امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1391 اسفند 30، 23:50)Alireza 68 نوشته است: سلام

خدا جون شکرت

خوب جواب اعتمادی که بهت کردمو دادی

به موقع ...

حدود دوماه پیش بود  3 موضوع ذهن منو درگیر کرده بود به طور همزمان طوری که هر سه تاش نیاز به پول داشت خودت در جریانی

و من اون مقدار رو  نداشتمش ..  حقوقامو ندادن هنوز

به ذهنم فشار اورده بود

مبلغ کمی نبود به نظر

و من هم همیشه بدترین شرایط رو مد نظر میگیرم

با سنگ صبورم درد دل کرده بودم در موردش.. گفتن  بسپرمش دست تو خدا جون و به تو توکل کنم میگفتن این راه رو برو درست میشه

منم گفتم باشه قبول.. با امید کم.. اما قبول کردم

جرقه ای تو ذهنم زد و باهات قراری گذاشتم و نذری

که اگه تا قبل از عید این سه موضوع حل بشه منم فلان کارو میکنم

ماه اول خبری نبود منم ذهنمو درگیرش نکردم شاید هم از رو اعتمادم به تو بود نمیدونم..

بعد از اینکه یک ماه گذشت یکیش حل شد و در عرض چند روز دومیشم حل شد

و همین 2 الی 3 روز پیش آخریشم حل شد

چقدر خوبی تو خدا تو سر قولت موندی حالا نوبته منه که نذرمو ادا کنم

جالب اینه که فکر میکردم خودم ی تنه باید هزینه همه شو بدم

اما یکیشو که مجانی تموم شد اونیکیش یک سومشو من دادم و سومیشم من دادم اما هزینه ای که داده بودم  برگشت دوباره به جیبم

جالبتر اینکه پول ادای نذرمو هم خودت از جایی که فکرشو نمیکردم رسوندی

اون فامیلمون که برا وام با کار مزد کم روز اخر اومد پیشم گفت تو دسترسی به اینترنت داری برام ثبت نام کن

و منم دقایق اخر ثبت نامش کردم وامش جور شد و ی مقداری به عنوان قدر دانی به من داد هرچی هم انکار کردم تو کتش نرفت و به زور داد

دمت گرم خدا ای کاش یاد میگرفتم تو همه کارام بهت توکل کنم و بسپرمش دست خودت

ممنونم ازت خدا

یا علی
سلام
عید همگی مبارک
امشب به ذهنم رسید بیام توی سایتو یه درد دلی بنویسم
اول از همه درد دل داش علیرضا خودمونو خوندم
خیلی خوشحال شدم از اینکه خدا رو این روزا، به چه زیبایی توی دلامون حس می کنیم .
داش علیرضا واقعا نباید تو کارش شک کرد
خودت که اتفاقات خاص زندگی منو در جریانی
همه اش این چند ماهه به این فکر میکنم که من دارم بی هیچ مانعی گناه کبیره میکنم ، در واقع توی انجام گناه اصرار می کنم
این همه قلبم سیاه شده ، دیگه نفس لوامه ای ندارم ، ولی هر  روز لطف خدا شامل حالم میشه اون هم عجیب غریب
اگه پاک  باشیم و شکرگ(ز؟ذ؟)ار برامون چه کار میکنه !!
دلم می خواد زار زار گریه کنم
چند ماهی میشه کانون نیومدم شاید بی توجهی ، شاید دل مشغولی دنیایی ، شاید بی برنامگی و بی حالی باعثش شد اما توی همین چند ماه اتفاقاتی افتاد که نمیدونم چطوری ابرازش کنم !
یکی دو ماهی قبل عید تصمیم گرفتم برم سر کار البته در حین دانشجویی
استخاره گرفتم برای این کار و جواب استخاره این بود:
آیات 1 و 2 سوره اعراف با این مفهوم که در این کار خدا کمک می کند و در آن خیر و برکت است
استخاره خوب اومد و تلاشای من برای پیدا کردن کار شروع شد
یک روز برای پیدا کردن کار وقت گذاشتم
بهترین شرایط کاری برام فراهم شد با انسان هایی بسیار محترم و فهمیده.و  پیشنهاد به کار های جالب.
خدایا کمک کن از  این گناه بیرون بریم
خدایا، فقط یه چی، امید هیچکی نا امید نشه
  یک بار برای همیشه ترک خواهم کرد  
سلام
نميدونم چي بنويسم ..
يعني اصلا بنويسم ؟
يك مدتيه كه به رفتار خودم شك كردم .. به اين كه ايا واقعا دختر خوبيم يا نه .. 
الان ميخوام تا همين جا كه نوشتم پاك كنمو .. صفرو ببندم ..
اما خب اين بدجوري داره رو دلم سنگيني ميكنه 
نميدونم تازگيا چرا هر جا ميرم ..نگاه ها يك جوره ديگست ..
نگاه هايي كه ديروز ميشد بهشون گفت نگاه هاي برادرانه .. فاميل.. دوست ... چميدونم هر چيزي كه غير ازاين نگاه هاي وحشناك ..
حرفايي رو ميشنوم كه اصلا نميدونم در جوابشون..لبخند بزنم. .بگم مرسي .. داد بزنم ...بزنم تو گوشش ..
و من تنها كاري كه ميكنم اينه كه تعجب ميكنم ..به خودم به رفتارم .. به همه همه شك ميكنم 
اين شك روانيم كرده 
حتي از نگاه كردن به چشاي بابا هم ميترسم ..
يك نوع ترس هميشه همرامه .
( كاش ميشد پاكش كنم.. اما انقدر رو دلم سنگيني ميكنه كه .. نميتونم )
دارم رواني ميشم ..
خدايا خودت به من بفهمون كه دورو بريام چجورين؟
من خوبم ..يا نه ؟
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
بی خیال بابا


ولشون کن هپی


من نیز مثل تو

1

اشکال از فرستنده است به گیرنده دست نزن

[تصویر:  nasimhayat.png]
هپی جان این یه نوع وسواسه فکریه
سعی کن بهش فک نکنی آبجی جونم
  یک بار برای همیشه ترک خواهم کرد  
هپی جان
البته منم یه مدت اینجوری فک میکردم درمورده اطرافیانم
یه چی بگم
مثلن زیاد جلوشون آرایش نکن، یا لباسات پوشیده تر باشه ببین تغییری ایجاد میشه یانه ، اینجوری جواب سوالتم میگیری ( این فقط یه پیشنهاد بود جسارتن )
  یک بار برای همیشه ترک خواهم کرد  
نقل قول: اینجا تاپیک درد دل هستش و لی هنوز کسی نگفته که برای درد دل چه دارویی باید مصرف کرد.کی جواب اینو میدونه؟
داداش سلام خوبي؟

من دقيقا سوالتو متوجه نشدمwacko2

ميتوني واضح تر بگي؟4chsmu1

پرواز برای نفسی که خدواندگار ترسیم کننده ی زندگی اش اورا به چالش کشانده است


 تقریبا میشود گفت غیر ممکن شده اشت...


هپی جونم من فکر میکنم این که میگی یه مرحله ست که هر دختری بالاخره باید ازش بگذره.
بعضیا بهش عادت میکنن، بعضیا تا آخرش باهاش مبارزه میکنن.
راستش من خودم این جا که بودم(تو این مرحله!) رفتارم رو عوض کردم و تمام سعیم رو کردم که یه چیزایی رو به یه سری اثبات کنم. خیلی سخت بود اما خوشحالم که یه روزایی اون سختی رو به خودم دادم و تونستم اعتماد و احترام کسایی که دوست دارم رو جلب کنم..
اینا آدمایی بودن که برام مهم بودن و نمیتونستم بذارم راجع به من تو اشتباه بمونن. (این اشتباه رو تو تغییر رفتارهاشون حس میکردم)

یه سری دیگه هستن که خودشون تو یه مرحله ای ان که نمیتونن نگاه های برادرانه و از این حرفا داشته باشن. اونقدر خدا تو زندگی شون پررنگ نیست شاید.
در رابطه با اینا اقلاً میشه کاری کرد که جرات نداشته باشن هرجوری دوست دارن نگات کنن یا هرچی میخوان بهت بگن.
اینا معمولاً آدمایی ان که تو براشون مهمّی و فقط کافیه بهشون بفهمونی از این مدل رفتار یا حرف زدن خوشت نمیاد. شاید اول ناراحت بشن ولی بعدش همه چی درست میشه.
باید کمک کرد اونا هم خوب از مرحله ی خودشون بگذرن دیگه...

یه سری دیگه هستن کلاً خیلی عذر میخوام، فکر مفت میکنن و حرف مفت میزنن و نگاه هاشونم به همین ترتیب مفته. فکرت رو مشغول این عزیزان نکن که خدا هدایتشون کنه...

به نظرم این نگاه های جدید اونقدرم چیز بدی نیست. به شرطی که با احترام همراه باشه. این احترام رو ازشون بخواه و بگیر. هیچ کس حق نداره با تو شوخی غیرمحترمانه کنه. یا حتی ازت تعریف غیرمحترمانه کنه.

نقل قول: اینجا تاپیک درد دل هستش و لی هنوز کسی نگفته که برای درد دل چه دارویی باید مصرف کرد.کی جواب اینو میدونه؟
اگه واسه زخم معده باشه راینتدین و امپرازول رو تجویز میکنن.19 ولی من میگم از طب گیاهی غافل نشین.
نعنا به انواع اقسام حالت های درد دل جواب میده.
جایزش چی بود؟ صلوات؟4chsmu1
(خب... فکر کنم لازمه تو پرانتز بنویسم شوخی بود!)


[quote pid=245923 dateline=1363942443]
مدتی بود گم بودم

هنوز هم گمم
ولی در او


دل تنگم انقدر فشار میاره که دیگه نای حرف زدن ندارم

اومدم
تا هر کی هر کمکی میخاد باشم کنارش
شاید رددهای خودم التیام پیدا کنه

سلام
صدای اذان میاد

خدایا کمکم کن تا به بچه های اینجا کمک کنم


تنها جون تو خیلی خوب و مهربونی اینو کلییییییی حس میکنممم مرسی که هستیی53258zu2qvp1d9v فقط از خدا میخوام همیشه کنارت و مواظبت بـــاشه ...تنهـــــــــــــا جون زیاد دوست دارممم
[/quote]
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


سلام به همه
واقعاً خدا رو شکر که این سایت هست. قدرشو بدونید.
امروز وسوسه شده بودم برم توی سایتهای ناجور، که خوشبختانه اومدم تو کانون و خطر رفع شد.
یه وقتایی وسوسه میشم که اون داستانای سر تا پا دروغ توی اینترنت رو بخونم، ولی به جاش میرم توی تاپیک «بنویس» و داستان رو از اول می خونم و گاهی هم یه چیزی بهش  اضافه می کنم.
این شاید خودش یه جور اعتیاد باشه، ولی باز هم خوبه.
از ته دل سال نو رو به همه تبریک میگمKhansariha (48)
امیدوارم سالی پر از موفقیت و پاکی داشته باشید
امیدوارم تحویل سال 93 وقتی سال 92 رو مرور می کنیم لبخند رضایت رو لبامون بشینه4chsmu1 نه اشک حسرتTears
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
هعییی سلام علیکم
دلم گرفته بدجور 22
مشکل اصلی هم اینه که خودمم نمیدونم از کجاس
مثلا برنامه ریزی کرده بودم یه کمی تو ایام عید درس بخونم که ماشالله تا حالا فقط یه فصل ریاضی خوندم 22
هعععیییی
دل آدم مثل یه ظرفه، هی پر میشه پرمیشه بعد بعضی وختا فقط یه قطره لازم داره که سرریز کنه:13:
[تصویر:  1516091_1378333602425510_322294495_n.jpg]

535353
[تصویر:  05_blue.png]
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 
از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده‌اید...


[rtl][تصویر:  5763733033.jpg][/rtl]
نا امید شدی؟!!!


[تصویر:  97496937818841963171.jpg]
ستاره ها نهفتند، در آسمان آبی...


نقل قول: تاریخ ثبت نام: ۳-۱-۱۳۹۱
یک سال گذشت ... :11:

تو این یک سال خیلی چیزا به دست آوردم و البته خیلی اشتباهات هم تکرار شد

ولی روی هم رفته از همه دوستانی که کمکم کردن تا ابعاد جدیدی از زندگیم رو ،هر چند کم، تجربه کنم تشکر میکنم

به جرات میتونم بگم که این اتفاقات تازه و قشنگ خیلی راحت میتونست پیش نیاد برام اگر کانون رو پیدا نمیکردم

بزرگ ترین تفاوت من نسبت به سال پیش (البته پیشرفت) جدی تر گرفتن زندگی بوده که یکی از نشانه هاش هم پیدا کردن کار و شاید توجه بیشتر به برنامه ریزی میتونه باشه ... این برای من واقعا جای شکر داره!

امیدوارم امسال با توکل بر خدا و لطف امام رضا (ع) بهترین سال عمرم تا به حال باشه ... این دعا برای شما هم مصداق داره!cheshmak

یا علی

Khansariha (8)
هیچی ...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان