امشب یاد داستان حضرت ایوب افتادم ! حضرت ایوب یکی از پیامبرانی بود که توی زندگی همه چیز داشت از ثروت و مال فراوان گرفته تا داشتن همسری زیبا و همیشه توی زندگی شکر و سپاس خدا را به جای می آورد . اما از سوی دیگر شیطان به ایوب حسادت ورزید و به خدا گفت اگر ایوب شکر تو را به جای می اورد این به خاطر مکنت و ثروتی است که تو به او داده ای ! بنابراین اگر ثروت و مال نداشت دیگر شاکر و سپاس گذار تو نبود . اما خدا به شیطان پاسخ داد : ما بنده خود را می شناسیم اما به تو فرصت می دهیم تا ایوب آزموده شود و خدا اختیار تمام اموال ایوب را به شیطان سپرد و شیطان هم از فرصت استفاده کرد و تمام اموال ایوب را به آتش کشاند . در مقابل حضرت ایوب تمام اموال و ثروت خود را از دست داد و فقیر شد . حضرت ایوب به خدا گفت : پروردگارا! من آنچه داشتم ، تو با من به امانت سپرده بودى . تو را در همه حال سپاس مى گزارم . چگونه مى توانم شكر گوى نعمتهاى بى حدى باشم كه هنوز از من دريغ نفرموده اى ؟!
شیطان دوباره به خدا گفت ایوب فرزندانی دارد که به آنها دل بسته است به همین خاطر شکر تو را می گوید اما خدا دوباره گفت ما بنده خود را می شناسیم و خدا اختیار جان فرزندان ایوب را به شیطان سپرد تا دوباره ایوب ازمایش شود . شیطان خانه را بر سر فرزندان ایوب خراب کرد و آنها مردند . حضرت ایوب به خدا گفت : مهربانا! فرزندان من همگى نعمتهاى تو بودند كه به امانت داده بودى اين مشيت تو بود كه همه را يكجا باز پس گيرى . من چگونه مى توانم نعمتهاى بسيار تو را سپاس گويم ؟!
بار دیگر شیطان به خدا گفت ایوب از سلامتی کامل برخوردار است و اظهار سپاس از تو به دلیل این است که اگر سپاس نگوید تو سلامتی را از او بگیری ! خداوند به شیطان آخرین فرصت رو داد و شیطان بر سلامتی ایوب تسلط یافت و ایوب به بیماری سختی گرفتار شد و تمام بدنش رو زخم گرفت و کلا زمین گیر شد و همه ترکش کردند و حتی مردم اون رو از شهر بیرون کردند .
ایوب به خدا گفت : پروردگارا! اين بنده ناچيز تو نعمت سلامت را از تو داشت . اگر آن را بازستاندى ، من از جان مطيع فرمانم . چگونه تو را به نعمت جان و نعمت ايمان سپاس گويم ؟!
مردم همش حضرت ایوب رو سرزنش و مسخره می کردند تا اینکه ايّوب گفت: ملامت شما، از مصيبتى كه به من رسيده دشوارتر است به درگاه الهى عرضه داشت: پروردگارا براى چه مرا آفريدى؟!. اى كاش مىدانستم مرتكب چه عملى شده ام كه كرامت خود را از من باز گردانده اى. اى كاش مرا مىميراندى و به پدرانم ملحق مىشدم. مرگ برايم محبوب تر است. به مرگ، بيش از نیاز یک غريب به منزل، یک مسكين به آرامش و یک يتيم به سر پرست، نياز دارم. پروردگارا ... من بنده بىمقدار تو هستم. اگر نيكى كنى منّت سزاوار توست. اگر عقوبت نمايى، کیفر بندهات به دست توست. مرا در مقابل بلايى قرار دادى كه اگر بر كوه نازل مىشد، از تحمّل آن درمانده مى گردید. چگونه با اين همه ضعف من آن را تحمّل كنم؟!. خداوندا ... انگشتانم قدرتی ندارند براى برداشتن لقمهاى در زحمت هستم. مژگانم فرو ريخته، گويا سوختهاند
چشمانم از حدقه بيرون آمده است. گوشت بدنم ريخته است. زبانم ورم کرده و دهانم را پر نموده، به طورى كه نمىتوانم لقمهاى ببلعم. لبهايم تحليل رفته، به طورى كه لب پائينى به چانه و لب بالايى به بينى رسيده است. همه مرا ملامت مىكنند. فرزندانم همگى از دنیا رفتند. اگر يكى از ايشان زنده بود به من كمك مىكرد و مرا در تحمّل مصيبت يارى مىنمود. همه آشنايان و دوستان با من قطع رابطه كردهاند.
ایوب تو اوج مصیبت و بدبختی به خدا گفت : ای خدا به من بيماری و رنج رسيده است و تو مهربان ترين مهربانانی ( سوره انبیا) این لحظه ای بود که ایوب از امتحان الهی سر بلند بیرون آمد و خدا گفت بنده خوب و صبور و شاكر ما ايوب ! پاى خود را به زمين بكوب تا چشمه اى زلال و آبى گوارا بجوشد؛ از آن بنوش و تن خود را در آن بشوى ( سوره ص )
در نهایت حضرت ایوب دوباره سلامتی و مال و زن و فرزندانش رو دوباره به دست اورد . البته این خلاصه ای بود از داستان ایوب .
من شنیدم می گن موقعی که در اوج گرفتاری و بدبختی و رنج بودبد این جمله که حضرت ایوب به خدا گفت را زیاد بگید :
ربه إني قد مسني الضر وأنت أرحم الراحمين ( آیه 83 سوره انبیا )
از حضرت فاطمه زهرا(س) گفته شده که این آیه رو برای حل مشکلات زیاد بگید .
امیدوارم که هممون در راه رسیدن به اهدافمون و حل مشکلاتمون صبور باشیم