عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

ماسا جان....درسته که این شکست اشتباه بود و نباید می شد..اما ارزش نه ماه پاکی تو سر جاشِ...1

ناراحت باش....اما نه تا اون حدی که ناامیدت کنه و باعث شه اوضاع بدتر شه......

ناراحتی خوبه،فقط برای این که سکویی بشه برای شروع قوی تر...

تو اثبات کردی که خیلی خیلی خیلی خیلی قوی بودی که اومدی و بدون وقفه این 9 ماه رو پاک بودی....


[تصویر:  nasimhayat.png]
خسته شدم از خودم!
خدايا دلتنگ أغوشتم!
ميشه منو مث بچگيام بغل كني؟؟؟!!
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم...

تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم...

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم...

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم...

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟...
------------------------------
پیامبر اکرم( ص)فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود
(1391 اسفند 24، 1:36)Ma Sa نوشته است: هه موشدولوق بدین.گند زدم به همچی.
9ماه زور زدن وپاکی شد فدای 1دقیقه فکر بد.
خودمو پررو کردم.بش اجازه دادم هرفکری خواس بکنه.
بش احازه دادم به چیزی ک میخواد برسه.بااین ک میدونستم تهش چه لجنیه.
وآخرش گند زده شد.
گاهی وقتا خود آدم,عجب دشمنی میشه برامون.
چه شرایط سختی ک تحمل کرده بودم اونوقت تویه شرایط ساده گند زدم.کاش میشد زمانو برگردوند به10دقیقه قبل ک پاک بودم.
ازهمه شرمندم.خیلی شرمنده.ببشتراز خدا,وخودم.
خدایا شرمنده.توبه کننده خوبی نبودم.
مثل همیشه.ولی..
نمبخوام دیگه تکرارشه,نمیخوام ناامید شم بارآخر بود.قول میدم تکرار نکنم.قول میدم.
:'( :(

سلام خانوم نوه ماسا شما فقط ی لحظه زمین خوردید

اصلا توجه نکنید به این که فلان قدر پاک بودم و..

شاید ترک شما دو مرحله ای بوده باشه

و الان وارد مرحله دومش شدید

من تو همین کانون حداقل 5 تا خانوم رو میتونم براتون نام ببرم که بعد از مدتی طولانی لغزش کردن اما واینستادن که کسی بیاد بلندشون کنه

خودشون دستشونو گذاشتن رو زانوشون و بلدن شدن و الانم هرکدوم بالا چند ماه هست که پاکن تعدادیشونم داره میشه دو سال

شما هم خانوم محکمی هستید

نذارید مثل من شه اصلا بهش فرصت ندید درجا بزنید تو دهنش

ازتون میخوایم که دستتونو بذارید رو زانوتون و بلند شید

خدارو صدا بزنید و ازش طلب مغفرت کنید

با برنامه برید جلو و از رو احساست نباشه

ی برنامه ریزی خوب داشته باشید

قول و پیمان دوباره ببندید و یا علی رو محکم بگید

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


خدایا میدونم باید بکشم...بعده این همه گناه بعده این همه که مسخرت کردم...خدایا غلط کردم...خدایا میدونم اون کارو خودت کردی تا بیشتر گرفتار گناه نشم...خدایا قوربونت برم...خدا جونم اگه اجازه بدی میخوام برگردم...
اون قدر تو این چندین و چند سال...
موقع بالارفتن، لغزش داشتم...
که بعضی وقتا یادم میره حرکتم واقعا صعودیه یا نزولی!

اما همین که میبینم طناب تو دستمه...
دلم قرص میشه...
میدونم که هرچقدرم سر بخورم و پایین برم...
بازم با همین طناب میتونم به یه جایی بالاتر از دفعه ی قبل برسم...

خدایا، هرچقدرم که بلغزم...
تو ببخش و این طنابو ازم نگیر...
بذار این طناب دستم باشه...
تا لااقل امیدوار باشم، یه روزی قله رو از نزدیک میبینم...

همون لحظه ای که امیدمو از دست بدم...
زندگیمو از دست دادم...
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
خدا جون من حاضرم از خودم،از جوونیم بگذرم
تا زندگی خانوادم بهم نخوره نابود نشه
همه توکلم به خودته
گاهی آدم باید از بین بد و بدتر،بدو انتخاب کنه
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

ای کاش یک برادر داشتم بزرگتر یا هم سن و سال های خودم
لااقل کاش یک پسز خاله پسز دایی و ... تو رنج سنی خودم داشتم 
هی...
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
پدر عشق بسوزد که در آورد پدرم.......یکی از اشعار چاوشی
بابا خوب شد عاشق نشدیم ما
یکی از رفیقای فابریکم از سر شب اومده و داره یه بند گریه میکنه
مثل اینکه خوانوادش با مورد انتخابی برای ازدواجش مخالفت کردن و نمیخوان براش برن خواستگاری
به نظرتون چه کاری از دستم بر میاد براش بکنم
آخه خیلی بهش مدیونم




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
ای داد بی داد
سوالم خیلی سخت بود؟




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
سلام
صبر كنيد.. حتما دوستاتون نديدن ك جواب ندادن..

ببينين ك چرا مخالفن..

اگر مخالفتشون دليل منطقي داره و رفع شدني ك با منطق ميشه رفع كرد دليل رو..
اگر دليلشون منطقي هست و غير رفع شدني.. با تدبير ميتونن راضيشون كننن و چيزاي خوب ديگه رو بزرگ نشون بدن..

اگر دليلشون غير منطقي هست از ي بزرگتر خواهش كنن ك با خانواده صحبت كنه..
اگر اساسا خانوادشون منطقي نيستن بايد از راه هايي برن ك ناخودآگاه منطقشونو بيدار كنه..

و در نهايت هم ب رضاي خدا راضي باشن.. يادشون نره ك همه چي مال خداست..1

در كل گريه بكنن.. اما نه خيلي!
بيشتر از اون ب فكر و عمل در راستاي فكر خوب نياز دارن..

ان شاء الله ك خوشبخت باشن..

ياعلي.1
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

به نظر من خودتو مثه یه مرد وارد قضیه کن.شو نماینده دوستت با خانوادش حرف بزن.با دوستت حرف بزن.اگه با رفیقت خیلی شیش هستین وظیفته پیگیر کارش باشی. راستی من شدیدا با گریه مرد مخالفم بهش بگو خودشوجمع کنه.تلاش کنه و به قول سها خانوم توکلش به خدا باشه
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1391 اسفند 24، 20:43)حمید خان نوشته است: پدر عشق بسوزد که در آورد پدرم.......یکی از اشعار چاوشی
بابا خوب شد عاشق نشدیم ما
یکی از رفیقای فابریکم از سر شب اومده و داره یه بند گریه میکنه
مثل اینکه خوانوادش با مورد انتخابی برای ازدواجش مخالفت کردن و نمیخوان براش برن خواستگاری
به نظرتون چه کاری از دستم بر میاد براش بکنم
آخه خیلی بهش مدیونم

مشکلیه که منم تجربه اش کرده‌ام منظورم دقیقا خودمه نه دوستم.
خوشبختی در رضایت مادر و پدره.
اگه مخالف باشن نه فقط اون دنیا همین دنیای آدم هم جهنم میشه.
یا راضیشون کنه از ته دل! یا به هر قیمتی شده قیدش رو بزنه!
گریه ساده ترین چیزیه که باید متحمل بشه.
برای من تا اونجا رسید که تیک عصبی گرفتم.
به مرگ خودشم آدم راضی میشه.
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
وقتي دل سُر ميخوره... !  ديگه كمترين اثرش همين گريه هاس ...! 
عذابيه ...!
بقول داش آكل ..وقتي يه مرد درد داره يه كوه غم داره ..!


تو فاميلاشون ، بزرگي ، كسي نيست كه پدر مادر حرفشو قبول داشته باشن ؟ 
كه ازش بخواد باهاشون حرف بزنه ...!  ؟
كه راضيشون كنه ..!؟

و حميد جان ، تو كه رفيقشي و ميشناسيش ..! شايد مشكل پدر و مادره خود پسره ان ..!؟  آماده اس براي ازدواج ..!؟
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
آلبوم جدیدِ چاوشی....آهنگ ستمگر! شعر شهریار...بحث امشب درد دل!....

خوبه که حالم خیلی خیلی خوبه امشب....و گرنه......

1

[تصویر:  nasimhayat.png]
ممنون ازراهنماییهاتون دوستان
خب
این دوستمون دردودلشو به برادرش نمیگه ولی به من میگه
خب این دوستمون اون طرف رو خیلی وقته میشناسه و رفتاراشو زیر نظر داره
از نظر او مورد تاییده
حتی مادر پدرشم تا چندروزپیش موافق بودن و میخواستن وقت قرار بزارن
ولی یه هو نمیدونم چی شد که همه چی به هم ریخت
با مادرش هم تماس گرفتیم ولی خودشو به اون راه زد و این حرفا و گفت خبرنداره از موضوع
حالاشما فک کن به دختره رسونده باشن که مثلا با کس دیگه ارتباط داشته و این حرفا

بعد دوستم  امروز بره با دختره حرف بزنه و دختره رو گریون ببینه
دیگه خودتون حدس بزنید
کلا همه چی قاطی پاتی شده
حیرونم چ کنم




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان