عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جملات و دیالوگ های به یاد ماندنی

خیلی سخته یه روزی بفهمی هیچ هدفی نداری ...


1969 The Passion of Anna
 سپاس شده توسط
بابا لنگ دراز عزیز:
من یه حیوون وحشی ام.
لطفا نامه افتضاحی رو كه هفته قبل برات فرستادم رو فراموش كن؛اون شب من به شدت احساس تنهایی و بدبختی می كردم و گلوم هم سوزش داشت. نمی دونم چی شد اما لوزه هام چرك كرده بود و هی غر می زدم و كلی چیز دیگه . من الان توی درمانگاهم ، و شش روز اینجا بودم؛ دفعه اوله كه بهم اجازه دادند پاشم بشینم و كاغذ و قلم داشته باشم. سرپرستار فقط امر می كنه. ولی من همش راجب این موضوع فكر می كنم و بهتر نمیشم مگر اینكه تو منو ببخشی .
این عكس منه.ببین چه شكلی شدم ، 
یه باندپیچی دور سرم با گوشهای خرگوشی ...بابا لنگ دراز عزیزم:

حس همدردی می كنی؟ غده های زیر زبانیم تورم داره. طول امسال این همه زیست شناسی خوندم اما تا حالا راجب غده های زیر زبانی چیزی نشنیدم. تحصیلات چقدر به درد نخوره 


[تصویر:  sentence-book-daddy-lame-term-4.jpg]

 سپاس شده توسط
وفاداری چیز بدیه 
وقتی وفادار می مونی همیشه تنهایی ...



cinema paradiso 1988
 سپاس شده توسط
کسی که بلند حرف میزنه
چیزی واسه گفتن نداره 


dead man 1995
 سپاس شده توسط
بابا لنگ دراز عزیز:


باید ببینی تو این كالج چه جوری درس یاد میدن بهمون ! هر وقت تعطیلی داریم همه چی یادمون می ره .پنجاه و هفت فعل بی قاعده كه عرض چهار روز گذشته تو مغزم فرو كرده بودم ؛ امبدوارم تا بعد امتحانات یادم بمونن.

بعضی از دخترها وقتی از كتابهاشون خلاص میشن اونارو میفروشن ، اما من در نظر دارم كه اونارو خودم نگه دارم. بعد هم وقتی كه فارغ التحصیل شدم همه خونده هامو توی یه ردیف ار قفسه دارم ، و هر وقت به جزییات نیاز پیدا كردم بدون هیچ درنگی می تونم بهش مراجعه كنم. دقیق تر و آسونتر از اینه كه تلاش كنی تو ذهنت نگهشون داری.

[تصویر:  sentence-book-daddy-lame-term-12.jpg]
 سپاس شده توسط
 بابا لنگ دراز عزیز ،

 تو هرگز جوابم رو ندادی  در حالیكه خیلی مهمه.

 تو كچلی؟

 دقیقا طرح ریخته بودم كه تو چه شكلی هستی _به صورت دلخواهم _ تا اینكه رسیدم به سرت ، و دیگه گیر كردم. نتونستم تصمیم بگیرم كه موهات سفیده یا سیاه یا یه كمی خاكستری و یا هیچكدوم .

 این نقاشی صورت توئه :[تصویر:  judy11.JPG]

بابالنگ دراز

اما مشكل اینه كه مو هم باید اضافه كنم ؟

 میخوای بدونی چشمات چه رنگی هستن ؟ طوسی ! ابروهات مثل سقف هشتی می مونه ( خط راست ؛ همون كه تو رمان ها میگن ) و دهنت یه خط راست ، یه ذره تو گوشه ها مایل به پایین ) . اوه ! البته می دونی ؛ می دونم تو یه پیرمرد تند با یه كم غضب هستی ( زنگ كلیسا) . 9:45 شب .
 سپاس شده توسط
تدی : میدونی، اینجا منو به فکر فرو میبره.
چاک : چه فکری رییس؟
تدی : کدوم بدتره؟
زندگی کردن مثل یک هیولا ، یا مردن مثل یک مرد خوب

جزیره شاتر 2010

پ.ن: عکس بابا لنگ دراز منو یاد بابا لنگ درازم انداخت  4chsmu1
هر جا که هست سلامت باشه ان شا الله.
 سپاس شده توسط
بابا لنگ دراز عزیز

این یک نامه ی اضافی در وسط ماه است که مینویسم،برای اینکه خیلی احساس تنهایی میکنم.هوا بدجوری توفانی است.چراغ های محوطه ی دانشکده همه خاموش است ولی من قهوه ی خیلی غلیظی خورده ام و خوابم نمی برد.امشب شام چند نفر مهمان داشتم که عبارت بودند از سالی،جولیا و لئونورا فنتون.شام هم ماهی ساردین،مافین برشته(کیک یزدی خودمونه فقط درشت تره)،سالاد،باسلق و قهوه داشتیم.جولیا گفت خیلی خوش گذشت ولی سالی ماند و کمک کرد بشقاب ها را شستیم. 
امشب میتوانستم چند ساعتی لاتین بخوانم ولی شک نباید کرد که من در یاد گرفتن لاتین خیلی خنگم.
میشود خواهش کنم فقط برای مدتی نقش مادربزرگ مرا بازی کنید؟سالی یک مادر بزرگ دارد،جولیا و لئونورا هم هرکدام دوتا دارند و امشب همه اش مادربزرگ هایشان را مقایسه می کردند.هیچ چیز برای من بهتر از داشتن مادربزرگ نیست.برای همین اگر مخالفتی ندارید دیروز که رفته بودم شهر یک کلاه توری تاز دیدم که با روبان بنفش تزئین شده بود برای همین میخواهم برای هشتاد و سومین سال تولدتان آن را به شما هدیه کنم.
اخبار ماهانه
این زنگ ساعت برج کلیسا بود که ساعت 12 را اعلامکرد.فکر کنم بالاخره خوابم می آید.
شب بخیر مادربزرگ جان.از صمیم قلب دوستتان دارم.
جودی

[تصویر:  10531407979817932560.jpeg]
 سپاس شده توسط
تا حالا به این فکر کردی که چطور یه تصمیم کوچولو می‌تونه مسیر زندگی آدم رو عوض کنه؟
می‌گن مادر هیتلر می‌خواسته اونو سقط کنه، اما درست توی آخرین لحظه نظرش عوض می‌شه!


رودخانه مرموز (Mystic River) / کلینت ایستوود
 سپاس شده توسط
جان کرامر (جیگساو):
کسایی که به زندگی بها نمیدن ارزش زندگی کردن رو ندارن ...

اره 2 - 2005
 سپاس شده توسط
وکر(هیث لجر) : می دونی چرا از چاقو استفاده می کنم ؟


تفنگ ها خیلی سریعن ، با تفنگ نمی تونی اون حسه طرفت رو درک کنی …

آخه آدما تو لحظه آخر نشون میدن که واقعا کی هستن …

Batman: The Dark Knight |2008| Christopher Nolan

پ ن:واقعا خیلی دلم میخواد ی بار جوکرو نگاه کنم..
پ ن2:آقای دیوار اره رو دیدین؟
 سپاس شده توسط
(1397 شهريور 31، 21:22)atrisa نوشته است: وکر(هیث لجر) : می دونی چرا از چاقو استفاده می کنم ؟


تفنگ ها خیلی سریعن ، با تفنگ نمی تونی اون حسه طرفت رو درک کنی …

آخه آدما تو لحظه آخر نشون میدن که واقعا کی هستن …

Batman: The Dark Knight |2008| Christopher Nolan

پ ن:واقعا خیلی دلم میخواد ی بار جوکرو نگاه کنم..
پ ن2:آقای دیوار اره رو دیدین؟

بله، هر هشت تاشو.
فعلا دیالوگ و فیلمی تو ذهنم نیست که بخوام رفع اسپم کنم  65
 سپاس شده توسط
هرگز فقط به خاطر اینکه دیگران رو راضی نگه داری کاری رو انجام نده


Alice in Wonderland 2010
 سپاس شده توسط
[تصویر:  16837120-5ffcb32b38e75fededa81feac773f58d-l.jpg]
 سپاس شده توسط
[تصویر:  Pg-13-shawshank-play-1-pav1.jpeg]

– می دونی وقتی آزاد بشم کجا میرم ؟
کجا ؟
زیواتنو … توو مکزیکه !
یه جای کوچیک توو اقیانوس ِ آرام …
می دونی مکزیکیا راجع به این اقیانوس چی میگن ؟
میگن هیچ خاطره ای نداره …
دلم می خواد بقیه ی عمرمُ اونجا بگذرونم …
یه جای گرم که هیچ خاطره ای در اون نباشه …

the shawshank redemption
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان