1388 بهمن 10، 13:00
خوشحالم میبینم حالت خوبه!
پیش به سوی ترک همیشه همراه با خدای خوبمون!
خوشحالم میبینم حالت خوبه!
1388 بهمن 10، 13:33
ویرایش شده
خیلی خوشحالم که میبینم با روحیه ی بیشتر داری ادامه میدی
.gif "Khansariha (48)")
به قول داداش مهدی پیش به سوی ترک همیشگی به همراه خدای مهربون
.
خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
1388 بهمن 10، 13:39
ویرایش شده
دوستان عزيز خودم من نوكرتونم هستم !!
آرمان67 خان جان جمله ها قابل تو رو نداشت
تک ستاره ات مباررررک ! 
خوشحالم بلاخره موفق شدي !پوريا جان تازه درد دلم شروع شده / از حالا به بعد بيشتر مي خوام درد دل كنم ! حرف هاي دلمو زدم
مهدي_69 خان جان خوبي ؟؟؟
تک ستاره ات مباررررک !
اوضاع كه خوبه ؟ هان ؟
1388 بهمن 10، 16:22
ویرایش شده
ممنون!
اوضاع عالیه!حرف نداره!
1388 بهمن 10، 18:47
راحت باشید منم یه زمانی مخفی میومدم!
انگار مد شده!
b52 عزیز حتی دیدن نام کاربریت هم مارو خوشحال میکنه!
خوشحالم که قدیمیارو جدیدا میبینم
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
1388 بهمن 10، 20:38
رز زرد
[color=#000080 نوشته است:آرمان67 خان جان جمله ها قابل تو رو نداشت
ممنون داداش رز
به لطف خدا و با حمایت های شما و بقیه دوستان بالاخره آزاد شدم
.
خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
1388 بهمن 10، 21:12
1388 بهمن 10، 21:18
خیلی ناراحت شدم
اما امیدتو از دست نده!
تو از همه با روحیه تری.
........................................................................................................
بچه ها برا منم دعا کنین.........اوضاع روحیم کمی بده!
این ارشد هم مزید بر علت شده!
برای همه بچه های کانون که ارشد دارن دعا کنین!
1388 بهمن 10، 21:25
دوباره از نو شروع کن...
1388 بهمن 10، 22:00
ویرایش شده
ولی بیخیالی و بی تفاوتیم واقعا برام عجیبه
یعنی این وضع تا کی میتونه ادامه پیدا کنه؟
یکی دو روز کانون نمیام
ولی حالم بهتر شد برمیگردم
واقعا شرمنده تازه نفسها
که سرپرست 10تازه نفس خودش از همه وضعش بدتره
بچه ها این چند روز که نیستم لطفا هواشون رو داشته باشید
1388 بهمن 10، 22:35
پلن جان جرا فکر میکنی نیومدنت مشکلی رو حل میکنه...
همین که میای و میگی که شکستی ..
همین که تازه نفسا واست مهمن یعنی اینکه
خیلی هم برات بی تفاوت نیست..
و تصمیم برای نیومدنت تو کانون
یعنی اینکه ناراحتی..اما نمیدونی که چی کار کنی..
نظر من اینه که
بیا کانون اما ادامه بده راهتو...
من با اینکه بچه ها میگن از نو شروع کن مخالفم...آخه تو تا حد خوبی جلو اومدی...باید ادامه بدی...
پاشو و راهتو ادامه بده......منظورم راه رسیدنت به قله است...
اما اینبار از یه مسیر دیگه...
یه راه 180 درجه ای جلوی روته......که مسیرایی به فاصله یه درجه داره...
هنوز تمام مسیرا رو نرفتی.......پاشو و ادامه بده....میتونی....
موفق باشی..یا علی.
![[تصویر: 07c49977111e42a28fd6.jpg]](http://s6.picofile.com/file/8235153892/07c49977111e42a28fd6.jpg)
1388 بهمن 10، 22:58
بدون تو کانون صفا نداره
اگه نیای منم دیگه نمی یام!
امیدت به خدا باشه!
خدا تو رو خیلی دوست داره
1388 بهمن 11، 0:16
پلن جان من هر وقت میشکستم دلیلشم مینوشتم! اونوقت بچه ها بهتر میتونستن راهنماییم کنن!
با رفتنت از کانون چیزی درست نمیشه!
با رفتنت از کانون چیزی درست نمیشه!
1388 بهمن 11، 0:23
ویرایش شده
ولی باز به خودم اومدم.من مطمئن هستم که خدا شما رو خیلی دوست داره چون شما راهی رو انتخاب کردی که راه درسته و اونم کمک به تازه نفس هاست.منم با نظر anti_j موافقم بدون تو کانون صفا نداره.این آبجیت از دستت ناراحت میشه اگه قصه بخوری پس با توکل به خدا دوباره شروع کن.به یاد داشته باش ناامیدی از درگاه خداوند گناه بزرگیه. برگرد تو کانون که تازه نفسها بهت احتیاج دارن
.امیدوارم که همیشه شاد و پیروز باشی.
خداوندا حکمت قدمهایی که برایم برمیداری بر من آشکار کن
تا درهایی که به سویم باز میکنی ندانسته نبندم
ودرهایی را که به رویم می بندی به اصرار باز نکنم
تا درهایی که به سویم باز میکنی ندانسته نبندم
ودرهایی را که به رویم می بندی به اصرار باز نکنم