درد دل های شما

**بازگشت به خاک** · 1394 بهمن 25، 18:50

«أَلصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالی إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرّاغِبینَ فیها وَ رَغِبَ فیما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِی الْعَیلَةِ وَ مُعِزَّهُ فی غَیرِ عَشیرَة.»:

صبر بر تنهایی، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالی تعقّل كند از اهل دنیا و راغبین در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایی یار او، و توانگری اوست در نداری و عزّت اوست در بی تیره و تباری .

**سها** · 1394 بهمن 27، 0:57

سلام
سفر میخواستم ک حال و هوام عوض بشه..
با کسی آشنا شدم .. با شنیدن حرفاش فهمیدم ک خدا خیلی قشنگ بهم گفت از چی ناراحتی؟!؟
وقتی هم ک اون حرفای منو شنید خدا بهش گفت چرا کاری نمیکنی؟!؟

و خدا بسیار مهربونه...
اون رو برای من و من رو برای اون معلم کرد..
الحمدلله..

و الان خوندم:
"اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!" (نقل از آیت الله بهجت!)

یاعلی.

___________
نه ک من خیلی اهل باشم.. خدا خیلی مهربونه.. 53258zu2qvp1d9v

**تـــواب** · 1394 بهمن 27، 8:59

خواب دیدم از کانون اخراج شدم :( 809197ps94ijjhwg

تو پروفایلم کلی توهین و بد بیراهه Tears

خیلی ترسیدم Tears

اعتبارم منفی 9 بود Swear1

**پسر آریایی** · 1394 بهمن 27، 9:13

(1394 بهمن 27، 8:59)تـــواب نوشته است: خواب دیدم از کانون اخراج شدم :(
تو پروفایلم کلی توهین و بد بیراهه خیلی ترسیدم
اعتبارم منفی 9 بود

چ با حال مااااااچ[emoji3] [emoji18]

**بازگشت به خاک**

دانلود رایگان

سخنرانی : چطوری با کمک خدا وسوسه ها رو رد کنیم و اوج بگیریم به سمت پاکی

+ چطوری خودمون و گاردمون رو تقویت کینم

http://s6.picofile.com/file/8239187184/90822610.mp3.html

**تـــواب** · 1394 بهمن 28، 12:52

حالم خوب نیست
خدایا کمک کن از این وضعیت خارج شم
می ترسم

**Mosafer kocholo** · 1394 بهمن 28، 13:30

سلام..
آخرین باری که اینجا دردو دل کردمو یادم نیست
اما خیلی دلتنگ شدم امروز
یه مدته حس میکنم هیچی آرومم نمیکنه
خدا باهامه منم که دارم تو دوریش دست و پا میزنم
امروز بازم رفتم حرم
تا شاید سبک شه دلم
خدای مهربونی های من من چم شده؟ Tears

**منشور** · 1394 بهمن 29، 0:18

میییییییییییییخخخخخخخخخخخخخووووووووووووووووووااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممم

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتترررررررررررررررررررککککککککککککککککککک
ککککککککککککککننننننننننننننننننننننننننننننننننننننمممممممممممممممممممممممممم.....................
خخخخخخخخخخخخخخخخخدددددددددددددددددددداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

**پسر آریایی** · 1394 بهمن 29، 8:34

راستش دیشب خواب دیدم خ.ا کردم نه روز پاکیم بعد اولین ترکم در اینجا خراب شده چ بد بود داخل اون خواب اینقدر افیسرده شده بودم .....خدااااا خوابه هیچوقت چیز نشه حالا اون کلمهه یادم نیس:(

**darya985** · 1394 بهمن 29، 14:33

خدایا خیلی منگم نمیدونم چرا.خودت هوامو داشته باش

**آرمین** · 1394 بهمن 30، 22:42

تو هر لحظه که حس می کنی داری چیزی به دست میاری...
می بینی داری یه چیز دیگه رو هم از دست میدی...

و یه وقتا شک می کنی به بزرگ بودن کدومش...
ارزشمند بودن و درجه هر کدومش...

خدا خودش بهمون نشون بده درست و نادرست رو...
که ما هیچ نفهمیدیم و نخواهیم فهمید... 53258zu2qvp1d9v

**می توانم** · 1394 بهمن 30، 23:18

عملیات نجات

**جدی** · 1394 اسفند 1، 1:08

متاسفم كه با اينكه با ها به پدرم گفتم اين كارو ميكنم
و بايد اولويت اولمو بجاي درس. بذارم ترك
قبول نميكنه
هيچي ديگه با اين وضع
حداقل ضرر :اگه ازدواج كنم مشكل پيدا ميكنم
ولي خوب البته من كم نميارم و زندگي ميكنم
اما ترك يه اولويت مهمونيست برام ):

**آرمین** · 1394 اسفند 1، 23:43

گفت: برای دل خودم اینجایم...

گفتم تو صاحب اینجایی؟
گفت: من کلیدداری بیش نیستم...

گفتم: این همه جا، چرا اینجا؟
گفت: این جا با هر کجا فرق دارد...

گفتم: همه جا زمین خداست...
گفت: این جا زمین نیست؛ آسمان است...

گفتم: جز بیابان هیچ نمی بینم...
گفت: باران رحمت با هر چشمی دیدنی نیست...

گفتم: احتمالا آمده و قطع شده!
گفت: باران رحمت قطع شدنی نیست...

گفتم: فضای اینجا را دوست ندارم...
گفت: عاشق نبوده ای و دوست داشتن نمی فهمی...

گفتم: آدم های اینجا همه زمین گیرند...
گفت: بر زمین نشسته اند اما قصد صعود دارند...

گفتم: چه فایده از صعودی که خبر از قله نیست؟
گفت: مرد راه نبوده ای و قله ندیده ای...

گفتم: تو دلت روشن است و من دلم روشن نیست...
گفت: به صاحب دل، دل نداده ای و گرما ندیده ای...

گفتم: آخر آدم های اینجا قدرنشناسند...
گفت: یکی را دارم بی منتها قدرشناسی است...

گفتم: اینان همه رهگذرند...
گفت: من با افتخار میزبان این رهگذران...

گفتم: دل به خواه می آیند و دل به خواه می روند...
گفت: هر رفت و آمد دلیلی دارد...

گفتم: تحمل این آمد و شد را ندارم...
گفت: میهمان که دیگر حبیب خداست...

گفتم: اول و آخر، اینجا تو تنهایی...
گفت: وسعت او که باشد، پر کردن هر تنهایی است...

گفتم: این جا را رها کن...
گفت: رشته ای بر گردنم افکنده دوست...

گفتم: این جا ماندن سخت است...
گفت: با وجود او هر سختی، آسانی است...

گفتم: تا حالا فکر کردی اگر نباشی؟

نگاهی به بالا کرد...
دلش قرص شد...
لبخندی زد...
با صدایی محکم تر از قبل گفت:
دیروز گرچه سخت، امروز هم گذشت... طوری نمی شود، فردا بدون من...

**تـــواب** · 1394 اسفند 3، 23:27

خدایا ، خودت می دونی من نمی خوام گناه کنم و آلوده بشم
تو رو به حق 5تن کمک کن از این حالت در بیام :(
کمکم کن Hanghead