امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام
همين يك صفحه رو خوندم
فهميدم هممون يك درد مشترك داريم

رطب خورده منع رطب نكند

ولي

دوستان
چه تو دنياي واقعي
و
چه تو دنياي مجازي
سعي كنيد وابسته نشيد
دلبسته نشيد

مگند همه رو دوست داشته باش
ولي به كسي دل نبند

اينه راز زندگي
و چيزيه كه خدا ازمون ميخواد

مريم جون
با رفتنت مشكلي حل نميشه
تو بايد بدوني
هر لحظه از زندگي ما درسه
مي تونه خاطرات شيرين و تلخ باشه
اگه تا حالا با خودت كنار نيومدي
واسه اينكه سعي كردي باهاش مقابله كني
و شايد هم مبارزه
ولي سعي نكردي
به سادگي از كنارش بگذري
سعي نكردي بدوني يك نفر ميتوني خيلي برات موثر باشه
اگه باور كنيم اون بهترين خيرخواه است و بهش توكل كنيم و بهش اعتماد داشته باشيم
ديگه همه چيزها رو از خودش ميخوايم

من سعي كردم تو پيامهام اول سعي كن حس خوبي رو به مخاطبانم بدم
دلشون رو به خلقت هاي زيباي هستي نزديك كنم
دوست داشتم همه به دل بگند
فتبارك الله احسن الخالقين

و بعد بهتون نشون بدم كه لذت نزديكي و اعتماد و توكل به خدا (راضي بودن به رضاي او) چقدره
ميخواستم با دلتون بچشيد

يك موردي ديگه هم بگم
ما تو اين دنياي مجازي نمي تونيم همه مون همينطوري كه هستيم همديگر رو بشناسيم
ممكنه تو يك نفر خوبيهاش رو ببينيم و ...
و تو يك نفر بدخلقي هاش رو
ولي شايد روي سكه ديگه اين دو رو نبينيم

بياييم هر جا كه هستيم
و در هر دنيايي كه هستيم
چه واقعي و چه مجازي

هم رو دوست داشته باشيم
ولي به هم دلبسته و وابسته نشيم
5353535353535353535353535353
دعاي خير چهارده معصوم (ع) پشتمونهTearsTearsTears
ميدونمTearsTearsTears

خدايا شكرتTearsTearsTears
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
خوب داداش حسین
یه جورایی حق داریدا
ولی نیازی به احساس پوچی نیست
یک سری حقایق هست که باید باهاش کنار اومد.
دائم نباید منتظر توجه دیگران باشیم
من خودم این مشکلو دارما
فکر نکنید دارم نصیحت میکنم
منم به توجه و نظر دیگران بها میدم و این خوب نیست
در مورد تنهایی هم حق داری داداش خوبم
تنهایی گاهی خیلی آدمو داغون میکنه
اجازه دارم یه سوال بپرسم؟
اگه نخواستید جواب ندید
الان منظورتون از تنهایی از نظر به گناه نیوفتادنه یا داشتن محبت یک انسان دیگه؟
[تصویر:  nasimhayat.png]
خوش به حالتون ساحل خانوم
چقد دل پاکی دارید
قدرشو بدونید

خیلی خوب میشد اگه اخلاقم مثل شما بود
ولی حیف

کم کم داره از تمام آدمای رو کره زمین بدم میاد
همه
بدون استثنا
حتی خودم

الان گفتم بازم میگم
دارم به پوچی میرسم


بعضی مواقع میگم خوش به حال دوستام که اصلا نمیدونن خدا و ایمون چیه
اصلا مسخرشون به این چیزا میاد

خدا!
واقعا ازت دلگیرم

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
در هر دو صورت جوابتونو میدم
البته فکر میکنم منظورتون از نظر یک همراه باشه بیشتر .
ببین داداش من اگه منظورتون از نظر گناه باشه که خود به خود با ازدواج این مشکل برطرف میشه
و اما
اگه منظورتون از نظر اینه که همسرتون همراه و همدلتون نباشه و باز هم بعدش احساس تنهایی کنید، من یه قولی میتونم بهتون بدم
اینکه خدا فرمودن همسران رو مایه آرامش قرار دادن برای هم
اماااااااااااا
یه شرط داره:
انتخاب درست.
شک نکن داداش من ،با یک انتخاب درست میتونی یه عمر یک همدل رو همسر واقعی رو با خودت داشته باشی
[تصویر:  nasimhayat.png]
ببخش آنا خانوم این حرف رو میزنم ولی

"انتخاب درست"
یه واژه ی تکراری
اصلا درست یعنی چی واقعا؟
دلمونو به چی خوش کردیم
یه سری واژه های قشنگ
اصلا من حق انتخابی دارم
انتخاب،کجا؟کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا اون موقع اصلا شاید من وجود نداشته باشم


  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
داداش حسين
نگران نباش
يك موقعي هم ما اين حس رو داشتيم
هم تنفر و هم پوچي

زمان ميخواد
و يكم هم ...4fvfcja

نگران نباش
هم همدل خوب مياد
هم عشق و احساس خوب
فقط يكم اعتماد داشته باش و صبوري كن
همه چيز خوب پيش ميره
باور كن

همين چند روز پيش
مثلا من بودم
دنبال يك همفكر و همدل ميگشتم ها1276746pa51mbeg8j

راستش من هر جا ميرم تا يك كلام حرف ميزنم
عمق مساله رو كسي نميگيره
يك برداشت ديگه ميكنه
خوب البته مشكل از منه

مثلا
يك روز نشسته بوديم
صحبت مسافرت مامان شد
گفتم آره همش مامانم ميره مسافرت
همش وقتي ميره صدقه ميدم

دوستم گفت
عجب ادمي هستي
حالا يك 500 صدقه دادن مال مامان كه آه و ... نداره

يك نفر ديگه گفت
نه منظورشون اينكه نگران مامانشون ميشند

ميبيني
يك حرف رو دو نفر برداشت متفاوت داشتند

تو اين دنياي ما هم همينطوره
يكي يك چيزي ميشنوه
يكي يك چيزي ديگه ميگه
كم پيش مياد حرف و مفهوم واقعي حرفهامون رو متوجه بشيم
اين ميشه كه ميگيم اي خدا يك همدل و همزبون ميخوايم4fvfcja
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
انتخاب درست شعار نیست
داشتن معیاره
من به خدا ایمان دارم
انتخابم بر اساس ایمانمه
آخرین مورد خواستگارم که استرالیا درس خونده بود ومیخواست بره کانادا زندگی کنه رو رد کردم.چرا ؟چون در حد عادی اهل نوشیدن .. بود .اخلاق خیلی خوبی هم داشت و خیلیها هم تایید میکردن.
و موارد زیادی اینطوری بودن .گاهی با خودم فکر میکنم خدا همه اینجور افراد رو میاره توی زندگی من و نه یک فرد مومنو!
من چون به خدا اعتماد کردم با وجود شرایط سختم میگم نه. به خدا اعتماد میکنم و صبر میکنم برای یک فرد مومن و خدا دوست.
این برای من یعنی انتخاب درست
ممکنه معیار یکی دیگه زیبایی باشه
یکی پول
منظورم شعار نیست
انتخابی بر اساس اون چیزی هست که توی ذهنتونه.
[تصویر:  nasimhayat.png]
ببخشید ساحل خانوم و آنا خانوم مزاحم وقتتون شدم
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید درد دلامو خوندید و نظراتتونو گفتید
همین کارتون یه کم آرومم کرد
ساحل خانوم امیدوارم یه همدل و هم زبون خوب نصیبتون بشه
و شما آنا خانوم یه مرد مومن و خدا دوست قسمتتون بشه
خدا نگهدار
موفق باشید53
ببخش ررهها67 خانوم که عصبانی بودم
ازتون عذر میخوام
امیدوارم شما هم موفق باشید53

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
حسین عزیزحرفات خوب بود .
فقط اون تکیه آخرش ناامیدم کرد .
ممنونم ازت بابت نظرت .
[تصویر:  05_blue.png]
آقا علیرضا میگن مواظب باشم شیطان وابستگی رو بهونه نیاره.
شاید همینطوره.
چیزی که میدونم اینه که چیزی که الان هست درست نیست
باید یه کاری کنم.
دائم توی خمودگی نمیتونم بگذرونم از ترس اینکه مبادا حیله شیطان باشه
شاید ترس حیله اش باشه
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
دارم مرداب میشم
باید یه کاری بکنم
خدایا فقط به خودت توکل میکنم
خدایا با نام تو شروع میکنم
خدایا شرمنده ام نکن
دستمو بگیر
بدون ریسک کردن لحظه به لحظه فرو میرم.
خدایا؟من لی غیرک؟
"بسم الله الرحمن الرحیم"
امان از این دنیا
هرکسی فقط به فکر خودشه.
[تصویر:  nasimhayat.png]
بچه ها ممنونم ازتون بابت حرفهایی که زدید ونظرایی که داشتید .
سعی میکنم با این موضوع کنار بیام .
کاشکی با مطرح کردن این موضوع کسیو ناراحت نکرده باشم.
خدا خیرتون بده ، ........
[تصویر:  05_blue.png]
از همه ی دوستان عذر می خوام که ناراحتشون کردم1276746pa51mbeg8j

[تصویر:  nasimhayat.png]
یه حرفایی تو گلوم گیر کرده ... مشکلم با خودمه

بین انسانیت و حیوانیت دست و پا میزنم ...

آخه اینم شد زندگی؟ برای این آفریده شدی که تقلا کنی حیوون نباشی؟! اما انسان بی اراده از حیوون هم بدتره

این همه وابستگی ... میدونم هیچ چیزی به این اندازه آزارت نمیده

کودکی تموم شد اما هنوز عادت زشتش باقی مونده!! بس نیست؟!

... فرصت زیادی باقی نمونده...
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1391 خرداد 18، 12:18)Saeidg نوشته است: راستش بچه ها دل کندن از اینجا برام خیلی سخته

هیچ وقت فکر نمیکردم یک جامعه مجازی بتونه اینقدر روی من تاثیر داشته باشه .

بد جوری به اینجا آدمای اینجا وابسته شدم .

این قدر زیاد که اگه یه روز نیام اینجا ، معلوم نیست چه اتفاقی بیوفته ..

داداش علی رضا 68 حق با شما بود ، یادتون هست بهم گفتید خودتو وابسته به اینجا نکن ... نمیتونم ..

من همه بچه های اینجارو دوست دارم .

نیام اینجا کجارو دارم که برم .

چند نفری این جا هستند که اگه یک روز نیان اینجاو مطلب نزارن حالم گرفته میشه . (اگه لازمه اسمشونو بگم)

خیلی عادت کردم بهتون .

<هیچ وقت تو زندگی شخصیم این قدر کسیو دوست نداشتم> ؟)
باید چیکار کنم تا بتونم بر احساساتم غلبه کنم .
سلام
کم کم می تونی علی جان. اگه واقعا سختته کامپیوتر رو خاموش کن اینجوری می شه. یعنی برو به کارای دگت برس.
بعدشم یه مدت سرت شلوغ بشه کانون کم می ای. من تابستون مثلا یادمه بیست روزی می شد نمی اومدم کانون.
(1391 خرداد 18، 16:55)Saeidg نوشته است: سلام
چه دلیل میتونه باشه که کسی جوابه منو نداد
فکر میکنم شما هم مثل من شدیدن ، وابسته به اینجا
شاید هم احساس ندارید .
اگه درمورد چیز دیگه مثل خودار... گفته بودم یکی پیدا میشود که جوابمو بده .
بخدا همه توبه شکوندنامون از همین احساسمونه که بهمون توجه نمیشه
احه اینجا درد دله و من خودم خیلی وقتها جواب نمی دم 1276746pa51mbeg8j چون شاید یکی رو می خوام که گوش کنه فقط!
(1391 خرداد 18، 17:01)Hossein422 نوشته است: سعید جی
زیاد به خودت فشار نیار
بعد یه مدت برات عادی میشه
منم مثل تو فکر میکردم
ولی بعد فهمیدم اینجا هر کی برای خودش یه جزیره ی جداگونه داره که اگه ای دلش بکشه با دوربین از راه دور یه نگاه بهت میندازه
اصلا دوستی یعنی چی
همش کشکه
منم حس تو رو داشتم ولی خیلی زود فهمیدم اشتباه میکردم
دست شمت درد نکنه!!! 1276746pa51mbeg8j
اینجوری ها نیست.
فقط کانون داره روز به روز بزرگتر می شه و نمی شه که ....
می دونید منظورم رو
(1391 خرداد 18، 17:05)Hossein422 نوشته است: اینجا نباید به هیچکی دل ببندی
چون هیچکی اینجا بهت دل نمیبنده
شاید درستش هم همین باشه
نمیدونم والا
ای بابا
زندگی تو بکن
نه فقط باید به هیچکی بلکه نباید به هیچی دل ببندی
من یه زمانی فکر میکردم عجب جایی پیدا کردم،چه دوستای خوبی دارم
ولی بعدش دیدم نه
به دوستای واقعیت که تو دنیای واقعین نمیشه اعتماد کرد
چه برسه به ...
نمی دونم!
نظری ندارم 1276746pa51mbeg8j
دل بستن خوب نیست ولی اعتماد فرق فکوله. البته اعتماد رو اصلا برای چی می خوای تو کانون؟! لازم نداریش. اینجا یه عده هستیم داریم همریستی می کنیم. نیازی به اعتماد نداریم فکر کنم. یعنی جایی نیست که بخوایم کلاه سر هم بذاریم! که بعد بخوایم اعتماد کنیم
(1391 خرداد 18، 17:22)Hossein422 نوشته است: میترسم ازدواج هم بکنم باز دوباره همون آش باشه و همون کاسه،میترسم شریک زندگیم هم فقط منو به خاطر خودش بخواد نه چیز دیگه

کم کم دارم به تفکرات نهیلیسم گرایش پیدا میکنم
احساس میکنم همه چی پوچه
دارم به پوچی میرسم
کلا بدبینی ها. 1276746pa51mbeg8j
یعنی چی منو به خاطر خودش بخواد. خواستن ماله کسی نیست. یعنی منظورم یه چیزی است که نمی تونم منتقلش کنم!
شرمنده
(1391 خرداد 18، 17:22)ساحل نوشته است: دوستان
چه تو دنياي واقعي
و
چه تو دنياي مجازي
سعي كنيد وابسته نشيد
دلبسته نشيد

مگند همه رو دوست داشته باش
ولي به كسي دل نبند
بسیار عالی
(1391 خرداد 18، 17:44)Hossein422 نوشته است: ببخش آنا خانوم این حرف رو میزنم ولی

"انتخاب درست"
یه واژه ی تکراری
اصلا درست یعنی چی واقعا؟
دلمونو به چی خوش کردیم
یه سری واژه های قشنگ
اصلا من حق انتخابی دارم
انتخاب،کجا؟کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا اون موقع اصلا شاید من وجود نداشته باش
انتخاب درست وازه تکراری ای نیست. یعنی انتخابی که از روی معیارهات باشه. اگه معیارهات هنوز مشخص نیست یعنی امادگی ازدواج نداری!
این وازه شاید قشنگ باشه ولی حقیقته که باید بهش عمل کنیم. سخته البته.
(1391 خرداد 18، 17:51)ana نوشته است: انتخاب درست شعار نیست
داشتن معیاره
من به خدا ایمان دارم
انتخابم بر اساس ایمانمه
آخرین مورد خواستگارم که استرالیا درس خونده بود ومیخواست بره کانادا زندگی کنه رو رد کردم.چرا ؟چون در حد عادی اهل نوشیدن .. بود .اخلاق خیلی خوبی هم داشت و خیلیها هم تایید میکردن.
و موارد زیادی اینطوری بودن .گاهی با خودم فکر میکنم خدا همه اینجور افراد رو میاره توی زندگی من و نه یک فرد مومنو!
من چون به خدا اعتماد کردم با وجود شرایط سختم میگم نه. به خدا اعتماد میکنم و صبر میکنم برای یک فرد مومن و خدا دوست.
این برای من یعنی انتخاب درست
ممکنه معیار یکی دیگه زیبایی باشه
یکی پول
منظورم شعار نیست
انتخابی بر اساس اون چیزی هست که توی ذهنتونه.
بسیار عالی
منم همینه منظورم.
(سعی کنید با خارج رفته ها پس ازدواج نکنید 4fvfcja . 90 در صد به بالا در حد عادی اهل نوشیدن هستن. البته نشون می ده که کلا تو جامعه ایران هستن تعداد کثیری همون 90 درصد)
(1391 خرداد 18، 18:01)ررههاا67 نوشته است: انتخاب یه معضله خانواده یه مشکل دیگه . من که میخوام انتخابم براساس اخلاق باشه اماخانوادم تقریبا تنها چیزی که واسشون مهم نیست اخلاقه .واسه افرادی راضی بودن که هیچیشون شبیه ـدم معمولی نیست جز اینکه وضع مالی خوبی دارن یامدرک آنچنانی . بارها باهاشونم صحبت کردم میگن اگر انتخابت طبق معیارما نباشه طردت میکنیم . حالا باز خوش به حال اونایی که خودشون راحت انتخاب میکنن . بدیاخوب
مشخصا تفاهم اولین معیار باید باشه. پول و مدرک و وجهه ی اجتماعی چیزایی نیست که یه شخصیت رو می سازه! و اینکه شما به نظرم باید حتما با خانوادتون بیشتر صحبت کنید. 1276746pa51mbeg8j
(1391 خرداد 18، 20:12)Homa_a نوشته است: یه حرفایی تو گلوم گیر کرده ... مشکلم با خودمه

بین انسانیت و حیوانیت دست و پا میزنم ...

آخه اینم شد زندگی؟ برای این آفریده شدی که تقلا کنی حیوون نباشی؟! اما انسان بی اراده از حیوون هم بدتره

این همه وابستگی ... میدونم هیچ چیزی به این اندازه آزارت نمیده

کودکی تموم شد اما هنوز عادت زشتش باقی مونده!! بس نیست؟!

... فرصت زیادی باقی نمونده...
سلام

وابستگی کلا چیز بدیه! می خواد به خانواده باشه می خواد به کانون باشه می خواد به هر چیز دیگه ای باشه! (البته همسر مستثناست 4fvfcja )

سعی کنید محافظه کار نباشید و چیزای جدید رو امتحان کنید. اگه به خانواده وابسته هستین می تونید حتی محیط رو عوض کنید! تحصیل تو یه شهر دیگه یه راهشه!
ان شالله که هیچ کدوممون وابسته نشیم تا زمانش!

مواظب خودتون باشین
حرف که زیاده ولی ....
در مورد توجه دیگران راستی یادم رفت حرف بزنم

این خصوصیت انسانه!
من خودم بعضی وقتها که می شکنم مثلا دوست دارم یکی باشه بهم یه چیزی بگه. خشن حتی دعوام کنه. 4fvfcja البته بعضی وقتها هم حال هیچ کی رو ندارم 4fvfcja ولی کلا خوب این خصوصیت همه هست

یه چیز رو ولی همه شاید داریم فراموش می کنیم
اینکه مثلا من حرفی نمی زنم می بینم یکی یه چیزی گفت دلیلی نداره که کاملا بی تفاوت هستم! فقط شاید همه چی رو نمی گیم. می دونم طرف علم غیب نداره ولی اینجوریم دیگه فکر کنم!!!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

آقای سعید جی

منم مثل شما فکر میکردم خیلی دارم به اینجا وابسته میشم

اما راجع بهش که فکر کردم دیدم این یه دلبستگی نیست

ما آدما نیازهای مختلفی داریم...یکیش اینه که حس کنیم مفیدیم و اینجا این حس ما رو ارضا میکنه تا حدی...ما اینجا هیچکدوم همو نمیشناسیم اما داریم به همدیگه کمک میکنیم..بخاطر یه درد مشترک که داریم....یعنی اینجا بودن ما یه تیر و دو نشونه...هم به خودمون کمک میکنیم و هم به دیگران...این یه حس خوب به ما میده و یه جوری معتادمون میکنه بازهم بیایم...فکر نمیکنم این حس ریشه اش واقعا دلبستگی باشه


آقا حسین من فهمیدم منظورتون چیه...چون خودم این حس پوچ بودن همه چیز رو تجربه کردم و روزای بدی بود برام
اما راه کارشم برای خودم پیدا کردم و از اون به بعد بهش که فکر میکنم راضیم و خوشحال

شاید به درد شما هم بخوره:

اینکه دیگه هرگز و هرگز نمینالم که چرا به دنیا اومدم...وای خسته شدم...کاش زودتر بمیرم...چقدر همه چی مسخره است و...

چرا؟

چون به این نتیجه رسیدم که 30 میلیارد آدم تا حالا اومدن و زیر خاک هستن و حالا دور دوره ماست...خدا به من همین 1 بار شانسو داده تا بیام اینجا و کلی چیزای عجیب ببینم و از زندگیم لذت ببرم...مثل بازی میمونه....فکر کنید رفتین پاریس و میخواید از برج ایفل دیدن کنید...میدونید همین یه باره و دیگه تکرار نمیشه...راه برگشتیم نیست....به نظرتون با دقت بیشتری نگاه نمیکنید؟ سعی نمیکنید بیشتر لذت ببرید؟یا کل مدت بازدید حرص قیمت بلیط و شلوغی و ...میخورید هی میگید خسته ام خسته ام؟

زندگی ما هم همینه...یه بار ازش رد میشیم...بهتره ازش استفاده کنیم...هیچ چیز ارزش آرامش و اعصاب شما رو نداره...اونو با هیچ چی عوض نکنید

شاید اگه شما هم به زندگی مثل یه شانسی که خدا یه بار به ما داده نگاه کنید حالتون بهتر بشه

ببخشید خیلی حرف زدم
یا عباس


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان