1388 بهمن 2، 1:05
همون دخترست که بادکنک دستشه؟
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
همون دخترست که بادکنک دستشه؟
1388 بهمن 2، 1:12
همون دخترس که بادکنک دستشه،
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
1388 بهمن 2، 1:30
به آواتارتم میاد
1388 بهمن 2، 11:36
ميبينم كه بدون من خيلي داره بهتون خوش ميذگره
خب ما اومديم كه يه ذره بهتون بد بگذره، خوشي دلتون رو ميزنه ها
چه خبرا؟
خوبيد؟
خوشيد؟
سلامتيد؟
فكر كنم تقريبا يه 3 هفته اي نبودم
خب منم سرم شلوغ بود ديگه
امتحان داشتم، مريض بودم، تازه يه 1 هفته اي هم پاورم تركيده بود.
ولي مهم اينه كه الان هستم و خواهم بود.
از صفحه ي 333 تا 350 رو يه كله خوندم،
از خوندن يه سري از پستها خيلي خوشحال شدم،
از خوندن يه سري هاش هم خيلي ناراحت،
خلاصه اينكه ما رو هم در غم، هم در شادي شريك بدونيد.
خدایا!
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
1388 بهمن 2، 14:32
ویرایش شده
دلمون برات بسی تنگ شده بود!
چرا من خودم آواتارمو همون قبلی میبینم؟
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
1388 بهمن 2، 16:03
آواتور عوض كردين؟
چه قشنگه(با لهجه هاي خاص
)
خدایا!
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
1388 بهمن 2، 18:43
خوبید؟
من با این نام کاربری حال نمی کنم چرا نمی فهمید؟
از اسم حمید بدم میاد!دل خوشی ندارم از این اسم
اعتصابم از الان شروع میشه تا نام کاربری من درست بشه!
دیگه پست نمیدم
1388 بهمن 2، 19:28
ویرایش شده
اگه جای من بودی تا حالا 100 بار مرده بودی
هیشکی نمی تونه منو درک کنه
بدم میا از همه از همه از همه
می فهمی
کجاست اون خدایی که می گن همه
چرا منو نمی بینه ها چرا اااااااااااااااااااااشسمنبیلبتنمشسغعلر
حافظ می گه خودتو کنترل کن
واقعا که
حافظ هم نمی فهمه
فردا میرم رو در رو بهش می گم که تو نمی فهمی
1388 بهمن 2، 21:15
ویرایش شده
چرا اينقدر داغوني؟
يه ذره بيشترحرف بزن، هم سبك ميشي هم ميتونيم كمكت كنيم.
--------------------------------------------------
راستي داداشpoorya آهنگت خيلي قشنگه، ولي پيش نهاد ميكنم كه آهنگ غمگين گوش نكن، آهنگ گوش كن بهت روحيه بده، نه حالتو بگيره، بزار ADSLام رديف بشه تو اين هفته، دارم براتون
خدایا!
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و
درد های عزیز به جانم ریز.
دکتر شریعتی
1388 بهمن 2، 23:28
(1388 بهمن 2، 19:28)deadbody نوشته است: تو چی می دونی که من چه می کشم از دست این زندگیآخه عزیز من هر چیزی که تو می خوای که خدا نمی تونه برآورده کنه! نه به خاطر این که ناتوانه. به این خاطر که تو رو دوست داره! یه مثال می زنم : بچه ای که داره می ره طرف یه چاقو تا اونو برداره دوست داره تا اونو برداره. اما مادرش اجازه این کارو بهش نمی ده چون بچه نمی فهمه و به خودش آسیب می رسونه!
اگه جای من بودی تا حالا 100 بار مرده بودی
هیشکی نمی تونه منو درک کنه
بدم میا از همه از همه از همه
می فهمی
کجاست اون خدایی که می گن همه
چرا منو نمی بینه ها چرا اااااااااااااااااااااشسمنبیلبتنمشسغعلر
حافظ می گه خودتو کنترل کن
واقعا که
حافظ هم نمی فهمه
فردا میرم رو در رو بهش می گم که تو نمی فهمی
خدا هم از مادر هم مهربون تره! همینطوره و بهترین مسیر رو برای ما انتخاب کرده ولی برای ما ممکنه سخت و غیر قابل تحمل باشه! ممکنه تو این راه سختی ببینیم اما باز به نفعمون تموم می شه! باز داستان مادر و بچه است: بچه از آمپول درد می کشه و تحمل نمی کنه و گریه می کنه اما مادرش می گه: بذار گریه کنه آمپول براش خوبه و مادر از آمپول زدن بچه خوشحاله!
همه ما مثل یه بچه برای خدا هستیم حتی اگه 1000 سالمون باشه! اون می دونه و ما نمیدونیم!
1388 بهمن 3، 0:08
ویرایش شده
امیدوارم خوب و سلامت باشید
من اول عذر خواهی می کنم از این که مدت ها نبودم، سرم خیلی شلوغ شده،
اومدم سلامی عرض کرده باشم، و به کسانی که هنوز هستند یه "خدا قوت" اساسی بگم، و امیدوارم کوتاهی و غیبت های من رو به لطف خودشون ببخشن
بفرمایید آدامس
حافظ در زندگیش خیلی سختی کشیده
با این غم، زندگی رو پر از امید و شادابی می دیده، تازه به ما پیشنهاد ازدواج داده
این که با وجود سختی و غم، فی البداهه (؟) شعر فارسی و روان سروده بشه، اون هم با یک رنگ "امید" در پس اشعار، خودش اشاره ای به همون خدایی داره که این زیبایی رو باعث شده
شاه پسر
زندگی سخته،
با آرزوی پیروزی و موفقیت
راستی سایت جدید مبارک باشه
1388 بهمن 3، 6:31
خوبین ؟ خوشین؟ سلامتین؟
الان منم و کانون ...تنها در کانون....
یادتون هست سریالشو؟؟
هورا بازی میکرد.....تو این قسمت من شدم بازیگر نقش اول...
.gif "Khansariha (134)")
کی میشه این امتحانا تموم بشه .. :smiley-yell: .همه بچه ها بیان؟؟؟؟!!!!!!
دل من خیلی واسه شلوغ پلوغی کانون تنگ شده.....
_________________________________________________________________
اول عرض خیر مقدم محضر جناب نیما...
مزین فرمودین..بسیار مسروریم...و منتظر برای حضور بیشتر و پررنگ تر شما...
_____________________________________________________________
deadbodyخان...اینه رسمش؟؟؟
گل پسر چرا از خودت مایه نمیذاری؟ چون تو خدا رو نمیبینی فکر میکنی خدا تو رو نمیبینه؟!!!
اگه به این که در همه حال ناظر و شاهد تو هستش یقین داشته باشی
خودت میبینیش...
آفای آنتی جی خوب گفت..
اگه خدا همه چیز بهت بده اونموقعه یعنی که تو رو دیده؟؟؟
اون میدونه چی واست خوبه و چی بد....
توکل کن پسر....
و مطمئن باش که خدا با هیچ کس دشمنی نداره ..
"جمله ی بی قراریت از طلب قرار توست...........طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت"
ما منتظریم بیای بگی که خدا رو دیدی ها.....
_____________________________________________________-
آفا مهدی ...
این مشکل شما یه راه حل موقت داره......
نام کاربری همین اکانتت رو عوض کن ..تا اون اکانتت درست بشه...
اگه بخوای اعتصاب کنی دل ما برات تنگ میشه که؟؟!!!
________________________________________________________
موفق باشین ..یا علی.
![[تصویر: 07c49977111e42a28fd6.jpg]](http://s6.picofile.com/file/8235153892/07c49977111e42a28fd6.jpg)