امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

بعضی موقعها احساس میکنم کسی حرفمو نمیفهمه

من با عشق و علاقه درس خوندم
با علاقه تمام کارامو انجام میدم
شب امتحانی هم نبودم

اگه بچه ها ترجمه هاشون رو میدادند مترجم
من خودم ترجمه میکردم
واسه نمره هم از هیچ استادی التماس نمیکردم
نه اینکه غرور داشته باشم
نه
واسه اینکه نمیخواستم از غیر کسی غیر خدا چیزی بخوام

اما موضوع اینکه نتیجه تلاشم رو ندیدم
از نتایج تلاشم راضی نبودم
این چیزی ک رنجم میده

چیز دیگه که رنجم میده اینکه نمیخوام بیهوده باشم
میخوام ارزشمند باشم
نمیخوام رشته ای رو انتخاب کنم که ارزشی نداره تو کشورم
که بقول معروف بیکاری توش باشه

میخواستم خودم برم و یک اتاق بزنم و شروع کنم ب کارهای پژوهشی ک تو ذهنمه
فکر میکنید میشه
با کدو سرمایه
آه تو بساط ندارم

جایی هست بهم بدن
حتی واسه نخبه ها هم مکانی برای پژوهش نیست

کسی که میخواد کار پژوخشی انجام بده باید کلی از خودش کلی سرمایه بذاره

با حسرت ب استادانم نگاه میکن
به موهای سفید سر استادم
به تواضعشون

پیش یکی از استادم سوال کردم
گفت فکر میکنی به رشته ات نیاز نیست
چرا هست؟
اما بودجه نیست

هیچ کس سرجاش نیست
تو دانشگاه ما از مربی جانوری برای تدریس گیاهی استفاده میشه
رشته سیستماتیک فیزیولوژی درس میده!

همه چیز پارتی بازی شده!

بچشم خودم دیدم خانمی رو ک دکتر فلانی معرفی کرده بود استخدام شد
اما پسری که مودبانه اومد و خودش معرفی کرد
ازش حتی نخواستند فرم پر کنه!

استادامون بهم میگند زبانتان رو قوی کنید و فرم پر کنید و برید اون ور و شانس تون رو اون ور امتحان کنید

میخواستم رشته ام رو تغییر بدم
بهم گفتند بهیچ عنوان این کار رو نکن
تغییر رشته در دکترا تعریف نشده معنی نداره قبولت نمیکنند تو مصاحبه
میگند همه رشته ها همینطوریه

با خیلیها حرف زدم

خیلی از دوستام  که از من جلوترم اونها تو دکترا با رتبه خوب قبول شدند معدلشون هم خوب بوده ولی تو مصاحبه رد شدند
رفتند فرم بورسیه پر کردند یکیشون دانگاه کانادا پذیرفته شد
اما نرفت
یک دختر مذهبی مومن باایمان امام رضا دوست
خوب چطوری بره!
مامان و باباش میزارند  دخترشون تک و تنها بره یک کشور غریب!
همونش هم تازه خرج داره!
...

امیدوارم هیچ کس مثل من سرگردون و حیرون نشه
بی هدف نشه
آدمی که هدف نداشته باشه حتی راه رفتنش هم معنی نداره براش
بعضی موقعها احساس میکنم یک جسم سنگین رو با خودم این ور و اونمور میبرم


ولی با تمام این حرف ها
تلاش میکنم
بقول برخی دوستان من تلاشم رو میکنم
بازم تلاش میکنم
بازم توکل میکنم بخدا
بازم نتیجه رو میسپارم بخدا

تا خدا چی بخواد
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
امروز موقع اومدن اینجا تظاهر به درس خوندن میکردم
(خودم اصلا این حرکت رو دوست ندارم اما چه کنم؟!)
بالاخره متوجه شدن
البته یک سال پیش گفته بودم که من همچین گیری دارم و همچین جایی هست
اما..
واقعا پدرم چه فکری در مورد من میکنه؟! 1276746pa51mbeg8j
واقعا ناراحتم میکنه این فکر..من چقدر به اون چیزی که فکر میکنن هستم نزدیکم؟!
بعد از کلی بحث..با عصبانیت البته..
-تو حالا تو ترکی یعنی؟!
-نه..یعنی آره دیگه
-حالا مگه چی داره که باید بری بخونی؟یعنی نخونی واست مشکل پیش میاد؟!
-مشکل؟..خوب پیش میاد حتما دیگه..
البته الان کمک بقیه میکنم بیشتر..(42 )
-تو با درست کمک بقیه میکنی؟!

خوب یه موقعی بود؛داداش مرد مجاهد میگفت که خانواده ما به علم خیلی اهمیت میدن..و نمیتونست صحبت همراه با عصبانیت پدرش رو تحمل کنه...من هی میخواستم بگم من هم همین طورم..

شاید هم کمی زیاده روی کرده باشم این مدت..اما خوب خیلی وقتها مثل امروز واقعا میخواستم که خودم رو نگه دارم..
تو این جامعه که به سختی میشه اعتقادات درست رو نگه داشت..

اینجا یه نعمته..
اما چه میشه کرد؟!
خلاصه شرمنده همگی..زیاد زحمت دادیم
و اگر کسی رو ناراحت کردم یا خدایی نکرده چیزی گفتم،حلالیت میطلبم..
و اگر باعث خیری شدم،مارو تو دعا هاتون یادتون نره..

نمیگم نمیام اما..1276746pa51mbeg8j
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
سلام ساحل خانم
زیاد خواستن و داشتن آرزوهای بلند، می تونه به پیشرفت آدم کمک کنه و می تونه به آدم انگیزه پیشرفت بده. اما این نباید باعث ناراحت شدن آدم بشه.
اکثر مردم عضو هیئت علمی نیستند. اما آیا احساس "بیهوده بودن و عبث بودن" می کنند؟ مطمئناً نه. اگر هدف شما مفید بودن برای جامعه هست، خیلی از مشاغل فایده بیشتری برای جامعه دارند. شما یه نگاه بندازید به هیئت علمی دانشگاهها ... ببینید چه کار مفیدی دارند انجام می دن؟ و دانشگاه رو مقایسه کنید با صنعت. ببینید خروجی کدوم یکی با ارزش تره. در ایران صنعت و دانشگاه از هم جدان و تا وقتی که این جدایی وجود داره، دانشگاه فایده چندانی برای جامعه نداره.
شاید هدف شما این باشه که ضعفهای دانشگاه رو برطرف کنید و اون رو مفیدتر کنید برای جامعه. خب اگر تونستید به این هدف برسید که خیلی عالیه. اما اگر به هر دلیلی نتونستید عضو هیئت علمی دانشگاه بشید، دیگه این وظیفه از عهده شما ساقطه و می افته به عهده اون کسی که عضو میشه. تلاش بیشتر برای عضو هیئت علمی شدن فقط در صورتی توجیه پذیره که هدفتون رسیدن به یه کار آروم و بی دغدغه با حقوق بالا باشه.
خود من به همین دلیل هست که دارم الآن تمام تلاشم رو برای عضو هیئت علمی شدن می کنم. حقوق یک عضو هیئت علمی حداقل ماهی دو ملیون هست و کارش هم راحته. دغدغه زیادی هم نداره. شان اجتماعی اش هم بالاست.

تاثیرش بر پیشرفت علمی فقط این هست فرد می تونه با کنار رفتن دغدغه ها و تامین شدن زندگیش و با وقت آزادی که بدست میاره، فرصت بیشتری رو صرف کار علمی کنه. وگرنه تاثیر دیگری نداره. شما هر شغلی که داشته باشید، می تونید در کنارش به علایقتون هم برسید. اگر علاقتون کار علمی باشه، می تونید با خوندن کتابها و مقالات، خودتون رو به روز نگه دارید. یا اینکه می تونید برید سراغ هنر و ادبیات و ورزش و ... .

برای پسرها، این مسئله منافع مادی و درآمد و ... خیلی پررنگتر هست. برای یه پسر، داشتن شغل یک لازمه برای زندگی مشترک آینده اش هست. بدون داشتن شغل، اداره زندگی برای یه مرد سخت میشه. علاوه  بر این، بورسیه شدن در هیئت علمی می تونه اونها رو از سربازی معاف کنه. اما خانمها این مسائل رو خیلی کمتر دارند. 

حالا برسیم به بخش فنی قضیه: این که چطور دکترا قبول شیم و بعدش چطور عضو هیئت علمی بشیم ...

اولاً بکم که هیئت علمی داره شدیداً اشباع میشه. هر دانشگاهی داره حداقل سالی یکی دو نفر رو بورسیه می کنه و مگر این دانشگاهها چند نفر هیئت علمی لازم دارند؟ شاید مثلاً دو سال دیگه، هیچ دانشگاه به درد بخوری عضو هیئت علمی جدید نخواد. به هر حال شما وقتی قبول بشید، یه مدت نیاز دارید تا رزومتون رو برسونید به حد قبول شدن در هیئت علمی (عمدتاً برای این کار نیاز به انتشار مقاله دارید) و تا اون موقع ممکنه اون دانشگاههایی که مد نظرتون هست اشباع شده باشند. قبلنا اگر دانشگاههای آزاد می دونستند کسی دکترا داره، خودشون ازش تقاضا می کردن که بیاد و عضو هیئت علمی بشه، اما الآن متقاضی زیاد شده. شما به نظرم اول از اساتیدتون در این مورد سوال کنید و ببینید وضعیت پذیرش هیئت علمی توی رشته خودتون چطور هست. هم در مورد ملی سوال کنید و هم در مورد آزاد.

اما در مورد قبولی دکترا:
اولاً برنامتون رو بگذارید روی این که از آزمون قبول بشید. قبولی از طریق استعداد درخشان نیاز به یه رزومه قوی داره.
دوماً با اینکه میگن مصاحبه 70 درصد و آزمون 30 درصد تاثیر داره، اما یه مثال اگر بزنم می بینید که تاثیر آزمون بیشتره: فرض کنید 10 تا دانشگاه  توی کشور داشته باشیم که هر کدوم بخوان یه دانشجوی دکترا پذیرش کنند. بعد از اینکه نتایج آزمون اعلام شد، تقریباً 10 نفر به دانشگاههای مختلف معرفی میشن برای مصاحبه. اما ممکنه هر کدوم از اینها سه جا برای مصاحبه معرفی بشن.
در این مثال، درسته که مصاحبه ها با سه برابر ظرفیت انجام میشن، اما ممکنه تمام این ده نفر قبول بشن. برای کسی که سه جا معرفی شده، نتیجه مصاحبه بیشتر تعیین کنده این موضوع هست که در کدامیک از این سه جا قراره پذیرش بشه.

پس کسی که آزمون رو قبول شده، می تونه به سادگی مصاحبه رو قبول بشه، مگر این که حد نصاب امتیاز قبولی مصاحبه رو نیاره.

بنابراین شما برای راه یافتن به دوره دکترا، به دو چیز نیاز دارید: 1)  قبولی در آزمون، 2) کسب حد نصاب امتیاز

برای قبولی در آزمون توصیه می کنم که در آزمونهای آزمایشی پارسه شرکت کنید. کتاب تست و ... هم که فراوون هست.

اما برای کسب امتیاز مصاحبه، شما اولاً نیاز دارید که نحوه امتیاز دهی اونها رو بشناسید. همون طور که آقای همساده اشاره کردند، زبان، مقاله، سمینار و بار علمی داشتن مهمترین شاخصهاست.... و مهمترینشون هم مقاله است. هر کدوم از اینها یه امتیاز دارند که توصیه می کنم از اساتیدتون در مورد جزئیات این امتیاز بندی ها  سوال کنید.
تدریس اهمیت زیادی نداره و نسبت به وقتی که از شما می گیره، نمی صرفه. هر ترم تدریس (صرف نظر از اینکه چند واحد تدریس کرده باشید)، یک امتیاز داره. اما یه مقاله ISI حدود 5 امتیاز داره. مقاله کنفرانسی فکر می کنم دو امتیاز داشته باشه. کارگاههای آموزشی تخصصی (با مدرک) هم هر کدوم یه امتیاز دارند، اما سقفش محدوده و بیش از 5 امتیاز رو نمیشه از کارگاه گرفت. یه سری امتیازها هم مربوط میشه به سوالاتی که از شما می پرسند و نحوه بیان شما و ...
اما در کل اگر شما یه مقاله ISI داشته باشید، خیلی بعیده که توی مصاحبه ردتون کنند. صفحه زیر هم یه سری نکات در مورد آموزش مقاله  نویسی داره که می تونه براتون مفید باشه (اون ستاره ها که  وسط آدرس گذاشتم رو حذف کنید. برای دیدنش هم نیاز به فیل شکون دارید)
http://www.face*bo*ok.com/ISIJournals
دنبال مدرک زبان هم باشید. آزمونهای Tolimo (مال سازمان سنجش هست) و msrt (مال وزارت علومه) رو هر جلسه ای رسیدید شرکت کنید. تولیمو هر آزمونش 30 هزار تومنه و msrt هر آزمونش 50 هزار تومن. msrt ساده تره. تافل و آیلتس خیلی گرون اند و تقریاً 800 هزار تومن در میان و معمولاً کسی دفعه اول سراغشون نمیره. آخرش مثلاً از بین چند تا آزمون تولیمو که شرکت کردید، مدرک اونی رو ارائه بدید که امتیازش بیشتره (همه همینکارو می کنند).

در آخر براتون آرزوی موفقیت می کنم 53
ساحل خانم، تحصیل در خارج یه رزومه قوی می خواد. قبولی در ایران راحت تره.
ثانیاً ممکنه بعد از تحصیل دوباره بیاید ایران و ببینید همون آشه و همون کاسه. ببینید که هیئت علمی ها اشباع اند و دانشگاهها هم بودجه پژوهشی ندارند. تحصیل در خارج برا کسی خوبه که بخواد در خارج بمونه.
نقل قول: همه چیز پارتی بازی شده!
بچشم خودم دیدم خانمی رو ک دکتر فلانی معرفی کرده بود استخدام شد
آره من هم به چشم خودم دیدم.
سال پیش یه جایی حق التدریس برداشته بودم. دانشجوم که برادر مدیر گروهمونه حتی یه جلسه سر کلاس نیومده بود و آخرشم از درس من گرفت یک . کلی برام مشکل پیش آوردن و می خواستن برام پرونده درست کنند. پدرم هم که می ترسید برام مشکل پیش بیاد پیش بیاد هی منو نفرین می کرد تا مجبورم کنه برم به طرف نمره بدم ... مجبور شدم یه ماه به بهونه رسیدگی به کارای دانشگاهم از شهرم دور باشم تا آبا از آسیاب بیفته ...
با هر کسی که مشورت کردم می گفت اگه بخوای توی سیستم بمونی باید حق و ناحق کنی. البته خوشبختانه مشکلی برام پیش نیومد ...
سلام بچه ها

بحثایی که دیدم توی این یک صفحه ی اخیر اینجا پیش اومده,ذهنمو به شدت درگیر کرد.من الان ترم 3 کارشناسی ام.رشته رو نسبتا دوست دارم,یعنی وقتی انتخابش کردم فکر میکردم بهترین رشته است واسه من ولی هرچی که جلوتر میریم و تخصصی تر میشه میبینم اصلا آدم این رشته نیستم,خیلی چیزا هست که وافعا با تلاش به دست نمیاد.من نمیتونم با تلاش و شب بیداری خلاقیت پیدا کنم یا کارایی از این قبیل.حالا هرچی میشینم فکر میکنم راه به جایی نمیبرم,جز حسرت که اگه سال کنکور بهتر درس خونده بودم الان جای بهتری بودم و شاید رشته ای که بیشتر دوستش داشتم

میترسم...
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
سلام خانم مبینا
یه زمانی رو به تمرین اختصاص بدید تا بتونید توانایی های ذهنی تون رو تقویت کنید.
سایت زیر یه سری بازیها رو در اختیارتون می گذاره که در تقویت ذهن بهتون کمک می کنه:
http://www.lumosity.com
تستهای هوش هم مفیدن. توصیه می کنم نمونه سوالهای استعداد تحصیلی (GMAT) مربوط به آزمون ورودی دکترا رو تهیه کنید و روی قسمت سوالهای هوشش کار کنید. این سوالای آزمون دکترا، کیفیتشون خیلی خوبه.

برای تقویت قدرت تجسم سه بعدی هم یه سری تمرینات رو می تونید در نظر بگیرید. مثلاً یه مکعب رو در ذهنتون تجسم کنید و بچرخونیدش. یا مثلاً دو تکه اش کنید و هر قسمت رو جداگانه حرکت بدید. بعد سعی کنید از زوایای مختلف بهش نگاه کنید ...

یه تمرین دیگه هم برای خلاقیت وجود داره: یه جسم (مثل یه بشقاب، یه لیوان یا ... ) رو تجسم کنید و ببینید ازش چه استفاده هایی میشه کرد.
اقا حسام اگه بخاین میشه
فقط از همین اول این تفکر که اگه نشه بابام چی میگه را از دهنتون بیرون بیارید
همین تفکر شما را سست میکنه
توکل به خدا بکنید و بگید هر چی صلاح و ایمان داشته باشید تو این راه هر چی پیش میاد صلاحتون فقط به شرط تلاش

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
سلام خواهر منم رشته معماری تو بهترین دانشگاه ایرانه
یادمه تا قبول شد چند روز گریه میکرد و میگف این رشته رو دوس ندارم
خودمو سرزنش میکردم چون اون عاشق پزشکی بود و من منصرفش کردم بره تجربی
الان تقریبا راصی از این رشته س ولی بازم میگه پزشکی یه چی دیگه س

ای کاش همه دردا درس باشه و کسب علم
(1392 آذر 8، 13:36)sword313 نوشته است: سلام
حالا که بحث درسو رشته و اینجور چیزا شد بذارید منم درد دل کنم که دلم خیلی پره

یادمه عشق به معماری از اواخر راهنمای یا حتی زودتر درونم جوونه زد
توی اول دبیرستان به عشق اینکه برم رشته معماری و شنیده بودم از ریاضی برم بهتره رفتم رشته ریاضی
سالای آخر دبیرستان بود که بابام گه گاه با کنایه و ... مخالفتشو با رفتنم به رشته معماری ابراز میکرد
میدونستم این رشته برم تا دکتراشم ادامه میدم
از اونجایی که رشته ی خودشم(بابام) فنی بود، دوس داشت منم برم رشته فنی
بهم میگفت رشته معماری کار توش نیست و مال دختراس و کنایه و سرکوفت میزد و...
میگفت تو برو این رشته علاقه ایجاد میشه
بلاخره خودمو به هر زوری بود راضی کردم که با اینکه این رشته رو دوس ندارم برم.گفتم شاید علاقه ایجاد شد
الآن سخت پشیمونم هرچی میره جلوتر پشیمونتر میشم
میخوام برا کارشناسی ارشد تغییر رشته بدم معماری ، به همین خاطر امسال معماری آزمایشی ثبت نام کردم، ولی از ترس اینکه بابام بازم سرکوفتم بزنه هیچی بهش نگفتم
واقعا معماری رو دوس دارم ولی حرفای بابام تو گوشمه و ذهنمو حسابی درگیر کرده و منو سستم کرده. از ترس اینکه فردا بدبخت بشم و کار گیرم نیاد و همینطور بابام بفهمه(که بلاخره میفهمه) نتونستم هنوز اونجور که دوس داشتم بخونم. گهگاه یکمیشو میخونم ولی حرفای بابام که میاد تو گوشم نا امید میشمو ولش میکنم
حالا موندم چیکار کنم. از طرفی هم معماری با این رشته ای هم که هستم خیلی متفاوته. ولی اصن تو این رشته ای که هستم آینده ی خوبی رو برا خودم متصور نیستم.1276746pa51mbeg8j
و من برعکس الان رشته ام معماریه و زیاد راضی نیستم و فک نمیکنم بتونم توش موفق باشم 1276746pa51mbeg8j

(1392 آذر 8، 15:12)فاطیما نوشته است: سلام خواهر منم رشته معماری تو بهترین دانشگاه ایرانه
یادمه تا قبول شد چند روز گریه میکرد و میگف این رشته رو دوس ندارم
خودمو سرزنش میکردم چون اون عاشق پزشکی بود و من منصرفش کردم بره تجربی
الان تقریبا راصی از این رشته س ولی بازم میگه پزشکی یه چی دیگه س

ای کاش  همه دردا درس باشه و کسب علم
 
منم معماریم خب :(((
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
پرم,پـــــــــــــر
شکستم
بعد سک سال و یک ماه دو روز پیش
و بعد اون حالا
من چم شده؟
چرا اینقدر قدرنشناس شدم؟
چرا تو تنهاییم به خدا خیانت میکنم؟
دیگه با چه رویی با خدا حرف بزنم؟
دیگه کی میشه تا بشه یک سال پاکی؟
1313131313131313131313
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
سلام بچه ها
نمی دونم این متن رو کجا بذارم
داشتم دنبال یک بحث ریاضی می"شتم رسیدم به این سایت
http://porseman.org/showarticle.aspx?id=586

خیلی برام جالب بود
همه مشکلاتشون رو میگفتند و یک نفر هم پاسخ می داد
البته جدی میگم غلوی توش نیست"سایت ما ب مراتب پربارتر و ارزشمند تر از این سایت هست"
اما یک نگاه بندازید بد نیستcheshmak

این قسمتش ک برای من خیلی جالب بود([وب سوال بود برام1276746pa51mbeg8j
)
نمی دونم چرا نتونستم گپی پس کنم
در مورد تفاوت استمناء و ... در ازدواج گفته بود خیلی جالب بود

بچه ها مخصوصا آقا پسرا اگه شرایطش رو دارید حتما زودتر ازدواج کنید
اینقدر سخت نگیرید بخودتون
باور کنید الان دور و زمونه ای شده که هیچ خانواده ای توقع زیادی ازتون نداره
در ضمن واقعا پاک بودن تو این دور و زمونه خیلی سخت شده (از اینجا مخاطب پسر و دختر)
متاسفانه پسر و دختر خوب کم شدند
کمتر تو این سایتهای ... برید
کنجکاوی های بی مورد رو کنار بذارید
دنبال موضوعاتی باشید که معلومات و اطلاعاتتون اضافه کنه
خوب چرا میرید دنبال چیزایی که بیشتر باعث میشه ... بشید1276746pa51mbeg8j

حیفه باور کنید حیفه
زود ازدواج کردن البته با شناخت کامل خیلی خوبه
باز ما دخترا باید صبر کنیم یک نفر بیاد خانواده بپسندد و بعد کلی حرف بزنیم ببینم طرف کیه و ... که یک وقت پشیمون نشیم...
شرایطمون با شما پسرا فرق میکنه
ولی واقعا خطاب به خانمها
دیدی یک پسری اومد خوب بود خانواده دار بود خوش اخلاق بود  اهل رفیق بد نبود معتاد نبود و ...
از نظر تفکراتی و اعتقادی بهم میخوردید جواب بدید
دنبال اینکه حالا تحصیلکرده باشه حالا چی باشه چی باشه نباشید
...
(نصایح مادربزرگ1276746pa51mbeg8j

خوب اینا هم دردل بود دیگه
ببخشید پرحرفی کردم1276746pa51mbeg8j

ب این سایته سر بزنید لطفا
حرفای خوب زیاد داره توش53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
22
2باره مثه قدیم شدم
ار عالمو آدم متنفر شدم 1276746pa51mbeg8j
خب آقا جون خسته شدم از دشمنا
من مطمئنم ی روزی اینا نابودم میکنن
بخدا حتی دیدنشونم اذیتم میکنه
جایی نیست ک بتونم ازش دورم بشه
متاسفانه از بچه های یونیه
13
راستش وقتی چهرشو میبینم احساس میکنم دارم شیطانو نگاه میکنم 22
بخدا چیزی از شیطان کمتر نیس
کسی ک زیرآب ی دخترو بخاطر ی پسر میزنه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک بدترین حرفا رو پشت سرم میزنه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک نمیتونه موفقیتمو ببینه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک دنبال ی آتو ازمه اسمش چیه؟؟؟
میترسم تنفر انقد بهم فشار بیاره ک بخاطر ندیدنش ترک تحصیل کنم.....22
کاش ازم دور میشد ....
کاش......
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1392 آذر 8، 20:12)darling نوشته است: 22
2باره مثه قدیم شدم
ار عالمو آدم متنفر شدم 1276746pa51mbeg8j
خب آقا جون خسته شدم از دشمنا
من مطمئنم ی روزی اینا نابودم میکنن
بخدا حتی دیدنشونم اذیتم میکنه
جایی نیست ک بتونم ازش دورم بشه
متاسفانه از بچه های یونیه
13
راستش وقتی چهرشو میبینم احساس میکنم دارم شیطانو نگاه میکنم 22
بخدا چیزی از شیطان کمتر نیس
کسی ک زیرآب ی دخترو بخاطر ی پسر میزنه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک بدترین حرفا رو پشت سرم میزنه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک نمیتونه موفقیتمو ببینه اسمش چیه؟؟؟
کسی ک دنبال ی آتو ازمه اسمش چیه؟؟؟
میترسم تنفر انقد بهم فشار بیاره ک بخاطر ندیدنش ترک تحصیل کنم.....22
کاش ازم دور میشد ....
کاش......


خیلی داری سخت میگیری

قبل تر که میگفتی دشمن داری  به اینکه زیادی حساسی شک داشتم  اما الان مطمئن شدم 

دختر خوب  آدما توی زندگیشون با هزار تا عقده و سختی بزرگ میشن! 

اونی که میبینی با تو دشمنی میکنه   اول خودشو نابود کرده بعد به اینجا رسیده

همچین آدمی قبل از هر چیزی قابل ترحمه 

البته من نمیگم مستقیما باهاشون مهربون باش .... 

من توی دانشگاه  رشته ای هستم که دختر کمه   با این وجود توی همین دخترا  یه نفر دوست واقعی پیدا نکردم

حتی اونی ام که صمیمیت داره باهام ، گاهی حسادت رو توی چشماش میبینم 

حالا شایدم من بدبین شدم .... نمیدونم 

ولی به هر حال این جور آدما همیشه هستن و اصولا هم اگه غیر از این ببینم  تعجب میکنم! 

میگن که اونی که پشت سرت حرف میزنه  دقیقا به پشت سرت تعلق داره!! 1

من فکر میکردم  حالا که فلانی بهم بدی کرد  منم مثل خودش رفتار میکنم  اما یه جا که حدیث قدسی میخوندم  نوشته بود 

اگر به مردم عادی  بدی بشه  اونا هم با بدی جواب میدن اما بندگان واقعی خدا کسانی هستن که بدی رو با خوبی جواب میدن 

به قول معروف  بگذار و بگذر ....
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
نقل قول: خیلی داری سخت میگیری

قبل تر که میگفتی دشمن داری  به اینکه زیادی حساسی شک داشتم  اما الان مطمئن شدم
1276746pa51mbeg8j
نمیدونم شاید تو درست میگی
شاید واقعا دارم سخت میگیرم
شاید بخاطر اون اتفاقیه ک 2 سال پیش واسم افتادست
شاید بخاطر اینکه یبار سخت از ی دختر خوردمه
من بیشتر ضربه ها رو از دوستای دخترم خوردم...1276746pa51mbeg8j
بخاطر همین نمیخوام 2باره تکرار بشه
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

من با اینکه آدمیم که حرفاما تو خودم میریزم , گفتم بزار منم یه درد دلی کرده باشم.

من نمیدونم چرا  این جوری شدم که کسایی که من براشون  خیلی عزیزم و اونا هم برای من  (مامان و بابام) ،کمکی

بهشون نمیکنم .حالا این کمک برای بابام میتونه  مشورت باشه و مثلا گفتن اینکه : حالا بابا این موقع نمیخواد بری سر کار .برای

مادرم کمک تو کارهای خونه که البته مادرم خداییش نمیخواد من  کاری  انجام بدم  ولی  بالاخره از اونا سنی گزشته .

هم اینکه به محبت ما نیاز بیشتری دارند نسبت به قبل.

واقعا چه قدر خدا  قشنگ گفته که هنگامی که پدر و مادرت یا یکی از آنها به سن پیری  رسیدند مبادا  "اف " یعنی

کوچکترین کلمه ی که باعث ناراحتی کسی میشه ،به آنها بزنی و بالهای تواضع و مهربانی ات را برای آنها بگستران.

حالا بابا ومامان منم اون قدر پیر نیستند ولی من توجهی که باید بهشون داشته باشم رو ندارم.یکی از علتاش میتونه درس

ودانشگاه و اینکه وقت ندارم که باهاشون باشم و دلایل دیگه، مثل اینکه اونا ماله چد نسل  قبل اند و حرفای منو درک

نمیکنند


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان