درد دل های شما

[سها]

دوس دارم مثل بچه ها باشم
بچه هایی که کوچکترین اشتباهم اونارو به وحشت میاره
بچه هایی که کوچکترین گناههاهم براشون کلی بزرگه
بچه هایی که دورن از ریا و غرور
بچه هایی که کینه تو دلشون نمیمونه
بچه هایی که راحت گریه میکنند و راحتم میخندند
بچه هایی که از سیاستو سیاست بازی بزرگسالا دورن
بچه هایی که هنوز هیچ گناهی براشون نوشته نشده
بچه هایی که دغدغه پول رو هم گذاشتن ندارن
بچه هایی که حرفشونو بدون تعارف ،بدون دورویی میگن
بچه هایی که هنوز هیچی از هوا و هوسای دنیا، از حرص و طمع های دنیا نمیدونن
بچه هایی که سراسر زلالو پاکند
...
چقدر بچه بودن خوبه

سلام
ی بچه همه این خوبی ها رو داره.. اما نمیدونه چی هستن.. ارزش و قدرشو نمیدونه..
پاکی با گناه براش فرق نداره..
خوبی و بدی رو نمیتونه تشخیص بده..

داشتن همه اینها وقتی قشنگه ک خودمون برای رسیدن بهش زحمت بکشیم..

ان شاء الله ب همه اینها برسین اما تو بزرگی......

در پناه خدا..
یاعلی.

[رهرو]

دیگه کمکم دارم میشکنم ....
شکستنی که خودم خبر ازش ندارم
منظورم روحم میباشد...
 به خدا خسته ام نیاز به ارامش ابدی دارم  چرا این مادرا اینقد غر میزنن ....:smiley-yell:
خدایا خودت صبر بده . خیلی صبر وارامش احتیاج دارم

سلام
خدا رو شکر کنید هنوز صدای نازنین غر و غر مادرهای گلمون رو میشنویم

تصور کنید خدا نکرده خدای نکرده همین صدای غر غر گلشون خاموش باشه

البته ببخشید روی کامنت شما جواب دادم چون قاعدتاً درد دل جواب نداره

[مهاجر]

دردو دلم میاد کلی
مثل به چیزی که راه گلوتو گرفته باشه
ولی نمیتونم بگم

یه چندتا شکلک شاد میذارم بلکه این حالم تغییر کنه



التماس دعا
یا علی

[mahsa20]

دردو دلم میاد کلی
مثل به چیزی که راه گلوتو گرفته باشه
ولی نمیتونم بگم

یه چندتا شکلک شاد میذارم بلکه این حالم تغییر کنه



التماس دعا
یا علی

به این ها میگن یه عالمه شکلک

حلا حالتون تغییر کرد؟

پس اگه تغییر کرد تشریف بیارید اون طرف ما کارتون داریم

بلند بگم با خودتون میاین؟

[K_1]

چهار روز برا امتحان امروزم وقت گذاشته بودم برا خوندنش
اما به طرز فجیعی گرفتاری ذهنی و زمانی برام پیش اومد روزای قبلش
مجبور شدم وقت و انرژی و ذهن زیادی رو صرف کارای اداری کنم
دیگه به خدا گفتم باز نیاز به معجزه ات دارم برا این امتحان
امروز صبح که داشتم میرفتم سر جلسه و باز دلم شکسته بود از این برخوردهای روزای قبل
این شعر تو قلبم زمزمه شدن گرفت:
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

و مدعی نکرد و خدا امروز رحم کرد.
خدایا شکرت عدد الشوک و الشجر

[Alireza 68]

سلام

وسواس فکری رو منم ی مدت مبتلا بودم

یادمه خیلی اذیتم میکرد وگاهی حرصم میداد ی جا خوندم باید ندیدش گرفت و هرچی میگه رو انجام نداد و تسلیمش نشد

اونقد مقاومت کردم تا ازش تونستم رد بشم

فکر میکنم تمرکزت هم پایین باشه در مورد تکرار یک کلمه 

اگه آهنگ زیاد گوش میکنی شک نکن که مهمترین دلیلش همین آهنگ زیاد گوش دادنه

نابود کننده تمرکزه بخصوص اگه با صدای بلند باشهو باز هم بخصوص سبک های خاصی

سعی کن کاراتو طبقه بندی کنی و همزمان چندتا کارو باهم انجام ندی که تا تمرکزت بهتر شه

[سنــا]

انا لله و انا الیه راجعون

مادربزرگم به رحمت خدا رفت

رفت و از این زندگی پر از رنج و مشقت رها شد

روحش شاد

[ساحل آرام]

انا لله و انا الیه راجعون

مادربزرگم به رحمت خدا رفت

رفت و از این زندگی پر از رنج و مشقت رها شد

روحش شاد

سلام سنا جون .

بهت تسلیت می گم  . خدا بیامرزدشون.

[می توانم]

خدا بیامرزدشون سنا جان

[RaNg!N KaM00N]

سنا جونم خدا بیامرزدشون
انشا... روحشون قرین آرامش باشه
و خدا بهتون صبر بده

[mahsa20]

انا لله و انا الیه راجعون

مادربزرگم به رحمت خدا رفت

رفت و از این زندگی پر از رنج و مشقت رها شد

روحش شاد

سنا جان خیلی ناراحت شدم

خدا به تو و خانوادت صبر بده

خدا بیامرزتشون و روحشون فرین رحمت حق باشه

برای شادی روحشون صلوات بفرستید بچه ها

[رهرو]

خدمت سرکار سنا خانم تسلیت عرض میکنم.

ان شاء الله با اهل بیت محشور بشند و در رحمت الهی باشند.

[اهورا]

I am on the verge of nervous breakdown.....
حالم خوب نیست.
سرگردانم...
دوست ندارم اینجا باشم ولی می ام دوست دارم باشم اما نمی تونم....
همین...
ته دلم جمع شده و باید می گفتم.
سرگردانم....نمی دونم چی درسته و چی غلط... نمی دونم چی حقیقته چی غلط... اصلا حقیقت وجود داره?
همین...
همین...
همین...
نمی دونم...

[همساده]

مشارکت همساده: 
من وقتی بخاطر هدف مذهبی صرف میخواستم ترک کنم.ناخودآگاه وارد یه ماراتنی میشدم که بازنده بودن در اون مساوی بود با یکی از اتفاقات و احساسات زیر یا ترکیبی از اونها:
1- بینهایت غصه خوردن و عصبی شدن واسه یه مدت
2- حس اینکه یه گناهکارم در حد قوم لوط
3-فکر اینکه دیگه خدا خسته شده و حرصش گرفته و الانه که عذابم کنه
4-بعضی مواقع میزدم زیر گریه یعنی افسردگی مطلق
5-خجالت میکشیدم نماز بخونم یا از خدا حرف بزنم تو جمع؛ اصلا دوست نداشتم به بچه مذهبی بودن شناخته بشم چون حس ریاکاری بهم دست میداد
6-دیگه هیئت نمیرفتم حس میکردم یه ناپاک واقعی هستم
7-میگفتم آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب و خ.ا های مکرر میکردم
8- دعوا کردن با خدا و اماما و کفر گویی که چرا کمکم نمیکنن
9-ضعیفتر شدن باورهای دینی و قلبیم که شاید اصلا اینها رو الکی کردن تو ذهن من خدا و پیغمبری اگه بود و قدرتی داشت به من کمک میکرد

میبینید شکست تو ترک یه گناه باعث میشد چندین گناه دیگر و حتی بزرگتر رو انجام بدم تا حد شرک میرفتم...

یه دوست بهبودی حرفهایی بهم زد که  خیلی حس خوبی بهم داد  مثه یه تیشه باورهای غلط منو زد و داغون کرد.چیزایی که گفت رو نمیشه بگم فقط سوال اولی که با اون حرفاشو شروع کرد رو میگم شاید شما هم مثه من به فکر فرو رفتین:
میدونی خدا از لغزشهایی که داشتی متعجب و شگفت زده نیست؟

[می توانم]

اقای ای ای تی به نظرم به یه مشاور مراجعه کنید
برای من که بد نشد مراجعه م
من دو تا مشکل داشتم وقتی مراجعه کردم باورتون نمی شه یکیش واقعا کمرنگ شده
یه چیزی که همه می گفتن درمان نداره یا درمانای خیلی سختی داره حالا خیلی کم بهم فشار میاره
درسته داروها خواب الوده م می کنه ولی اعصابم اسوده است

بچه ها من خیلی وقته که نتونستم بیشتر از ده روز پاک باشم
این بار فرق می کنه امتحانام تموم شده هم علافی شروع شده هم کارای عقب انداختنی هم کارای عقب افتاده
می خوام یه مدت برم دور از خونه باشم
نمی دونم حتی حاضرم یک هفته این ور اون ور پلاس باشم در به در بشم از این خونه مهمون به اون خونه مهمون
برام دعا کنین


مسابقه امضا و اواتارم جایزه ش کارت شارژه
خود دانید