درد دل های شما

[باران..]

سلام
سمیه طرح هجرت همون اردوی جهادیه؟؟؟

[MUTE]

با سلام

بازم این حرفا تو ذهنم تراوش کرد

دیدم بهترین جا همین درد دل هست...

دوران طلائی نوجوانی
مثل یه زمین کشاورزی
با خاکی حاصل خیز هست
که باغبون میاد در اون خاک و در اون زمین
نهال های میوه رو می کاره...

و اگه همون سالهای ابتدائی رشد نهال
خیلی خیلی مراقبش باشه

اونوقت تا پایان عمر درخت کمتر پیش میاد بخواد دچار مشکل بشه...
چون درخت سال به سال مقاوم تر میشه...

سن نوجوانی هم مثل همین زمان و اون نهاله
اگه دوران نوجوانی درست پیش بری
اونوقت تا آخر عمر زحمتایی که در دوران نوجوانی کشیدی رو می تونی حاصلشو ببینی

شما نگاه کنین آغاز سن شهوت نوجوانی
انتخاب رشته نوجوانی
ورود به دانشگاه نوجوانی
سن تکلیف نوجوانی
سن استقلال طلبی نوجوانی
سن بدخلقی نوجوانی
و...

از ما که گذشت ولی اگه بچه دار شدیم
یادمون باشه
قبل سن نوجوانی
در دوران کودکی
زمینی داریم که هنوز شخمش نزدیم
پس کودکی هم در زمان خودش خیلی مهمه...

اگه کسی دوران کودکی و نوجوانی درست رشد نکنه و تربیت نشه
دو سه برابر این عمری که تلف کرده در دوران جوانی و میانسالی باید بدو بدو کنه تا جبران کنه
و به نظر من درصد کمی موفق میشن...

امیدوارم مادر پدرا ، معلما و کلا مسئولین سرمایه گذاری خاصی روی سن کودکی و نوجوانی انجام بدن...

ببخشید پر حرفی کردم
من سخنران نیستم...
حرف دلم رو گفتم...

[سمیه]

سلام
سمیه طرح هجرت همون اردوی جهادیه؟؟؟

بله

[bahar2]

اگه کسی دوران کودکی و نوجوانی درست رشد نکنه و تربیت نشه
دو سه برابر این عمری که تلف کرده در دوران جوانی و میانسالی باید بدو بدو کنه تا جبران کنه
و به نظر من درصد کمی موفق میشن...

ببخشید پر حرفی کردم
من سخنران نیستم...
حرف دلم رو گفتم...

سلام
این چیزی که شما از دلت بهش رسیدی، الآن نظریه متداول رشد و توسعه اقتصادیه...

در طول تاریخ زمین رو مثلا عامل رشد میدونستن و میگفتن هر کشوری بتونه قلمرو بزرگتری داشته باشه، توسعه بهتر و بیشتری داره...
یه عده به نام مرکانتیلیست ها طلا و نقره بیشتر رو عامل رشد و توسعه اقتصادی میدونستن (قبل از سال 1756)
فیزیوکرات ها کشاورزی رو عامل رشد و توسعه میدونستن...(بین 1756 تا 1776)

این اندیشه ها میاد تا سال 1950 که نظریه شکاف سرمایه گذاری مطرح میشه و اینکه هر کشوری که به دنبال رشد و توسعه س باید از کشورهای ثروتمند سرمایه جذب کنه و پیشرفت کنه...
سولو میاد در همین فواصل رشد تکنولوژیکی رو بیان میکنه و میگه اگر کشوری دنبال توسعه س باید تکنولوژی رو جذب کنه...و این رو اثبات میکنه


جالبه بدونید از سال 1990 تا به همین الان بر اساس نظریات  مهمترین عامل رشد و توسعه ،  بحث آموزشه...
یعنی اگر کشوری بخواد توسعه پیدا کنه باید رو بحث آموزش کار کنه...

اون هم جالبه که میگن اموزش بویژه "اموزش اول ابتدایی"...


یعنی الان مهمترین دانشگاه های دنیا از جمله شیکاگو که در زمینه اقتصاد پیشامد همه دانشگاه های دنیاس داره دولت امریکا و سایر کشور های جویای توسعه میگه برای توسعتون دنبال تکنولوژی و سرمایه و... نباشید....دانش اموزان و محصلینتون از همون اول ابتدایی مهارت ها رو بهشون یاد بدید و امادشون کنید که در بلندمدت موجب رشد اقتصادی و توسعه بشن...

من خودم شخصا همه مشکلاتمو در همون دوران کودکیم جستجو میکنم....//اگه ادم محکمی بار اومده بودم، الان میتونستم ادم خیلی مفیدی باشم واسه خودم و اطرافیان و ...
به نظرم اگر پدر و مادرم من رو بهتر تربیت کرده بودن الان وضعم این نبود...البته پدر و مادر دلسوزن و همه رفتاراشون از دلسوزیه ولی اگه منم روزی خدا بهم فرزند بده یه"مرد"بارش میارم...

نه یه بیدِ لرزون مثل خودم!

حالا به فرض اینکه یه بیدِ لرزون بتونه یه مرد بار بیاره!!!

یه بنده خدایی میگفت یارانه کاغذ رو برمیدارن و کتاب گرون میشه.در نتیجه کودک اول دوم ابتدایی نمیتونه کتاب تهیه کنه و مطالعه کنه....
پس بیست سال دیگه که امار دزدی و خلاف زیاد شد شاکی نباشید....!!

این درد با من آشناست....

[citYzen]

نمیدونم دنیا عوض شده،من عوض شدم،چی عوض شده که دیگه هیچ رقمه ازین زندگی لذت نمیبرم،همه چی کسل کنندس،اصا آدم به خودش که هیچ به وضع مملکت که نگاه میکنه از زندگی ناامید میشه،خارجی ها زندگی میکنن ما هم زندگی

[باران..]

نمیدونم دنیا عوض شده،من عوض شدم،چی عوض شده که دیگه هیچ رقمه ازین زندگی لذت نمیبرم،همه چی کسل کنندس،اصا آدم به خودش که هیچ به وضع مملکت که نگاه میکنه از زندگی ناامید میشه،خارجی ها زندگی میکنن ما هم زندگی

هیچ چیز جز خودتون نیست که عوض شده
برتی لذت بردن از زندگی باید از خودتون شروع کنید
حتی تو بیابون هم میشه شاد بود ... اگه بخواین 

---

سلام
سمیه طرح هجرت همون اردوی جهادیه؟؟؟

بله

راستش من خیلی دلم میخواد این تجربه رو داشته باشم
هر چند که خانواده به خاطر شرایط جسمی کلا مخالفن

منم می بری؟
قول میدم شلوغ نکنم

[parastoo]

دل !
دردش زیاده؟  غمش زیاده؟ چشه؟
وقتی میگیره لامصب ول نمیکنه

حتما باید ادمو بکشه:smiley-yell:

این دل منو امروز نابود کرد

[باران..]

دل !
دردش زیاده؟  غمش زیاده؟ چشه؟
وقتی میگیره لامصب ول نمیکنه

حتما باید ادمو بکشه:smiley-yell:

این دل منو امروز نابود کرد

امضات بسیار تامل بر انگیزه
اما واقعیت اینکه..

وقتی دل میدی
نباید توقع داشته باشی
وقتی محبت میکنی نباید توقع داشته باشی

وقتی هم که میگیره به کسی کمک کن..کاری کن که از گرفتن پشیمون بشه
فقط میدونم وقتی بشینی و نگاش کنی...اوضاع بهتر نمیشه 
لااقل برای من که نمیشه

[Abextra]

انقدر به سازای مختلف زندگی رقصیدیم دیگه کمرمون نمیاد بلند شیم

[MUTE]

نمیدونم دنیا عوض شده،من عوض شدم،چی عوض شده که دیگه هیچ رقمه ازین زندگی لذت نمیبرم،همه چی کسل کنندس،اصا آدم به خودش که هیچ به وضع مملکت که نگاه میکنه از زندگی ناامید میشه،خارجی ها زندگی میکنن ما هم زندگی

سلام

کاش جهان بینی خودمون رو مثل شهدا الهی کنیم
و شاخص اصلی رو پیدا کنیم...

ما برای چی خلق شده ایم و به کجا خواهیم رفت

شهدا تفسیر آیات و احادیث هستن

[کریم]

سلام آقای سیزده
من هم رکورد ترک زیاد نیست ... زیاد که چه عرض کنم، الآن شده هر روز. من هم خیلی وقتا نمی تونم نماز بخونم و دقیقاً می دونم چی میگی. ولی این دلیل نمیشه که همچین فکرایی کنیم. به کسی هم ربطی نداره که بخوایم بهش بگیم. یه موضوعیه مربوط به خودمون.

آقا سیزده، به نظرم اولویت اول اینه که این فکرها رو تصحیح کنی. یه مدت بی خیال شو. خودتو بزن به بی خیالی. بعد که این فکرا رو تصحیح کردید ترک رو دوباره از سر بگیرید.

یا حق

[باران..]

من از هیچ کدوم از 3 پست بالا تشکر نمیکنم به شما هم پیشنهاد میکنم لایک ها رو پس بگیرید

یه چیز بهتون میگم هیچ وقت فراموشش نکنید

تو هیچ شرایطی بی خیال نماز نشید...اگر میخواید راه زندگی رو گم نکنید
وقتی راه گم میشه اولین چیزی که بهم میریزه نمازه

چجوری؟چی کار کنم؟تو نمیفمی!تو درک نمیکنی! تو که جای من نیستی! و بریزید دور

دنبال راه باشید
فانتزی ها رو بریزید دور
شرایط اینه 
پس باید یه کاری کرد
این همه راه
چند تاش و امتحان کردین؟

[باران..]

باران خانم اگه امکانش بود اصلا گزینه تشکر رو از زیر ارسالام برمیداشتم...
به خدا دنبال تشکر خوردن پستام نیستم، حرفایی هم که میزنم فانتزی نیست.همش بدبختی بیچارگیه...

اگه نبریده بودم هیچوقت نمیومدم بین بچه های خوب کانون حرفای منفیمو بزنم...که البته خیال بافی نیست و درونیاتمه که منفیه...میخوام دستمو بگیرن بشم مثل خودشون...
اگه احساس میکنید حرفام منفیه و نباید زده شه چشم من دیگه حرفی نمیزنم...یک عمر همین شکلی زندگی کردم مِن بعد هم به همین ترتیب...

شما به من توصیه کردید و من شنیدم،
منم بهتون توصیه میکنم جای شمارش لایکِ پست های امثال من سعی کنید دیگران رو قضاوت نکنید...
بله درسته شما چیزی از زندگی من نمیدونید.اصلا این رو شعار فرض کنید...
من معمولا افرادی رو که قضاوت کردم در موردشون به روزشون افتادم و بعدها پشیمون شدم...
امیدوارم شما هیچوقت به روز من نیفتید

یا حق

من کی گفتم شما دنبال تشکر هستید؟
تشکر از نظر من نوعی تاییده
برای همین میگم باید تشکر ها برداشته بشه

من تو زندگی شما نیستم و شرایط شما رو هم نمیدونم و هیچ قضاوتی هم نمیکنم

پستم رو توضیح میدم که شبهات از بین برن

وقتی شما میگید که من حرف میزنم که بتونم مشکلی رو حل کنم این عالیه
حرف منفی شما هم هیچ مشکلی رو به وجود نمی آره که بخوام بگم نزنید
بحث اینه

شما شرایط خودتون رو از همه بهتر میدونید
و میخواین شرایط رو عوض کنید

بسیار عالی
اما باید از یه جایی شروع کنید
چیزی که به ذهن من میرسه اینکه شما از نماز شروع کنید
تو هر شرایطی
شروعش کنید
و واقعیتی که وجود داره اینکه خدا هست که بهمون تو شرایط سخت کمک کنه

همین الان شما نماز خوندید؟

[ParShaN]

داداش گلم سیزده عزیز همین که یه راه خوب ، یعنی ورزش کردن رو دوباره پیدا کردی یکی از بهترین کمک هاست برای بهتر شدن سلامت روحی و جسمیت.
حتماً سعی کن دوام داشته باشه ، حتی سبک. الان که هوا خوبه میتونی برنامه بریزی با دوستات که شبا یا صبح ها برین ورزش ، پیاده روی یا دوچرخه سواری.

یه تجربه:
 برو سراغ کار . کار به آدم زندگی دوباره میده. جوهر مرده. حتی شده وسایل خونه رو بری هر روز از بیرون بگیری.
ترجیحاً کارهای انرژی بر که واقعاً تاثیرش فوق العاده ست. 

ذهنت رو مشغول یک کاری نگه دار. انقدر بیکار نشی که به ذهنت اجازه تخیل بدی.

در مورد مشورتت باید بگم بهتر بود قبل از خانواده با مشاور مشورت میکردی. بعضی چیزا (مثه این مشکل) رو جالب نیست که مستقیم با خونواده مطرح کنی.
خ.ا یک دغدغه و فشار جنسی مخصوصاً در دوران جوانیه. به دلیل تابو بودن مسائل جنسی تو فرهنگ ما یکم صحبت در مورد این مسائل در جو خانواده نامأنوسه و بیشتر از اون که کمکی بتونی دریافت کنی ضرر می کنی.

در مورد نماز هم اصولاً یک رابطه ی معکوس بین خ.ا و نماز هست و هرچی این عمل رو فردی انجام میده به عبارتی روحیه نفاق درون آدم بیشتر شکل میگیره و باعث میشه حس نماز خوندن کم بشه.
من بهت حق میدم که نتونی نماز بخونی . هر طور خودت دوست داری. میتونی راه حل کریم رو امتحان کنی و کم کم سراغ نماز بری یا همونطور که باران گفت  اجباراً نماز رو ترک نکنی.
مهم اینه که درون تو و همه ی ما هنوز صافه صافه .
گاهاً لکه هایی روش ایجاد میشه و حس و حال معنوی مون رو از بین میبره و باعث میشه کارهایی که این لکه ها رو پاک می کنن (مثه نماز) رو انجام ندی.
قرار نگرفتن در معرض این تاریکی ها ، با کارهایی مثه ورزش و ... خود به خود این لکه ها رو کمرنگ تر می کنه و باعث میشه حس و حال معنویت برگرده.
چیزی که مهمه اینه که معنویات رو دوست خودت بدونی واسه صاف تر کردن و باحال تر کردن خودت و دشمن این مشکل. نه یه چوب بالای سرت.

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد‌بینی خود را شکسـت
من مـیـــان جســـم‌ها جــان دیـــده‌ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده‌ام
دیــــده‌ام بــر شـــاخه‌ها احـســـاسـ‌ـها
می‌تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می‌تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است!
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح‌هـا، لبـخند‌هـا، آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره‌ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی‌شـود
مثنوی‌هایـم همــه نو می‌شـود
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می‌دهــد
واژه‌هایـم بوی بـاران می‌دهـــد

[تبسم92]

وقتی میخواید نماز بخونید به هیچی فکر نکنید
وقتی اذان گفتن بدون هیچ فکری برید وضو بگیرید و قامت ببندید
اصلا به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنید
سریع نمازتون رو بخونید به این فکر نکنید که نمیشه
زمانی بود که خیلی درگیر این مریضی بودم همش نماز صبحام قضا میشد
به خودم میگفتم تو لیاقت نداری نماز بخونی خدا نمیخواد صداتو بشنوه
ولی موضوع این نبود
 چرا خدا نخواد وقتی اینو گفته: " همانا جز گروه کافران از رحمت خدا نومید نمی شود " ( سوره یوسف آیه 87 )
مشکل من بودم که از رحمتش ناامید بودم
خودم همش فکر میکردم حالا من با چه رویی جلوی خدا وایسم باش حرف بزنم
اینا فکرایی بود که باعث میشد نمازم قضا بشه
به شیطان مهلت ندید فقط سریع برید نمازتون رو بخونید