امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

یه وقتایی ادم چقدر اشتباه می کنه
نگاه می کنه می بینه که داره از زمین و اسمون براش می باره
اما اگه دقت کنه
تو بعضی هاش رد پای خودش رو می بینه
بعدش می گه از ماست که بر ماست
باید دست از توی رویا زندگی کردن بردارم
توانایی ها و ناتوانی های خودم رو باور کنم
باید برم از اول بخونم دفتر حیاتم رو

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1391 مرداد 16، 11:35)می توانم نوشته است:
یه وقتایی ادم چقدر اشتباه می کنه
نگاه می کنه می بینه که داره از زمین و اسمون براش می باره
اما اگه دقت کنه
تو بعضی هاش رد پای خودش رو می بینه
بعدش می گه از ماست که بر ماست
باید دست از توی رویا زندگی کردن بردارم
توانایی ها و ناتوانی های خودم رو باور کنم
باید برم از اول بخونم دفتر حیاتم رو



من به این حرفا شدیدا اعتقاد دارم.درسته بعضی شرایط تو نتیجه گرفتن ادم تاثیر دارن ولی این خود ادمه که با تصمیمش بلا سر خودش میاره.
شاید ما یه جایی مسیر زندگیمون رو درست کنیم ولی بعضی وقتها دردسرهای راه اشتباه هنوز دنبالمون میان.
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
از زندگی سیرم ولی زندگی میکنم !
هدف خاصی ندارم ولی به قول آقا حسین فقط حواسم به امتحانایی که داره از مون میشه هست !
ولی بعضی اوقت اینقدر سخت میشه اینقدر سخت میشه که میخوام دیگه تو این دنیا نباشم !
وقتی رفیق چندینُ چند سالت بهت به خاطر یک دختره ........ بهت پشت میکنه تازه میفهمی زندگی کثیف تر از اون چیزی که فکر شو میکنی !
تو این 22 سال هر سال داره زندگی سخت تر میشه برام ...
وقتی میبینم یک فرد از با 2 کیلو ریش میاد سر جلسه امتحان از مراقب تا استاد دور سرش مثل پروانه میچرخن به این قضیه پی میبرم ...
واقعا نمیدونم از کجاها بگم ...
شرمنده اگر کسی ناراحت شد!
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
اینجا عادت شده که همه از رفتن بگند

ولی من میخوام از اومدن بگم از کانون بگم

بگم کانون چه لطف بزرگی در حق من بود از طرف خدا
دیگه خسته شده بودم هر شب که میخوابیدم ترس این رو که داشتم که اگه شب آخر باشه جی اگه دیگه بلند نشم....
دیگه همه قدرتما از دست داده بودم شده بودم بنده دست هوسم هر جا که میخواست منو میبرد

هر بار میگفتم این بار آخره ولی همون فرداش روز از نو
هزار بار توبه کردم و شکستم وقتی که خیلی سفت اراده میکردم بعد سه روز میشکستم ؛همه چیز شده بود این لعنتی

تا بعد یه شکست پیش خود خدا گله کردم که کمکم کنه انگار این اولین بار بود که خدا صدامو شنید
شاید چون دلم شکست زود جواب داد
بعد شکستنم خیلی زود جوابمو داد رفتم سایت جند تا مقاله بخونم به طور خیلی اتفاقی از کانون سر در اوردم

اولاش خوب نبود دو هفته اول تقریبا هر روز شکست داشتم که بغضیاشو اینجا رو نمیکردم از خجالت
ولی بعد دو هفته کانون برام معجزه کرد یهو تا 26 روز پاکی رفتم
و امروزم یازدهمین روز پاکیمه

خدایا شکرت که منو اینجا اوردی تا دوباره طعم زندگی کردن رو بچشم
با آدمای فوق العاده ای آشنا بشم
دوباره احساس قوی بودن بکنم
خدایا بابت همه چی ازت ممنون
التماس دعا
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]

موقع افطار موقع استجابت دعاس

میگن هر روزه ای موقع افطار یه حاجت برآورده شده پیش خدا داره


امشب وقت افطار خواستم دعا کنم واسه مسلمونای میانمار ، مسلمونای بحرین ، مردم سوریه و ... ، دیدم تا آقا نیاد به مسلمون و مخصوصا شیعه ظلم میشه
Tears


خواستم دعا کنم برا مشکلات گرفتارا ، دیدم تا آقا نیاد گرفتار و گرفتاری هست
Tears

اللهم عجل لولیک الفرج
53
اللهم عجل لولیک .... 53
اللهم عجل .... 53
اللهم .... [تصویر:  8.gif]
فقط و فقط و فقط      نماز


[تصویر:  05_blue.png] 
سلام
خسته ام خسته تر از اونی که فکرشو بکنی.
خسته از خستگی ها خسته از دلمردگی .خسته از جبر.
از جبر جغرافیایی ،از جبر زندگی ،از جبر بدون اختیار.
خسته از ....
چرا آخه چرا وقتی روی زمین یه چرخی میزنی باید ببینی که یه نفر از آسمون براش خوشی میباره و یکی از در و دیوار براش بدبختی میباره.
که در جواب بگند خوب جزای اعمال که منم بگم کدوم عمل حالا تا جزا.

دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم...
[تصویر:  05_blue.png]
سلام

کلی دلم گرفته بود ، خواستم درددل کنم ، نوشته های بچه ها رو که خوندم پشیمون شدم1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j
[تصویر:  montada.rasoulallah.net-1315334274-U2520.gif]

«وَ اصْبِرْوا انَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

و صبر كنيد كه خدا با صابران است. (سوره انفاق، آيه 46).


[تصویر:  nasimhayat.png]
خانوم ترک من درد دل های شما رو می خونم
دلم می ترکه
یکی درد دلش اینه که خدایا ازت دور شدم ..
یکی میاد می گه من قبلا شبا قبل خواب به خدا می گفتم شب ب خیر
یکی میاد تو چت شکلک :(( می ذاره م یگه که من چ طوری اون همه نماز که ادا کردم رو دوباره ادا کنم نمی دونستم باید غسل کرد بعد خ ا
یکیییییییییییییییییییییییی
یکی هم مثل من می گه
من هیچ وقت خدا رو لمس نکردم
همین که دلتون برای خدا تنگ می شه
خیل یخوش به حالتونه
یه وقت اگر دلتون براش تنگ شد
سلام منم برسونید
بگید یه نظر برو فلانی رو ببین
شاید پسندیدی

[تصویر:  nasimhayat.png]
نقل قول: سلام منم برسونید
بگید یه نظر برو فلانی رو ببین
شاید پسندیدی
سلام میتوانم خانم

خواهر گلم ، خدا خیلی بزرگه خیلی ، این بزرگی خارج از تصور من و شما و همه ما آدمیان از اول تا به آخره
اما در عین این بزرگی خیلی مهربونه
خدا هیچ نیازی به ما نداره ، اما ما تماما نیازمند اوئیم
مگه در روز حداقل 5 بار تو نماز تکرارش نمیکنیم : الله صمد
یا اینجا که خدا در قرآن میفرماید :


يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

امیدوارم تونسته باشم تلنگری کوچیک زده باشم



فقط و فقط و فقط      نماز


[تصویر:  05_blue.png] 
(1391 مرداد 16، 22:12)tark نوشته است: سلام

کلی دلم گرفته بود ، خواستم درددل کنم ، نوشته های بچه ها رو که خوندم پشیمون شدم1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j

باور کنید تنها دلیلی که اینجا درد دل نمیکنم همینه که شما گفتید 1276746pa51mbeg8j
بارها شده میخوام یه درددلی بکنم ولی وقتی میبینم بچه ها این همه مشکل و گرفتاری دارن خجالت میکشم بگم 1276746pa51mbeg8j

انقدر کم درد دل کردم یادمه چی بوده 1276746pa51mbeg8j

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
سلام53
روی صحبتم با بچه هایی هست که از دیگران ناراحت و نا امید و دلخور بودن.
اجازه بدید قبل از هر چیز اینو بگم که این مسئله ربطی به مشکل من نداره
و از طرفی اینم بگم که خدا رو شکر پدر و مادرم انسانهای بسیار با محبت و خوبی هستن
ولییییییییی
حدود 1 ماه قبل
توی یکی از روزهای خدا که برای من تیره و تار بود
به نتیجه بدی رسیدم
اینکه چقدر تنهام
شاید به نظر مسخره بیاد ولی وانفسای روز قیامت رو یه کوچولو درک کردم53258zu2qvp1d9v
شنیده بودم توی روز قیامت هرکسی دنبال کار خودشه و حتی عزیزترین کس خودشو فراموش میکنه
اونروز به شدت تنها رها شدم
ضربه اینجا بود که در درجه اول از طرف عزیزترین کسانم یعنی مادر و پدرم تنها رها شدم
هر کدوم با سماجت دنبال کار خودشون بودن و من وسط مشکلم که داشتن میدیدن رها شدم!
مثل پتک بود که بخوره به سرم
گیج بودم و منگ
وقتی کامل توسط عزیزانم رها شدم
خدا رو درک کردم
اینکه تنها خداست که همیشه باهامه
اینکه وانفسا چقدر وحشتناکه
اینکه جز برای خدا کاری نکنم
اینکه به جای جاش هر کسی به فکر خودشه
-----------
مدتها قبل توی امضای یکی از بچه ها نوشته بود:
خدایا بهم بفهمان با تو چی میشم و بهم بفهمان بی تو چی میشم اما نشونم نده
اونروز که همه تنهام گذاشتن فهمیدم بی خدا چی میشم
---------------
این قضیه باعث نشد از خانوادم بدم بیاد
بلکه بهم یاد داد جز خدا هیچکس رو ندارم
اگه به عزیزانم محبت میکنم نه برای اونهاست،برای خداست
فقط برای خدا
و به اینکه جوابمو میده ایمان دارم
-----------------
کسانی که از نا مردی یک دوست یا بدی خانواده نالیدن
میخوام بدونن که تمام این مسائل عادیه
در آرامش، با صبر، با متانت، با توکل با دیگران زندگی کنید و
کارهاتون رو برای خدا انجام بدید .
اونوقته که توی جمعشون هم دیگه تنها نیستید
و آرامش تمام وجودتونو فرا میگیره
باور بفرمایید این حرفها شعار نیست
احساس تنهایی،نیاز به کمک ، رها شدن، به خدا وصل شدن،دیگه تنها نبودن رو با تمام وجودم تجربه کردم
الان دیگه توی شلوغیها گاهی لبخند میزنم و توی دلم میگم
سلام خدایا
هیچکس نمیدونه من الان با شما هستم
چقدر خوبی
دوستت دارم.
و این خیلی حس خوب و آرامش بخشیه.
به جای انتظار از دیگران،به خدا ، با اطمینان تکیه کنید
آرامش سراسر وجودتونو میگیره.
بعید میدونم کسی این پست طولانی رو بخونه!
شاید برای خودم نوشتم
امیدوارم بودم مرهمی باشه53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  nasimhayat.png]
و یک چیز دیگه:
چند روز قبل یک آقایی توی تلویزیون صحبت میکرد
میگفت:
الان شما دارید به من نگاه میکنید
اگه من که یک مجری ساده هستم به طرف راست نگاه کنم
همه شما اون طرفو نگاه میکنید
حالا فکرشو بکنید که اگه خدا به شما نگاه کنه چی میشه
فقط برای خدا زندگی کنید
خدا که به شما نگاه کرد،عزیز میشید
همه بهتون نگاه میکنن53258zu2qvp1d9v
---------------
دیروز دلم برای یک عزیز یک گیان تنگ شده بود
فکر میکردم هر چقدر به یادش باشم به یادم نمیوفته
بعد فکر کردم خدا چقدر خوبه
گفته:
تا منو یاد کنید ،منم یادتون میکنم!
تا به یاد خدا میوفتم قلبم شاد میشه که خدا هم داره نگاهم میکنه
مسلما با محبتی بی نهایت بیشتر از اونی که از دستش دادم.53
این برای کیمیا بود.53258zu2qvp1d9vcheshmak
[تصویر:  nasimhayat.png]
زندگی را نخواهیم فهمید اگر

از همه گل*های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل*سرخی را

بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است.



زندگی را نخواهیم فهمید اگر

دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از
آرزوهایمان
اجابت نشدند.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر

عزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر

دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.



زندگی را نخواهیم فهمید اگر

دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی*نتیجه ماند.



زندگی را نخواهیم فهمید اگر

همه دست*هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می*شوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.



زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر

فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل* بستن بهراسیم.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر

همه شانس*ها و فرصت*های طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصت*ها موفق نبوده*ایم.




فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته*ای می*رسیم و یک*صد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد.
شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند.
گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می*کند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود* و نه کلید دیگر است. یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند. از روی همین زمین خوردن*ها و دوباره بلندشدن*هاست که معنای زندگی فهمیده می*شود و ما با توانایی*ها و قدرت*های درون خود بیشتر آشنا می*شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
گاهی وقتا توی درددل بچه ها گم میشم ..
نمیدونم اومده بودم درددل کنم یا امید بدم !!
دلم میگیره از این همه غصه .. از این همه دل گرفتگــــــی ..
کاش میشد ..
نمیدونم ..
یا علی
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
شب قدر آمده است ........
.
تا تویی كه خسته عالم دنیایی، خسته بندگی تن شده‏ای ....... چنگ در ریسمان معنویت زنی و قرآن را كه سرچشمه معنویات عالم است‏با زبان اشك بیارازی با زبانی كه تحفه قدح بار است، با زبانی كه كیمیای جلای دل است . آن محبوبه‏ای كه شنزار گونه‏های عاشقان را آبیاری می‏كند تا نهال خوف و رجا در آن برویاند .

شبنمی كه اگر لیلای مجنون، گوشه چشمی (نیم نگاهی) بر آن كند همه گناهانت اگر به عدد ستارگان آسمان باشد آمرزیده می‏شود . آری باید این اشك‏ها را تحفه قدم او كرد .
.

لطیفا! حال كه در رحمتت را به روی ضعیفان و ثروتمندان معنویت گشوده‏ای و حال كه من ناچیز قلب رمضان را كه با شستن خون در رگها جاری می‏كند در آغوش خود می‏فشارم . چگونه می‏شود این عاشقی كه در دام بلای دوست گرفتار است‏به خود واگذاری؟
.
چگونه می‏شود آن حال و هوای شبهای قدر را از من بستانی تا در این بحر فانی دست و پا زنم . . .

چگونه؟ !
.


ای الهه ناز! با همه نیاز، به درگاه تو آمده‏ام تا قلم عفو بر در دریای گناهانم بكشی كه كه با دیدگانی پاك به زیارت آقا حجة بن الحسن (عج) برسم .
.

ای محرم راز! با دل پر سوز و گداز، آمده‏ام تا به شب قدر حلقه گمشده انسانیتم را بیابم كه مگر سالك راه تو شوم . ای خدای بی نیاز! با عطش و عشق و نیاز آمده‏ام تا به حق بهترین بندگانت، به حق سید رسولانت و به حق ناله‏های عصمت عالم ما را هم رنگی الهی بزنی تا خدایی خدایی شویم .
التماس دعا53
[تصویر:  final%201.png]


 
[تصویر:  gv2wijl9ycr1oop6w.jpg]
پاکی یعنی تولد دوبــــــــــاره
ومـــــــــا
تو کانــــــــــون
دوباره متولد شدیـــــــــم...




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان