امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

تازه داشت یکم زندگی روی خوبشو بهمون نشون میداد تا اینکه همین چن دقیقه پیش ی خبر بد شنیدم.....
وقتی گوشی ز خورد تو این فکر بودم ک الان با این خبر هممون خوشحال میشیم ولی...
آخه این چ خبری بود؟
آخه این خبرو چطوری به پدرومادرم بگم؟!؟!
تحمل غمشونو ندارم...
خداجون کمکم کن..
وااای نکنه بخاطر این خبر کفر بگیم؟!
نه
کمکمون کن 1276746pa51mbeg8j
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

دنیا داره یادش میره ما رو آروم آروم...
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
سلام
نمی دونم چرا با اینکه نیازی ندارم نمی تونم ترک کنم خدایا تو راهو بهم نشون دادی ولی خودم نمی خوام ترک کنم
خدایا یه جوری کمکم کن خودت راهو نشون دادی و نیازمم کم کردی ولی انگار این خودمم که عادت بهش کردم و انجامش نمی دم اعصابم به هم میریزه
(1392 آبان 29، 16:53)هبوط نوشته است: دنیا داره یادش میره ما رو آروم آروم...
[تصویر:  609607_1sntgoBp.jpg]
صبور باش داداشی
امیدوار باش
همه چیز بلاخره درست میشه
فقط باید صبور باشی بهش اعتماد داشته باشی
بعد از هر سختی آسایشی است و بعد از هر آسایش سختیcheshmak
توکلت فقط به اون باشه
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
(1392 آبان 30، 15:56)فاطیما نوشته است: سلام
نمی دونم چرا با اینکه نیازی ندارم نمی تونم ترک کنم خدایا تو راهو بهم نشون دادی ولی خودم نمی خوام ترک کنم
خدایا یه جوری کمکم کن خودت راهو نشون دادی و نیازمم کم کردی ولی انگار این خودمم که عادت بهش کردم و انجامش نمی دم اعصابم به هم میریزه
کتاب "روی ماه خدا رو ببوس" رو خوندم.خیلی قشنگه
ب شما هم پیشنهاد میکنم بخونید
کلا به همه
تعداد صفحاتش زیاد نیست
رمانه
اما واقعا آموزنده است
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
 خیلی سخته که به تاول های پاهایت بگویی که تمام راه را اشتباه آمدیم ...
 یک عمر گناه کردم و تورا ندیدم وتو نظاره گرم بودی وهیچ نگفتی وشاید گفتی و من نشنیدم وشاید گوش های دلم سنگین شده بودند از بس که حرف های غیر تو را شنیده بودند و شاید چشم هایم پر شده بود از غیر تو ...
 یک عمر خود دیدم و خدایی چون تو راندیدم ...
یک عمر جاهل بودم وجاهلانه زندگی کردم فکر می کردم همه چیز دارم اما حالا می دانم همه داشته هایم سرابی بیش نبود ... 

 
خدايا مي بخشي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟1276746pa51mbeg8j46Tears




[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
ان الله بکم لرئوف الرحیم.

هو ارحم الراحمین.

و الله غفور الرحیم.

هو الکریم.


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
واقعا زیباست این تکه از کتاب



آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و برای شب آواز می خواند.
آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید.
آرزو کنید که زخم خورده فهم خود از عشق باشید و خون شما به رغبت و شادی بر خاک ریزد.
آرزو کنید سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.
آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بیاندیشید،
آرزو کنید که شب هنگام با دلی حق شناس و پرسپاس به خانه بازآیید، و به خواب روید، با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در ستایش او.

جبران خلیل جبران

برگرفته از کتاب «پیامبر»
ترجمه حسین الهی قمشه ای
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
(1392 آبان 29، 12:23)darling نوشته است: تازه داشت یکم زندگی روی خوبشو بهمون نشون میداد تا اینکه همین چن دقیقه پیش ی خبر بد شنیدم.....
وقتی گوشی ز خورد تو این فکر بودم ک الان با این خبر هممون خوشحال میشیم ولی...
آخه این چ خبری بود؟
آخه این خبرو چطوری به پدرومادرم بگم؟!؟!
تحمل غمشونو ندارم...
خداجون کمکم کن..
وااای نکنه بخاطر این خبر کفر بگیم؟!
نه
کمکمون کن 1276746pa51mbeg8j
1276746pa51mbeg8j
هنوز این خبرو ب پدرم نتونستیم بگیم
اون واسه به نتیجه رسیدن این کار خیلی دعا کرد
این شبای عزاداری کم نذاشت
به موقع میرفت و تا میتونست دعا میکرد..
مادرم مسئولیت این کارو(گفتن این خبر)به من سپرده
نمیدونم چطوری بهش بگم
امشب دامادمون یدفه از دهنش پرید البته خبر نداشت ک پدرم خبر نداره
قیافه بابام دیدنی بود.
اصن خشکش زد..
نتونستم اونطوری ببینمش بخاطر همین گفتم شوخی کرده....
میدونم باید بهش بگم ولی نمیتونم ببینم پدرم بخاطرش فشارش رفته بالا....
خدا کمکمون کنه......
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

والا دارلينگ خانم دارم از فضولي ميميرم.1276746pa51mbeg8j

يني چه خبري ميتونه باشه؟
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
تکیه بده اما...!!!
به شانه هایی که اگر خوابت برد،سرت را زمین نگذارد...
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
هی دلم میخواد یه حرفایی رو یه جایی بزنم .... چرا دوست داریم حرفمون شنیده بشه؟!  ... نمیدونم 1

از چیزبوک که خوشم نمیاد  جای دیگه هم فکر میکنم اگه یه وقت فلان آشنا بخونه چی میشه؟؟  خلاصه که حوصله پرایویت کردنو بلاک و اینا ندارم! 

خب فقط کانون میمونه 1 

خدا کانونو نگه داره! 53 

اصلا چی میخواستم بگم؟! 4fvfcja 

آها! 

میخواستم بگم این روزا دورم از آدمایی پر شده که ادعای عشــــق! میکنن

ای عشق .... کی تو رو میشناسه واقعا؟!! 


از آدمایی پر شده که در ظاهر دوستن ولی میشه حسد و کینه رو پشت حرفاشون  حتی پشت نگاهشون حس کرد 


آهای آدما !  از روی ظاهر قضاوت نکنید!!!  اصلا قضاوت نکنید!! 

آره  اینطوریاس 


همش آهنگ  عاشقــــــــم من ... عاشـــــقی بی قرارم  توی ذهنم پلی میشه ! 


میگم من با آدمای دیگه که میبینی فرقی ندارم!

میگه از نظر من فرق داری!

گفتم  تو باید نگاهتو درست کنی! 


باید نگاهمونو درست کنیم واقعا ....
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1392 آذر 4، 14:30)لئا نوشته است: بهش میگم این پسر تو سنی نیست که این فیلما رو ببینه

میگه :اون که این چیزا رو نمیفهمه!!!!!!!!!

میگم:مگه بچه دو سالس که نفهمه؟

میگه:بذار عادت کنه13

حالا هی واسش دلیل میارم توضیح میدم  چون ازش کوچکترم قبول نمیکنه

خدا آخر و عاقبت این بچه رو به خیر کنه

من یادمه یه بچه فسقل بودم...
یعنی نه خیلیا! ولی از این جهات خیلی بچه و تعطیل بودم.
آقا دختر دایی‌های ما (همشون کلی از ما بزرگتر بودن) نشستن این فیلم «تایتانیک» که خیلی اون زمان رو بورس بود رو گذاشتن با هم دیدیم!!! هی خدا!! البته «تایتانیک» باز خیلی ضایع نیس. ولی اصلا تاثیر خوبی رو من نداشت... یعنی میدونید چه جوریه؟! این جوری نیست که بچه بفهمه. ولی میدونه چه خبره! یعنی یه جوریه که تو ذهن بچهه میمونه! یادش نمیره... بد چیزیه. 22 نکنید با بچه ها این کارا رو.

یه خاطره ی بدتر هم دارم 13 که بچه بودم (خیلی بچه‌تر!) یه کتاب داشتم بعد تو داستان این کتاب یه جا توی یه صحنه نقاشی شده یه گرگ میپره یه شتر رو میخوره و تیکه پاره میکنه! بعد همه جا خون داره میپاشه و اینا!!! کتاب داستان کودک بودا!! ولی خیلی تاثیر بدی روی من داشت هنوز از 3-4  سالگی تو مخم مونده این تصویره!! شتر بیچاره خونش تو تمام صفحه ی کتاب پاشیده بود. 46
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
(1392 آذر 4، 15:36)آرشام نوشته است:
(1392 آذر 4، 14:30)لئا نوشته است: بهش میگم این پسر تو سنی نیست که این فیلما رو ببینه

میگه :اون که این چیزا رو نمیفهمه!!!!!!!!!

میگم:مگه بچه دو سالس که نفهمه؟

میگه:بذار عادت کنه13

حالا هی واسش دلیل میارم توضیح میدم  چون ازش کوچکترم قبول نمیکنه

خدا آخر و عاقبت این بچه رو به خیر کنه

من یادمه یه بچه فسقل بودم...
یعنی نه خیلیا! ولی از این جهات خیلی بچه و تعطیل بودم.
آقا دختر دایی‌های ما (همشون کلی از ما بزرگتر بودن) نشستن این فیلم «تایتانیک» که خیلی اون زمان رو بورس بود رو گذاشتن با هم دیدیم!!! هی خدا!! البته «تایتانیک» باز خیلی ضایع نیس. ولی اصلا تاثیر خوبی رو من نداشت... یعنی میدونید چه جوریه؟! این جوری نیست که بچه بفهمه. ولی میدونه چه خبره! یعنی یه جوریه که تو ذهن بچهه میمونه! یادش نمیره... بد چیزیه. 22 نکنید با بچه ها این کارا رو.

یه خاطره ی بدتر هم دارم 13 که بچه بودم (خیلی بچه‌تر!) یه کتاب داشتم بعد تو داستان این کتاب یه جا توی یه صحنه نقاشی شده یه گرگ میپره یه شتر رو میخوره و تیکه پاره میکنه! بعد همه جا خون داره میپاشه و اینا!!! کتاب داستان کودک بودا!! ولی خیلی تاثیر بدی روی من داشت هنوز از 3-4  سالگی تو مخم مونده این تصویره!! شتر بیچاره خونش تو تمام صفحه ی کتاب پاشیده بود. 46
من حدودا 7-8 ساله بودم ک خ.ا کردم1276746pa51mbeg8j
فکر نکنم تا حالا گفته باشم دلیل شروعش چی بود؟!؟!؟
الانم خجالت میکشم بگم
خلاصه میگم پدرومادرم بودن...
کوچیک بودم
خب اونا هم نمیدونستن ک من دارم میبینم......1276746pa51mbeg8j
درکل خیلی خیلی باید حواسمون به بچه ها باشه
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

خب که چی
می خوای ثابت کنی می تونم داغونتون کنم
باشه بابا قبول
ما که از همون اولش قبول داشتیم
حالا چرا هی پشت سر هم میزنی
می خوای من زیان به گلایه باز کنم
می خوای بگم دیگه خسته شدم
می خوای بگم بسه دیگه آتیشم زدی
آره سوختم
داغون شدم
ای کاش می گفتی می خوای چیکار کنی
چه حکمتی پشت کاراته
[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان