1389 فروردين 15، 18:46
ویرایش شده
اگه بری منم دیگه نه تایپیک مشاعرت میام نه کانون . سفارشم میکنم داداش مهتی 69 یه حالی ازت بگیره
دیگه از این حرفا نشنویم هاااااااااااااا .
بگو چشم !
حرمت نگهدار دلم ، گلم ... من در همین پنجره معصومیت آدم را گریه کردم ... دیوانگی های دیگران را دیوانه شدم .
آری دلم ، گلم به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می کند با عطر آویشن
آری دلم ، گلم به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می کند با عطر آویشن
[color=#696969]داداشی پوریا ... دیگه از این حرفا نزنی که نمیتونم تحمل کنم ها
اگه بری منم دیگه نه تایپیک مشاعرت میام نه کانون . سفارشم میکنم داداش مهتی 69 یه حالی ازت بگیره
دیگه از این حرفا نشنویم هاااااااااااااا .
بگو چشم !
حرمت نگهدار دلم ، گلم ... من در همین پنجره معصومیت آدم را گریه کردم ... دیوانگی های دیگران را دیوانه شدم .
آری دلم ، گلم به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می کند با عطر آویشن
آری دلم ، گلم به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می کند با عطر آویشن
دلا دیدی که خورشید از شب سرد ، چو آتش سر ز خاکستر برآورد
زمین و آسمان گل رنگ و گلگون ، جهان دشت شقایق گشت از این خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد ، چه خنجر ها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت ، به هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است ، دلا این یادگار خونِ سرو است
زمین و آسمان گل رنگ و گلگون ، جهان دشت شقایق گشت از این خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد ، چه خنجر ها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت ، به هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است ، دلا این یادگار خونِ سرو است