امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1390 شهريور 19، 23:40)باران.. نوشته است: رکسانای عزیز آبروی تو به پاکیته ...
حکمت اتفاق قشنگیه که بعد از فهمیدنش متوجه خیلی چیزا میشیم
از خدا میخوام حکمتش رو بهت بگه
Khansariha (8) دلمون خیلی تنگ شده بود باران خانم...
نمی تونم احساسمو بگم53258zu2qvp1d9v...
امشب عجب شبیه...

دلیل تشکیل کانون ایجاد یه محیط دوستانه بود برای حل مشکلی مشترک
کم کم که مدیران عوض شدن ایده های نو هم بیشتر شد و با پاگیری کانون خوب خیلی کارها میشد کرد که هنگام تاسیس نمیشد یا بهش فکر نشده بود..
تاپیکای سرگرمی وارد کانون شدن تا محیط رو شادتر کنن ارتباط رو بیشتر و تمرکز رو روی موضوع یکم کم کنن که همه ی فکر بچه ها وقتی میان تو کانون یه چیز نباشه..

اما یادمون نره .. وقتی در حال تایپ توی این تاپیکا هستیم اگه یکی از دوستانمون نیاز به کمک داشت اولویت میشه اون .. و سلام و علیک و امروز چی شد رو هم میشه 5 مین به تاخیر انداخت...

اورژانس کانون حکم آتش نشانی رو داره..
امیدوارم هیچ وقت مثل امروزه من نشید که آدرس اورژانس و گم کنید//... http://www.ktark.com/showthread.php?tid=452&page=68

***

این قضیه ی آواتارهای غمگین و حالت های من ناراحت چیه ؟؟
جدیدا مد شده
اون قدیما که ما بودیم از این خبرا نبود
اگه یه نفر اسمشم یکم غمگین بود زود باید عوضش میکرد
حالا کاربرما 200 تا پست داره و 600 تا دوست داره اینجا و همه میشناسنش بعد آواتارش گریس و اسمش ...

تصمیم گرفتم برای هر کس که این موارد غمگین درش مشاهده شد جشن پتو بگیریم... 4fvfcja
بچه ها اسما رو تو انجمن شبانه بگید من زیر این پست اضافه میکنم تا بریزیم سرشون و مجبور شن همه ی مشخصاتشون و شاد کنن

1- پوریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
2- چکاوک
3- ؟؟؟
خوشا باران و وصف بی مثالش
من درد دل زیاد دارم 46
اما باران نمیذاره جیغ میزنه همش سرم 4fvfcja46Tears
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام دوستان من يه تازه وارد 1 ساعته هستم
Khansariha (48)
سلام303

به یاد حق خانوم مگه دست شماست:smiley-yell:4fvfcja

از این به بعد باید حالتون زودتر از قبل خوب بشهSmiley-face-thumb

وگرنه با انجمن خواهران کانون طرف حسابین1744337bve7cd1t81

آقا کویر گل خیلی خوش اومدی به کانون خود آمدی317

......................
یا خیر الغافرین
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام دوستان ،من تازه واردم کسی هست بامن دوست بشه
من از آینده می ترسم از ازدواج کردن
سلام مهرداد جان 53

به جمع ما خوش اومدی

ترس برای چی؟
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

سلام 1276746pa51mbeg8j
حالم خوب نیست...
نه بخاطر نمره و این چیزا ...
نه ...
دلم از خودم خیلی گرفته
خیلی از دست خودم کلافم
........................................
نمیدونم چی باید بگم؟
حتی دیگه نای گفتن و تکرارشو ندارم
اصلا گفتنش بی فایدست
درددل کردنم شده مثل قرص مسکن
با یکی حرف میزنم چند روزی آرومم و بعدش...
دوباره همه چی شروع مییشه ...
تازه وقتی اون طرف ازم فاصله میگیره آشفته میشم ...
چون حس میکنم نیروی زندگی بخشم داره ازم فاصله میگیره...
ناراحتم ازین همه وابستگی که به آدما دارم ...
حتی به مامانم ...
چرا همیشه باید منتظر باشم تا یکی پیدا شه پای درددلم بشینه تا سبک شم و حالم خوب شه؟
نمیخوام درددل کنم این بارر...
میخوام اعتراف کنم ... یه اعتراف سخت و بزرگ
.......................................
خسته شدم از این همه ضعفم
ازین که نمیتونم عوض کنم اطرافمو ...
یا حتی خودمو...
از صبح خیلی سعی کردم حال خودمو بهتر کنم
اما انگار بی فایده بوود
حتی عرضه این که یه لبخند ساده هم رو لبای خودم بیارم نداشتم
من اون چیزی نیستم که نشون میدم ...
من خیلی ضعیف تر و کوچیک تر ازین حرفام ...
......................................
خووب میدونم مشکلم کجاست ...
خووب میدونم که انداره همه کهکشان های دنیا راه تا خدا دارم
ارتباط من با خدا از ارتباطم با یه غریبه هم سردتر و دورتره
میدونم خیلی مهربونه ... میدونم بنده هاشو میبخشه ...
اما نمیفهمم چرا انقد سخت شدم ...
قبل تر ها این طوری نبودم
قبل تر ها هروقت مشکلی پیش میومد برام
تو نگرانی هام. ..
تو استرس ها و ترسهام...
همیشه یه ردپایی از خدا بوود
یه بسم الله میگفتم و دلم آروم میشد ...
اما الان چی؟
اگه بغل گوشم کل قرآنو هم تلاوت کنن هیچ احساسی بهم دست نمیده
قبلا ها وقتی گناه میکردم به این هم فک میکردم که خدا ازم ناراحت میشه ...
بعدش کلی غصه میخوردم که چرا خدا رو ناراحت کردم...
گریه میکردم و توبه میکردم...
اما الان چی؟
گناه بکنم اصلا بروی خودم نمیارم که خدایی هست...
بعدشم فارغ از حس و گناه و پشیمونی زندگیمو میکنم...
قبلا یه نماز که میخوندم کلی دلم آروم میشد ...
اما الان ...
هیچ احساسی پیدا نمیکنم
هیچ حسی بهش ندارم...
..............................................
راستش گاهی که نه ...
خیلی به علیرضا غبطه میخورم ...
چون هیچوقت ندیدم متلاطم باشه ... ناامید باشه ... تو خودش باشه ...
میدونم این که همیشه به خدا تکیه میکنه خیلی آرومش میکنه...
اما من نمیتونم اونطوری بشم...
صادقانه میگم نمیتونم....
...........................................
حس یه ذره رو دارم که توی یه صحرای بزرگ معلقه ...
باد میزنه و منو با خودش میبره این طرف اون طرف ...
و من هیچ قدرتی ندارم که خودمو ببرم سمت چیزایی که دوست دارم...
نمیتونم تغییر بدم مسیرمو ....
نمیتونم اون آدم سابق شم ...
ای کاش که زندگی دنده عقب داشت و من دو سال ... فقط دوسال برمیگشتم عقب ....
اونوقت هرکاری میکردم تا از خدا سرد نشم و رو برنگردونم ...
...........................................
میدونم که خیلی کفر گفتم ...
خدایا خودت دستمو بگیر ... من خیلی ازت دور افتادم ...Tears
رکسانا جونم زندگی برای همین گذرهاست
باید موند و مبارزه کرد توی هر ثانیه ایش به یه نحوی اما نباید جا زد
من همون ادم 1هفته پیشم که از گیجی و داغونی مونده بود چکار کنه
هنوزم خوب نشدم اما دستما گرفتم به زانوم
دنیا نباید ببینه داره از پا درت میاره قوی و محکم باش
ثانیه هاتا از دست نده حالا حالا کار داریم
خدا فقط یاریمون کنه و تنهامون نذاره
ارامشا فقط خودت میتونی پیدا کنی
از خدا دور نشدی فقط تمرکز و حستا گم کردی یکم به خودت مجال بده یکم فکراتا سر و سامون بده یکم اروم باش همه چی درست میشه خودتا پیدا کن

بچه ها توروخدا دعام کنید یه مشکل عین خوره افتاده توی زندگیم تنهایی نمیتونم این گره کورا باز کنم یه معجزه میخواد باید به خیلیا ثابت کنم خیلی چیزا باید ثابت شه باید از کار و حرفشون شرمنده شن
خیلی محتاجم Tears
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
به یاد حق عزیز...درددل کردن خیلی خوبه آدم و سبک میکنه اما راه چاره نیست..اگه چیزی گفتم که ناراحت شدی عذر میخوام ..من میدونم که وقتی آدم یه مشکلی داره نیاز داره تا یکی آرومش کنه..اما اینم میدونم مادرت و پدرت و خانوادت توی این موقعیت چه شرایط روحی دارن.."واقعا میدونم" برای همینم دلم میخواست یکم خودت و جمع و جور کنی و باور کنی اونی که قراره پیروز بشه تویی .. بازم معذرت میخوام اگه باعث ناراحتیت شد..
از خدا برات سلامتی و طول عمر با عزت آرزو میکنم Khansariha (8)

رکسانای عزیزم...
غبطه خخوردن به یه نفر زمانی خوبه که بخوای ازش کمک بگیری برای برطرف کردن ایراداتت و ضعفات..وگرنه اگر بشه حسرت خالی خیلی مخربه
بعد از اینکه یه گناهی رو چندین بار انجام میدی اون حس ناراحتی که قبلا داشتی کاملا از بین میره متاسفنه و برای برگشتن اون حس فقط باید گناه و ترک کرد با ترکش همه چیز برمیگره سرجاش..
پیشنهاد میکنم روزی یک صفحه از قرآن و بخون.. با معنی اینجوری اون حسایی که میخوای در کنار ترک گناه به سرعت برمیگردن و تو از لحاظ روحی هم بسیار بسیار آروم میشی..
من به تو قول میدم 53

چکاوک عزیزم..
به خدا توکل کن خودش بهترین اتفاق و توی زندگیت قرار میده
منم برات دعا میکنم

*****
پوریا تعویض آیکن حالت منت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک317317317317317
مهران خان خوش اومدیییییییییییییییییییییییییییییی
اینجا همه با هم دوستن..
آخه چرا؟؟
یکم بیشتر راجع بهش حرف بزن شاید با حرف زدن راجع بهش بشه کاری کرد
++کویر خان ورودتون رو تبرکی میگم
ایشاا... بشی یکسال ترک بیام برات جشن بگیریم 317317317317317317 منم که آماده برای جشن گرفتن و کارا رو گردن بقیه انداختن 4fvfcja
خوشا باران و وصف بی مثالش
اینجا کانون..
ساعت 5و 32 دقیقه 4fvfcja
باران در کانون تنها است...

بعد از نماز صبح اومدم کانون "کاملا میخواستم پز بدم که من نمازم و اول وقت خوندم" Smiley-face-cool-2

خواستم دلیل غیبت کبری رو بگم "برگرفته از تصمیم مامان کبری"

واقعیتش اینکه من یه دکتر دیوونه دارم که کشته مارو
دیروز که یهو غیبم زد وسط مراسم باید میرفتم پیش دکتر چه مهربونه
خلاصهههههههههههههههه ماجرا از اینجا شروع شد
آقای دکتر اومد اکسیژن خونمون و اندازه بگیره منم که فضول حواسم به دستگاه بود 4fvfcja
دیدم اوه اوه اوضاع خیلی خرابه...
این دکتر 1744337bve7cd1t81
هی صبر کرد هی صبر کرد شاید این عددع یدونه دیگه بره بالا..هی یکی کم میشد یکی اضافه میشد!"یاد بازی اونروز افتادم دخترا یکی اضافه کنن پسرا یکی کم 4fvfcja"
خلاصه دکتر چیزی نگفت و از جاش بلند شد..
اومد از در بره بیرون گفت
دخترم مطمئنی چیز دیگه ای نیست که بهم بگی 17
تو دلم گفتم چرا دلم میخواد سر به تنت نباشه 4fvfcja
خلاصه بعدشم به علت ترس شدید یه تست ازم گرفتن و خلااااااااااااااااصه...
ما برگشتیم خونه.."اصل ماجرا"
مامان:چی شد؟دکتر چی گفت..
من:حرفای همیشکی همه چیز خوبه4fvfcja
مامان: گفت خوبه خوبی؟
بابا:نخیر اکسیژن خونش 15 تا اومده پایین !!!!!
مامان:چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81
من: ...
اینجا مامان تصمیم میگیره از اینجانب استرس زدایی کنه !!
مامان: دیگه حق نداری پای اون کامپیوتر ... بشینی- اصلا با دکترش صحبت میکردی اگه براش بده دانشگاهم نره ..
من/" 17
باور کن یک کلمه حرف میزدم تلفن و مبایل و همه چیز و ازممیگرفت میگفت بریم غار نیشین شیمhahahahahahahahahaha
این هم یه داستان تخیلی با چاشنی واقعیت !!!

+:من از همه ی شما حالم بهتره - اما کی میتونه این و به مامانم بگه ! 4fvfcja
++: بی ستاره اومد..
چطوری بی ستاره خوووووووووبی؟؟؟؟
خوشا باران و وصف بی مثالش
سلام باران جان خوشبحالت که نماز صبح می خونی من یه زمانی نماز صبح می خوندم خیلی خوب بود همه برنامه ریزیام خوب انجام می شد
راستی این حرفا که زدی شوخی بود خیلی بدی ترسیدما1276746pa51mbeg8j
حالا یعنی چی !!

اکسیژن خونت پایینه خفه نشی 4fvfcja


خوب می خوای من یک آمپول اکسیژن برات بنویسم برو بزن 4fvfcja
[تصویر:  thumb_HM-2013366757605124351372966757.6976.jpg]
باراننننننننننننننننننننننننننننننننن
بیا یه کم بیشتر توضیح بده.......من دق مرگ شدم خوب131313
الان اینی که گفتی معنیش چیه؟؟ چرا اکسیژن خونت اومده پایین؟؟؟؟

بچه ها جمع شین بریم عیادت باران4fvfcja
ایندفعه من تقسیم کار میکنم...قبوله؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
باران خانم شما ظاهرا به آمپول ویتامین میتامین نیاز نداری . هوای خونت کم شده ، چند تا آمپول هوا میاریم برات 4fvfcja

فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً

به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان