عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان شناسی شخصیت

#31
سلام

اين روشي كه براي اين موضوع گفته شده رو در واقع ميشه براي موضوع هاي ديگه هم بكار برد و براي گفتن موضوع هاي ديگه هم از اين روش استفاده كرد .

چطور به کسی بگوییم که دهانش بوی بد می دهد

اینکه بخواهیم به یک دوست یا آشنا بگوییم که تنفسش بدبو است، ممکن است باعث ناراحت شدن او شود، مخصوصاً اگر آن شخص خودتان باشید یعنی کسی این حرف را به شما بزند. در این مقاله راه حل آنرا برایتان عنوان می کنیم.

مراحل

1. شخصی که مشکل بوی بد تنفس دارد را شناسایی کنید.

2. سعی کنید او را جایی تنها پیدا کنید. اگر محیط ساکت است، حرف را در گوشش زمزمه کنید.

3. برحسب میزان شناختی که از طرف مقابل دارید، زیاد موضوع را کش ندهید و سریع سر اصل مطلب بروید. چون ممکن است دیر یا زود کسی سر برسد و این مطلب را به طرز ناخوشایندی به آنها بگوید. شنیدن این حرف از زبان یک بیگانه خیلی سخت است به همین خاطر از دهان یک دوست بشنویم بهتر است. بهترین کاری که می توانید درحقشان بکنید این است که یک یا دو تا آدامس نعنایی به او بدهید.

4. بعد از گفتن حرفتان یا دنبال کار خودتان بروید یا کنار او بنشینید. اگر کسی درمورد این مسئله به آنها کنایه ای زد، از دوستتان دفاع کنید. دوست به درد همین موقع ها می خورد.

نکات

· اگر فرد موردنظر را خوب می شناسید، تذکر دادن این مطلب چندان دور از ادب نیست. اما اگر فقط با او آشناییت دارید، سعی کنید طوری این مطلب را عنوان کنید که کمتر آزاردهنده باشد.

· گاهی اوقات وقتی طرف حرف شما را متوجه نمی شود، زیاد خود را برای گفتن آن مطلب نگران نکنید. چون بالاخره خودشان متوجه می شوند.

· اگر کسی آدامس نعنایی به شما تعارف کرد، حدس بزنید که ممکن است به این دلیل بوده باشد و حتماً تعارف او را قبول کنید. یادتان باشد که به محض اینکه به خانه رسیدید دندانهایتان را مسواک کنید.

· از فرد مورد نظر بپرسید که تنفستان بو می دهد یا نه. وقتی جواب را گرفتید این احتمال هست که او هم درمورد تنفس خودش سوال کند.

هشدارها

· اگر فرد را خوب نمی شناسید، شاید از حرف شما ناراحت شوند.

· سعی کنید سریع مطلب را انتقال دهید اما هیچوقت گفتگویی را برای گفتن این حرف قطع نکنید. چون ممکن است توجه دیگران را جلب کند و باعث خجالت فرد شود.

· هیچوقت آن را با صدای بلند فریاد نکنید تا توجه اطرافیان جلب شود. با اشاره ای کوتاه می توانید مطلب را برسانید.

به چه چیزهایی نیاز دارید:

· مهارت های اجتماعی

· آدامس نعنایی

· مهربانی
منبع : mardoman.net

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#32
با سلام

تاثیر جدیت بیش از حد بروی موفقیت

آیا خوش میگذرانید؟ آیا کارتان را دوست دارید؟ می توانید هر روز صبح زود از خواب بیدار شده و سر کار بروید؟

حـرف هایی که در مـورد کـار سـر زبـان مــردم است، مانع پیشرفت شـمـا مـی شود. "سر کـار قــرار نـــیست به آدم خوش بگذرد." "باید شوخی و خنده را کنار بگذارید و کمی جدی تر شوید."

و بزرگترین این عقاید: "اگر آدم جدی باشم، مردم تصور خواهند کرد که شخص مهمی هستم." اما جدی بودن باعث مشکلات بسیاری است: استرس، اضطراب، نگرانی، دردهای احساسی، سختی کشیدن و شکست.


حل مشکلات با جدی تر شدن مثل تعمیر یک کامپیوتر با چکش است. هرچه بیشتر تلاش کنید، مشکلتان بدتر خواهد شد.


"وقتی زندگی جدی می شود، فرد مبدل به علتی کوچک تر و معلولی بزرگتر خواهد شد. اگر زندگی واقعاً جدی شود، ارزش او تقریباً به صفر می رسد. راندن اتومبیل آنقدر جدی خواهد شد تا جاییکه ممکن است فرد باعث داغان شدن آن شود. کار کردن آنقدر جدی خواهد شد، که احتمالاً شکست خواهد خورد. بین جنون و جدیت رابطه ای مستقیم برقرار است. فقط زمانی فرد در زندگی پیشرفت می کند که جدیت را سرلوحه ی کار خود قرار نمیدهد و به جای آن سختکوشی را پیشه ی راه خود می کند. ضرب المثل قدیمی واقعاً سنجیده بوده که می گفت، خنده بر هر درد بی درمان دواست."


12 راه برای اینکه دیگر جدی نباشیم :

اگر با دیدگاهی غیر جدی به زندگی نگاه کنیم، خواهیم توانست مشکلات را با انرژی و توان بیشتری پشت سر بگذاریم و برخورد راحت تری با آنها داشته باشیم. اگر جدی نباشیم، مشکلات برایمان آسان تر خواهند شد، افراد حس همکاری بیشتری خواهند داشت احساس آسودگی و آرامش خواهند کرد. عمرتان نیز طولانی تر و موفق تر خواهد بود.


اگر فردی بسیار جدی هستید، می توانید برای ترک این خصوصیت از تکنیک های زیر استفاده کنید.

1. عمداً از کاه، کوه بسازید. هر مشکل کوچکی را به مسئله بزرگی تبدیل کنید. "اگر این اوراق اینگونه روی هم قرار میگرفتند بهتر بود! نه اونجوری! اینجوری!

2. از خودتان بپرسید، "آیا جدی شدن در مورد این مشکل واقعاً به حل آن کمک میکند؟"

3. روی نکات مثبت هر چیز تمرکز کنید. آنقدر این سوالات را با خود تکرار کنید تا احساس آسودگی بیشتری کنید، "چه چیز درمورد این موضوع صحیح است؟" "چه چیز دیگری صحیح است؟" "دیگر چه چیز؟"

4. به یک تغییر کلی و اساسی فکر کنید. چرا دوباره تحصیل را از سر نگیرید؟ چرا برای زندگی به هندوستان نروید؟ چرا کار جدیدی را شروع نکنید، یا چند سال از کار کناره نگیرید؟

5. از خودتان سوال کنید، "وقتی من در بستر مرگ هستم، آیا خوشحال خواهم بود که اینقدر درموردش جدی فکر می کردم؟"

6. یک بازی دشوار و پیچیده بهتر از اصلاً بازی نکردن است. پس فکر کنید که از همه جوانب شکست خورده اید. مثلاً: شما در مورد یک مشکل خانوادگی بسیار جدی هستید، از خودتان بپرسید، "اگر من اصلاً هیچ خانواده ای نداشتم چه؟" درمورد سرمایه گذاری خود جدی فکر می کنید. از خودتان بپرسید، "اگر هیچ پولی برای سرمایه گذاری نداشتم چه؟"

7. اندازه ی مشکلتان باید با اندازه ی بازیتان جور باشد. پس بازی بزرگتری انتخاب کنید. برای مثال، اگر از اینکه سنجاق های ورق در کشوی اشتباهی قرار گرفته اند عصبانی می شوید، بازیتان خیلی کوچک است. مسولیت هایتان را دوبرابر کنید. اهداف بزرگتری برای خود پیش گیرید. بزرگتر و بزرگتر فکر کنید.

8. دست از حل مشکلی که شما را جدی و مشغول کرده است بردارید. بعضی از مشکل ها اگر آنها را به حال خود رها کنید، به خودی خود رفع خواهند شد. مشکل شما نیز ممکن است یکی از این مشکلات باشد.

9. کار خود را با سایر کارها مقایسه کنید. تصور کنید که یک مامور مخفی یا چاه باز کن بودید.

10. سعی کنید کاری بکنید که همه ی اطرافیانتان شاد و سرحال شوند. شما هم خیلی زود بانشاط تر خواهید شد.

11. به راه حل های عجیب فکر کنید. احمقانه ترین راه برای حل مشکلتان چیست؟ کدام راه حل اگر اثر کند باعث خنده ی شما خواهد شد؟

12. یک لحظه کند ذهن شوید و ابلهانه رفتار کنید. موهایتان را پایین بیندازید. فقط یک لحظه سعی کنید انقدر جدی و مهم جلوه نکنید .
منبع : mardoman.net

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#33
با سلام

زندگي را نخواهيم فهميد اگر از همه گلهاي سرخ دنيا متنفر باشيم فقط چون در كودكي وقتي خواستيم گل سرخي را بچينيم خاري در دستمان فرو رفته است !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر ديگر آرزو كردن و رويا ديدن را از ياد ببريم و جرات زندگي بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشي بسپاريم فقط به اين خاطر كه در گذشته يك يا چندتا از آرزوهايمان اجابت نشدند !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر عزيزي را براي هميشه ترك كنيم فقط به اين خاطر كه در يك لحظه خطايي از او سر زد و حركت اشتباهي انجام داد !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر ديگر درس و مشق را رها كنيم و به سراغ كتاب نرويم فقط چون در يك آزمون نمره خوبي به دست نياورديم و نتوانستيم يك سال قبول بشويم !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر دست از تلاش و كوشش برداريم فقط به اين دليل كه يك بار در زندگي سماجت و پيگيري ما بي نتيجه ماند !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر همه دستهايي را كه براي دوستي به سمت ما دراز ميشوند ، پس بزنيم فقط به اين دليل كه يك روز ، يك دوست غافل به ما خيانت كرد و از اعتماد ما سوء استفاده كرد !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر فقط چون يك بار در عشق شكست خورديم ديگر جرات عاشق شدن را از دست بدهيم و از دل بستن بهراسيم !

زندگي را نخواهيم فهميد اگر اگر همه شانس ها و فرصت هاي طلايي همين الان را ناديده بگيريم فقط به اين خاطر كه در يك يا چند تا از فرصت ها موفق نبوديم !

فراموش نكنيم كه بسياري اوقات در زندگي وقتي به در بسته اي ميرسيم و يكصد كليد در دستمان است ، هرگز نبايد انتظار داشته باشيم كه كليد در بسته همان كليد اول باشد . شايد مجبور باشيم صبر كنيم و همه صد كليد را امتحان كنيم تا يكي از آنها در را باز كند . گاهي اوقات كليد صدم كليدي است كه در را باز ميكند و شرط رسيدن به اين كليد ، امتحان كردن نود و نه كليد ديگر است . يادمان باشد كه زندگي را هرگز نخواهيم فهميد اگر كليد صدم را امتحان نكنيم فقط به اين خاطر كه نود و نه كليد قبلي جواب ندادند . از روي همين زمين خوردن ها و دوباره بلند شدن هاست كه معناي زندگي فهميده ميشود و ما با توانايي ها و قدرت هاي درون خود بيشتر آشنا ميشويم .

زندگي را نخواهيم فهميد اگر از ترس زمين خوردن هرگز قدم در جاده نگذاريم .

سهيلا ثقفي – سردبير مجله موفقيت

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#34
سلام دوستان گلم53
آزمون زیر از کتاب "لطفا گوسفند نباشید!" هستش...

"آیا فردی عصبانی هستید؟"
بدون مقدمه به سوالات آتی پاسخ دهید.(بله یا خیر )
1. اگر آسانسوری را که به انتظار ایستاده اید در طبقه ای به مدت طولانی توقف کند، آیا عصبانی میشوید؟
2. آیا در صف خرید نان افراد جلوی خودتان را کنترل می کنید؟
3. آیا بارها و بارها از یادآوری حوادث تلخ گذشته آزرده خاطر میشوید؟
4. آیا در برخورد با کوچکترین نا ملایمات روز، به سادگی از کوره در میروید؟
5. آیا اغلب از نادانی دیگران آزرده می شوید؟
6. اگر دوستتان در ساعت مقرر ملاقات حاضر نشد، دوست دارید سرش داد بکشید؟
7. آیا دوستان نزدیک خود را به این بهانه که انتظارات شما را بر نیاورده اند ترک میکنید؟
8. اگر آرایشگرتان موهایتان را خیلی کوتاه کند، تا چند روز عصبانی هستید؟
9. آیا هرگز به حدی عصبانی شده اید که کسی را کتک بزنید؟
10. آیا اگر تعمیر کار اشتباهی کرد، شما یقین حاصل میکنید که قصد تقلب داسته است؟
11. آیااگر در ترافیک کسی جلوی شما را سد کرد، چراغ ها را روشن میکنید و بوق میزنید؟
12. آیا از اینکه غالبا دنبال جوراب خود بگردید عصبانی می شوید؟
13. آیا از اینکه غالبا اطرافیان حرف شما را نمی فهمند عصبانی می شوید؟
14. آیا می توانید علی رغم میل باطنی خود دقایقی به سخنان کسی که او را قبول ندارید گوش کنید؟
15. آیا می توانید یک بحث را تا دقایقی طولانی با آرامش ادامه دهید؟
16. آیا از اینکه مجبور باشید برای هر عمل خود به پدر و مادر یا همسر خود توضیح دهید عصبانی می شوید؟
17. آیا غالبا از اینکه دیر به محل کار یا تحصیل خود میرسید، عصبانی میشوید؟
18. آیا گاهی غمگین هستید و نزدیکانتان بدون توجه به شما شادی می کنند، عصبانی می شوید؟
19. آیا از اینکه مجبور شوید کاری را نیمه تمام رها کنید عصبانی می شوید؟
20. آیا فکر می کنید عصبانیت و خشم آخرین چاره است؟

جمع بندی امتیازات آزمون:
به هر جواب بله یک نمره و به هر جواب خیر، صفر بدهید.

اگر جمع امتیازات شما از 1 تا 10 باشد:
نگران نباشید اعتدال در رفتار شما جاری است و شما به خوبی قادر به کنترل عواطف و احساسات خود می باشید.
مطمئن باشید اگر به همین نحو احساسات خود را مدیریت کنید یقینا در زندگی فرداهای خود موفق خواهید شد زیرا از رموز موفقیت کنترل احساسات می باش برایتان روز های سبز را می طلبیم. (منم همینطور 317)

اگر جمع امتیازات شما از10 تا 15 باشد:
هنوز جای نگرانی نیست زیرا شما در مرز دو بینهایت خوب و بد ایستاده ایدبا کمی تفکر و اندیشه در امور می توانیدعنان احساسات لجام گسیخته خود را به دست گیرید.
برای دستیابی به این مهم این مساله را بدانید که آدمها مجموعه ای از صفاتی هستند که شاید به نظر ما خیلی مقبول نباشد اما یادتان باشدکه برای شاد زیستن یک کار لازم است، آدمها را همان طور که هستند بپذیرید. و فراموش نکنید که عصبانیت و خشم حلال مشکلات نیست بلکه خود عامل بسیار مهمی در به وجود آمدن مشکلات جدید می باشد.

اگر جمع امتیازات شما از 15 تا 20 باشد:
چرا فکر می کنید که عصبانیت تنها راه حل است؟
باور کنید که پایان خشم چیزی جز خجالت نیست! شماکه بار ها این مهم را آزمایش کرده اید چرا دوباره؟!
این مطلب را فراموش نکنید که رمز موفقیت در زندگی " مدیریت احساس " می باشد پس، هم اکنون کمر همت ببندید و با نوشیدن یک جرعه " اغماض " معضلات و مشکلات را با آرامش بیشتری حل کنید.
مطمئن باشید: عصبانیت آخرین راه نیست!
نگذارید که توسن (17) خشم شما را به وادی نابودی بکشاند و سعی کنید با تامل و تفکر همچون سوارکاری کارآزموده اسب خشمگین را به تمکین خود در آورده و با آرامش و تانی از روی موانع زندگی بگذرید.

بودا معتقد است هرگاه عصبانی شدی و قصد کاری داری از 10 تا 1 به طور معکوس بشمار آن گاه بر اساس خشم خود غلبه کن!

علی علیه السلام معتقد است: وقتی عصبانی هستی، سکوت کن، زیرا خشم کلید همه ی بدی ها است!
برایتان روزهای سرشار از آرامش را میطلبیم!

اوخیش... بالاخره تموم شد.. خسته شدم..wacko2
#35
سلام

امتياز من شد 4 ...
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#36
سلام.
ممنون از این آزمون..
چه جوریه؟؟؟
امتیاز من 10 شد.....cheshmak
اما گاهی خفن قاطی میکنم...
یه چیزی این وسط میلنگه...یا من با این آزمون...

موفق باشین.یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

#37
سلام 4fvfcja
مطلب جالبیه از مجله "وطن/شماره 86/نیمه اول اسفند 1387"

"قدرت کلمات"

کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند به عبارت ساده آنچه می گویی فکری است که بیان می شود.کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امور ما شکل می دهند. ناخودآگاه ما، تنها افکار و کلمات به کار برده شده را می شنود و غیرارادی آنها را تکرار می کند، و بر وجود ما تاثیر می گذاردپس چه بهتر که این افکار را در مسیر مثبت و سازنده و با کلماتی نیرو زا به کار ببریم تا اثرات فوق العاده آن را در خود حس کنیم.

