1391 شهريور 1، 22:38
(1391 شهريور 1، 22:31)darling نوشته است: منم تسليم نميشم بخدا تا آخرين لحظه ي مرگم ميگم نميخوامش ... خدا از پسرخالم نگذره امشب بخاطر اون سر پدرومادرم داد زدم با گريه تونستم يه چن روزي رفتنمونو عقب بندازم خدا به خبر بگذرونهسلام.
من واقعا نمي تونم بفهمم چه اصراري تو وصلت اجباري هست؟
تو خانواده ي دور نمونش را داشتيم نتيجش را ديدم.
وقتي اطرافيان مي بينند علاقه اي نيست چرا اصرار مي كنند.
بانو هيچ كس نمي تونه شما را با ازدواج با كسي مجبر كنه.
(سيمين بهبهاني شعر قشنگي داره ولي چون فمينيستي هست و بابت اين موضوع تذكر گرفتم نمي تونم بذارم.
منم فمينيست دو اتشه:smiley-yell:
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه