امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

اعصابم عجیب خورده........13
بدم میاد از آدمایی ک اشتباه میکنن و بعدشم دست پیشو میگیرن.........~X((ربطی به اینجا نداره ها)
اومدم کانون یکم آروم بشم بدتر شدم ....13
آخه چرا تقی به توقی میشه میاید میگین منو بن کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟:smiley-yell:
شما ک آخرم پشیمون میشید ..............:smiley-yell:
بخدا مدیرامون خیلی صبورند ....قدرشونو بدونیم
برادر من ،خواهر من زندگی مثه نوار قلبه پر از پستیو بلندی اگه اینا نباشه ک نوار قلبمون صاف میشه ....53258zu2qvp1d9v
فکر کنید با ترک کردن خ.ا به فرد مورد علاقه یا ایده آلتون میرسید،بازم میگید نه من نمیتونم؟!؟
فکر کنید با ترک خ.ا آیندتونو میسازید بازم نمیتونید؟؟!؟؟
یعنی ترک انقد سخته ک بخاطرش از همه چی بگذریم؟!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کانونیه واسه منه واسه توإ واسه کسی ک از زندگیش سیره کسی ک میخواد آیندشو بسازه کسی ک میخواد از نو شروع کنه پس یاعلی بگیم
یاعلی
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

آقا میلاد گل همین که هدفت رو یادآور شدی یه گام به جلوئه.

چن خط نوشتی ولی تو همشون یه سواله که داری ازما میپرسی!

این که من اراده ندارم پس باید ولش کنم دیگه نه؟ارزششونداره که؟

اما این سوالا فارغ از جوابشون سوال اصلی توبود؟

به نظر تو این اراده اراده که میکنیم از کجا میاد؟صرفایه نیروی خارجیه؟هیچ راهی جلوش نیس؟

اراده نتیجه یه فکره که تو میکنی تو تصمیمو میگیری

دقت کن تو میگیری نه کس دیگه یا چیز دیگه

پس همه چی دست توئه.اما تو میگی اراده ندارم

یعنی یه فشاری که از خودت نیس به تو وارد میشهولی این که فشاری هس این معنی رو نمیده که پس اجباری هم هس !

پس همه چی دست توئه و هیچ وقت هم خارج نمیشه.

هیچ چی اینجا پیچیده نیس.تو این سایت انواع راهها برای ترک گفته شده و بارها روشون تاکید شده اینا همون چیزایی هستن که مقابل فشاره قرار میگیرن.تو نیازی داری که باید برطرف بشه اما این که هر روز برای رفعش اقدام کنی! معقول نیست و اساسا درستم نیست.پس این رفتارت بخاطر نیازت نیس.

شما علاوه بر کنترل کردن اون راه ها(ببین کنترلواقعی) کارای دیگه هم میتونی بکنی

تا همینجا رو داشته باش تا بریم شام بخوریم بعد!


 

پ.ن : دوستان اینجا کسی قرار نیس حتما پست اون یکی رو بخونه یا حرفش رو برونه ما بحثو میکنیم اگه به نتیجه رسید که هیچ اگه نرسید هم که هانیکو میخواد بده وقتمونو پر میکنیم!
[تصویر:  Pic.jpg]
ولی آقا میلاد بدون همونطور که واسه معتادا مواد معنی داره ترک مواد هم معنی داره همونطور که داشته
درهرصورت آقا من تسلیمم!
مرغ آقا میلاد جوون ما یه پا داشته و خواهد داشت
تمام.
[تصویر:  Pic.jpg]
سلام
از دوستاني ك وقت گذاشتن و جواب دادن ب بعضي پست ها ك الان نيست..
معذرت ميخوام..

در پناه خدا..
ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سلام

خیلی امشب دلم پره

میخوام ی درد دل کنم کمتر پیش اومده درد دل کنم

چ موقع شکستهام چه موقع غم ها و چه مشکلات و چه و چه و چه همه رو ریختم تو خودم یا سنگ صبورمان


قسمت اول

از این رفتار ها نمیدونم چی بگم

یکم از خود گذشتگی چیز بدی نیست

یکم مرام یکم گذشت یکم معرفت

این همه خواهش این همه اصرار .. چرا اثر نکرد؟ نمیدونم!


قسمت دوم


یکم بهتره دلامونو بتکونیم کینه ها رو که چند مدته توش نگه داشتیم بریزیم دور

موقع سال تحویل چی میگیم؟

یا مقلب القلوب و الابصار

ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ها


یا مدبر الیل و النهار

ای مدبر شب و روز


یا محول الحول و الاحوال

ای گرداننده سال و حالت ها


حول حالنا الی احسن الحال

 بگردان حال ما را به نیکوترین حال


ای کاش ی شعار ساده نباشه این دعا

بهتره موقع خونه تکونی هامون یکم دلامونو هم بتکونیم


قسمت سوم

 به کمک بچه های با مرام و لوتی نمیذاریم عید برای کانون خراب بشه ان شاء الله

ی دست تر و متحدتر از این حرفا هستیم و محکمتر 

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


گاهی، باید بیشتر مواظب اونایی بود که موندن...


سلام
ب خدا همينه پريا...

دارم نگاه ميكنم چند نفر موندن و دارن دست و پا ميزنن و تلاش ميكنن..
چند نفر موندن و بي سر و صدا دارن كاراشونو ميكنن و كمك ميكنن..
اينها چند درصد انرژي ها رو ميگيرن؟!؟
اصلا چند درصد ديده ميشن؟

ياد گرفتيم ناله ها و فريادها رو بشنويم!!

چند درصد آدمهايي ك معترض هستن حاضرن از وقتشون مايه بذارن و زحمت بكشن..
اصلا چند درصد فكر ميكنن در مورد اتفاق ها؟!؟

خداي من شاهده ك خيلي كمن!
خيلي كنم كسايي ك حاضرن بقيه رو ب خودشون ترجيح بدن...

الان داشتم فك ميكردم.. پشت اين نوع كارا چقدر فكر ب كانون و بچه هاش هست!!
چقدر بي فكري؟
چقدر بد فكري؟22

دارم فك ميكنم باينك از اين ب بعد بن شدن راحت تر بشه.. بلكه ي ذره انرژي ها درست تر صرف بشه..دارم فك ميكنم!

عجب....

در پناه خدا..
ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

این پست یکم طولانیه؛ خودم هم میدونم. اما خواهش میکنم بخونیدش...


چند روز پیش، به صورت کاملا اتفاقی چشمم به این جمله تو یکی از سایتا خورد:

«شنا کردن در جهت جريان آب، از عهده ی ماهي مرده هم بر مي آيد.»

ناخودآگاه ذهنم رو درگیر کرد...
به خودم گفتم: واقعا مفهوم این جمله چیه؟
و کمی بعدش به خودم گفتم که: خب معلومه دیگه...
یعنی اینکه با اراده باشیم، مقاومت کنیم، تلاش کنیم، متفاوت باشیم و هزار تا چیز مشابه دیگه...

اما بعد چند تا موضوع تو ذهنم اومد...
  1. اگه یه ماهی زنده، هیچ موقع این جمله رو نخونده باشه و این مسیر خلاف جهت جریان تنها مسیر ادامه ی حیات شیرینش باشه، تکلیفش چیه؟
  2. اگه ماهیه، تا آخر زندگیش، نفهمه مسیر خلاف جهت جریان چه نعمتی بوده و از دستش بده، واقعا چقدر حیف میشه...
  3. اگه ماهیه، تا یه جایی خلاف جهت جریان بره اما بعدها به خودش مغرور بشه و باعث بشه تمام زحمتاش بر باد بره، واقعا چقدر بد میشه...
اصلا...
  1. اگه همین ماهی زنده، تنها نباشه و صدها ماهی دیگه هم دور و برش باشن، چی؟
  2. اگه ماهی های دیگه، همه مرده باشن یا خودشونو به مردگی زده باشن، طفلی چقدر افسرده میشه...
  3. اگه ماهی های دیگه نسبت بهش بی تفاوت باشن و فقط به فکر خودشون باشن، طفلی چقدر ناراحت میشه...
  4. اگه ماهی ها همه، هم دل و هم صدا باشن، چقدر انرژی میگیره...
اما بعد که فکر کردم، دیدم که...
  1. این دریا و آبی که ازش صحبت میکنیم، میتونه همین زندگی ما باشه.
  2. این مسیر خلاف جهت جریان آب، میتونه همین کانونی باشه که توش هستیم.
  3. این ماهی های توی آب هم میتونن همین من و شمایی باشیم که اینجاییم.

واقعا هر کدوم از ما، نقش کدوم ماهی رو داریم تو این دریا بازی میکنیم؟
  1. اولای مسیریم و هنوز داریم دست و پا میزنیم...
  2. یا قوی شدیم و با قدرت داریم مسیر خلاف جریان آب رو شنا میکنیم...
  3. یا مدت زیادی تلاش کردیم ولی از بس نتیجه نگرفتیم، ناامیدیم...
  4. یا قوی بودیم ولی مغرور شدیم و به جای اولمون برگشتیم...
از این حرفا گذشته، دوست دارم بگم...
  1. خوش به سعادت اون ماهی عاقلی که مسیر خلاف جهت آب رو درست شناخته...
  2. خوش به سعادت اون ماهی توانایی که شنا کردن اصولی رو یاد گرفته...
  3. خوش به سعادت اون ماهی معلمی که از یاد دادن این شنا به بقیه خسته نمیشه...
  4. خوش به سعادت اون ماهی دلسوزی که از ناتوانی بقیه ماهی ها دلگیر و ناراحت میشه...
  5. خوش به سعادت اون ماهی خوش قلبی که خودش نمیتونه شنا کنه ولی با این همه، با جون و دل داره به بقیه ماهی ها کمک میکنه تا بلکه اونا بتونن شنا کنن...
واقعا خوش به سعادتشون... 


اما یادمون باشه...
  1. یادمون باشه، شاید این فرصت شنا کردن رو همیشه نداشته باشیم...
  2. یادمون باشه، خیلی ماهی ها بودن که فکر میکردن این سعادت فقط مال بقیه ماهیاست اما با ارادشون نشون دادن که هیچ سعادتی دور از دسترس نیست...
  3. یادمون باشه، حتی اگه هیچ ماهی باتجربه ای اطرافمون نباشه، اما یه نیروی الهی و بالاتر وجود داره که دوست نداره و نمیذاره به این راحتی ها ناامید شیم...
و در آخر...
بیاید یکم صادق باشیم...
لااقل با خودمون روراست باشیم...
  1. واقعا شنای خلاف جهت جریان رو دوست داریم؟
  2. هنوزم مثل روز اول، انگیزه ی شنا داریم؟
  3. هنوزم یادمونه چرا تو موج و دریاییم؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام،
من كلا از اين ماجراها كه اينجا پيش مياد اطلاع چنداني ندارم،
ازينكه يه نفر درخواست ميكنه كه بن و بشه و اينكه دليل اينكارش چيه هم چيزي نمي دونم.

فكر ميكنم شما پستهاي يكبار براي هميشه رو ديده باشيد، يك روز اومد كانون و گفت كه من كارمو واسه كانون انجام ديدم،‌و الان فكر ميكنم كه ديگه كارايي واسه كانون ندارم،‌و بايد برم جاي ديگه فعاليت كنم، بدون سر و صدا رفت، و بعد از رفتنش حتي يكبار هم آن نشد.

ما عادت داريم بجاي حرف زدن و گفتن اينكه چي توي دلمون هست،‌ اطرافيانمون رو آزار بديم،
و ازشون انتظارات نابجا داشته باشيم، و انتظار داريم كه خودشون با علم غيب متوجه بشن كه دليل ناراحتي ما چي هست.

هر كسي كه مياد اينجا واسه اومدنش دليل داره،‌ يكي واسه سرگرمي و كشتن وقت، يكي واسه ترك كردن، و خيلي چيزاي ديگه، درسته كه اينجا بچه ها هواي همو دارن، ولي هيچ تعهدي نسبت به همديگه ندارن،‌چون محيط كاملا مجازي هست.

كسي كه الان به اين نتيجه رسيده كه كانون نميتونه بهش كمكي كنه، ميتونه واسه مدتي حضور نداشته باشه،‌مثل خود من، اما اينكه بگه منو بن كنيد، غير منطقيه،
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
اندكي كوچك دلم گرفته .. اين دل گرفتانا هم ادمو خسته ميكنه 1
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
سلام

از همتون ممنونم که وقت گذاشتین و راهنماییم کردین
حرفهاتون خیلی کمک کننده بود

راستش رابطم با داداشم خیلی نزدیک نیست
یعنی اون اخلاقش یه جوریه که نمیشه خیلی بهش نزدیک شد
ولی من سعیمو میکنم .باید کمکش کنم، این وظیفمه
کار خیلی سختیه..چون داداشم نه اهل نمازه ونه هیچ! برا همین یکم کارم سخت میشه
یه وقتایی نصیحتای خواهرنه بهش میکردم ولی کو گوش شنوا
با پدرمم نمیتونم در مورد این قضیه صحبت کنم چون میدونم اگه چیزی بفهمه غیرمنطقی برخورد میکنه

باید خودم آروم آروم نرمش کنم، چون میدونم آگاهی لازم رو نداره .

سعی میکنم باهاش دوست باشم به درد و دلش گوش بدم ، اون نامه و سایتای مذهبی  هم که گفتین کم کم بهش ایمیل میزنم با اسم ناشناس در مورد عوارض خ ا و قبیح بودنش و اون سایتای مبتذل

برام دعا کنید
خیلی خیلی ممنونم از داداشا و آبجیای گلم
موفق باشید

(1391 اسفند 28، 15:06)می توانم نوشته است: * ی سوالی برام پیش امد
سنا خانوم برادرت اصلا هیستوری می دونه چیه؟
اگر می دونست پاکش می کرد نه؟
سر ازش در میاره؟

هیستوری هارو همش پاک میکرد تا من نبینم

یه فایلی تو درایو c هست.هرسایتی که میریم اونجا آدرسش هست
از اونجا فهمیدم.
بچه ها حواستون به برادر خواهراتون باشه
شاید از ظاهر نشه فهمید ولی خدایی نکرده اونا هم مبتلا باشن
 خدا کمکمون کرد ترک کنیم ما هم باید برا جبرانش به بقیه کمک کنیم. 1

ممنون می توانم جون
(1391 اسفند 28، 19:40)mahsa20 نوشته است: سلام
دو صفحه خوندم چقدر حرف، بعضی هاش قشنگ بود و بعضی هاش درد اور
میخام جواب بدم
اقای پرشان  متاسفانه عقیده شما حقیقت تلخ جامعه ایرانی ماست که اخرش و نتیجه اش همه ما اعضا کانونیم که بر خلاف تصور خانواده هامون گرفتار

اگر خانواده های ایرانی تعصب اشتباه خودشان را کنار می گذاشتند و  پدر های عزیز به پسر هاشون از کودکی ارام ارام مراحل و مسایل اموزش میدادند  دیگر بچه هایشان از سر کنجکاوی گرفتار این گناه کبیره نمی شدند...


ممنون بابت پاسختون
بسیار عالی
دقیقا قبول دارم آگاهی در مورد موارد جنسی چیزیه که بین اغلب خونواده های ایرونی به عنوان تابو تلقی میشه
با این که غریزه جنسی یه چیزیه که در نهاد همه ی انسان هاست و فرد طبعاً بعد از بلوغ احساس نیاز جنسی  می کنه اما متعجبم چرا خونواده از درک چنین چیزی در مورد فرزندانی که در سنین جوانی و اوج این غریزه هستن عاجزند.
و این مشکل نه تنها بین خونواده های ما بلکه در سطح بالاتر و تصمیم گیری در مورد این روابط در جامعه ی ایرانی یه معضله
خیلی حرف دارم در این مورد و میدونم 99 درصد بچه های خود کانون اگه اون حرف ها رو بزنم در نگاه اول به شدت باهاش مخالفت می کنند اما اگه واقع گرا باشیم و بی تعصب بهش نگاه کنیم دین و عقل و فطرت همه ی ما اون رو قبول می کنه
بگذریم.
من بحثی تو آگاهی ندارم و به شدت هم باهاش موافقم.
اما نوع آگاهی خیلی مهمه 
خواهر که نمیتونه به برادرش در این مورد آگاهی بده
اون هم وقتی که تو یک سن هستن
جدا از حرمت های خونوادگی این مورد نیاز به کسی داره که این مرحله رو گذرونده باشه یعنی یه شخص مسن و نه یه جوون که خودش هم طبعاً احساس جنسی داره
و همونطور که خودتون هم گفتین پدر به پسر و مادر به دختر
و باور کنین که من گرفتار این تعصب اشتباه که گفتید نیستم.
و اتفاقا کاملا بر عکس
پدر خود بنده در این مورد با من صحبت می کنه (البته نه به صورت مستقیم) و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که کاملاً همدیگه رو درک می کنیم و مشکلی در این بابت نداریم. 
و چندین بار به من گفته که این نیاز به جنس مخالفت رو درک می کنم و متاسفم در این مورد که شرایط جامعه طوری نیست که اون طور که نیازهای تو امثال تو باید مورد توجه باشن و برطرف بشه نشده.
هر وقت میاد تو اتاقم قبل از اینکه من بخوام ازش حالا نشده به مانیتورم نگاه کنه 
مشکلی با دوستی با جنس مخالف ، آشنایی اون با خانواده و حتی آوردن به خونه ندارن ، 
اما از اونور هم به من آگاهی میدن و من با انتخاب خودم از این مسائل گذشتم.
 و در نهایت آگاهی شرط لازمه اما کافی نیست و نمی تونه مانع از به قول شما اجتماع ما در چنین جایی بشه
در خارج از کشور هم خیلی ها به این مشکل مبتلا هستن اما به دو دلیل اول اینکه این معضل رو اصلا یک مشکل نمی دونن و دوم اینکه راه ارضای بهتری سراغ دارن این مشکل کمتر تو جوامع غربی به چشم میاد. پس میبینیم که آگاهی انقدرها هم موثر نیست.
بلکه عوامل دیگه ای هم دخیل اند که شاید پراهمیت تر از این آگاهی باشند که نیاز به بحث بیشتری در اون مورد دارن.



نیازی نیست به روی من بیارین که پرحرفم. کاملاً به پرحرفیم معتقدم و شگفتی اینکه خیلی از حرفام رو هم به نیت کاهش حجم حذف کردم ولی فکر کنم اونطور که باید جواب نداد4fvfcja
به هر حال. اگه با جایی از حرفام موافق نبودین و یا مایل به بحث بیشتر در این مورد بودین با کمال میل در خدمتم.
!...Nobody's perfect
 سپاس شده توسط
چند وقت پیش دلم واسه یکی از هنرجوهام خیلی تنگ شده بود. گفتم یه حالی ازش بپرسم.
از اون جایی که سر هرچیزی به شدت دو دو تا چارتا میکنم داشتم با خودم فکر میکردم:
-اون باید حال منو بپرسه. نه من حال اونو.
-یه بارم یه مناسبت رو به من تبریک نگفته. حالا من زنگ بزنم بگم حالت چطوره؟
-فکر نمیکنه عجب آدم بیکاری؟
-یه ذره کلاس بذارم بهتر نیست؟
و خیلی فکرای وحشت ناک تر دیگه.

یه بار که برادرش رو دیدم، حال خواهرش رو ازش پرسیدم.
دفعه ی بعد که منو دید، گفت نمیدونی چقدر خوشحال شد وقتی بهش گفتم تو حالش رو پرسیدی! اصلاً باورش نمیشد. هر ده دقیقه یه بار با خوشحالی میگفت "پریا حال منو پرسید ازت؟"
بعدم گفت دلش خیلی واسه تو تنگ شده ولی چون میدونه کنکور داری نمیخواد مزاحمت بشه و بی صبرانه منتظره کنکورت رو بدی تا ببینتت.

انقدر از خودم بدم اومد اون لحظه...
دیدم بخش بزرگی از زندگیم تو همین برزخیه که قبل از پرسیدن حالش توش بودم.
برزخ ناراحت بودن از آدما و ابراز نکردن.
برزخ توقعایی که دارم و حق ندارم داشته باشم.
برزخ ذره ذره کم شدن و دریغ کردن محبت و از این حرفا، به خاطر توهّمی که خودم به وجود اوردم.
دیدم چقدر راحت میشه یکی رو خوشحال کرد و صدبرابرش خوشحال شد. بدون این که به غرور و کلاس و این چرت و پرتای دست و پا گیر بر بخوره.

هرچقدر عشق بدی، همون قدر عشق میگیری.


این یک درد دل نیست!


لایک ب بابای اقا پرشان

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان