امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

واقعا ما ایشونو ناراحت کردیم؟
مثل اینه که من به جای اینکه تو اتاق بخوابم
برم کنار تلوزیون بخوابم
بعد انتظار داشته باشم هیچ کی تلوزیون نگاه نکنه چون من خوابم

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام

این مدت اصلا میزون نبودم 

هرچی هم صبر کردم بهتر شم بعد بیام نشد که نشد

یک نفر هم محض رضای خدا نیومد حالی بپرسه ببینه زنده ایم مرده ایم بیاد بگه چته بچه؟

اعتماد به نفس صفر

انگیزه صفر

باید از نو شروع کرد
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


نقل قول: واقعا ما ایشونو ناراحت کردیم؟
مثل اینه که من به جای اینکه تو اتاق بخوابم
برم کنار تلوزیون بخوابم
بعد انتظار داشته باشم هیچ کی تلوزیون نگاه نکنه چون من خوابم

نه بابا فکر نکنم ناراحت شده باشن 128fs318181
من با اسما خانوم موافقم clapping

همه ما مشکل داریم
همه ما سختی کشیدیم
همه ما طعم بغض رو چشیدیم
همه ما روزهای سخت داشتیم
همه ما از زندگی ناامید شدیم
همه ما بی هدف بی انگیزه شدیم
اما اگه ما بخواهیم به افکار منفیمون پروبال بدیم
از زندگی خیلی عقب میمونیم
گذشته ها گذشته
ی جمله معرف اینکه
حتی اگر در بدترین شرایط زندگیت هستی بگو
من عالی هستم
آنوقت بر اثر قانون کائنات همه چیز خواه ناخواه عالی میشه 41 
امتحان کنید خب Vamonde
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
نقل قول: آنوقت بر اثر قانون کائنات همه چیز خواه ناخواه عالی میشه

این حرفا یه بخشیش اشتباهه.... امتحان کردم که میگم....
(1394 تير 13، 21:43)درخشنده نوشته است:
نقل قول: آنوقت بر اثر قانون کائنات همه چیز خواه ناخواه عالی میشه

این حرفا یه بخشیش اشتباهه.... امتحان کردم که میگم....

اره رفیق منم خیلی به قانون و این حرفا اعتقادی ندارم ولی به چیزی اعتقاد راسخ دارم اونم اینکه:
و  الَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا… 
مطمئنم ی کسی هست که من اگه ی قدم بردارم اون واسم ده قدم صدم قدم و هزار قدم برمیداره. ولی اولش از من شروع میشه تا من قدمی بر ندارم نتیجه ای هم نخواهم دید...
پس اصلا دلیلی نداره که ناامید باشم و حرف از نشدن بزنم...
نمیدونم شاید تو با حرفام خیلی موافق نباشی شایدم باشی... ادم ها میتونن نظرات مختلفی داشته باشن...
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
: لعنت خدا بر من رو سیاه که
: بنده نفسم شدم و افسارم مثل یه چهارپا دست شیطانه
: لیاقت من موندن تو همین باتلاقه
: تا درست نشم و پاک نشم: هیچوقت دختری با من ازدواج نمی کنه هیچوت واقعا: باید پاک بشم واقعی
: قلبم سیاه ذهنم سیاه
تواب داداش تو درگیر چی هستی الان دقیقا
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
خدایا شکرت
کاش این روزا همینجور بمونن
کاش زمان بایسته و آینده نیاد

فکر نکنید خیلی اوضاع خوبه که میخوام زمان همینجا بمونه،اتفاقا اوضاع پیچیده است
بدبختی اینه که میدونم روزای خیلی وحشتناک تری در پیش داریم
برا  من و خانوادم دعا کنید بچه ها

خیلی میترسم
خیلی 
خدایا بهمون رحم کن....
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 تير 13، 18:58)Alireza 68 نوشته است: سلام

این مدت اصلا میزون نبودم 

هرچی هم صبر کردم بهتر شم بعد بیام نشد که نشد

یک نفر هم محض رضای خدا نیومد حالی بپرسه ببینه زنده ایم مرده ایم بیاد بگه چته بچه؟

اعتماد به نفس صفر

انگیزه صفر

باید از نو شروع کرد

سلام

خب الان من ازتون می پرسم که چه تون بوده که نیومدید؟

بابا آقا علی رضا (دوست ندارم بگم بابا بزرگ!) شما که خوبه وضعتون
من تو دانشگاه کلی دوست صمیمی داشتم که همش با هم بودیم
یه اتفاقی برام افتاد که دو ماه نتونستم برم دانشگاه
یکی شون هم محض رضای خدا یه اسمس هم نزد که ببینند چرا نمیام دانشگاه
بعد پیان ترم هام هم برا همون اتفاق عمل جراحی کردم و قبلش هم ازشون حلالیت طلبیدم
الان 18 روز از عملم میگذره

یک نفر هم محض رضای خدا نیومد حالی بپرسه ببینه زنده ایم مرده ایم

بعد این اتفاق فهمیدم که نباید تو این ذنیا به هیچی دل ببندی و این دنیای مجازی دنیای جقیقی را از بین برده

حالا وضع کی بدتره؟!

اعتماد به نفس صفر


انگیزه صفر

باید از نو شروع کرد
[تصویر:  gal82.jpg&917953621]
به جای "شکست عشقی" می تونید نام این بیماری را هم بذارید


كفر متحرك به اسلام می رسد، ولى اسلام راكد، پدر بزرگِ كفر است.
سلمان‏ها در حالى كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهى كرد

و زبيرها در حالى كه با رسول بودند، ركودِشان آنها را به كفر پيوند زد.
كفرى كه با حركت ما همراه باشد، وحشتى ندارد، وحشت آنجايى است كه با ركودها پيوند خورده باشيم.

علی صفایی

[تصویر:  05_blue.png]

نقل قول:  لعنت خدا بر من رو سیاه که
: بنده نفسم شدم و افسارم مثل یه چهارپا دست شیطانه
: لیاقت من موندن تو همین باتلاقه
: تا درست نشم و پاک نشم: هیچوقت دختری با من ازدواج نمی کنه هیچوت واقعا: باید پاک بشم واقعی
: قلبم سیاه ذهنم سیاه

عجیبه!
سلام
درسته گفتن حرفهای ناامیدانه نزنید

ولی به خدا یه وقتایی ادم دلش داره میترکه و کسی هم نیست حرف دلشو بفهمه ....

غمگینه میگن..... خسته اممون کگردی با این قیافه ات

اشک تو میبینن ..... میگن بسه تو که اشکت دم مشکته

داری دردو دل میکنی ..... میگن بسه بابا پاشو جمعش کن چی داری میگی.... همه میخوان بگن مشکلات من بدتر از تو.....

یکی نیست بگه اخه ادم... بنده خدااا دردت چیه اینجوری هستی.....

همه منتظرن خودت تصمیم بگیری و اگه شکست خوردی بیان بهت بگن چرا اینقدر تو بی فکری...........

همین موقعه هاست که فقط همینجاست به دادت میرسه..... مینوسی و چون احساس میکنی یه نفر حرف دلت و خونده شاید درکت نکرده باشه یا جواب ناراحت کننده بهت بده ..... ولی حداقلش تو یکم ارومتر شدی

احساس میکنی یه نفر با اینکه نمیشناسیش و هیچ وقت هم نخواهی شناختش... حرفاتو شنیده بدون اینکه به سخره بگیردت....

اونایی هم که با حرفامون باعث ناراحتیشون میشیم من از طرف خودم معذرت میخوام... ببخشید واقعاااا که مجبورید حرفهای ناراحت کننده و ناامیدانه رو ببینید 53
سلام. منم بعضی وقتا دلم میگیره.
الان خیلی وقته که اصلا هیچ ذوق و شوقی برا زندگیم ندارم و هر کاری میکنم ازش لذت نمیبرم و هر کاری که میکنم از روی اجباره. درس میخونم چون مجبورم. میرم سر کارمجبورم(نمیخام دستم جلو بابام دراز باشه) حتی بعضی وقتا فیلم نگاه میکنم چون مجبورم(واسه اینکه حواسم به فیلمه پرت شه و کمتر فکر کنم) ...
کلا به نظرم همه چی تکراری و مسخره است. حتی کارایی که یه زمانی با عشق و علاقه انجام میدادم دیگه الان حوصلش رو ندارم حتی برم طرفشون. به نظرم تو زندگیم دیگه انگیزه ای ندارم و گاهی اوقات از ناامیدی چند روز میرم تو فکر. خدا را شکر مشکل خاصی ندارم توو زندگی و وضعیتم نسبت به اطرافیانم میشه گفت شاید اگه خوب نباشه حداقل بد نیست. ولی بازم بی انگیزه ام.
به توانایی هام ایمان دارم ولی هیچ هدف مشخصی ندارم که برم دنبالش. به آینده خیلی فکر میکنم. خیلی واسه آینده حرص میخورم.اینکه قراره چه کار کنم؟؟
دیگه مث قبلا اون پسر پر جنب و جوش که همیشه همه روش حساب میکردن و هر جایی میرفت موفق و باهوش به نظر میومد نیستم.
الان تبدیل شدم به کسی که خودش هم نمیدونه داره چی کار میکنه و قراره آینده چه کار کنه. کسی که دست و دلش به هیچ کاری نمیره
ولی من یه عالمه واسه خودم کار تراشیدم
نمی دونم کی تموم می شه؟
انقدر سرم رو شلوغ کردم به هیچی نمی رسم
فقط امیدوارم از لحاظ درسی عقب نمونم :دی

[تصویر:  nasimhayat.png]
چه قدر سخته وقتی باید با خجالت رو سیاهی بری یه جایی... جایی که نرفتنش رو سیاه ترت میکنه
به تاریخ ثبت نامم که نگاه میکنم، بیشتر خجالت میکشم 1276746pa51mbeg8j 
دوساله نیمه که همون جای قبلم... شایدم عقب تر...
[تصویر:  1516091_1378333602425510_322294495_n.jpg]

535353
[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان