كلاه قرمزي (ديالوگهاي پسرخاله)
پسرخاله:اون پوست شکلاتارو بده به من
شهاب حسینی:پوست شکلات میخوای واسه چی؟
پسرخاله ه پیرزنه هست پاهاش درد میکنه فقیرم هست..
شهاب حسینی:خب؟
پسرخاله:بعضی وقتا میرم بهش کمک میکنم خونشو تمیز میکنم و بعضی کارای دیگه...
شهاب حسینی :آهان.....بعدش؟؟؟؟؟؟
پسرخاله:هیچی همیشه بهم میگه بردار از اون شکلاتا بخور منم چون کُـلَن چند تا دونه شکلات داره نمیخورم و واسه اینکه ناراحت نشه این پوست شکلاتارو بهش نشون میدم
آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.
- نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...
+ خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.
- نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.
+ می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
- نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"
+بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن
یه کیک مسموم رو تنهایی خورده بود تا بقیه مریض نشن.
بهش گفتن پسرخاله چرا کیک مسموم رو ننداختی دور و خوردیش؟
اونم گفت:خب اگه مینداختم دور مورچه ها میخوردنش و مسموم
میشدن اونوقت به مورچه که نمیشه سرم وصل کرد...