1392 آبان 20، 1:11
عاشورا مثل هر سال ، تو هیئتمون هستم ...
صبح زیارت عاشورا و صبحانه و حلیم و ..
و کم کم آماده واسه حرکت دادن هیئت
بعدشم مراسم سوزوندن خیمه ها و تعزیه و ...
بعدی : قبلی
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.