1397 تير 19، 23:37
پ ن:صدای عروسی همسایه میاد
(1397 تير 18، 15:14)یوسف نوشته است: هر روز شده پر از تکرار پر از فشار واسترس ,همه شم واسه هیچی
بهترین اوقات یه 24 ساعت واسم همون شب تا صبحه که خوابم اصلا نمیفهمم چجوری میگذره
(1397 تير 22، 15:36)atrisa نوشته است: روزگار خوبی نیست نازنین... در چشم به هم زدنی... پیر می شویم گاهی... به حرفی،كنایه ای،آهی... پیر می شویم گاهی... با جمله ای،اتفاقی،نگاهی... و فاصله ی بین دوستی هایمان كوتاه می شود... كوتاه... پیر می شویم... با انتظارها،نیامدن ها،دیررسیدن ها... دل می بازیم،زخم می خوریم و می شكنیم... روزگار خوبی نیست نازنین... آدم ها را آدم ها پیر می كنند... نه گذر ثانیه ها... #سارا_قبادی
پ ن:ی صفحه میخوام تو کانون همش کپشن غم و غصه و شادی و خلاصه از این چیزا بزارم اما نداریم
(1397 تير 23، 0:56)atrisa نوشته است: دلی شیطان میگه برو رهروان ببین چ خبره
خلوتی گروه دختران و باید اخطاز داد
من همچنان درحال مطالعه ی یک رمان پر از معما
پ ن:برادر محمد این وحشتناک ترین حالت زندگیه دوری کن ازش....
پ ن:چرا همه مخفی میان و میرن؟؟؟؟جواب لازمه این سوال
پ ن:گاهی اوقات برا خودت ی برنامه های داری و این عالیه...امامن زندگیم ی جوری شده ک دردم میگیره ز اینکه فردا شنبه ست و من هیچ برنامه ای ندارم و بیکارم..بیکاری وحشتناکه..حالا من فردا چیکار کنم؟؟؟تا کی مطالعه؟تا کی تی وی؟؟؟خسته شدم..بیکاری دلمو زده