امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

جواب قبلی رو بده از بعدی بپرس

4fvfcja سوال تخصصی نپرسین دیگه !! زیر دیپلم باشه که منم بتونم شرکت کنم 4fvfcja4fvfcja
هوشیاری غمه بزرگیه
من میرم اول کلی باهاش حال و احوال می کنم بعد یکی می زنم تو کله اش می گم تو نباید تولد من یادت باشه؟؟//

اینجوری هم خودم سبک میشم هم اون شرمنده میشه هم کدورته کهنه نمیشه
راسی بخشش از بزرگانه

سوال:
اگر بهترین دوستت که 8 سال جون جونی ترین دوستت بوده تولدت رو تبریک نگه بهت چه عکس العملی بهش نشون می دی؟
امتــــــــحان هاي الهي آسان اســـتـــ ..... بـــايد در تـــمـــامــ جـــاي خـــالـــي ها بـــنــويـســـي :
خــ ــ ـ ـ ـ ـــ ـــ ــ دا
ولی ....
چــــقــــدر در اعتــــمــاد بـــه ((نفســـ)) هايـــمان ...
جاي اعتـــماد بـــه ((خـــدا)) خـاليســـت . . .

خانه دوست کجاست....!!؟؟


اوووووو
من اون قدر شده دوستام بهم تبریک نگفتن و یادشون فته اونم دوستای جون جونیم !!!
اصلا انتظار ندارم کسی بهم تبریک بگه ... همینکه دوستی وجود داره که باهام باشه و تنها نباشم یه دنیا ارزش داره برام ...
من هیچی بهش نمی گم تا اینکه تولد خودش بشه وقتی بهش کادو بدم خودش خجالت می کشه و دفعه دیگه یادش می مونهcheshmak
سوال:
اگر بهترین دوستت که 8 سال جون جونی ترین دوستت بوده تولدت رو تبریک نگه بهت چه عکس العملی بهش نشون می دی؟
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

سلام
من دقیقا این اتفاق واسم افتاد..
خیلی دلم شکست...اما تلافی نکردم...
و مثه هر سال، تولدش که شد همون جور صمیمانه بهش تبریک گفتم..
سال بعدش که بازم تولدم یادش رفت ...با خودم حسابی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که
دوست نداره رابطمون مثه قبل باشه...منم با تمام علاقه ای که بهش داشتم رفتارم
رو همون طور کردم که اون میخواست....رابطمون کم شد اما حتی یه ذره هم از محبت من کم نشد....
سعی کردم شرط دوستی رو تموم کنم لااقل برای خودم...و به خواست و نظر اون احترام گذاشته باشم..
هنوزم دلم خوب نشده....اما دیگه گذشته ها گذشته...

وای شرمنده جوابم بیشتر مثه درد دل شد..ببخشید.

سوال:
اگر بهترین دوستت که 8 سال جون جونی ترین دوستت بوده تولدت رو تبریک نگه بهت، چه عکس العملی بهش نشون می دی؟

یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

من یه کادو میگیرم براش میبرم البته با یه کیک
بعد بهش میگم تولدم مبارک
کادو رو میدم بهش
کیک رو هم با هم میخوریم
سوال بعدی رو یادم رفت:
اگه کاری رو دوست نداشته باشین (مثلا درس خوندن) ولی مجبور باشین چه طوری خودتون رو قانع میکنین انجامش بدین طوری نتیجه خوبی هم بگبرین؟
(1388 آبان 17، 12:45)آقای ایده نوشته است: من میرم اول کلی باهاش حال و احوال می کنم بعد یکی می زنم تو کله اش ...haha
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو تا تصویر از خودم تو ذهنم درست میکنم
یه تصویر اینطوری: آینده رضا وقتی درس را جدی نگیرد (یا مثلاً درس نخواند)
تصویر دوم: آینده رضا وقتی درس بخواند

بعد تصویر اول رو اونقدر کریه درست میکنم. اینطوری که مثلاً الآن بزرگ تر شدم و دیگه وقت درس خوندنم نیست و همه دوستام با تحصیلات بالا تو دانشگاه ها دارن درس میخونن ولی من مثلاً دانشگاه نمی تونم برم و کار برام نیست و ... خاصه از هر جهت بد شده

تصویر دوم برعکسه(در نهایت زیبایی): مثلاً در آینده مثلاً یه آقای دکتری هستم و بچه هام یا پدر و مادرم بهم افتخار میکنن و ...

با عقب جلو کردن این دو تا تصویر تو ذهن حتماً بلافاص درسو شروع میکنم 4fvfcja

این یک روش روانشناسیه. بهش میگن اهرم رنج و لذت. تقریباً تو همه امور که نیاز به انگیز داره و مواردی که نیاز به ترک کردن یه عادت نادرست هست میشه ازش استفاده کرد...
-------------------
حالا سوال من:
اگه این توانایی رو داشتین که یه واقعه تاریخی رو تغییر بدین، کدوم رو تغییر میدادین؟
نقل قول: اگه این توانایی رو داشتین که یه واقعه تاریخی رو تغییر بدین، کدوم رو تغییر میدادین؟
اون سیب سرخ رو از جناب آدم میگرفتم!
بعدی همین!
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
(1388 آبان 17، 23:45)TIRED نوشته است:
نقل قول: اگه این توانایی رو داشتین که یه واقعه تاریخی رو تغییر بدین، کدوم رو تغییر میدادین؟
اون سیب سرخ رو از جناب آدم میگرفتم!
بعدی همین!

1744337bve7cd1t81

چه جالب بهش فکر نکرده بودم!

مادر آدولف هیتلر رو به هر نحوی بود میکشتم تا به وجود نیاد!

بعدی همین!
نمی دونم چطوری ولی یه کاری می کردم که ابوبکر و عمر نتونند خلافت رو از حضرت علی بگیرند

بعدی:
اگه این توانایی رو داشتین که یه واقعه تاریخی رو تغییر بدین، کدوم رو تغییر میدادین؟
امتــــــــحان هاي الهي آسان اســـتـــ ..... بـــايد در تـــمـــامــ جـــاي خـــالـــي ها بـــنــويـســـي :
خــ ــ ـ ـ ـ ـــ ـــ ــ دا
ولی ....
چــــقــــدر در اعتــــمــاد بـــه ((نفســـ)) هايـــمان ...
جاي اعتـــماد بـــه ((خـــدا)) خـاليســـت . . .

خانه دوست کجاست....!!؟؟


من، حمله مغول به ایران

حالا یه سوال دیگه:
سنی که در آن هستی، بزرگترین حسنش چیست؟
حسنش اینه از همین سن باید به فکر اهداف آیندم باشم!
دارم برنامه میریزم که:


چه سالی فارغ تحصیل میشم!
برم سربازی بیام میشه چه سالی!
یه مدت کار کنم خرج عروسی رو در بیارم چقدر طول میکشه!
چه سنی میتونم ازدواج کنم؟؟haha
30 سالگی
نه از شوخی بگذریم هدف هایی رو دارم دنبال میکنم که با ترک این کار بهتر از قبل هم میشه!!
انشالله با این محاسباتی که کردم فشار خانواده نباشه!hahaداداش مهدیتون 22 سالگی ازدواج میکنه!!42

سوال نفر بعدی همین!!!
(1388 آبان 18، 20:05)tanha نوشته است: حسنش اینه هنوز در مرز ترشیدگی هستم و فعلا کسی این حرف رو نمی تونه بزنه !!!

نفر بعد

اگر می تونستی یه واقعه تاریخی رو تغییر بدی کدوم رو تغییر می دادی؟؟
haha4fvfcja:smiley-yell:4253258zu2qvp1d9v1744337bve7cd1t8113 اصلا همه شکلکا با هم!!!

از دست شما میگه هنوز در مرزه ترشیدگی هستم!
haha
سوالو عوض کنید یه سوال جالب و جدید بپرسید!لطفا!:s:
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
راستش من یه چیزی عوض می کردم که نمیشه بگم !!

ولی اگه یه اتفاق غیر از اون باشه میرفتم به خیلی قبل تر جلوی قتل عام پوریم رو می گرفتم !!
هوشیاری غمه بزرگیه


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان