عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

53258zu2qvp1d9v دوباره شدم از صفر.
نتیجه دیشب و امروز صبحم را میشه تو عکس پروفایل مدیر کل دید. خواستن توانستن است.
آخر شب که وسوسه شدم و اورژانسی و رفتم برای شکست ولی نشکستم خواسته ام پاکی بود. و خواستم و توانستم پاک بمونم. 
ولی ساعت ۴ صبح که بیدار شدم و وسوسه داشتم اولش خواسته ام پاکی بود ولی به خیلی چیزا فکر کردم و خواسته ام شد خ.ا . آخرین چیزی که بهش فکر کردم را خوب یادمه. به خودم گفتم واقعا فکر میکنی کی راه درست رفع نیاز جنسی در اختیارت قرار میگیره؟ به خودم گفتم حالا حالاها نمیشه. حتی چندین مورد را تو سرم چک کردم دیدم اووووووو سال ها بعد اونم شاید. بعدش گفتم واقعا این فشاری که الان چند هفته است داری تحمل میکنی را تا چند وقت دیگه میتونی تحمل کنی؟ جوابی براش نداشتم. واقعا دیگه حتی یه لحظه هم نمیتونستم تحمل کنم و نتیجه همه فکرها و بلند و کوتاه کردنا شد شکست.
 دیشب و امروز صبح خیلی منطقی بودم. فکر کنم اولین شکست منطقی ام بود.
نمیدونم شایدم شیطون منطقی شده

ولی نظرم بیشتر رو ایده اون روانشناسیه که میگن انجام بده ولی به خودت ضربه نزن. کنترلش کن. 
همیشه در مقابل این ایده گارد گرفتم. غافل از اینکه اندکی میتونستم به حرفشون فکر کنم

این روزا همش یاد حرف اون پسره هستم. 
پسره گفت همه این کار را انجام میدن. به خودت فشار نیار . هر از گاهی ایراد نداره. به خودت سخت نگیر.
اون خانمی که روانشناس بود و ازش یه سوال پرسیدمم همین را گفت
تازه هم کلاسیم که کلا در مورد درس و کار ازش پرسیدمم هم گفت به خودت سخت نگیر. به خودت فشار نیار

اعتراف میکنم برای ۶۴ روز پاکی تو این وضعیت به خودم فشار زیادی آوردم. باورتون بشه یا نشه. حتی هوش و حواس و دیدم هم یه کوچولو تحت تاثیر قرار گرفت. رفتم پنیر بخرم. ۴ تا ظرف تو یخچاله. کلی به ظرف ها نگاه کردم. فکر میکردم ۲ تا ظرف که به خاطر آینه من ۴ تا میبینم. پنیرهای توی ظرف ها خیلی با هم فرق داشت و من بعد کلی نگاه کردن بازم آخرش نفهمیدم ۴ تا ظرف بود نه دوتا.  تهش پرسیدم و گفتن ۴ تا است. 

این مدت به آدمای اطرافم خوب نگاه کردم. تازه دارم میبینم این مشکل ما را همه دارن. شد همون حرف پسر.
بعضی وقتا نیاز داری با خودت خلوت کنی یکم آرامش بگیری فکرش نزنه به سرت 
ولی اون آرامشه کجاست نیستش حداقل برا من خیلی وقته گم شده 
یکم خسته ام این جنگ روانی کی تموم میشه  Hanghead
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
(1400 فروردين 14، 0:42)نور الزهرا نوشته است: دلم  گرفته ... 
اینجور موقع ها دوست داشتم مستقیم نظرتو میپرسیدم.... 

 ببخش. ببخش به خاطر دیروزم  Tears
هرچقدرم به حق بود، مادرم بود.من باید تا حد ممکن نرم تر میگفتم .
خدایا منو ببخش. کمکم کن راضی بشه بره مشاوره فردی پیش یه مشاور خوب.... اینطوری که پیش میره... مامان باید بهتر بشه 809197ps94ijjhwg خدایا... کمک. 63


انشا ء الله مادرتون یهتر بشن 
ما براشون دعا میکنیم 
خواهری بد به دلت راه نده درست میشه عزیز
میدونی ....

یه وقتایی دلم میگیره ...

چون عالی نشد ...

چون اونی که میخواستم نشد ...

میدونی نمی تونم تظاهر به حال خوب کنم ....

ولی یه چیزی رو میدونم ...

اگر الان خوب نیستم باید تامل کنم ...

آره اندوه باید تبدیل به اندیشه بشه ...

و من دوباره عالی بشم ...

میپذیرم ، میپذیرم که یه وقتایی میتونستم بهتر باشم ...

اما الان دیگه تموم شد ...

این که بگم همیشه عالی بودم دروغ محضه ولی میبخشم خودمو ...

چون دارم سعی میکنم که بهتر شم ...
و این خودش عالیه ...

میبخشم خودمو چون از اشتباهاتم درس گرفتم ...
شاید بد نباشه یه چند وقت بکشم کنار،
از بقیه انتظاری نیست

منم اول از همه مسئول خوب کردن حال دل خودمم  Khansariha (45)
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
اسم زیبای تو ارباب.....شده اهنگ دلم
نبینم کرب و بلاتو ...این میشه ننگ دلم..که چقدر تنگه دلم.

از همینجا پر میگیرم ، روبه شهر اول و اخر دنیا   ، چشامو میبندم اقا، دلو میزنم به دریا،
و حسین جان... تو برایم همه ی دار و نداری.... Khansariha (8)


باز دوباره دل تنگم
به هوای تو دچاره، 
منو با زنجیر عشقش، پای شش گوشه بیاره، 
  کنار مقام اصغر ، جونمو قربونی صورت ماهش کنمو ، سرمو پیشکش راهش کنمو 
جلو پای عاشقاش،
 تو خون سرخ تنم،
 بتونم که دست و پایی بزنم.
ارزوم اینه دمه مرگ ، یه سلام بدم به اقام، 
بنوشم جام وصالو ... 
موقع جون دادن من، منو رو به کربلا بگردونید و ...
روضه ی حضرت عباس بخونید و....
دور من سینه زنید و....
منو دیوونه کنید و...
رو تنم لباس خونین حسین رو بکشید و...
واسه روضه ی عطش اشک بریزید و...
استخونامو زیر پا بشکنید 
تا که این غلام سیاهم...یه جو ابرو بگیره.... 
واسه من کفن زیاده....که کسی به اربابم کفن ندیده.
بسم الله الرحمن الرحیم
~~~~~~~~~~^^^^^~~~~~~~~~~
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏:
هرگاه نماز می‌گزاری آن‌گونه باش که گویی آخرین نماز توست.

حضرت علی(ع):
«ریشه قوت قلب، توکّل بر خدا است».
فردی از امام رضا(ع) می پرسد حد و مرز توکل چیست؟
حضرت می فرمایند: «توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی...»

امام سجاد (ع):
«بار الها!مرا به سوی تو حاجتی است که برای
رسیدن به آن طاقتم طاق شده و رشته ی چاره جویی هایم در برابر آن گسسته است، ...
بار الها بر محمد و الش رحمت فرست و دعای مرا پذیرنده، و به ندایم التفات کننده، و به زاریم رحم آورنده و صوتم را نیوشنده باش، و رشته ی امیدم را از خود مگسل، و پیوند توسلم را از خویش قطع منمای، و مرا در این حاجت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن... .»
(1400 فروردين 14، 18:53)_رعنا_ نوشته است: 53258zu2qvp1d9v دوباره شدم از صفر.
نتیجه دیشب و امروز صبحم را میشه تو عکس پروفایل مدیر کل دید. خواستن توانستن است.
آخر شب که وسوسه شدم و اورژانسی و رفتم برای شکست ولی نشکستم خواسته ام پاکی بود. و خواستم و توانستم پاک بمونم. 
ولی ساعت ۴ صبح که بیدار شدم و وسوسه داشتم اولش خواسته ام پاکی بود ولی به خیلی چیزا فکر کردم و خواسته ام شد خ.ا . آخرین چیزی که بهش فکر کردم را خوب یادمه. به خودم گفتم واقعا فکر میکنی کی راه درست رفع نیاز جنسی در اختیارت قرار میگیره؟ به خودم گفتم حالا حالاها نمیشه. حتی چندین مورد را تو سرم چک کردم دیدم اووووووو سال ها بعد اونم شاید. بعدش گفتم واقعا این فشاری که الان چند هفته است داری تحمل میکنی را تا چند وقت دیگه میتونی تحمل کنی؟ جوابی براش نداشتم. واقعا دیگه حتی یه لحظه هم نمیتونستم تحمل کنم و نتیجه همه فکرها و بلند و کوتاه کردنا شد شکست.
 دیشب و امروز صبح خیلی منطقی بودم. فکر کنم اولین شکست منطقی ام بود.
نمیدونم شایدم شیطون منطقی شده

ولی نظرم بیشتر رو ایده اون روانشناسیه که میگن انجام بده ولی به خودت ضربه نزن. کنترلش کن. 
همیشه در مقابل این ایده گارد گرفتم. غافل از اینکه اندکی میتونستم به حرفشون فکر کنم

این روزا همش یاد حرف اون پسره هستم. 
پسره گفت همه این کار را انجام میدن. به خودت فشار نیار . هر از گاهی ایراد نداره. به خودت سخت نگیر.
اون خانمی که روانشناس بود و ازش یه سوال پرسیدمم همین را گفت
تازه هم کلاسیم که کلا در مورد درس و کار ازش پرسیدمم هم گفت به خودت سخت نگیر. به خودت فشار نیار

اعتراف میکنم برای ۶۴ روز پاکی تو این وضعیت به خودم فشار زیادی آوردم. باورتون بشه یا نشه. حتی هوش و حواس و دیدم هم یه کوچولو تحت تاثیر قرار گرفت. رفتم پنیر بخرم. ۴ تا ظرف تو یخچاله. کلی به ظرف ها نگاه کردم. فکر میکردم ۲ تا ظرف که به خاطر آینه من ۴ تا میبینم. پنیرهای توی ظرف ها خیلی با هم فرق داشت و من بعد کلی نگاه کردن بازم آخرش نفهمیدم ۴ تا ظرف بود نه دوتا.  تهش پرسیدم و گفتن ۴ تا است. 

این مدت به آدمای اطرافم خوب نگاه کردم. تازه دارم میبینم این مشکل ما را همه دارن. شد همون حرف پسر.

اووووه یکم یواش عمو جان !
سلام
اول بهتون تبریک میگم که 64 روز پر قدرت پاک بودین
با اراده قوی تونستین به اینجا برسین و این خیلی عالیه
ولی با حساب روی حرف مردم نباید شل میشدین
کل مردم جهان هم بگن این کار خوبه شما خودتون میدونین که خوب نیست
اینو قبول کنیم که خدا بیشتر از ما میدونه و بهترین مسیر رو برامون در نظر گرفته
به حرف خدا اعتماد کنیم ؛ نه به حرف مردم .
ما خودمون تصمیم میگیریم که اینده مون چه شکلی باشه
99 درصد از کسایی که وارد کانون شدن هیچوقت نتونستن ترک کنن . ولی 1 درصد متفاوت از بقیه فکر کردن و تونستن
کسی که بخواد بشکنه هزاران دلیل منطقی برای خودش به وجود میاره . کسی هم که بخواد پاک باشه تنها یک دلیل براش کافیه اونم اینکه خدای من این رو برای من بهتر میدونه پس این برای من بهتره .
99 درصد کسایی که درگیر این مرض بودن نتونستن جلوی نفسشون رو بگیرن پس براش دلیل و توجیه میارن و همون دلایل رو به جامعه تزریق میکنن حالا این به خود ما بستگی داره که جزو 99 درصد عموم مردم باشیم یا جزو 1 درصد خاص. 
میتونیم کاری کنیم که بعدها به خودمون افتخار کنیم بگیم من تونستم . 
خیلی بستگی داره که شما چی رو هدف قرار میگیری . یکی هست به زندگی معمولی راضیه . یکی هم هست میخواد تو هر موضوعی بهترین باشه
یکی 20 رو هدف قرار میده یکی 10 . 
یکی دنبال اینه که بهترین زندگی رو برای خودش بسازه یکی دنبال اینه که فقط روزش رو به شب برسونه و درگیر روزمرگی خودش باشه
این به خود ما بستگی داره که تو هرچیزی به عموم مردم نگاه کنیم و اونا رو الگو قرار بدیم یا به یه قشر خاص که تونستن و موفق شدن نگاه کنیم و راه اونا رو بریم
درسته سخت تره و اگر سخت نبود همه انجامش میدادن ؛ ولی سخت بودن دلیل بر نشدن نیست
ببینید دارید به کی گوش میدید . به قول انسان بزرگی اینکه به کی گوش میکنین تعیین میکنه که زندگیتون چه شکلی باشه
شما میخوایید پاک باشید بعد رفتید از کسایی که خ.ا روزمرگی زندگیشونه مشورت گرفتین؟
چرا نرفتین از خانوم سها مشورت بگیرین؟ چرا از خانوم زینبی مشورت نگرفتین؟ چرا از خانوم های موفق کانون مشورت نگرفتین؟
درسته تعداد کسانی که تو جامعه این کار رو انجام میدن خیلی خیلی بیشتر از کساییه که انجام نمیدن . ولی 1 درصد از جامعه تونستن متفاوت باشن و موفق هم شدن . اونها دنبال بهانه نبودن اونها فقط هدفشون رو دیدن و برای رسیدن بهش به حرف کسایی گوش دادن که این راه رو تا اخرش رفته بودن

ببینید ترک خ.ا سخته ؛ خیلی هم سخته ولی این سختی همیشگی نیست . وقتی 10 بار ؛ 20 بار ؛ 30 بار جلوی نفستون رو میگیرین و بهش نه میگین بعد از چند ماه دیگه نفستون این درخواست رو ازتون نمیکنه . اون حس میل جنسی سرجاش هست ولی اصلا دیگه خ.ا رو انقدر پست میبینین که خودتون پشیمون میشین از انجام دادنش.  اراده تون تقویت میشه و کنترل نفستون دست خودتون میاد . 
شما 6 ماه جلوی نفستون رو بگیرین بعد از 6 ماه دیگه عادت میشه براتون ؛ اصلا بعد از 6 ماه پاک بودن براتون طبیعی میشه و ذهنتون دنبال دلایل منطقی برای پاکی میگرده و خ.ا رو غیر طبیعی میبینه .

اولش سخته ولی میشه . 
من خودم موقع افکار منفی راهی که انجام میدم اینه ..
وقتی افکار منفی پیوسته تو ذهنم تکرار میشه نمیذارم پر و بال بگیره
چجوری؟
تنها کاری که میکنم اینه که اول یه نفس عمیق میکشم و نفسم رو نگه میدارم . تو ذهنم شروع میکنم به شمردن از 1 تا 5
وقتی به 5 رسیدم بازدم انجام میدم و یبار دیگه با بینی نفس میکشم و نفسم رو نگه میدارم تو ذهنم شروع به شمارش میکنم و باز هم بازدم انجام میدم.  وقتی این کارها رو میکنم کل تمرکزم رو میذارم رو دم و بازدم
این کار رو حداقل 2 دقیقه تکرار میکنم بعد از 2 دقیقه اصلا ذهنم خالی میشه از هر فکری . وقتی ذهنم خالی شد حالا یا کتاب میخونم یا موسیقی گوش میدم یا خودم رو مشغول هر کاری میکنم که بهم حس خوبی بده . کلا تو 10 دقیقه هر چی وسوسه بود از بین میره و میدونم حداقل تا چند ساعت اینده هیچ وسوسه ای نمیاد سراغم
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
میخواستم یه چند روزی نیام تا با کسی حرف نزنم آروم بشم. پست آقای رامین را دیدم خیلی ناراحت شدم
مخصوصا این قسمتش
نقل قول: شما میخوایید پاک باشید بعد رفتید از کسایی که خ.ا روزمرگی زندگیشونه مشورت گرفتین؟

چرا نرفتین از خانوم سها مشورت بگیرین؟ چرا از خانوم زینبی مشورت نگرفتین؟ چرا از خانوم های موفق کانون مشورت نگرفتین؟
سها خانم و زینبی خانم هر دو ازدواج کردن. اصلا مشورت کردن با اونا فکر نکنم اعتباری داشته باشه.

نمیخواستم بگم . ولی دلم شکست نتونستم حرف نزنم. 
کانونی ها حرفی نمیزنن. حتی خیلی هاشون که موفق شدن ترک کنن اعلام وضعیت هم نمیکنن. الان دو شخص محترمی که گفتین حتی مثل آقای آبتین اعلام وضعیت نمیکنن. من اصلا نمیدونم چقدر پاک بودن 106
اونایی هم که پاکیشون زیاد میشه حرف زیادی نمیزنن. کلا میرن تو فاز سکوت مطلق.

46 جای آقای هادی بسی خالیه. خیلی قشنگ از حس و حال روزای پاکی حرف میزدن.

حق با شماست من از کانونی ها خسته شدم رفتم با اونایی مشورت کردم که به خودشون سخت نمیگیرن و هر وقت دلشون خواست خ.ا میکنن.  46 به قدری تبلیغ کردن از زندگی راحتشون که بعد ۸ سال تو سر خودم زدن نظرم عوض شد. کلا به این نتیجه رسیدم هدفم از بنیاد اشتباهه.

میدونم الان این پست را بخوانین میگید اینجا تالار تجربیات داریم و ....
آره داریم. ولی تجربه های قدیمی خاک خورده! واقعا یه فرد حاضر بیاد از پاکی برامون بگه چقدر تاثیر داره تا وقتی بریم تجربه های قدیمی را بخوانیم
ولی باشه میرم تجربه ها را میخوانم. تا یه ذره بیشتر روم اثر بگذاره 

اینجا صندلی داغ داریم. یکی را انتخاب میکنیم هر مدل سوال شخصی و غیر شخصی که به درد ترک نمیخوره ازش میپرسیم. ولی کسی نیست که اجازه بده ازش سوال هایی در مورد ترک بپرسیم.  



آقای بازگشت به خاک یه قصه گفتن تو صراط. این آیه که میگه اگر به اندازه ذره ای خوبی یا بدی کنی حساب میشه

هر چی فکر میکنم سر این ترک کردن خیلی سختی تحمل کردم. نمیدونم خدا اونا را قبول میکنه یا قراره فقط نتیجه آخر را حساب کنه. اتفاقا از این سایت هایی که از مرجع تقلید سوال میپرسی هم پرسیدم. جواب سر بالا دادن. نه گفتن خدا قبول میکنه نه گفتن قبول نمیکنه. گفتن گناه و باید ترک بشه.

میدونم نمیشه کنترلش کرد. مخصوصا برای آدمی مثل من که یه عمر از زندگیش با این کار بوده. نمیدونم این مدت چندبار شکستم. فقط میدونم دوباره رسیدم به مرحله ای که درد دارم و به خودم التماس میکنم انجام نده. ولی نمیتونم. عقده ۶۴ روز را تو دو روز سر خودم در میارم و داغون میشم. سر همین گفتم اگر تعداد روز پایین بشکنم شاید کمتر این کار را انجام بدم و آسیب کمتر ببینم ...

همه این حرف ها به کنار. خواب امروز صبح را کجای دلم بگذارم خدا.
بردیم حرم امام رضا. گفتم راه نمیدی. راه دادی که.  53258zu2qvp1d9v. میدونم میبینی. چقدر روزای قبل شکست دعا کردم بمیرم تموم بشه. همیشه همینه. وقتی میفهمم دیگه قراره بشکنم چند روزی تحمل میکنم به امید اینکه قبل شکست بمیرم. ولی نمیشه. کاش یه بار بشه واقعا. نتیجه این همه تلاش بر باد نره.
حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست، بلکه بیمار است؛ یعنی معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند. خیلی از آن ها حتی فکر می کنند که خردمند و دانا هستند، نه احمق! احمق ها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند.

بی شعور ها داستان شان با احمق ها فرق دارد.

کسی که ساعت سه صبح بوق میزند، بی شعور است.
کسی که جلو تمام زنان مسیر می ایستد، بی شعور است.
کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می کند، بی شعور است.
کسی که شب تمام مسیر را نور بالا می رود، بی شعور است.

این ها بی شعورند؛ حالا یا از نوع احمق بی شعور یا از نوع پرفسور بی شعور.

احمق بودن درد ندارد، درمان هم ندارد. ربطی هم به شعور ندارد. بی شعوری از جای دیگری می آید.
از خانه و مدرسه؛ از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد،
بی شعوری واگیر دارد؛هم درد دارد و هم درمان.

مشکل ما احمق ها نیستند؛ مشکل ما، هیچ وقت احمق ها نبودند، مشکل ما، بی شعور ها هستند.
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیاره. شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد؛ شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه.


بیشعوری : خاویر کرمنت
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
(1400 فروردين 15، 15:57)_رعنا_ نوشته است: سها خانم و زینبی خانم هر دو ازدواج کردن. اصلا مشورت کردن با اونا فکر نکنم اعتباری داشته باشه.

نمیخواستم بگم . ولی دلم شکست نتونستم حرف نزنم. 
کانونی ها حرفی نمیزنن. حتی خیلی هاشون که موفق شدن ترک کنن اعلام وضعیت هم نمیکنن. الان دو شخص محترمی که گفتین حتی مثل آقای آبتین اعلام وضعیت نمیکنن. من اصلا نمیدونم چقدر پاک بودن 106
اونایی هم که پاکیشون زیاد میشه حرف زیادی نمیزنن. کلا میرن تو فاز سکوت مطلق.

46 جای آقای هادی بسی خالیه. خیلی قشنگ از حس و حال روزای پاکی حرف میزدن.

حق با شماست من از کانونی ها خسته شدم رفتم با اونایی مشورت کردم که به خودشون سخت نمیگیرن و هر وقت دلشون خواست خ.ا میکنن.  46 به قدری تبلیغ کردن از زندگی راحتشون که بعد ۸ سال تو سر خودم زدن نظرم عوض شد. کلا به این نتیجه رسیدم هدفم از بنیاد اشتباهه.

میدونم الان این پست را بخوانین میگید اینجا تالار تجربیات داریم و ....
آره داریم. ولی تجربه های قدیمی خاک خورده! واقعا یه فرد حاضر بیاد از پاکی برامون بگه چقدر تاثیر داره تا وقتی بریم تجربه های قدیمی را بخوانیم
ولی باشه میرم تجربه ها را میخوانم. تا یه ذره بیشتر روم اثر بگذاره 

اینجا صندلی داغ داریم. یکی را انتخاب میکنیم هر مدل سوال شخصی و غیر شخصی که به درد ترک نمیخوره ازش میپرسیم. ولی کسی نیست که اجازه بده ازش سوال هایی در مورد ترک بپرسیم.  



آقای بازگشت به خاک یه قصه گفتن تو صراط. این آیه که میگه اگر به اندازه ذره ای خوبی یا بدی کنی حساب میشه

هر چی فکر میکنم سر این ترک کردن خیلی سختی تحمل کردم. نمیدونم خدا اونا را قبول میکنه یا قراره فقط نتیجه آخر را حساب کنه. اتفاقا از این سایت هایی که از مرجع تقلید سوال میپرسی هم پرسیدم. جواب سر بالا دادن. نه گفتن خدا قبول میکنه نه گفتن قبول نمیکنه. گفتن گناه و باید ترک بشه.

میدونم نمیشه کنترلش کرد. مخصوصا برای آدمی مثل من که یه عمر از زندگیش با این کار بوده. نمیدونم این مدت چندبار شکستم. فقط میدونم دوباره رسیدم به مرحله ای که درد دارم و به خودم التماس میکنم انجام نده. ولی نمیتونم. عقده ۶۴ روز را تو دو روز سر خودم در میارم و داغون میشم. سر همین گفتم اگر تعداد روز پایین بشکنم شاید کمتر این کار را انجام بدم و آسیب کمتر ببینم ...

همه این حرف ها به کنار. خواب امروز صبح را کجای دلم بگذارم خدا.
بردیم حرم امام رضا. گفتم راه نمیدی. راه دادی که.  53258zu2qvp1d9v. میدونم میبینی. چقدر روزای قبل شکست دعا کردم بمیرم تموم بشه. همیشه همینه. وقتی میفهمم دیگه قراره بشکنم چند روزی تحمل میکنم به امید اینکه قبل شکست بمیرم. ولی نمیشه. کاش یه بار بشه واقعا. نتیجه این همه تلاش بر باد نره.


متاسفانه من بیشتر حق رو به شما میدم....

از طرفی ما نیاز داریم به یک مثال زنده که به اونجایی که ما دوس داریم رسیده باشه....

و از طرف دیگه خیلی وقتا به اشتباه فکر میکنیم که ترک کردن همش خوبیه و بعد از ترک ادم دیگه ایی میشیم مثلا بال در میاریم!!!

اما اینا هیچکدوم اتفاق نمیوفته و فقط تخیلات ما بوده....

نمیخوام ارزش ترک کردن رو کم کنم ولی اون افسانه ایی که فکر میکردیم نیست...

این مواردی که پایین مینویسم رو خودم فکر میکردم به دست میاوردم ولی اشتباه میکردم...

- افزایش قدرت هوش و حافظه و تمرکز! (الان فرقی ندارم! اتفاقا بزرگترین افتخارات زندگیم مال زمانیه که اینکارو انجام میدادم!)

- بهتر شدن حس و حال و انرژیم... خب الان هم سخته برام کتاب بخونم  یا ورزش کنم...

- ازدواج کردن و امداد های غیبی! 42  فکر میکردم وقتی ترک کنم یهو خدا یه کاری میکنه که سریعتر ازدواج کنم! چون شنیدم کسایی که ترک میکنن

بعد از یه مدت شرایط ازدواج براشون فراهم میشه! ولی کجاست ؟!


یه حس عذاب وجدانم رفته که البته طبیعیه....

مورد بعدی اینکه فکر میکردم مثلا 50 روزگی با 150 روزگی تفاوت داره! 

ولی واقعا دیگه فرقی نداره....وسوسه که همیشه هست و اگه نباشه یعنی مریض شدم! 

این ایرادای زندگی و سختی هاش بعد از ترک هم هست .... 





ما بیشتر از هرچیزی نیاز به یک مثال زنده از موفقیت های بعد از ترک میگردیم! که بهمون انرژی بده ...

معمولا هم باور نمیکنیم...

همین امروز یکی توی اینستا بهم توهین کرد میگفت تو پرستار نبودی و پیجت فیکه و دروغگویی!!!

(یه سری از ایرادات این رشته در ایران رو نوشته بودم و ظاهرا به ایشون برخورده بود که کاری نداریم.)

دیگه اعتماد نمیکنیم!

اینقد از چپ و راست بهمون دروغ گفتن!

کسایی که به ما وعده ی بهشت و جهنم میدادن دروغگو از اب درومدن!




تصمیم برای ترک کردن این مشکل فقط یه باره ولی اجرا کردنش هر روز...لطفا وسط راه چک نکنیم ببینیم که ایا کار درستی میکنم؟! ایا ارزش داره؟!

کارمون رو به بهترین شکل انجام میدیم. دیگه هی نمیشه چک کنیم ببینیم خدا میبخشه نمیبخشه! 

انشالاه که همیشه موفق باشید.

اینکه براتون سوال پیش میاد و دغدغه دارید یه دنیا ارزشش بیشتر از کساییه که کورکورانه و از روی تعصب از یه چیزی حمایت میکنن...

53
تنهایی خیلی خوبه
اصا کی گفته بده
خیلیم عالیه 
تنها که باشی دیگه درد نداری دیگه کسی نیست دلتو بشکنه دیگه وابسته نمیشی خودت میشی آدم خودت تنهایی خیلی خوبه تنها که باشی دیگه نگران بقیه نیستی یکم هم به خودت اهمیت میدی تنها که باشی همه شعراتو بلند بلند واسه خودت میخونی برا خودت میزنی میخونی  آرومی حتی دیگه کسی هم نیست که نگران تنهاییش باشی
میشی قهرمان خودت دیگه وقتی میشکنی انتظاری نداری انتظاری نداری که یه نفر دستتو بگیره و بلندت کنه خودت دستتو میگیری بلند میشی
دیگه کسی نیست ناراحتت کنه دیگه کسی نیست تا امیدتو ناامید کنه
تنها که باشی دیگه دلت نمیشکنه با تموم احترامی که به بقیه میذاشتی یه سیلی نمیزنه زیر گوشت چار تا فوش بده بت و بزاره بره
تنها که باشی عاشق خودت میشی چه چیزایی داشتی و خبر نداشتی چون همیشه همه بی ارزشت کردن تنها که باشی دنیا واسه خودته خوده خودت
تنهایی فقط یه عیب داره فقط یکم احساس تنهایی میکنی همین !
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند به تلاشهای همه دوستان، خصوصا خانم رعنا برکت بده

وقتی بچه‌ها شرح مجاهدتهاشون رو میدن در راه پاکی من عمیقا از اونچه که بوده و هستم شرمنده میشم

حاشا که خداوند این تلاشها رو بی‌پاسخ بگذاره

خداوند انقدر بزرگوار و مهربانه که بعد از دعوت همگانی به ازدواج، که روزی دلچسب و گوارای همه باد، خطاب به اونایی که نکاحی نمی‌یابند این فرمایش رو داره: «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله»
یستعفف از مصدر استعفاف هست .. استعفاف شاید به معنای طلب پاکی کردن باشه .. به معنای پاکی‌خواهی ..

این کلمه من رو یاد همین تلاش‌ها و پاکبازی‌هایی میندازه که بچه‌های کانون در راه دل‌انگیز پاکی به کار میزنن
بچه‌ها .. ما جای خدا نیستیم .. نمیخوام شکست و ... رو توجیه کنم ..
اما یه وقت دیدی به پای اونی که بیشتر یا علی و یا زهرا گفته و عزمش رو جزم پاکی کرده، ولو بیشتر هم زمین خورده باشه، بیشتر استعفاف نوشته باشن

بچه‌ها ما داریم برای کسی تلاش میکنیم که خودش معیارهاش رو بهمون داده
فرموده: ان الله یُحبّ التّوّابین و یحب المُتَطهِّرین
خداوند کسانی را که بسیار توبه کنند و در پاکی و پاکیزگی کوشا باشند دوست می دارد.

کاش منم میتونستم مثل بچه‌هایی که اخیرا همینجا از تلاشهاشون حرف زدن باشم .. کاش منم این افتخارای گفتنی رو داشتم ...
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
به نام خداوند مردان جنگ
دلیران چون شیر و ببر و پلنگ
به نام خداوند یاران دین
زشک رسته مردان اهل یقین
به نام یلان محمد (ص) نژاد
که شد شورشان غبطه‌ی گردباد
علی صولتانی که در خون شدند
به یک نعره از خویش بیرون شدند
به نام غیوران زهرا (س) نسب
زخود رستگان به حق منتسب
حسن (ع) مذهبان صبور آمده
می‌ زهر نوشان آن میکده
خراباتیان حسین (ع) آشنا
گرفته به کف رایت کربلا
اگر دم فرو بندم از ذکرشان
رها نیستم یکدم از فکرشان
من و یاد یاران که سر باختند
ولی بر ستم گردن افراختند
سحرگاه اعزام یادش بخیر
و «گردان» گمنام یادش بخیر
لباسی که خاکی تر از خاک بود
ولی چون دل عاشقان پاک بود


من وجنگ یاران دیرینه ایم  
کمر بسته در هشت وادی خطر 
 سپر ساخته سینه بر تیرها   
شنا کرده در شط خون جگر
به کارون و اروند تا پل زدیم  
گذشتیم از خویش تا رزمگاه
 در آن سو دشمن کمین کرده بود  
عظیم وتهی همچو ابری سیاه
چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم  
ز خار و خسان خواب و آرام را
خلیج از تب و تاب ما موج زد 
نوشتیم با خون سرانجام را 
به یاد آر بس قایق تیز رو  
شبانگاه بر خط دشمن زدند 
به یک انتحار آخرین ضربه را  
بر اسلام منحط ِ دشمن زدند
خطر بود و شط بود و غواص ها   
سلاحی بجز عشق و ایمان نبود
ز نیزارها  بی  صدا  رد  شدیم   
صدایی  بجز صوت  قرآن  نبود
مرا حضرت ساقی آواز داد  
که جنگ است باید مهیا شویم   
زنی آنچنان بر صف تیرها   
که از کشتگان ره ما شوی
یکی قبضه چون قبضه های دگر   
هماهنگ اصحاب احمد شدم   
سپاهی مقدس تر از بدر بود   
که من در رکاب محمد (ص) شدم


صوت
دقت کردین یه وقتایی هست
که حالمون خیلی بده
دقیقا همون لحظه یه اتفاقی میفته که ...  Hanghead
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان