امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

تو دل هم ايجاد ميشه..
عمل و ايمان همو زياد ميكنن..

هر چي ب حيوون نفس اجازه جولان ندي ..
هر چي تو سرش بزني و حبسش كني..
هر چي قواشو ازش بگيري و تربيتش كني..

فرصت بروز و حاكميت عقل هم زياد ميشه..

ان شاء الله زياد ميشه..
(با خودمم!)

ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

303

مجاهد عزیز من همیشه رو تو حساب کردم...بعد کنکورتم گفتم فرصت مناسب ترک

حالا سوال... من از راه اول همیشه میرم اما مسالم حل نمیشه بعد از حدود 1.5 سال

شما ک دانشجویی به من چی میگی؟ خب روش حل مسالت عوض کن...

خیلی ساده... میگی از شهوت؟ خیلی هم خوب، اما قابل کنترل...

میدونی مشکل تو چی یا مشکل سیستم؟ انسان درش کمرنگ..اوهوم، بعد انسانی...همونی که 

اگه خودش بشناسه میتونه خدایی کنه...

دین یکی از زیر پایه های ترک نه کل ترک.... مجاهد خوب راهت چی؟ 24 ساعت تسبیح به دست و ذکر ویاد خدا؟

خب ترک خ.ا = اصلاح الگو .............. 
دوری از عوامل محرک: تقریبا کامل داری...استرس و بار روانیش نمیدونم
استفاده از ابزارهای بازدارنده:تعبد مثلا و ذکر و ..
شادی و شاد نگه داشتن روحیه: من ندیدم تو وجودت الا سرکوفت و سرخوردگی درونی
مدیریت لحظات بحرانی: باز اینم ندیدم در ترکت...مثلا من اکثر لغزشام موقعی ک پای سیستمم خب باید براش برنامه بریزم، نه؟
توکل و امید

مجاهد ترک خیلی برا خودت سخت کردی و سختش کردند، ترک راحت فقط مهره چینیمون باید درست باشه
نیازی نیست روحانی بشی، همون آدم معمولی مثل پدرت  دوستات و خیلیا..



راستی کم به خودت سرکوفت بزن.... مهم ترین تکیه گاهت در ترک خودتی....
کنکورت به یاد بیار، همه چی تلاش خودت بود، درس نمیخوندی برنامه درست میریختی تا جبران کنی

یکم بتونی الگو کنکورت تطبیق بدیتو ترک حل....همه چیز تویی... قرار نییست معجزه ای رخ بده
چون تو برگزیده شدی تا به شکوفایی برسونی استعداد انسان بودن رو، آزاد بودن رو

موفق باشی دوست خوبمKhansariha (18)
==================
زیاد نوشتم ببخشید




[تصویر:  Untitled_1.png]
(1392 خرداد 11، 21:14)mardemojahed نوشته است: 3
9
12
13

نمی دونم از صعود روزها خوشحال باشم
یا از نزول مدت فرصت باقیمانده

بعد این همه برنامه ریختن
باز رسیدم به توصیه ی آیت الله خوشوقت

ازشون پرسیدم چرا هر برنامه ای برای ترک گناه میریزم
موفق نمیشم

فرمودن
تصمیم نگرفتی
هی برنامه میریزی!
تا تصمیم نگیری فایده نداره


به راحتی زدم زیر همه چی ...


حتما جریمه میکنم خودمو

علت شکست شهوت بود و دیگر هیچ

علت، یک چیزی درون تهی بود
یک چیز پوچ

تصور کنید
مرد مجاهد
با اون همه ادعاش
با اون همه روی و ریاش
نشسته پای مجلس شیطان
و داره میخ داغ تو چشم خودش فرو میکنه

نمیدونم چرا انقدررررررر خرفت شدم

بابا! به خدا جوون تر که بودم
تصمیم گرفتم پاک شم
شدم
بی حرف و حدیث
از غیبت رها شدم
از دروغ
تمسخر
نگاه به نامحرم
صحبت با نامحرم

چی میخوام از جون خودم که این آخرین تیغ دشمن رو از روی حنجرم بر نمیدارم

ذره ذره
لحظه لحظه
دارم می میرم
ثم لا یموت فیها و لا یحیی که میگن اینجاست
همینه

آخه چی بگم؟

کاملا ارادی رفتم سمتش
می دونستم خدا داره میبینه و کردم


فقط با یه جواب شدید میشه
این گستاخی بزرگ به محضر خداوند عز  و جل
رو جبران کرد


عجیبه که از چند روز قبل شکستهام نگران شدم
تدبیر کردم

از درسم زدم
رفتم به تقویت روح پرداختم

اما

چون عزمی نیست

فایده نداره

وقتی وسوسه میاد

قاطع نمیگم نه

نمیدونم چه مرگمه؟

قبلا این نبوده

چی شده؟

من که دارم کمتر به دنیا فکر میکنم

چی شده؟

چه مرگمه؟


من جای خدا بودم، تو طویله ی بهشت هم راهت نمیدادم


تو که هنوز دلت تردید داره به پاکی
میخوای با پاکان نشست و برخاست کنی؟


من خسته نمیشم؟


پام نلغزیده که حالا بخوام تریپ افسردگی بردارم

خریت کردم از درجه ی اعلی

جبرانش میکنم

کاری میکنم

نفسم

جلوم زانو بزنه

نه برای خودم

خودم میرم کنار

تا برای خدا زانو بزنه

بدبخت! یا اون جای مهر رو پاک کن، یا آدم شو

میخوای مهر باطل شد بزنن روی اون جای مهر؟

حال و روز من ...

   3
   5
  11  
  20

گاهی از این ستاره های زیر اسمم خجالت می کشم ... فکر میکردم دیگه تموم شد ..دیگه ترک کردم ... اما ...
اما ایمان دارم ... ایمان داریم ...
همین که حضرت دوست فرصت داد ... خواست که دوباره بلند شیم  .. همین قشنگه ... زیباست ...
بالاخره ترک میکنیم ... فقط نخواه که خسته شی ... نذار که خسته شی  ...  از همون لحظه شکست دوباره بلند شو ... به کارهات ادامه بده ..
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
سلام داداش مجتبی

من هنوز خاطره ی تداوم روزه هات بعد ماه مبارک از یادم نرفته

به عشق همون ماه مبارک انشاالله

امروز آخرین روز گرفتاریمون بود

چه شما
چه خانم زارا
چه من
چه همه

تشکر ویژه دارم از آسمون آبی عزیز

حرفاش بسیار قابل تامل هست

و هر چند نقدهای جزیی بهش وارد بود

اما بسیار راهگشا و اساسی بودن

و حق رو تا حد زیادی به ایشون میدم

باید به توصیه هاشون عمل کنم

(البته گفتم، نقد هایی هم داره، که در پ پ براشون توضیح دادم.)

این توضیح بنده به ایشون:

سلام

قبل از اینکه بیام کانون رو باز کنم

دقیقا به همین نتایجی که شما گفتی رسیدم

حق با شماست

مسیر رو پریدم خواستم برم مرحله ی بعد

من برنامه ام توی پروفایلم هست

صبح تا شب تسبیح به دست بودن نیست

مسایلی مثل رفتن به دانشگاه و درس خوندن
ورزش
کنترل خواب

یا حتی مناجات صبح که من به عنوان یه کار سخت بهش نگاه نکردم، یه جور نشاطه

در مورد سرکوفت هم حق با توئه

ولی مشکل اینه که انگیزه هام ضعیف شده

البته آسیب شناسیش به نظرم همونه که خودت گفتی و خودم هم فهمیدم

پریدن به قله های بالاتر

مقداری گیجم کرده

و من به جای اینکه خودارضایی رو علت ببینم

کرمش معلول چنیدن و چند چیز دیگه

که تا تو یکیش شل میشم تلقین شکست میکنم (منظورم، شل شدن در زمینه ها مثل فکر و چشم و ... نیست)

منظورم همون جنس چیزایی بود که بهش گفتی چیزای روحانی

و یگ چیز دیگه

در مورد اینکه گفتی عادی باش مثل سایر مردم

مساله اینکه که محیط من عادی نیست!

پس عادی بودن من تا حدودی توی همین غیر عادی بودنمه

منتها فکر کردن به مسایل توحید محض و ترک دنیا و ... الان زوده

اما بعضی اموری که میگی روحانی جزو وجود من شده و زورکی نیست به هیچ وجه

در مورد تجربه ی کنکور هم،

راستش رو بخوای ناشکری نمیکنم
اما خیلی تجربه ی موفقی نبود
دوران خوبی نبود
من کنکور لیسانسم خیلی لذت بخش و عالی بود
و اتفاقا بقایای تجربیات همون کنکور به این یکی کمک کرد

کنکور لیسانس یه موج بود که از سوم دبیرستان پا گرفت و تا اینجای زندگیم آثارش هویداست

احتیاج به یه موج و انگیزه ی جدید تر دارم
نه استفاده از تجربیات کنکور ارشد

چون اصولا تجربه ی موفقی نبود

شرکت من توی کنکور ارشد

یه جوری مثل شرکت قهرمانای المپیک توی گروه رپشارژ (گروه بازنده ها) بود
برای جبران مافات کنکور دادم

موج جدید،
نباید دوباره تاکید روی توحید و ترک دنیا باشه

باید یه نظم و سبک جدید به زندگیم بدم

نظم بیرونی
سبک فکر و طرز فکر درونی
شاید یکی از پایه های ثابت شکستهام

مدیریت نکردن لحظات بحرانی نه،

روزهای بحرانیه

معمولا لحظات ابتدایی بحرانی رو با اراده پس میزنم

و یکی دو روز مقاومت میکنم

اما چاره نمیکنم

حالا که میبینم در دوره ی تناوب وسوسه ام

اشکال نداره

به خودم سرکوفت نمیزنم که تو یه آشغالی که به دنیا دل بستی

جنگ رو از یه جبهه ی دیگه شروع میکنم،

برنامه ریزی
جلوگیری از نشتی زمان (هدر رفتن خود به خودی و با فیدبک مثبت وقت)
جلوگیری هدر دادن وقت با حضور اضافه در کانون یا صحبت با دوستان
بالا بردن پلکانی ورزش به طور مستمر
اون چند روز رو بیرون بودن
واقع بین بودن

و از همه مهم تر و قبل از همه:

تصمیم جدی

چرا تصمیم ندارم،

چون فکر نمیکنم که آخرش بتونم
به خودم میگم انقدر خودت رو اذیت نکن
حالا وقت هست
بیا یه کم گناه کن
تا بعد

بعدی در کارنیست!

بعد بعد بعد بعد بعد ده سال پیش، امروزه!
همین امروز تمومش کردم.
والسلام

من که میخوام ترک کنم
به مدیریت بحران
که بسیار در اون با تجربه ام خودم رو محهز و مسلح میکنم

سخت نیست باور کن
لذت آفرینه
هر کسی ازش ببخشو و مهربونیمو نداره

چه اشتباهی میکنم همیشه !
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
سلام..
خستم شد انقد که اومدم اینجا و هیچی نگفتم..البته نه..خوندم دوباره شما صادقای پاک از عشق الهی گفتید،بغضم گرفت..دیگه نتونستم تحمل کنم..
نمیدونستم از کدوم درد بگم..یا ازین بگم که میام اینجا و فراموش میکنم دردارو..یا اینکه تا میام چیزی بنویسم،نوشتم میره به سمت کاغذ باطله..
گریه رو دوست دارم،دوست دارم جای اون عادتو بگیره..با این که مدتی بود که این چشما خشک شده بود..
کی میگه آدم تا میاد اینجا امواج منفی هجوم میارن آقا mahdi؟!
منکه تا میام امواج منفی ازم دور میشن..
درد؟دل؟!..شاید بالاخره روزی به واسطه ی شما >عشق< خدا به دلم افتاد..که دیگه با عشقی به این بزرگی نخوام فکر دیگری یا تنهایی کنم..
یا حق..
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
مستند فقر و فحشا.....

فقط يه جمله دارم بگم، خدايا دست چپمو محتاج دست راستم نكن،چه برسه به اينكه يه روز محتاج ديگرون شم.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سلام درد دل های شما دوستان رو خوندم ... 
درد دل منم تقریبا همینه ... دیشب گریه میکردم ... خسته شده بودم ... 
همش شعار میدم و به دوروبریام روحیه میدم اما نوبت خودم که میرسه عاجز از همه چیز از مه کار ... 
بگذریم .امروزم یه روز جدیده تو زندگیم ... و یه امید خیلی گنده به اون بالا سرمون ... 
خدایا توبه ...
 أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!  
                     
وَالَّذِينَ عَمِلُواْ السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا وَآمَنُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ. (الأعراف . آیه 153)

و كسانى كه مرتكب گناهان شدند آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند قطعا پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود.
ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا
ای ظهورت دردها را خوش ترین درمان بیا

ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا
ای نجات هستی ای گم گشته ی انسان بیا

آفتابا! طلعتت در پرده پنهان تا به کی
ماهتابا! جلوی ای شبهای هجران تا به کی

باغبانا! بی تو خون ها به گلستان ها تا به کی
یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا به کی

آقای من!
مولا جانم!

احمدا! تنها میان جمع قرآن تا به کی
مهدیا! بر نیزه های سرهای شهیدان تا به کی

از جگرها آه میجوشد که یا مهدی بیا
خون ثارالله میجوشد که یا مهدی بیا

یا ابن الحسن!
بریدم دیگه
به شما نگم به کی بگم
کی منو میفهمه
دیگران حداکثر کارشون اینه که کمکشون رو به سمتم پرتاب میکنن و میرن
هر کی مدل خودش رو بهم کمک میکنه
فقط شما میدونید
از خودم بهتر میدونی
جز جزء حالاتم رو خبر دارید
گیر کارم رو میدونید
به گرفتن دستم توانایید
به پاک کردنم توانایید
کمکم کنید
23 سالم شده
پس کی تموم میشه

شما نمیخواید یه هفته یه پرونده ی سفید ببینید از بنده؟

خدا! دارم له میشم

من چه دل خوشی دارم

جدتون فرمودن که من اگه بفهمم کسی این کار رو میکنه

باهاش هم سفره نمیشم

اون وقت من اینطور دارم با شما صحبت میکنم

اشکال نداره

جور از جبیب خوش تر کز مدعی رعایت
ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما

رفت بر باد فنا از غم تو حاصل ما
(1392 خرداد 12، 22:15)مجتبی نوشته است: می توانم خانوم اگه توی جهنم تونستین این رو بگین " خدایا دوست دارم "  ، این خدا بوده که گفته ، اونوقت دیگه اونجا جهنم نیست ، خدا نوره و ضد آتش ، وقتی خدا بیاد آتیش خاموش میشه ، پس اگه بتونی اونجا بگی اون خداست که میگه ! 




همین الان هم اگه بگی ، خدایا دوست دارم ، این خداست که میگه ، خداست که عشق رو پیاده میکنه ، خداست که نوره ، خوده نوره ، 

اَعوذُ بِللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

{ وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولکِنَّ اللهَ رمی}

(معنی:[ای پیامبر]تیر نینداختی هنگامی که انداختی بلکه خداوند-بود که به وسیله ی تو -تیر انداخت)

منم با آقا مجتبی موافقم(البتّه با یه متن مختصرتر  cheshmak  )یعنی هر کار خوبی که آدم تو زندگیش انجام میده به اراده ی خدا

انجامش میده پس کافیه وقتی میخوایم یه کار خیری انجام بدیم(مثلاً ترک خ.ا)از خدا بخوایم که مارو وسیله ی انجام دادن اون

کار قرار بده و اراده کنه که ما اونو انجام بدیم.به همین سادگی .

4fvfcja4fvfcja4fvfcja
میدونی یکی از فرقای راه راست با راه گناه چیه؟

"راه راست یکیه امّا تا دلت بخواد راه گناه وجود داره."

بهشتو میخوای؟

پس همین راهو مستقیم بگیر و برو...نه پیچ داره ، نه جادّه انحرافی...اسمش صراط مستقیمه.

[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcSmWeXFnByqYHUssf9BTe0...klzEv8xYmQ]
حیف که ما خودمون وسط راه جا میزنیم و از جادّه میایم بیرون.

و الّا اون آشنایی که ته جادّه منتظرمونه رو زود تر تو آغوش میگرفتیم...همون آشنایی که باهاش غریبی میکنیم.

" دل مـیـرود زِ دستـم ، صـاحـبـدلـان خـدا را / دردا که راز پنهان ، خواهد شد آشکارا
       کشتی شکستگانیم ، ای باد شُرطه برخیز / بـاشد که بـازبـیـنـیـم دیـدار آشـنا را "

                                                                                                        [تصویر:  05_blue.png]
(1392 خرداد 12، 22:15)مجتبی نوشته است: دوستمون خوب حرفی زد :  




التوحید نور و الشرک نار





ریشه رو بچسبیم ،  این تو نیستی که باید ترک کنه ، تا وقتی خودمون هستیم ، جهنم هم هست !




عافیت  ، خداست .
 ، نور  ، خداست . 




می توانم خانوم اگه توی جهنم تونستین این رو بگین " خدایا دوست دارم "  ، این خدا بوده که گفته ، اونوقت دیگه اونجا جهنم نیست ، خدا نوره و ضد آتش ، وقتی خدا بیاد آتیش خاموش میشه ، پس اگه بتونی اونجا بگی اون خداست که میگه ! 




همین الان هم اگه بگی ، خدایا دوست دارم ، این خداست که میگه ، خداست که عشق رو پیاده میکنه ، خداست که نوره ، خوده نوره ، 




...............................................
.................................................




بخدا  بهترین و عمیق ترین ، ، اگه توحیدی فکر کنیم _تنها ترین  روش ترک ، چیزی جز التماس و انتظار واقعی نیست ، این که بفهمی برای ترک هیچ غلطی نمیتونی بکنی ، فقط  خدا ، 




التماس ، انتظار ، فقر ، خضوع ، انابه  ، توسل ، عجز ، همه و همه اشون یه معنیند ،  میگه : نهایت خبرگی و دانایی معرفة الجبار و تفویض امر الیه هست ، 








این که وااااااققققققققععععععععععععععععاااااااااااااااا بخوای که خدایا بیا ! بیا ، میخوای پاک باشم ؟ پاکم کن ، می خوای بدونم ؟ دانام کن ، می خوای بفهمم ؟ بفهمون ، میخوای چشمم پاک باشه ؟ چشمم رو پاک کن ، 






اگه فکره ، خداست ، فهمه خداست ، خوش بینیه ، خداست ، آرامشه خداست ، روشنیه خداست ، امیده ، خداست ، خوب هست همین یه ذره رو بش عمل کن ، 




همین یه ذره رو بخونمش 




همینی که دارم رو 




درسته شاید الان توی آتیش باشم ، مگه یه نور بم نرسیده ، مگه یه چیزی رو نفهمیدم ، مگه یه قشنگی رو نمیبینم ؟ مگه یه آرامش امید ی رو حس نمیکنم ، 




همون رو بخونمش ، تلاوت ، تالی کتاب خدا بشم ، اسلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه آیاته  ، اسلام علیک فی الیل اذا یغشا و نهار اذا تجلی ! 




خدایا وقت شب که با لا میاد و وقت روز که روشن میشه ، این جا که تو رو میشه دید ، این جا که میشه احسانت رو چشید ، وقتی نور امیدی دارم ، وقتی حالم یهو بده بهم میریزم ، دلدرد دارم اعصابم خورده و بعدش یهو خوب میشم ، میگم آخیش خدایا تو بودیا !!! 








درسته میشکنیم گاهی ، درسته اشتباه میکنیم گاهی ، درسته گناه میکنیم گاهی ، درسته گناه کار ترین هستیم ، درسته کم میاریم ، درسته کفر داریم ، ولی ما که جیزی نداریم دستمون خالیه ، خدایا همون یه ذره نور خدا که هستی ،راست همون یه ذره که بمون تابیدی ،  




همون یه ذره که برای من اومدی ، حتی اگه همون یه کلمه اعتقاد توی اتیش جهنم باشه ، حتی اگه همون یه ذره حرف دوست دارم توی آتیش جهنم و کوری های روحم باشه ، 








مال توه ! بخدا اگه بش بچسبم  آتیشم خاموش میشه ، چون یه ذره هم اگه مال تو باشه دریاست ، و اگه دریا دریا مال من باشه پیش تو هیچه ، 




تو دعای سحر میگیم ، خدایا توی این آتیش دنبال نورانی ترین مراتب نورت گشتم ، ولی بعد دیدم تمام مراتب نورت ، در نورانی تر حالت ممکن هست ، حتی همون یه ذره نور ، توحید که بیاد اگه مال  خدا باشه ، 










اگه همون یه ذره رو خوب ببینیم ، خوب بذاریم خدا بیاد نورش بیاد ، خوب بخوایم ، فقیرانه ، خاشعانه ، ملتمسانه ، عاجزانه ،  همین ، همون یه ذره رو  خالص ببینم ، مضطر ببینم ، قشنگ ببینم ، 




چه بهشت و لذتی بالاتر از تسبیح ، تنزیه ، این که خدا رو از هر خوبی خوب تر ببینیم ، 
چه بهشتی بالاتر از تسبیح همون یه ذره دوست دارم گفتن ، همون یه ذره عشق داشتن ، که خدایا تسبیح که این عشق تو بی نهایت و حسره و جقدر دیوانه کننده و قشنگه ، سبحان الله رب العالمین 




چه تسبیح و لذتی بالاتر از همون یه ذره امید و زندگی و عشق خدا رو توی دل دیدن ، که بگیم خدایا تو واقعا بی نهایتی حتی همین یه ذره ! همین یه ذره رو خوب ببینم ! خداست این جاست ، 








و خلاصه خدایا منم و دریای کفرم و اشتباهات .... 




و تویی و بی نهایتت و من با اون یه ذره گیرندگی ، 




برای همون یه ذره ها ........ که ازت قسمتم شده ، بشون میگم : 




قل یا ایها الکافرون ، 




لا اعبد ما تعبدون 




و لا انتم عابدون ما اعبد 




و لا انا عابد ما عبدتم 




و لاانتم عابدون ما اعبد 




لکم دینکم ولی الدین ، 




برین کفر های وجودم ، اتیش های دلم ، تاریکی های دلم دنبال دین خودتون من دوست دارم خدام رو ببینم ، من می خوام اون بیاد ، نه من دوست دارم تاریک شم که نور وجودم بره ، نه شما دوست دارین این یه ذره نور من روشنایی و پاک بشه ، برین من همین یه ذره رو میخوام صفت بچسبم ، 




از خودم هم نیست ، از خداست ، منتظرم  بازم نورش بیاد ، و من کاره ای نیستم ، سرمایه ام گریه و التماسه ....








ایاک نعبد و ایاک نستعین ، اهدنا الصراط المستقیم .......








.53
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
(1392 خرداد 12، 23:45)مجتبی نوشته است: خلاصه همه حرف های این پست قبلی من این بود که :

  همه خوبی ها مال  خداست ، 

"همه " خوبی ها ، حتی اگه ما یا چیزی وسیله اون خوبی باشه ، خود وسیله چیز خوب بوده ، پس خوبه و همه خوبی ها مال خداست ! همه ، هم من هم وسیله هم منه وسیله ، نمیشه گفت من ! یا نمیشه گفت وسیله ! این خیلی مهمه !!! 

خلاصه این که   :


فکر کردن به این که    : همه خوبی ها مال خداست 


اگه این جمله رو انشاء الله من خوب بفهمم و سعی کنم مرتب ببینمش و بچشمش ، اونوقت زندگی پاکی خواهم داشت . 


.53




مال هم با از فرق داره ، مال یعنی مستقیم ، له اسماء الحسنی ، مال پسندیدنی مال عشقی مال ماله من مال ملکی ، 
آتیش جهنم هم از خداست منتها ناشی از خودمون ، ناشی از بی خدایی یا  یا شرک ! 
ولی کار خیر ، مال خداست واصلا ناشی از ما نیست . 

برای همین برداشت دوستمون "لبخند " اصلا منظور من نبود ، همینطور قرآن نگفت که : خدا اراده کرد و به وسیله ی پیامبر  سنگ پرتاب کرد ، بلکه میگه :  وما رمیت ، تو سنگ پرتاب نکردی ، ولکن الله رمی ، بلکه خدا سنگ پرت کرد ، 

این مقام مقام فنا در ذات خدا در همه ی شئون هستی پیامبر هست و نه فقط اراده اش ، بلکه اراده فقط یه نوری از تجلیات خداست ، و برای کمترین مرتبه فنا کمترین منیتی نمیشه تصور کرد ، حتی همون وسیله شدن ، هم  اگه نور باشه ، اون وسیله یا خود وسیله ، این نور خداست و در مقام فنا واسطی یا غیر مستقیمی وجود نداره ، 


خلاصه این که توضیح هم دادیم که وقت هایی هم این رو تجربه کردیم ، 

وقت هایی که دلمون سخت به وسوسه میگرده ، 

اون زمان هایی که در حال نوسان هستیم ، لحظات قبل از شکست ، لحظه هایی که از بس فکرمون شلوغه یا حواسمون پرسته نفهمیدیم یا عملن هیچ مدیریت خیلا یا فکری نداریم ، اون لحظات گاهی احساس میکنیم ، چیزی اومد و ما رو نجات داد ، یا این که نوری ، الهامی ، انگیزه ای فکری ، چطور پیدا شد ، اون لحظات آیا واقعا من بودم ؟ چی شد یهو یه انگیزه قوی پیدا کردم ، اگه درست فکر کنیم ، 


برای همه ی خوبی هایی که از خودمون ودیگران توی زندگی داره ساطع میشه ، این ها همش مستقیما مال خداست ،

و منظور ما دیدن و بررسی کردن این موضوع بود ، حس کردن خدا و این که از همه خوبی ها به سمتش متوجه بشیم ، که  هر وقت خوبی دیدیم یا خوبی انجام دادیم ، همون وقت این نور خدا بوده که در ما متجلی شده ، و راهش هم همینه ، این که دنبالش باشیم . 


.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
ناامیدی یه درده
.
.
.
.
.
این که نا امیدت کنن یه درد دیگس...
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان