1391 مهر 24، 20:50
دیشب اولین بار بود که من اونا رو با هم بدرقه کردم، قرآن هم بالای سرشون گرفتم
دیشب بابا مامانم راهی خانه ی خدا شدند:
اجابت مي كنم دعوت تو را، خدايا!
اجابت مي كنم دعوت تو را، اجابت مي كنم دعوت تو را،
شريكي نيست مر تو را،
اجابت مي كنم دعوت تو را
خدایا نگاهشان دار.
یه عکس-نوشته در همین رابطه
http://www.ktark.com/showthread.php?tid=...#pid202826
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...