درد دل های شما

[رضای 2]

خسته شدم از این همه فکر  خدایا ختم بخیرمون کن

میدونی ذهنت خسته اس چون پر از افکار منفی شده ، زمین خوردی میخوای بلند بشی ، سخته میدونم ، همه مون این مشکلو به هر نوعی هست داریم تحمل میکنیم ..

نمیشه چیزهایی هست رو که انکار کرد 

 زمانی اراده کامل و کنترل افکارت اتفاق میفته  که به خوداگاهی برسی، خودتو بشناسی ، با درونت ارتباط برقرار کنی 

اگه به خودشناسی دست پیدا کنی ،وقتی مشکلات میادش اراده ات خیلی بالاست توی کنترل افکارات ، رفتارت ، تصمیم های بهتری رو میتونی بگیری..

حالا میخواد خودشناسی رو از طریق کتاب شده ، صحبت با یه نفر ، اینترنت ، مقاله ها و... بدست بیاری، نتیجه اش شیرینه ..

[سفیر بهشت]

هم حوصلم سر میره هم حوصله کاریو ندارم

[سفیر بهشت]

وای خدا
روز اول کار خیلی بهم استرس وارد شد خدا به خیر کنه

[سفیر بهشت]

خدایا
از دیروز صد تا سوتی دادم توی محیط کار خیلیم بد بودن


 

[نور الزهرا]

خدایا
همه چی فرستادی....
و این کار رو نکنه سخت تر کنه؟ 
خدایا
کمکم کن.... این چند واحد اخر رو به سلامت بگذرونم ، امتحان رو قبول بشم...



... چون یار قوی تر رو پیش پیش برام فرستادی فکر میکنم وقتشه.

کمکم کن من جز تو کسی رو ندارم که زخمامو بدونه، تسکینش بده... خدایا 

خدایا ...

[یآرا]

از چی می‌ترسی ؟ از جای پاهات رو برف ؟
می‌ترسی بفهمن کجا بودی و کجا میری ؟
نترس ، صبح که آفتاب بزنه همه برف‌ها آب
میشن ، همه جای پاها پاک میشن ...!
از جای پاهات رو دل ها بترس ! گرمای
آفتاب که چیزی نیست ، گرمای جهنم هم ،
نمی‌تونه پاکشون کنه ...!



پ ن : چرا بعضیا نمیتونن خفه خون بگیرن؟؟؟
واقعا لازمه همه اظهار نظر کنن؟؟

[مهدوی]

غیر از مرارت چیز دیگه ای که برام نداشت

مثل همیشه روز به روز بوی تعفن ساعت به ساعتش داره خفه ام میکنه

فقط تموم شه...

[K_1]

سلام

اگر این ذهنیت در تو هست که برای جلب رحمت خدا،‌ باید در حالتی از نا امیدی باشی
و اگر فکر میکنی اگر دلت موج بزنه از امید خدا میگه: نه! این هنوز حالش جا نیومده، بذار یه رنج حسابی بهش بدم،
اگر چنینه ... بدون که خدا رو نشناختی.

خودت رو هم نشناختی ..
رابطه خدا با خودت رو هم نشناختی ...

خدایا!
تو به بنده‌هات یاد دادی که میشه با بزرگواری خطاکار رو شرمنده کرد ...
خدایا!
با بزرگواریت شرمنده‌ام کن ...
الهی!
لا تودبنی بعقوبتک ...

[*بنده پاک*]

دوست عزیز
من اینجا زیاد مینویسم
چیز مهمی هم نمینویسم
فقط وقتی دلم میگه بنویس مینویسم 
یه چی شبیه نقاشی هایی که میکشم. اگر نقاشی نکشم میشکنم
الانم اگر ننویسم میشکنم
برای همین مینویسم همین
ببخش زیاد حرف میزنم 
بسی زیاد معذرت

       

---

همین الان یه فیلم دیدم که دوستش داشتم
احساس خوبی دارم
هر چند که احساس آدمی که گم شده را هم دارم
همون حسی که مدتها است هست



مرگ هیچ وقت خبر نمیکنه
باید
سعی کنم بیشتر سکوت کنم
مخصوصا در مقابل خانواده ام
تا کمتر کسی ناراحت بشه
باید بیشتر سعی کنم
همین
فکر کنم اینجوری خودمم خوشحال باشم
فکر کنم
بازم فکر کنم

دیگه چیزی زیادی نمیدونم

فقط فکر کنم
تو زندگی خانواده ام را دوست دارم
کانون را دوست دارم
درخت ها را دوست دارم
در کمال تعجب باید بگم به گمانم آدم ها را هم دوست دارم
نمیدونم چرا
ولی فکر کنم آدم ها هم دوست داشتنی باشن

میدونم  خدا را از همه بیشتر دوست دارم کاش بنده بهتری باشم
میدونم رنگ ها را دوست دارم
میدونم آشپزی را دوست دارم
میدونم ورزش را دوست دارم
میدونم طبیعت را دوست دارم
میدونم کشاورزی را دوست دارم
میدونم صدای پرنده ها را دوست دارم
میدونم بچه ها را دوست دارم
میدونم بچه هایی که بی سرپرست یا بد سرپرست ان را دوست دارم
میدونم مهربان بودن را دوست دارم
میدونم آرامش ر ا دوست دارم
میدونم آثار هنری را دوست دارم
میدونم برنامه نویسی را دوست دارم
میدونم صدای خنده را دوست دارم
میدونم غم را دوست ندارم
میدونم گریه را دوست ندارم
میدونم بی پولی رادوست ندارم
میدونم در حسرت بودن را دوست ندارم
میدونم دغدغه پول را داشتن را دوست ندارم
میدونم زندگی سخت را دوست ندارم
میدونم مریضی را دوست ندارم
میدونم غصه خانواده ام را دوست ندارم
میدونم زندگی درد داره
میدونم بی پولی درد داره
میدونم مریضی روحی درد داره
میدونم مریضی جسمی درد داره
میدونم آدم بدی بودم و هستم
میدونم بد حرف زدم و میزنم
میدونم رفتار درستی نداشتم و ندارم
میدونم معنای دوست داشتن را دیگه نمیدونم و نمیفهمم
میدونم خراب کردم و خراب میکنم
میدونم همیشه وقتی خراب میکنی درست نمیشه
میدونم خیلی حرف میزنم
میدونم خیلی مینویسم و خیلی ها دوست ندارن بخوانن
میدونم
ولی به گمانم کلی چیز دیگه هست که نمیدونم
کلی چیز دیگه هست که شما نمیدونین
کلی چیز دیگه هست که فقط خدا میدونه
کاش میدونستم باید چیکار کنم تا اوضاع یه ذره بهتر بشه 
کاش میدونستم و یه ذره به سمتش حرکت میکردم
کاش انقدر تو گذشته اشتباه نمیکردم
کاش راه نجات معلوم بود
کاش زندگی کردن انقدر سخت نمیشد
واقعا کاش

[آرمین]

اگر این ذهنیت در تو هست که برای جلب رحمت خدا،‌ باید در حالتی از نا امیدی باشی

خدایا رحمت بی حسابت رو روزی داداش مجاهد و همه ما کانونی ها کن.
ما هر چقدر هم بد باشیم و ظن بد داشته باشیم اما تو خوبی و جز خیر و رشد و صعود و تکامل برامون چیزی نمیخوای.
ما رو ببخش. از سفره کریمانه ات روزی بده و بالا ببر. 

دوست عزیز
من اینجا زیاد مینویسم
چیز مهمی هم نمینویسم
فقط وقتی دلم میگه بنویس مینویسم 
یه چی شبیه نقاشی هایی که میکشم. اگر نقاشی نکشم میشکنم
الانم اگر ننویسم میشکنم
برای همین مینویسم همین
ببخش زیاد حرف میزنم 
بسی زیاد معذرت

       

خیلی خوبه که اینجا می نویسید.
خیلی رنج ها و دردها گفتنی نیست و اگه گفته بشه هم کسی درکی از اون ها نداره. چون در جایگاه ما نیست که بتونه ادراک صحیحی از آنچه که میگذره داشته باشه. 
اما
همین که آدم تخلیه روحی روانی بشه خیلی خوبه. یه اتفاق خیلی خوب بعد از این رهاسازی اینه که از خودمون می پرسیم حالا بعدش چی؟ قدم بعدیم چیه؟
همین تلنگر واسه یه قدم جلو رفتن خیلی ارزشمنده.

خدا شما رو به همه دوست داشتنی هاتون برسونه و همراه کنه لوازم و اسباب اون ها رو. و شما رو از همه دوست نداشتنی ها به دور نگه داره. با همه تجهیزاتی که لازمه اون ها هست. 

[K_1]

خدایا رحمت بی حسابت رو روزی داداش مجاهد و همه ما کانونی ها کن.
ما هر چقدر هم بد باشیم و ظن بد داشته باشیم اما تو خوبی و جز خیر و رشد و صعود و تکامل برامون چیزی نمیخوای.
ما رو ببخش. از سفره کریمانه ات روزی بده و بالا ببر. 

دمت گرم آرمین
الهی آمین برای هممون

[نور الزهرا]

ای خدا......
خسته ام و کارهای زیادی هست که باید انجام بدم...
کمکم کن  

تا زمانی که معین کردی...نایستم به خاطر نا امیدی... یا هذیان نشدنی بودنش.

خدایا.... منو برسون به اون روز. با امادگی که لازمه... ازت میخوام توفیق بدی ، عمل کنم ، برکتشو بگیرم.

کمکم کن....
خدایا من از درجا زدن نگرانم . از خاکستری شدن قلبم... از رنگ ولعاب گرفتن بعضی چیزا که نباید جلوی چشمم.
خدایا کمکم کن

[افرا]

خیلی برام جالب بود بعضیا به حرف دیگران بیشتر از خودشون اهمیت میدن....

ددی رفته مبلارو داره درست میکنه که مهمونش میخواد بیاد یه وقت زشت نباشه...

به من میگه چرا ماشینتو فروختی الان من با این (ماشین خودشو میگه که داغونش کرده!) چطوری برم دنبال فلانی؟! 

قیافه ی من==>

این مبلارو خودت روشون نمیشینی؟!!!

خودت مهمتری یا مهمونت؟!

اونم مهمونی که من با این سنم تاحالا ندیدمش!!!

این فامیل تا الان کجا بوده؟!

اصلا چه اهمیتی داره که اون چه فکری در مورد ما میکنه؟!

بحث احترام یه چیزه ، تظاهر کردن یه چیز دیگه.....

آدما مخصوصا افراد یه خونواده خیلی راحت میفهمن که مورد توجه هستن یا نه....

میفهمن که مهمن یا نه...

حرف من تو این خونه اندازه یه غریبه ارزش نداره...

رادیات بخاری ماشین خرابه و رسما بخاری نداره باید با کاپشن بشینی تو ماشین! 

ولی از نظر بابام چون فلانی داره میاد باید برم درستش کنم که یخ نزنه!

من تو این هوا با موتور هم میرم بیرون کیف میکنم ولی این درست نیست که غریبه ها مهمتر از ما باشن...

امروز یه لحظه دیدمش...

 یه نگاهی کردم ...

دیگه نا امید شدم هیچی نگفتم...

دیگه هیچ بحثی نمیکنم...

خیلی حرفه یه نفر بتونه منو نا امید کنه!

من که حرفم اثری نداره...

خودمو خسته نمیکنم...

نه دیگه بهش میگم قرصشو بخوره. نه ورزشش... نه هیچ چیز دیگه ایی...

وقتی یکی سکوت میکنه و دیگه هیچ جا باهات بحث نمیکنه یعنی کارت تمومه...

یه جوری بیحالم که نمیتونم از جام بلند شم!

ولی میتونم کتابمو بردارم

این وقتا خیلی کیف میده کتاب خوندن...

چون خستم دیگه خسته تر نمیشم!

بریم ببینیم چطوری میشه به هدفای خوشگلمون برسیم...

[یآرا]

یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی به گذشته و آدم های گذشته نداری، دیگه می تونی واسه همشون آرزوی خوشبختی کنی؛

یه جور رهایی و بی احساسی کامل، از اون به بعد با کسی جر و بحث نمی کنی، به همه لبخند می زنی و از همه چیز ساده می گذری.
مردم بهش میگن قوی شدن، اما من میگم سِر شدگی!

امان .. امان .. امان...
خدایا امان بده...
خدایا رحم ات بیاد .. .
خدایا خودت یه راهی بزار جلوی پام
نذار انقدر خوار و خفیف بشم....
خواهش میکنم....
بدجوری تکبر کردم روی زمینی که تو افریدی ..
گند زدم....
تو ببخش....
میدونم بد گند زدم...
خدایا  رحمم کن...
خدایا رحمم کن..
خدایا رحمم کن. ..
نزار گند زده بشه به همه چی....
بدجوری به زمین گرم خوردم
ترو به جلال و عظمت قسم...
خودت دستمو بگیر
نزار تباه شم

[نور الزهرا]

شیطون دنبال فرصت میگرده... بنظرم وارد فاز 3 میخواد بشه...
بیخود کرده فکر کرده میتونه   

+زهرا نایست... اینجا جای موندن نیست  

+زهرا برو... دارمت

+زهرا اگر تجربه ای نداشتی به این معنی نیست که اون کار نشدنیه... میشه...خدا گفته بهره ای برای انسان جز تلاشش نیس. بالاخره راهش پیدا میشه

+ زهرا... دوست داری یک بار دیگه مهمانت بشم؟ یا... دوست داری مهمان ما بشی؟ زمان همون هدیه ایه که میتونی بوسیله اش به ما برسی، وقتی زمان برات کوچیک شد، وارد بعد بعد میشی.

+دوست دارم...
+ فاصله بین ما ... فاصله ای که خودم از خودم دورم.