1394 شهريور 18، 4:07
بعضی وقتا نمیتونی از خدا چی بخوای..
بعضی وقتا می دونی چی میخوای و نمیتونی به زبون بیاری و بخوایش...
امشب هرکاری کردم نتونستم اونچه رو که میخوام به خدا بگم!
نتونستم با خدای خودم خلوت کنم...لپ تاپ روشنه و بین فایلا دنبال یه چیزم که این بغض لعنتی رو بشکنه...
از سر شب هرچی گوش میدم حتی یه گوشه هایی از مقتل رو اشکام جاری نمیشه...منی که اشکم دم مشکمه همیشه...
میترسم...میترسم از روزی که حتی نتونم تباکی کنم ...
امشب اونی که از خدا خواستم یه جمله بود که نتونستم به زبون بیارم...نشد...
می نویسم...
خدایا این محرم یه عزاداری خالصانه نصیب این بنده کوچیکت کن...
خودت میدونی زندگیِ اینجوری برای من یعنی مرگ...
نمیخوام زندگی رو که حتی نتونم برای امامم تباکی کنم...نمیخوام...
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير
پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش كسانى كه پيش از ما بودند نهادى
پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر
و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
ترجمه آیه 286 سوره بقره
پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش كسانى كه پيش از ما بودند نهادى
پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر
و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
ترجمه آیه 286 سوره بقره