عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

اهدنا صراط المستقیم،، صراط الذین انعمت علیهم...

دلم هوای امام رضا داره. کاش یه نفر که این پیامو میبینه و امشب میره حرم، سلام منم برسونه... 

لایق وصل تو که من نیستم... اذن به یک لحظه نگاهم بده... امام رضا
بسم الله الرحمن الرحیم
~~~~~~~~~~^^^^^~~~~~~~~~~
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏:
هرگاه نماز می‌گزاری آن‌گونه باش که گویی آخرین نماز توست.

حضرت علی(ع):
«ریشه قوت قلب، توکّل بر خدا است».
فردی از امام رضا(ع) می پرسد حد و مرز توکل چیست؟
حضرت می فرمایند: «توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی...»

امام سجاد (ع):
«بار الها!مرا به سوی تو حاجتی است که برای
رسیدن به آن طاقتم طاق شده و رشته ی چاره جویی هایم در برابر آن گسسته است، ...
بار الها بر محمد و الش رحمت فرست و دعای مرا پذیرنده، و به ندایم التفات کننده، و به زاریم رحم آورنده و صوتم را نیوشنده باش، و رشته ی امیدم را از خود مگسل، و پیوند توسلم را از خویش قطع منمای، و مرا در این حاجت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن... .»
سلام
خداروشکر شاکرم امسال حداقل شب قدر پاکم
خداروشکر میکنم بهم توفیق حضور در جمعی از بهترین خوش قلب ترین ادما باشم.
خدارو به حق امشب قسم میدم بیشتر هوای اعضایی کانون داشته باشه ما خواسته یا ناخواسته به بیراه رفتیم ولی همه ماها پشیمون هستیم بهترین دعا شب قدر اینه خدایا دستم تمام بنده های معتادت بگیر کمکشون کن تا طمع شیرین پاکی بفهما.
درد دل  جاش توی دِله  نه تاپیک

درد دل چک سفید امضاست

حواست باشه به کی چک سفید امضا میدی 1
از ان چه نباید میشد بگم
یا از روزا و عمرهای جوانی که نابودش کردم
یا از بی احترامی هام بگم
از این گناه باید سر به بیابان گذاشت
امشب از بهر خدا بر من مبار  Hanghead
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
لعنت لعنت لعنت Tears
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم... محتاج به بیگانه و خویشان نشوم...تا از در تو بر در ایشان نشوم...  40
بسم الله الرحمن الرحیم
~~~~~~~~~~^^^^^~~~~~~~~~~
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏:
هرگاه نماز می‌گزاری آن‌گونه باش که گویی آخرین نماز توست.

حضرت علی(ع):
«ریشه قوت قلب، توکّل بر خدا است».
فردی از امام رضا(ع) می پرسد حد و مرز توکل چیست؟
حضرت می فرمایند: «توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی...»

امام سجاد (ع):
«بار الها!مرا به سوی تو حاجتی است که برای
رسیدن به آن طاقتم طاق شده و رشته ی چاره جویی هایم در برابر آن گسسته است، ...
بار الها بر محمد و الش رحمت فرست و دعای مرا پذیرنده، و به ندایم التفات کننده، و به زاریم رحم آورنده و صوتم را نیوشنده باش، و رشته ی امیدم را از خود مگسل، و پیوند توسلم را از خویش قطع منمای، و مرا در این حاجت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن... .»
گاهی پر از تلاطمم ...
گاهی ترسان و نگران ...
نگران از برای چه ... نمی دانم ...
و گاهی هم سری به حسرت های گذشته می زنم ...
(1392 شهريور 25، 15:02)alOne but Happy نوشته است:
ســـــــــــلام بچه هـــــــــــا میخوام یه داستان براتون تعــــــــــــریف کنین اهل زدن پستای طولانی نیستممم...امیدوارم اینم طولانی نشهههه....Khansariha (8)Khansariha (8)

داســــــــــتان الــــــــــــــون
 
تازه از سفر حج برگشته بود با خداش عهد کـــــرده بود دیگه نشکنه واقعا خسته بود هر چنـد 3 ماه قبل از رفتنش پــــاک مونده بود ولی وقتی برگشت باز قولش رو شکست به هر دری برا ترک میزد امــــا خیلی موفق نمیـشددددد..اون روز خسته تـــــــــــر از همیشه بوود ولی امیدش به خدا بوددد هیچ وقت نــــاامید نمیشددد چون دلش روشن بود که یه روزی بلاخـــــره ترک میکنه..خلاصه سرچ کــــرد و کانون رو پیدا کرد و عضو شد
................
تــــــــــــــاریخ ..... 20.4.1389

 20 روز پس از عضویت بــــــا یکی از بچه هــــــا و به طــــــور جدی شروع کـــــــرد...خیلی خوب پیش میرفت کلی به خدا نزدیک شده بوودد..1 ســــــــــال دقیقا سر ســـــــال بدووون هیچ  تحریکی وخواستنی شکـــــــــــست خــــورد آره ســــــــــــر خورد لغزید داشت باز  توی سراشیبی میفتـــــاد که 53258zu2qvp1d9v
گفت چی میخواستی هدفت چی بوودد پـــــــــــــــــــــاکی!!!!!!!53258zu2qvp1d9vclapping نزار هیچی جلوتو بگــــــیره تو بــــاید به آآآ رزووووت..عشقت.. به خـــــــــــواستت برسی پس کم نیـــــار ادامه بده..
ووووووو.........


7.7.1390
دوبــــــــــــاره شروع کــــــــــــرد...

داستـــــانش اینجاست

 که من 7 مهــــــــــر امسال 2 ساله میشممم و به طور خیلی اتفــــــاقی امـــام رضا منو توی همون رووووووووووووز طلبیدن بـــــــاور کنین همه چی دست به دست هم داده تا من اون روز برم مشهددد اصلا تاریخ حرکت ما چند روز بعدش بود اما شرایط تغییر کــــــــرددد..و اینطوری شد الان نشسته بودددم وفکــــــر میکردمم که همه اینــــ هــا از ذهنممم عبور کـــــرد

من آآآآآدم خوبی نبودم و نیــــــــــــستممم1276746pa51mbeg8j امــــــا خدا همیشه هوامو داشته و مواظبم بوده..ایشالااااااا بتونم از پـــــاکیم مراقبت کنم و تــــا اخرش بمونممم
.................................................
یه چیزی

بچه هـــــــــــــــــــــــــا این شماهاااااااااااا  بودین که من هر لحظه به فکرتون بوودم ووو ازتون انــــــرژی میگرفتممم و ادامه میداددددممممممممم...خیلیییییییییی خیلیییییییی بهتون مدیونم ووو یه عـــــــــــــالمهههه دووووووووووووووووستتون دارم... 

تـــــــــــــک تکــــــــــــــــــــــ شما هااااااااااااا لایق این هستین که پــــــــــاک بشین طعمش رو بچشین این جــــــــــــا یه جای معمولی نیست از ته دل یقین دارم هر کسیییییییی لیاقت اومدن به اینجـــــا رو نداره خددددددددددددا دوستتون داره به فکـــــــــــــرتونه که الان اینجــــــــــایین........

بهشــــــــــــــت فقط اون بـــــالا نیست

الــــــــــــــــــــــــــــون تنهااا تر از اونی که فکرش رو بکنین بوودددد نه دوست نه خواهر نه برادرررر امـــاااااااااا
اینجـــــــــــا همه چی به دست آآآآورررررررررررررررددددددد

در آآآآخرمممممممممم

تـــــــــــــــــــرررررررررررررررررررررر  ک کنین .....

مـــــــراقب پـــــــاکیتون بـــــــاشین

و

هــــــــــوای کسایی که اینجــــا رو ترک کردن وو باهاشون در ارتبـــاطین

 و یـــــا نامیدن خیلیییییی داشته بــــاشین

Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)


اطمینان دارم چند سال پیش که این دوست عزیز داستان زندگی مینوشت، خدا میدونست که یک روز، یک رزای خسته که احساسات منفی اومده سراغش انجمنو باز میکنه، از یه تاپیک دیگه خیلی اتفاقی میرسه به اینجا و از حال خوب یه نفر توچند سال گذشته انرژی و امید میگیره. اطمینان دارم که خدا هوای ما رو خیلی داره.
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
سلام
اگه نمی تونیم کمکی به کسی بکنیم نمک به زخمش نپاشیم
جوونی که توان ازدواج نداره اینقد کوچیکتر و بزرگتر نمک به زخماش نپاشیم.
درسته جلو جمع لبخند تحویل می ده ولی در درونش غوغایی به پاست.
تمسخر . عیب گذاشتن رو کسی. نقطه ضعفشو کوبیدن تو سرش کار خوبی نیست.
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
(1400 فروردين 16، 0:39)مرد مجاهد نوشته است:
به نام خداوند مردان جنگ
دلیران چون شیر و ببر و پلنگ
به نام خداوند یاران دین
زشک رسته مردان اهل یقین
به نام یلان محمد (ص) نژاد
که شد شورشان غبطه‌ی گردباد
علی صولتانی که در خون شدند
به یک نعره از خویش بیرون شدند
به نام غیوران زهرا (س) نسب
زخود رستگان به حق منتسب
حسن (ع) مذهبان صبور آمده
می‌ زهر نوشان آن میکده
خراباتیان حسین (ع) آشنا
به خون رنگی مشرقین آشنا
.
.
.

من وجنگ یاران دیرینه ایم  
کمر بسته در هشت وادی خطر 
 سپر ساخته سینه بر تیرها   
شنا کرده در شط خون جگر
به کارون و اروند تا پل زدیم  
گذشتیم از خویش تا رزمگاه
 در آن سو دشمن کمین کرده بود  
عظیم وتهی همچو ابری سیاه
چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم  
ز خار و خسان خواب و آرام را
.
.
.

صوت
یکمی پشیمونی همراه با چاشنی حسرت
یکمی خستگی تو تنم با خوابی که امونم نمیده
یکمی تنبلی و استرس بعدش 
یکمی ایمان و ترس
همش درست میشه کافیه چند روز دیگه بگذره !
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
(1400 ارديبهشت 19، 18:52)Bright Star نوشته است: یکمی پشیمونی همراه با چاشنی حسرت
یکمی خستگی تو تنم با خوابی که امونم نمیده
یکمی تنبلی و استرس بعدش 
یکمی ایمان و ترس
همش درست میشه کافیه چند روز دیگه بگذره !


سلام خدمت شما 303
امیدوارم بهتر بشید 302
وضو و دو رکعت نماز میتونه حالتون رو بهتر کنه 4chsmu1
داشتم یه فیلم میدیدم
اسمش هیچکس بود
شبیه جان ویک و اینا
یه قسمتش را دوست داشتم
میگفت غول خفته ام را بیدار کردی. از یه طرف دوست دارم تا تهش برم.از یه طرف عقل و منطقم میگه نه
منم غول خفته ام را بیدار کردم. دوست دارم تا تهش برم. شایدم رفتم. نمیدونم. فعلا که گیجم نمیدونم تو یک ماه گذشته یا بیشتر چیکار کردم.
راه برگشت چیه؟ ۸ سال پیش چی شد برگشتم واقعا؟نمیدونم. کینه ؟ امید؟ ترس؟ انگیزه؟ چی بود. نمیدونم؟
فعلا همینجام. 
حکایت این روزام بسی مسخره است. گناه میکنم بعد وایمیسم سر نماز گریه میکنم میگم ببخشید . بعد دوباره از نو.... آخرش هم به خودم میگم دیگه نمیشد تحمل کرد. چیکار کنم. منطقم میسازم که نیاز. 
این روزا همش سوال شیطون تو سرم. انسان را چرا آفریدی؟ این انقدر ارزش نداره.
واقعا من انقدر ارزش ندارم خب. نمیدونم. خدا بهتر میدونه. فقط کاش منم بدونم چی دارم که واسه خدا انقدر عزیزم. از ته دل کاش بدونم.

بازم اومدم کانون با درد و دلای طولانی.
ببخشید. سعی میکنم آخریش باشه. ولی فقط سعی میکنم 4chsmu1 قول نمیدم 302


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان