیش ساخته ای داشت
و خیلی ساده بود، مثلا همه ی جهانیان به این زبان تکلم کنند ولی بعد به هیچوجه نگرفت. علتش این بود
که این زبان هویت و فرهنگ و پدر و مادری نداشت که ا
ز آن حمایت کنند.


[تصویر:  1951240d6px08m8py.gif]

مطالعات سبک زندگی به هر حال اول به صورت پسینی بود به ویژه در حوزه ی جامع شناسی
عنی پایه های مختلف زندگی اجتماعی را بررسی کرد بنابراین یک علم توصیفی شد و انچه بود را گزارش کرد.
اما خیلی زود دانشمندان به این سمت رفتند که چرا فقط توصیف کنیم ،تبدیل کنیم به یک سری مطالعات پیشینی.
در این حال با توجه به بررسی هایی که انجام داده ایم متوجه میشویم که سبک های مختلف زندگی نتایج متفاوتی دارد
و ما بیاییم سبک هایی را پیشنهاد کنیم که به نتایج مطلوب بشر برسد. برای همین سبک زندگی از یک علم پسینی
به یک علم پیشینی تبدیل شد و از یک علم توصیفی که آنچه بود را گزارش میکرد به یک علم توصیه ای
به این معنی که آنچه باید باشد را پیشنهاد میکرد.


از اینجا بود که سبک زندگی در حوزه های مختلف علوم وارد شد و خیلی مورد استقبال قرار گرفت.
قابل توجه است که حتی در علم پزشکی سبک زندگی جدی شد به طور مثال خیلی ها غذاهای بی نظمی میخورند و
یا نوع استفاده شان از امکانات طبیعی یا قرار های جسمی خیلی بی نظم است و بعد دچار چاقی و ازدیاد چربی، اوره و ... می شوند
و بعد خرج ها و نیروهای خیلی زیاد صرف می شود تا اینها را به حالت طبیعی برگردانند.
#18
سلام دوستان
شرمنده بابت تاخیر
و اینکه بیشتر سر بزنید53258zu2qvp1d9v


[تصویر:  2217105zk3qplqanh.gif]

ادامــه درس پنجـــــم


دانشمندان سبک زندگی در حوزه ی پزشکی به این سمت رفتند که سبک خوردن،
فعالیت های روزانه مثل نشستن، حرکت و... را عوض میکنیم تا دچار مشکلات جسمی نشویم.
سبک زندگی که عوض شود کمک می کند که دچار خیلی از بحران ها نشویم. به همین دلیل سبک زندگی از یک
علم توصیفی در علوم اجتماعیبه یک علم توصیه ای در بسیاری از شاخه های علوم تبدیل شد.




[تصویر:  1762805l8tf92gvdg.gif][تصویر:  1762805l8tf92gvdg.gif]


می دانیم که یکی از مشکلات جدی مردم مدیریت مالی زندگی است،
اکثرا در مدیریت مشکل دارند و خیلی دچار بحران می شوند: یا کمتر از آنچه که خداوند به آنها روزی
داده استفاده می کنندو در سطح پایینی خود را در تنگنا می اندازند که به حالت شدید آن بخل یا خساست میگوییم
که از نظر قرآن جزء فحشا به حساب می آید و ان کسانی هستند که دارایی های الهی خود را به ترس اینکه کم شود استفاده نمی کنند.
در روایات آمده کسی که داشته باشد و خرج نکند زندگی فقراء را می کندو بعد بازخواست اغنیاء را پس می دهد.
یا برعکس ، مردم خرج هایشان بیشتر از درآمد هایشان است و همیشه در اضطرابند
و توقعاتشان بالاتر از سطح مالی شان است.



#19
[تصویر:  image001.gif]
ادامه درس پنجـــم


دانشجویان علم اقتصاد در حوزه ی روابط انسانی آمدند و پیشنهاد کردند که سبک زندگی اقتصادی خود را عوض کنیم .
مثلا یک پیشنهادی در علم اقتصاد به نام سبد سبز خانواده وارد شد. این پیشنهاد این بود که بیایم کاری کنیم که هزینه ها کلا پایین بیایند و اگر عملی شود،
اقتصاد برای ما آرامش است. به عنوان مثال گفتند به خانواده ها توصیه کنیم که وقتی برای خرید میروند، آدرس را نگاه کنند و به نزدیکترین آدرس کارخانه مراجعه کنند،
مثلا برای خرید دستمال کاغذی از هر برندی ، ابتدا ببینیم کدام یک کارخانه ی نزدیکتری نسبت به خانه ی ما دارد.

وقتی به سوپر محل برویم و ار نزدیکترین کارخانه خرید کنیم، کم کم آن سوپر فقط از آن کاخانه خرید می کند و چون کارخانه نزدیک است
هزینه حمل و نقل کم می شود و خود به خود هزینه ی دستمال پایین می آید و سودش در جیب مصرف کننده می رود.
پس هرکس از نزدیکترین جا به خانه اش خرید کند یا هر کس به نزدیکترین مدرسه یا دانشگاه برود
و همه ی بنای زندگی خود را بر این بگذارند.


[تصویر:  image006.gif][تصویر:  image006.gif]

در قرآن آیه ای آمده درباره ی اینکه گروهی بودند که خیلی عیش و زندگی خوبی برایشان قرار داده بودیم و اینها گفتند :
ما از اینکه مسیرهایمان کوتاه است خسته شده ایم، دلمان تنوع می خواهد،
راه طولانی تری به ما بده!



و خداوند این را به عنوان یک کفران نعمت در قرآن قلمداد می کند و به خاطر این خواسته خود دچار عذاب شدند.
که البته توضیحش مفصل است و به این مقدار نباید بسنده کردو فکر نکنیم اگر به دانشگاه شهر دیگری رفتیم، یا از محلی دورتر از خانه خرید کردیم اشکال دارد، خیر.
ولی اگر این روش سبک زندگی ما شود هزینه ها به حداقل میرسند.
#20
[تصویر:  image017.gif]

درس ششـــم


در مصرف انرژی هم توصیه های زیادی در رابطه با سبک زندگی شده،
مثلا برای سلامت از آسانسور استفاده نکنیم، برق هم کمتر مصرف می شود، عایق بندی برای جلوگیری از هدر رفتم گرما،
تنظیم موتور و باد لاستیک ماشین تا بنزین کمتری مصرف شود،صرفه جویی در مصرف آب.


بچه که بودم یکی از اقوام به پسر کوچیکش یاد میداد که وقتی به حمام میره ابتدا شیر آب سرد رو باز کنه
بعد شیر آب گرم و تنظیم کند،چون تا بیای تنظیم کنی یه مقدار آب از دست میره و آب گرم علاوه بر آب،
حرارت و انرژی را هم از بین میبره ،پس اصرافش بیشتره!(اصفهانی به معنای واقعی)


[تصویر:  item27.gif]

اگر سبک زندگی عوض بشه، نتایج دیگری را در پی خواهد داشت.
در نشست گذشته اشاره کردیم که سوزن بانی؟؟ خیلی چیز مهمیه.اگر یک ذره جای یک ریل عوض بشه
مسیر عوض میشه.مثلا ذره ای تغییر مسیر در ریل قطار باعث میشه یک قطار
به مشهد و دیگری به اهواز بره.


دو رفیق هم حجره ای بودن که با هم به علم می پرداختن،یک شب گرسنه شدن و پولی هم نداشتن،
یکیشون به همون نون خشک بسنده کرد و دیگری رفت قرض کرد و غذای مفصل تری خرید،بعدها اون شخص که به نون خشک بسنده کرده بود
عالم بزرگی شد و دیگری چیزی نشد.به او گفت ما که با هم درس میخوندیم، پیش یک استاد میرفتیم و با هم مباحثه میکردیم. چی شد که تو یه چیزی شدی اما من
چیزی نشدم. گفت از همون شب شروع شد که من تونستم نون خشک بخورم و تو نتونستی
و همین تفاوت ها خیلی فاصله اند.


#21
سلاااام ehteram
خسته نشید اینقدر به اینجا سر میزنید42
کلا احساس میکنم دارم برای خودم پست میزنم4fvfcja
[تصویر:  item22.gif]

درس شش:قسمت دوم


پس سبک زندگی ما تاثیرات زیادی در آینده ی ما داره. یک برخورد یا رفتار خیلی ساده ممکن است
زندگی مارا عوض کنه. یادتونه یه ساختار در قرآن بود که صحبت کردیم و لنجزینهم باحسن ما کانوا یعملون .
قرآن مارو بر اساس بالاترین ورژن عملکردمون میسنجه، یه عملکرد مثبت تو زندگی ما باعث میشه ما رتبمون بالا قرار بگیره.
در دانشگاه ما از نمره ها معدل میگیریم ولی در قرآن از اعمال ما معدل گرفته نمیشه بلکه بر اساس بهترین عمل(بالاترین نمره)
به ما نمره میده، چون انسان کرامت داره و خدا برای انسان کرامت قائله.اگه یه بیست داشته باشیم معدلمون بیسته ولی به یه شرط
احسن ما کانوا یعملون. کانوا یعملون چه نوع فعلیه؟ ماضی استمراری.


پس باید یک شیوه و سبک شــده باشه در زندگی ما اگر در زندگی یه شیوه و سبک مثبت داشته باشیم، نمره ی ما در زندگی همون نمره ی مثبت میشه

در جلسه ی گذشته مطلبی رو گفتیم که قرار شد روش تامل کنین ، خیلی از مردم سبکی برای زندگی
ندارند، هنوز به بلوغی نرسیدن که احساس کنن سبک داره زندگیشون.مثلا یک سری نیاز ها نشانه ی فرهیختگی
فرهنگی یک جامعه یا فرده. مثلا اگه فردی در طول عمرش احساس نیاز به ادبیات نکنه و نفهمه ارزش ادبیات چیه ، این فرد
هنوز بلوغ پیدا نکرده. اگر کسی در طول عمرش احساس نکنه که باید درباره ی اعمالش فکر کنه مانند یک بچه است که به اعمالش
فکر نمیکنه، همین طور بریم جلو.

[تصویر:  image003.gif]


یک نیاز فانتزی داریم و یک نیازهای فرهیختگی.
نیازهای فانتزی اینه که مثلا یکی که نون شب نداره بخوره اصلا به فکر دکور خونش نمیوفته، اما اگه یکی معیشت
عادیش راه میافته حالا به فکر این میفته که مثلا مبلمو با فرشم
ست کنم.اما یک چیزهایی هست که نیازهای فرهیختگی ماست که از نوع تزیینی نیست بلکه از نوع حقیقیست و نشانه ی
بلوغ شخصیت ماست. کسی که در زندگیش هیچوقت احساس نکنه که باید سبک داشته باشه
میگن هنوز به اون حد نرسیده.
#22
[تصویر:  2215012aw1gmv7b95.gif]

درس شش :قسمت سوم



یادتونه در مورد تفاوت اسلام و ایمان حرف میزدیم. گفتیم آغاز اسلام از زمانی است
که من در برابر فرامین الهی احساس تکلیف میکنم. یعنی به بلوغی میرسم که خدا میگه اینکارو بکن احساس میکنم با منه.
مثلا یه مادری به بچه هاش میگه که پاشین برین بخوابین صبح مدرسه دارین و یه بچه ی چهار ساله دارن که مدرسه نداره و خودشو مخاطب این صحبت
مادر نمیدونه و نمیره بخوابه چون میگه من مدرسه ندارم، ولی اون بچه ای که مدرسه داره احساس میکنه که آهان با من بود، یعنی به بلوغی رسیده که خودشودر
برابر پیام مادرش مکلف میدونه.



دقیقا در بندگی خدا نیز به همین صورته، بعضی از مردم به حدی نرسیدن که احساس و بلوغ کنن،
آهان خدا با من بود! وقتی من به حدی میرسم که خودمو مخاطب حرف خدا میدونم اسلام در من شکل میگیره و
وقتی که این احساس تکلیف تبدیل به شوق بشه ایمان شکل میگیره
که دربارش صحبت کردیم.
[تصویر:  2205822vipy315p3f.gif]

خیلی از مردم به بلوغی نرسیدن که بگن من برای زندگیم به شیوه احتیاج دارم، سبک نیاز دارم،
صبح پا میشن شب میخوابن و گاهی وقتا نمیدونن چرا صبح پا میشن و صبح گاهی اوقات با دل های گرفته پا میشن و نمیدونن چیکار کنن.
یا مثل یه عادت روزانه که باید پاشن و برن سرکار یا مدرسه یا دانشگاه و شب هم بیان یه غری بزنن
به اعضای خانواده وبعد دوباره بگیرن بخوابن.


ولی از وقتی که احساس میکنه این نیست، من باید یه کاری بکنم باید یک هنجار بر زندگیم حاکم کنم،این به بلوغ میرسه...

#23
سلاااااااااام:22:
[تصویر:  image029.gif]


درس شش: قسمت آخر

دیدین که از نظر قرآن شرط اینکه کسی صاحب سبک در زندگی باشه اینه که
أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِباشه،
اولی الایدی یعنی توانمند باشه، توانمند باشد که اجرا کند آنچه میداند را.
یکی از بزرگترین مشکلات مردم ما این است که آنچه که می دانند رو نمیتونن تو زندگیشون بیارن.
همین ما میتونیم یک ساعت در مورد کظم غیظ و بروز عصبانیت و آثا سوء خشم صحبت کنیم ولی کدوممون میتونیم دچار همین
دیوانگی که خودمون دربارش کنفرانس دادیم نشیم و موقع عصبانیت خودمونو کنترل کنیم.


اولی الایدی یعنی کسی که توان اینو داره که زندگیشو مدیریت کنه و کسی که ضعیفه و نمیتونه زندگیشو مدیریت کنه این نمیتونه صاحب سبک زندگی بشه

[تصویر:  image016.gif]

أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ، صاحب شعور و بینش. ما من حرکته الا و انت محتاج فیها الی معرفه
هیچ کاری نیست مگر اینکه ما در اون احتیاج به آگاهی ، شعور، معرفت داشته باشیم. مگه میشه من بگم که میرم فلان جا ،
ازم بپرسند که آدرسشو بلدی؟ بگم نه!من باید بدونم کجا دارم میرم.


کسی که می خواد صاحب سبک زندگی باشه باید عرفان لازم نسبت به سبک زندگی هم داشته باشه
از نظر قرآن فقط دو گروه صاحب سبک زندگین، یه گروه که این دو ویژگی رو دارن أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ، هم با شعوره هم توانمند و انسان هایی که یا از
لحاظ معرفتی ضعیفن یا از نظر توانایی این بروز معرفت در زندگی ضعیفن نمیتونن صاحب سبک باشن.
#24
سلاااااام:22:
چطورین؟؟
[تصویر:  item40.gif]

درس هفتم:قسمت اول


در آیه 10 ملک و 37 قاف خداوند به مفهومی اشاره کرده، برای اینکه کسی
دارای سبک زندگی باشد در راستای همان اولی الایدی و الابصار باید دو ویژگی دیگر داشته باشد،
آن دو ویژگی این است:بعضی ها خودشان صاحب سبک اند، یادتونه در مورد اکتیو ها و پری اکتیو ها صحبت کردیم
(پسیوها جزء این دسته نیستند)


تربیت نااهل را/چون گردکان بر گنبد است،
گردو رو اگه روی گنبد بزاریم میفته پایین،یه عده تربیت ناپذیند.

[تصویر:  item72.gif]

دو گروه صاحب سبک می توانند باشند، اینها خودشون باید اولی الایدی و الابصار باشند
ولی از دو روش: یک گروه سبک زندگی را کشف می کنند و یک گروه از یک صاحب سبک تبعیت می کنند که این
هم خوب است و مورد تایید قرآن.

آیه­ی 10 ملک: کسانی هستند که به سعیر میرند(آتشی که از درون می سوزاند و تباه میکند)،
خیلی­ها استعدادهای زندگی خود را تباه کرده اند،کسی که صاحب سبک نباشد استعدادش بروز نمیکند.
اگر دانه ای را در باغچه بکاریم،چندتاش ممکنه درنیاد،چندتاشو قاطی علفا میکنیم، چندتاشو بچه ها با دوچرخه
و توپ له می کنند ولی یکیش ممکنه به ثمر برسه اما اتفاقی، اما اگر باغبانی داشته باشد و نظم دهد صد در صد آنچه
که کاشته ایم برداشت خواهیم کرد.

#25
[تصویر:  2278267oif26qm0uv.gif]

درس هفت:قسمت دوم



خیلی ها طیبات و نیروهای مثبت خود را از بین می برند،
در قرآن اومده که خوبیهاتونو با زندگی پستتون از بین بردین، چون نتونستیم
جمع و جورش کنیم هدر رفت،

به نظر میرسد تنها کسانی که صاحب سبک زندگی هستند
می توانند این استعدادها را شکوفا کنند و اگر کسی صاحب سبک نباشد
این استعدادها هدر میرود و کسی که استعدادش هدر میرود سعیر را دریافت میکند. پس جهنم سوختن استعدادهاست،

جهنم به معنای آن نیست که یک گودال کنده باشد و آتش در آن باشد،
این تصورات خرافی اولیه­ی مردم است . جهنم یعنی استعدادهای من سوخت.
فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ
از آتشی بپرهیزید از آتشی که خود هیزم آن هستید.

[تصویر:  2243697gzgipvxz8d.gif]

بهشت یعنی جنت، نماد شکوفایی.وقتی استعداد الهی کسی شکوفا شود
وجودش بهشت می شود، این طور نیست که بهشت ساختمانی باشد یا یک باغ و ... بهشت درون من است،جهنم درون من است

پس کسی که استعدادش سوخته سعیر را دریافت می کند.
چرا سعیر؟ به دو دلیل: خودشان می فهمند و به این شعور میرسند ولی متاسفانه خیلی دیر است
و فرصت رو از دست دادند وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ اگر میشنیدیم یا تعقل میکردیم از اصحاب آتش نبودیم.
عقل و سمع.



#26
534fvfcja سلام دوستان ، ضمن تشکر از سنا و آسمون آبی ، فایل صوتی جلسه سوم ، در این لینک اورده شده است :

در ضمن تشکر میکنم که که هم گوش میدین و هم مطالب رو دنبال میکنین :

http://www.ktark.com/showthread.php?tid=...#pid214775
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#27
سلااااااام
ممنون از آقا مجتبی
و دوستای گلی که هرشب به اینجا سر میزنن

[تصویر:  ehteram.gif]

[تصویر:  image006.gif]

درس هفت: قسمت سوم


عقل دریافت شخصی است ، یعنی خودم دریافت کردم ،
کسی که عقل دارد پری اکتیو است و کسی که سمع دارد اکتیو و قرآن میگه
وما أنت بمسمع من في القبور (پسیو) یه عده هستند که نمی توانیم آنها را شنوا کنیم.


پس یا یکی خود می تواند صاحب و تولیدکننده­ی سبک باشد
یا اینکه درست استفاده کند از آنچه در اختیار آنان قرار گرفته.فرهیختگان، نخبگان
یعنی پیامبران، ائمه و اولیای الهی صاحب سبک اند. و کسانی که دل به دین می دهند،
(دین یعنی سبک زندگی) اینها صاحب سمع اند.و کسانی که هنوز در حدی نیستند که بشنوند
نمی توانند بهره مند شوند و استعدادشان میسوزد و از رحم دنیا سقط می شوند.

[تصویر:  image021.gif]

دنیا رحم آخرت است، چنانکه ما در رحم مادر شکل میگیریم
و وارد دنیا می شویم ، دنیا هم رحمی برای آخرت است. خیلی ها در دنیا سقط می شوند
و هیچگاه متولد کامل در آخرت نمی شوند. برزخ همان دستگاهی است که بچه ی ناقص را در آن می گذارند
تا کامل شود ولی خیلی ها در حدی نیستند که حتی در دستگاه بذارنشون برای همین تا میرن اونور میگه
ادخلوا ابواب جهنم (از بین رفتیم)


اما گروهی هستند که استعدادشون راه افتاد ولی به نتیجه نرسیده،
اونها میرند تو برزخ زیر دستگاه می مونند تا به نتیجه برسند.گروهی هستند که سالم
به دنیا اومدند و چون سالم اند وارد بهشت می شوند و زندگی اخروی را شروع می کنند.
قرآن به ما سبک می دهد اگر کسی بر اساس سبک عمل کند به نتیجه میرسد، پس سبک زندگی جدی است.

#28

[تصویر:  image032.gif]

درس هفتم: قسمت آخر


در آیه ی 37 قاف فرمود انَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد ٌ
دو گروه هستند:


1. صاحب قلب­، گیرنده ی مستقیم از حق دارند.

قرآن عقل را به قلب نسبت میدهد ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا) قلب جایگاهی است که در آن عقل رخ میده،
منظور از عقل عقل ذهنی نیست که فلسفه میگه؛ این عقل همون عقلیه که به آن گفته شده الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ
و ربطی به عقل فلسفی ندارد.اگر کسی خودش صاحب قلب باشد و توانایی تعقل داشته باشد و بتواند دریافت کند ذکر رو دریافت میکند. خیلی جالبه میگن
که همه ی اینها از خدا می آید یعنی خدا موجی را در هستی می فرستد که دل همه بیدار شوند و شروع به تعقل کنند .


إن فی ذلک لذکری لمن کان له قلب أو ألقی السمع و هو شهید
کسی که صاحب قلب باشد احیا می شود

[تصویر:  image035.gif]

2. ممکن است کسی نتواند ذکر را مستقیم دریافت کنه ، پس با واسطه ی سمع و شهادت و دیدن و شنیدن دریافت میکند
چه کسانی ذکر دریافت میکنند: خود مستقیم دریافت کند یا با واسطه از صاحب قلب

حرف از دهان دوست شنیدن چه خوش بود ....................یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست


یا خود صاحب قلب باشد یا نسبت به صاحبان قلب، سمع و شهادت داشته باشد و حرفشان را به جان بنوشند.
این دو گروه می توانند صاحب سبک باشند که اولا قوی باشند و دوما شعور داشته باشند و این قدرت و شعور در دو لایه است ،
یکی خودش مستقیم دریافت میکند(صاحب عقل و قلب) و یکی با واسطه (صاحب سمع و شهادت).


شب یلداتون مبارک

:22:
#29
[تصویر:  image026.gif]


درس هشتم

یک جور دیگر هم می شود در قرآن دنبال سبک زندگی بگردیم.
روانشناسی سبک زندگی فردی و جامعه شناسی سبک زندگی اجتماعی را
چه توصیفی چه توصیه ای بررسی می کند، با نگاه پسینی و پیشینی که در ابتدای کلاس توضیح دادیم.
در قرآن این دو الگو قابل جست و جو است. کسی می تونه الگو و سبک زندگی اجتماعی رو جست وجو کنه
و کسی میتونه الگو و سبک زندگی فردی رو جست و جو کنه. یعنی می توان هم با نگاه فردی و هم با نگاه جمعی به سراغ قرآن رفت.
در قرآن دو نوع اسلوب برای معرفی سبک زندگی اجتماعی و شخصی به کار برده شده.


یکی از مهم ترین سبک های بررسی سبک زندگی معرفی الگوهاست،
هم الگوهای منفی و هم الگوهای مثبت(سبک ها یا بی سبکی ها). قرآن به معرفی
کسانی که سبک بدی در زندگی داشتند پرداخته و بعد گفته این سبک بدی بوده . یه عده حتی
سبک بد هم نداشتند،اصلا سبک نداشتند (همه کارشون الکی بود)

[تصویر:  image024.gif]

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.
هرکس به سنگینی ذره ای کار نیک انجام دهد آن را می بیند و هر کس به سنگینی ذره ای کار بد انجام دهد آن را می بیند.


منظور از مثقال یعنی کار ها باید سنگینی و وزن داشته باشند.
گاهی اوقات کار خوب و بد بعضی ها هیچ وزنی نداره و پوک و سبک است.
یعنی نه خوبیشون ارزش داره و نه بدیشون. علت های زیادی داره و بیشترش به خاطر معرفته.
مثلا اگه یه بچه کار بد کنه میگن عیبی نداره بچه بوده و اگه یه بچه حرف خوبی بزنه میگن بچه بوده نمیگن چه انسان فرهیخته ایه!






#30
[تصویر:  image084.gif]

درس هشت : قسمت دوم


فرق ملائک با انسانها:
ملائک گفتند چرا یکی رو خلق میکنی که فساد کنه و خون بریزه
اگه فقط ما باشیم همینجوری که بهتره ولی خدا گفت انی اعلم مالا تعلمون .
وقتی که ما متولد شدیم دو گروه با ما بد شدند،یکی ملائکه و یکی شیطان. ملائک می خواستند
که ما نباشیم و همیشه فقط خوبی ها باشد، این از خوبیشون بود چون خیرخواه بودند و بیشتر از این نمیگرفتند، سبحانک لا علم لنا.

شیاطین با ما بد شدند گفتند ما استعدادهاشونو کور میکنیم.ملائک می خواستند که ما استعدادی نداشته باشیم.

بعضی از والدین هم همین اند هی بچه رو کوچولو نگه میدارند و فکر میکنند
چه تربیت خوبی کردند .ولی من معتقدم والدین باید بچه رو شکوفا کنند و خودشکوفا.
بعضی از ما وقتی خوب شدیم ملائک شدیم ،به این میگن تقوای ضعف(از دیدگاه شهید مطهری)
تقوای ضعف حذف مساله است یعنی مثلا من نرم دنبال دنیا که یهو آلوده نشم که البته اینطوری هیچ چیزی در دنیا پیش
نمیره و اصلا تو دنیا هیچی اتفاق نمیوفته ولی تقوای قوت میگه که برو سراغ دنیا ولی آلوده نشو. خیلی فرقه بین این دو و تفاوت انسان و ملائکه همینه.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان