درد دل های شما

[K_1]

سلام به همه
آقا یه پیشنهاد
من میگم بیایم خیلی از سوالای ذهنیمون رو یه کم تغییر بدیم
خیلی از سوالات به فرم:
آیا میشود کاری کرد؟
در واقع باید این باشه:
چگونه میشود کاری کرد؟

همین!

[تـــواب]

واسه من روسیاه کجا مونده 
دلم خونه از خودم از زندگیم
آرامش ندارم

[MeHreKhODaa]

واسه من روسیاه کجا مونده 
دلم خونه از خودم از زندگیم
آرامش ندارم

جناب مهدی یار :
بیایم خیلی از سوالای ذهنیمون رو یه کم تغییر بدیم
خیلی از سوالات به فرم:
آیا میشود کاری کرد؟
در واقع باید این باشه:
چگونه میشود کاری کرد؟

همین!

[Alireza 68]

این پست یکم طولانیه؛ خودم هم میدونم. اما خواهش میکنم بخونیدش...


چند روز پیش، به صورت کاملا اتفاقی چشمم به این جمله تو یکی از سایتا خورد:

«شنا کردن در جهت جريان آب، از عهده ی ماهي مرده هم بر مي آيد.»

ناخودآگاه ذهنم رو درگیر کرد...
به خودم گفتم: واقعا مفهوم این جمله چیه؟
و کمی بعدش به خودم گفتم که: خب معلومه دیگه...
یعنی اینکه با اراده باشیم، مقاومت کنیم، تلاش کنیم، متفاوت باشیم و هزار تا چیز مشابه دیگه...

اما بعد چند تا موضوع تو ذهنم اومد...

1. اگه یه ماهی زنده، هیچ موقع این جمله رو نخونده باشه و این مسیر خلاف جهت جریان تنها مسیر ادامه ی حیات شیرینش باشه، تکلیفش چیه؟
   
2. اگه ماهیه، تا آخر زندگیش، نفهمه مسیر خلاف جهت جریان چه نعمتی بوده و از دستش بده، واقعا چقدر حیف میشه...
   
3. اگه ماهیه، تا یه جایی خلاف جهت جریان بره اما بعدها به خودش مغرور بشه و باعث بشه تمام زحمتاش بر باد بره، واقعا چقدر بد میشه...
   

اصلا...

1. اگه همین ماهی زنده، تنها نباشه و صدها ماهی دیگه هم دور و برش باشن، چی؟
   
2. اگه ماهی های دیگه، همه مرده باشن یا خودشونو به مردگی زده باشن، طفلی چقدر افسرده میشه...
   
3. اگه ماهی های دیگه نسبت بهش بی تفاوت باشن و فقط به فکر خودشون باشن، طفلی چقدر ناراحت میشه...
   
4. اگه ماهی ها همه، هم دل و هم صدا باشن، چقدر انرژی میگیره...
   

اما بعد که فکر کردم، دیدم که...

1. این دریا و آبی که ازش صحبت میکنیم، میتونه همین زندگی ما باشه.
   
2. این مسیر خلاف جهت جریان آب، میتونه همین کانونی باشه که توش هستیم.
   
3. این ماهی های توی آب هم میتونن همین من و شمایی باشیم که اینجاییم.
   

واقعا هر کدوم از ما، نقش کدوم ماهی رو داریم تو این دریا بازی میکنیم؟

1. اولای مسیریم و هنوز داریم دست و پا میزنیم...
   
2. یا قوی شدیم و با قدرت داریم مسیر خلاف جریان آب رو شنا میکنیم...
   
3. یا مدت زیادی تلاش کردیم ولی از بس نتیجه نگرفتیم، ناامیدیم...
   
4. یا قوی بودیم ولی مغرور شدیم و به جای اولمون برگشتیم...
   

از این حرفا گذشته، دوست دارم بگم...

1. خوش به سعادت اون ماهی عاقلی که مسیر خلاف جهت آب رو درست شناخته...
   
2. خوش به سعادت اون ماهی توانایی که شنا کردن اصولی رو یاد گرفته...
   
3. خوش به سعادت اون ماهی معلمی که از یاد دادن این شنا به بقیه خسته نمیشه...
   
4. خوش به سعادت اون ماهی دلسوزی که از ناتوانی بقیه ماهی ها دلگیر و ناراحت میشه...
   
5. خوش به سعادت اون ماهی خوش قلبی که خودش نمیتونه شنا کنه ولی با این همه، با جون و دل داره به بقیه ماهی ها کمک میکنه تا بلکه اونا بتونن شنا کنن...
   

واقعا خوش به سعادتشون... 


اما یادمون باشه...

1. یادمون باشه، شاید این فرصت شنا کردن رو همیشه نداشته باشیم...
   
2. یادمون باشه، خیلی ماهی ها بودن که فکر میکردن این سعادت فقط مال بقیه ماهیاست اما با ارادشون نشون دادن که هیچ سعادتی دور از دسترس نیست...
   
3. یادمون باشه، حتی اگه هیچ ماهی باتجربه ای اطرافمون نباشه، اما یه نیروی الهی و بالاتر وجود داره که دوست نداره و نمیذاره به این راحتی ها ناامید شیم...
   

و در آخر...
بیاید یکم صادق باشیم...
لااقل با خودمون روراست باشیم...

1. واقعا شنای خلاف جهت جریان رو دوست داریم؟
   
2. هنوزم مثل روز اول، انگیزه ی شنا داریم؟
   
3. هنوزم یادمونه چرا تو موج و دریاییم؟
   

 پست داداش ارمین بود که صبح یهویی یادش افتادم دنبالش گشتم پیداش کردم

منتظریم ماهی دلسوزمون برگرده

( لطفا بابت این پست به من اعتبار ندید اگه میخواین اعتبار بدید بهپست اصلیش اعتبار بدید رو فلش سبزه کلیک کنین به پست اصلی منتقل میشین)

[بازگشت به خاک]

http://www.aparat.com/v/mRbhX

[می توانم]

دیگه کانون کانون قدیم نیست
یا می توانم می توانم قدیم

[تـــواب]

چرا من استم   اخه 
چرا رهام کردی 
چرا گفتی دوسم نداری 
کاش دلیلشونم می گفتی 
قلبم باز درد گرفته

[Queen]

الهی "دردهایی" هست كه با هیچ گوشی نمیتوان گفت...

"گفتنی‌هایی" هست كه هیچ قلبی محرم آن نیست...

الهی "تلاش‌هایی" هست كه جز به مدد تو ثمر نمی‌بخشد...

تغییراتی هست كه جز به تقدیر تو ممكن نیست...

دعاهایی هست كه جز به "آمین تو" اجابت نمی‌شود...

الهی "قدم‌های گمشده‌ای" دارم كه تنها هدایتگرش تویی...

"افكار آشفته‌ای "دارم، كه تنها سامان دهنده‌اش تویی...

الهی مرا تو دعا كن ...
برای من تو دعا كن ...
دعای مرا تو دعا كن ...

[MeHreKhODaa]

سلام
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا این حرفا رو نزنم و خیلی خواستم خودمو قانع کنم به من هیچ ربطی نداره این موضوع ولی نتونستم ارووم بگیرم.
شاید خیلیا بگن
تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره
یا
رطب خورده منع رطب نمیکنه
و خیلی ضرب المثلهای دیگه
اما
نمیشه نگم و این حرفا مطمئنا یکی از مخاطبانش خودمم هستم
روزایی خیلی قبلتر به کشورمون حمله شد
میخواستن از اوضاع کشورمون سواستفاده کنند و به حریم خاک کشورمون تجاوز کردند
و جووونای اون زمان ایستادگی کردند از جونشون گذشتند تا از زن و بچه و میهنشون دفاع کنند
خیلیاشون اسیر شدند و به زنجیر کشیده شدند و زجر دیدند اما خم به ابرو نیاوردند و کلامی از کشورشون عملیاتهاشون حرف نزدند با علم به اینکه هر چه بیشتر سکوت کنند بیشتر شکنجه میشند
خیلیا الان از دوران جنگ یادگاری همراهشون دارند و با تمام سختیها بدون چشم داشت دارند زندگی خودشون رو میکنند
خیلیا هم پرپر شدند و از میون دوستاشون رفتند پیش خدا
اون زمان جوونای همین خاک و سرزمین جوونای کشور ایران همین کشوری که ما داریم توش زندگی میکنیم برای آسایش نسل های بعدی به خودشون سختی دادند تا از اعتقاداتشون دفاع کنند
یه نمونه اش داستان زیر
صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:
به هر خلبان ایرانی که به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود- حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد . . . و 150 دقیقه بعد از مصاحبه صدام- عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی- نیروگاه بصره را بمباران کردند.
با این عملیات جواب گستاخی صدام داده شد و در حقیقت خود صدام تحقیر شد .
غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد: من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد.
اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد.
سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت: البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد

تازه یه نمونه کوچیک از کارای بزرگ مردان اون روزگاره .کسایی که ما هم تلاش کنیم میتونیم مث اونا بزرگ مرد شیم.
حالا ما جوونای همون سرزمین داریم با کشورمون چکار میکنیم؟
پدرانمون برادرانمون دایی ها عمو ها و حتی مادران و خواهران و .... برای چی از خودشون گذشتند که ما الان راست راست راه بریم و خودمون رو با خ ا حقیر کنیم
الان تو کشورمون ظاهرا جنگی نیست اما غافل از اینکه دشمن اصلیمون شیطانه
خیلی از اطرافیانمون دارن برای دفاع از مسلمانی که برادر و خواهر دینیمونن دارن پرپر میشن
اونوقت ما میریم یه جای خلوت و در محضر خدا معصیت میکنیم؟
کی قراره به خودمون بیایم
ما الانم در جنگیم
یه جنگ درونی با شیطان و خیلی کشورهای دیگه اعتقاداتمون رو نشونه رفتند و ارووم ارووم دارن ارزشامونو ضد ارزش میکنند
به خودمون بیایم چشامونو باز کنیم و با واقعیت روبرو شیم
ما به خودمون بد میکنیم
باشه به کسی ربطی نداره ولی جواب شهدا جواب نسل اینده فرزندان و نوادگانمون و از همه مهمتر جواب خدا رو در روز محشر چی میخوایم بدیم
لطفا
خواهشا
به خودمون بیایم
و نگذاریم مسایل دنیوی پاکی و اخرتمون رو تحت تاثیر قرار بده.
به امید نتایج کاملا سبز و سرشار از پاکی کانونیای آسمونی
موفق باشید

[می توانم]

خدای من از تو شجاعت می خوام تا با مشکلات رو به رو شم . قدرت می خوام که برشون پیروز شم . و مناعت طبع می خوام که اگر نتونستم خود دار باشم .

[alOne but Happy]

سلام فردا باید برم آزمایش خون دعام کنیددددددددددددددددددددددددددددددددددد ممنون

[بازگشت به خاک]

اخه من این اهل بیت رو نداشتم چیکار می کردم
این 14 نفر چقدر دوست داشتنی هستند خدااااااااااااا
ببین امام سجاد مادر رو تو چند جمله کوتاه چطور معرفی میکنه 
.
.
.
اما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نه ماه طوریکه هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست اینکار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پایش ؛ مویش ؛ پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش ترا حمایت و مواظبت نموده است و اینکار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا وقتی که خـدای متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .
پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و توسیر باشی ؛برهنه بماند و تو لباس داشته باشی ؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی ؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی ؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی .
شکم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد؛ تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی .
پس شکر گزار مادر باش به اندازهء که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمائی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال .

[شازده کوچولو]

خداروشکر که کانون رو داریم...

[جدی]

يك انسان شاد جذاب و اميدواري كه  زندگي بلده و زندگيشو دوست داره 

و براي بيشتر بدست اوردن انگيزه ي تلاش داره...

خيلي بهتره از

اون عاشق بد بختيه كه خودشو دوست نداره و مدام در حال خودخوريه

يا اون  بيچاره اي كه هي پدر و مادرش بش سركوفت ميزنن و بجاش تصميم ميگيرن 

يا اون گوشه گيري كه بلد نيست مثل مردم زندگي كنه

يا اون ادم مذهبي كه از دين فقط محاسبه ي نفس و وجود جهنم رو بش ياد دادن

[بازگشت به خاک]

ای فرزند آدم ...
در شگفتم چگونه تو با مردم انس می گیری
و به دیگران دل می بندی در حالی که می دانی
تنها خواهی مُرد
و می دانی تنها در قبر خواهی خفت
و تنها در پیشگاه من خواهی ایستاد
و تنها حساب پس خواهی داد ؟

آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود؟
ساعتی؟
روزی؟
ماهی؟
سالی؟
چند هزار سال؟
چند میلیون سال؟
با خودت فکر کن و بیاندیش.
هر قدر که قرار است پس از مرگ با من تنها باشی
در دنیا با من انس بگیر ...
اگر لحظه ای ، لحظه ای
و اگر همیشه ، همیشه ...