بنابراین به جای ... بگوییم ...
به جای "پدرم در آمد" ; بگوییم: خیلی راحت نبود

به جای "خسته نباشید" ; بگوییم: خدا قوت

به جای "دستت درد نکند" ; بگوییم: ممنون از محبتت - سلامت باشی

به جای "ببخشید مزاحمتون شدم" ; بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای "لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بیزد" ; بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نریزد

به جای "گرفتارم" ; بگوییم: در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای "دروغ نگو" ; بگوییم: راست می گی؟ راستی؟

به جای "خدا بد نده" ; بگوییم: خدا سلامتی بده

به جای "قابل نداره" ; بگوییم: هدیه برای شما

به جای "شکست خورده" ; بگوییم: با تجربه

به جای "مگه مشکل داری" ; بگوییم: مگه مسئله ای داری؟

به جای "فقیر هستم" ; بگوییم: ثروت کمی دارم

به جای "بد نیستم" ; بگوییم: خوب هستم

به جای "به درد من نمی خوره" ; بگوییم: مناسب من نیست

به جای "مشکل دارم" ; بگوییم: مسئله دارم

به جای "جانم به لبم رسید" ; بگوییم: خیلی راحت نبود

به جای "فراموش نکنی" ; بگوییم: یادت باشه

به جای "داد نزن" ; بگوییم: آرام باش

به جای "من مریض و غمگین نیستم" ; بگوییم: من سالم و با نشاط هستم

به جای "غم آخرت باشد" ; بگوییم: شما را در شادی ها ببینم.
#38
4fvfcja

varzeshخیلی عالی بود ، من بعد اینها رو یادداشت میکنم تا به کار ببرم
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#39
ممنون رضا جون خیلی عالی و مفید بود دکمه تشکر کم بودKhansariha (48)31741
#40
ایول خیلی کلمات و جملات خوبی بود
ممنون بابت مطلب مفیدت 4141
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



#41
سلامcheshmak
بازم میخوام یه مطلب از کتاب لطفاً گوسفند نباشید! براتون بنویسم. یه توضیحی بدم: این کتاب درباره خود شناسی هستش، و خیلی مطالب مفیدی داره، کتاب قطوری هم هست. از اوناست که آدمو متحول می کنه، توصیه می کنم حتماً بخونین. پس اگه زیاد از این کتاب مینویسم، ناراحت نشید...

تو فصل اولش، بخش "اما براستی انسان چیست؟" بعد از توضیحی درباره وجود انسان و همینطور جملاتی از بعضی بزرگان، به مطلبی میپردازه که خیلی...... خودتون بخونید.

انسان از دیدگاه ارقام

به خوبی آگاهید که ارقام هیچگاه دروغ نمی گویند، پس نگاهی به ارقام آتی بیندازید تا ببینید ساعات و روزهای عمر خود را چگونه تلف می کنید!
توضیح: ارقام مربوط توسط پزشک متخصص مشاور تهیه و جملگی تقریبی هستند. پس به جزئیات توجه نکرده و به پیام اصلی این ارقام اندیشه کنید!

کارکردن:
یک انسان در طول روز به طور تقریبی 10 ساعت کار می کند. اعم از; تحصیل، اداره یا خانه داری.
ساعت 10 <== یک روز
ساعت 3650 <== یک سال
سال 25<==ماه 304<==شبانه روز9125<==ساعت219000<==60سال
یعنی شما در طول 60 سال عمر خود "25 سال" بطور شبانه روزی به کارکردن اشتغال داشته اید!

خوابیدن:
ساعت8<==یک روز
ساعت2920<==یک سال
سال20<==ماه243<==شبانه روز7300<==ساعت175200<==60سال
یعنی شما در طول 60 سال عمر خود "20 سال" بطور شبانه روزی در حالت افقی! یعنی، خواب تشریف داشته اید!
نکته: این آمار کسانی است که وقتی بیدار می شوند واقعاً بیدارند، بماند آنهایی که در حالت بیداری هم در خواب غفلت هستند!

غذا خوردن"
ساعت1<== یک روز
ساعت365<==یک سال
سال2.5<==ماه30<==شبانه روز912<==ساعت21900<== 60 سال
یعنی شما در طول 60 سال عمر خود "دو سال و نیم" بطور شبانه روزی در حالت غذا خوردن بسر برده اید.

آبریزگاه(دستشویی):
دقیقه30<==یک روز
ساعت182<==دقیقه10950<==یک سال
سال1.5<==ماه15<==شبانه روز455<==ساعت10920<==60سال
یعنی، شما در طول 60 سال عمر خود "یکسال و نیم" بطور شبانه روزی در آن حالت جالب! در آبریزگاه بسر برده اید!
حالا خنده داره یا گریه دار؟!

اکنون ببینیم حاصل این ساعات چیست؟
اگر روزی 3 کیلو مدفوع کرده باشید:
کیلو3<==یک روز
کیلو1095<==یک سال
کیلو65700<==60سال
یعنی شما در طول 60 سال عمر خود "65700 کیلو"مدفوع کرده اید.
اگر روزی 2 لیتر ادرار کرده باشید:
لیتر2<==یک روز
لیتر730<==یک سال
لیتر43800<==60سال
یعنی، شما در طول 60 سال عمر خو "43800 لیتر" ادرار تولید کرده اید.

حاصل کام!
اگر شما 60 سال عمر کنید:
25 سال- بطور شبانه روزی- کار کرده اید.
20 سال- بطور شبانه روزی- خوابیده اید.
2.5 سال- بطور شبانه روزی- مشغول خوردن بوده اید.
1.5 سال- بطور شبانه روزی- در حال ادار یا مدفوع کردن بوده اید.

اکنون از خود سوال کنید:
- در طول عمر خود چند ساعت به مطالعه یا تفکر پرداخته اید؟
- آیا عمر شما حاصل دیگری جز تولیدات فوق داشته است؟
پیشنهاد می کنیم:
یک بار دیگر این اقام را بخوانید!
اگر از ته دل خندیدید یا گریه کردید، به خود امیدوار باشید!
ولی اگر..........؟!
#42
جالب بود اما خب اینا چیزاییه که طبیعیه باید انجام بدیم دیگه4fvfcja
و اگه درست حساب کنی حدود 49 سال رو ما مشغول اون کارایی که گفته شده هستیم و یعنی از 60 سال نصف دیگه زمان داریم برای کارای مفیدتری مثل مطالعه نیایش با خدا کمک به دیگران پیشرفت و کلا هرکاری که مارو به رسالت خودمون توی زندگی نزدیک کنهcheshmak
مرسی از مطلبت اینطوری آدم بیشتر مراقب زمانشه که حداقل اون 50 سال باقی مونده ر بیخودی تلف نکنه وگرنه ضرر می کنه
جالب بود53258zu2qvp1d9v
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

#43
چارلزچاپلین در نامه ای به دختر خودمی نویسد:
من بند باز بوده ام و بند بازی را تجربه کرده ام و می دانم که حفظ تعادل در هنگام بند بازی چقدر مشکل است اما می خواهم به تو بگویم که روی زمین راه رفتن و حفظ تعادل برای انسان بودن بسی از آن مشکل تر است پس بسیار بر کارهای خود مراقبت کن

.......
#44
با سلام

چگونه عادت های بد خود را تغییر دهیم؟!

تکرار عادت موجب سکون می شود و خلاقیت و پیشرفت را از بین می برد، هرگاه که ماکاری را بدون دقت و انگیزه کافی انجام می دهیم یا عقاید، عادت ها و تجارب خود را با تعصب زیاد در کاری اعمال می کنیم، کم تر به این فکر هستیم که تغییر مثبتی در روند اجرای کار به وجود آوریم و ایراد و اشکال آن را برطرف سازیم. در واقع ما بدون توجه به پیشرفت های جدید و پیشنهادها و تجربه های مفید دیگران، به روش سنتی با افکار دیرینه خود به انجام آن کار می پردازیم بدون این که نکته جدیدی در رابطه با آن موضوع بیاموزیم یا تجربه کنیم. هر فرآیندی در زندگی ما می تواند مغلوب تکرار شود. هنگامی که ما می دانیم شغل مناسبی نداریم اما همچنان بدون هیچگونه تغییر در شرایط و موقعیت خود به کارمان ادامه می دهیم مغلوب تکرار شده ایم. با این که می دانیم تغییر می تواند ما را از این وضعیت ناخوشایند تکرار، رهایی دهد بازهم از تغییرگریزانیم و آن را غیر ممکن می دانیم یا از عواقب آن هراس داریم.

سال های سال با مشقت زندگی می کنیم اما به علت تصورات و باورهای نادرست و پیشگویی های خیالی، راضی به پذیرش تغییر نمی شویم.

بعضی ها فکر می کنند گذشت زمان خود به خود مشکل ها را رفع می کند اما تا زمانی که کسی یا چیزی تغییر نکند، مشکل حل نخواهد شد. والدینی که فرزندان جوان خود را در ابتدای زندگی زناشویی به اشتباه! راهنمایی می کنند که با گذشت زمان و به دنیا آمدن بچه مشکلات حل خواهد شد، در واقع این تغییر است که خواسته و ناخواسته بین طرفین بوجود می آید و مشکلات را حل می کند نه گذشت زمان! به همین دلیل زوجی که با تغییر میانه خوبی ندارند حتی با گذشت زمان و به دنیا آمدن یک پادگان بچه ! بازهم با یکدیگر مشکل خواهند داشت.

بعضی ها هم تصور می کنند که تغییر به معنی پشت پا زدن به سنت و اعتقادات گذشته یا نادیده گرفتن آداب و رسوم دیرینه و از دست دادن اصالت و بی احترامی به گذشتگان خویش است. البته، کاملا صحیح است که ما به اعتقاد و باورهای پیشینیان خود احترام بگذاریم و به آداب و رسوم آن ها توجه کنیم، اما ما در دنیایی زندگی می کنیم که روزبه روز در حال تغییر و دگرگونی است و علم با سرعتی پیشرفت می کند و روابط، اطلاعات و آگاهی افراد به گونه ای راحت تر و بیشتر و قضاوت ها عاقلانه تر و منطقی تر می شود که می توان هرگونه ایراد و اشکال در انجام امور گذشته را به سرعت برملا کرد و مانع از تکرار آن ها شد، بنابراین برای این که مورد حمایت اجتماعی و تشویق اذهان عمومی قرار بگیریم باید تغییرپذیر باشیم زیرا که تغییر در افکار و کردار و برنامه ها، بسیاری از اشتباهات و عادت های نادرست گذشته را از بین می برد و اطلاعات ما را به روز می کند و بهره وری را به همان نسبت افزایش می دهد.

تغییر کردن آن قدر هم کار پیچیده و عجیبی نیست! این که ما توانایی انجام کارهای جدید یا رفتار و افکار نو را داشته باشیم و آن را به مرحله اجرا برسانیم در خود تغییر ایجاد کرده ایم. اگر ما افکار و عقاید و باورهای خود را به صورت دوره ای مورد بازبینی عمیق قرار دهیم و در مورد "اما و اگرهای" آن حساس باشیم و به راحتی چشم پوشی نکنیم تا به نتیجه درستی برسیم بازهم نوعی تغییر در وجود خود ایجاد کرده ایم. ما می توانیم نوع نگرش و زاویه دید خود را عوض کنیم تا تغییری در رفتار خود داده باشیم یا این که رفتارهای نادرست خود را دریابیم و آن ها را ترک کنیم. برای تغییر تنها این نکته کافی است که بپذیریم، "وقتی با مشکلی برمی خوریم برای حل آن نیاز به استفاده از روش دیگری داریم." و بهتر است همیشه این جمله یادمان باشد: " ما زنده ایم که تغییر کنیم. اصلا مگر بدون تغییر می شود پیشرفت کرد و بدون پیشرفت می توان زندگی نمود؟"

فردی که امسال دیپلم دارد و چهار سال دیگر مدرک کارشناسی می گیرد و پیشرفت می کند مگر تغییر نکرده است؟ حال همان فرد چهار سال پیش عقایدی داشت که اکنون با آموختن علوم مختلف، دایره دید خود را وسیع تر کرده است و دنیا و مسایل آن را روشن تر و آگاهانه تر می بیند و عقاید گذشته خود را در آن زمان صحیح و بی نقص می دانست، ناقص یا باطل می داند و از آن ها انتقاد می کند.

انعطاف اولین شرط تغییر پذیری است، ما برای این که تغییر کنیم باید انعطاف داشته باشیم، تعصب خشک و سرسختانه بر عقاید و باورهای خود نداشته باشیم و وقتی با مشکل و انتقاد یا سرزنشی مواجه می شویم، همیشه و همه حال آن را جدی بگیریم و در موردش تامل کینم. شاید گوشه ای از کار ما اشتباه باشد و با توجه به آن انتقاد وداشتن انعطاف منطقی نسبت به آن موضوع تغییر روش دهیم. بهتر است که "مرغ یک پا" نباشیم، گاهی وقت ها یک کودک خردسال یا یک فرد نا آگاه و بی تجربه، کلامی را بر زبان جاری می سازد که تاکنون از زبان افراد باتجربه و متخصص شنیده نشده است. بنابراین خوب است که به پیشنهاد و نظر دیگران بدون غرور و نگاهی مثبت بیاندیشم و با نرمی در رفتار و تصمیمات خود از آن ها کمال استفاده را ببریم.

بعد از انعطاف روراستی با خودمان و پذیرش اشتباهات می تواند ما را به موفقیت در تغییر نزدیک تر کند. هرگاه انتقادی از ما شد یا با مشکلی روبه رو شدیم بهتر است که در خلوت با خود رو راست باشیم و با پذیرش اشتباهات خود نسبت به تغییر آن ها اقدام کنیم.

مقایسه کنیم، موقعیت خود را با افرادی که از روش ها مدرن تر و بهتر استفاده می کنند صادقانه مقایسه کنیم. همه جوانب را در نظر بگیریم و مزایا و معایب آن را با مزایا و روش موقعیت خود(بازهم صادقانه) مقایسه کنیم. با این کار، واقع بینانه مزایا روش و قدیم و جدید را بررسی کرده ایم که اگر خوشایند بود، راغب به تغییر روش خواهیم شد.

از پیشرفت های روز غافل نشویم و سطح آگاهی خود را بازبینی کنیم، با داشتن اطلاعات جدید از هر علمی که به آن علاقه داریم یا از آن استفاده می کنیم موجب می شود تا از هرگونه بهبود روش ها که در جهت تسریع، تسهیل و کاهش هزینه ها ایجاد می شود با خبر شویم و از آن ها بهره ببریم.

برای تغییر لازم است که مشکلات و معایب را بشناسیم و همواره برای رفع آن ها تلاش کنیم، سعی کنیم آن قدر هوشیاری و خلاقیت خود را تقویت نماییم تا به راحتی بتوانیم ایراد و اشکال کارمان را شناسایی و برای آن راهکار مناسب ارایه دهیم.

با افراد موفق و مثبت اندیش مشورت کنیم و به نظر افراد منفی بین و ناامید بی توجه باشیم، افراد منفی بین مانع بزرگی برای تحول خود دیگران به حساب می آیند که نه تنها نمی توانندکمکی به شما بکنند، حتی موجب سردرگمی و ناامیدی تان هم خواهند شد.

ناامید نشویم! اگر چندین روش کارساز نبود، روش های دیگر و جدیدتر را انتخاب کنیم، نقاط ضعف را یافته و آن ها را تقویت کنیم، با نا امیدی تغییر میسر نمی شود.

امیر دشتکیان
ABTIN.KIAN@YAHOO.COM
mardoman.net

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#45
سلام
اینم در تکمیل پست قبلی cheshmak

چقدر خوبه كه هر از گاهي باورهايمان را يه مروري كنيم. بد نيست ادم چند وقت يه بار ذهنيات و تفكراتش رو خانه تكاني كنه .واضح تر بگم.ما در مورد رفتار و افكارمون بيشتر از اونيكه فكر كنيم بر حسب عادت فكر ميكنيم و عمل ميكنيم. براي چند لحظه بدون تعصب اين مطلب رو بخونيم. قبول؟!

قبل از ادامه بحث ازمايش زير را بخوانيد خيلي جالب و خواندني است:

باور ها

دانشمندان براي بررسي تعيين ميزان قدرت باورها بر كيفيت زندگي انسانها آزمايشي را در « هاروارد يونيورسيتي » انجام دادند :



80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند . يك شهرك را به دور از هياهو برابر با 40 سال پيش ساختند . غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته ميشد . خط روي شيشه هاي مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فيلم هاي قديمي ، اخباري كه از راديو و تلويزيون پخش ميشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند :



تعداد موي سر ، رنگ موي سر ، نوع استخوان ، خميدگي بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، ميزان فشار خون ... بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند ، بعد از گذشت 5 الي 6ماه كم كم پشتشان صاف شد ، راست مي ايستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بين رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهاي سر شروع به مشكي شدن كرد ، چين و چروكهاي دست و صورت از بين رفت .



علت چه بود ؟

خيلي ساده است . آنها چون مطابق با 40سال پيش زندگي كردند ، باور كرده بودند 40 سال جوانتر شده اند .



انسانها همان گونه كه باور داشته باشند مي توانند بينديشند . باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او القا ميكند كه چگونه بينديشد .



اصولا فرق بين انسانها ، فرق ميان باورهاي آنان است . انسانهاي موفق با باورهاي عالي ، موفقيت را براي خود خلق ميكنند . انسانهاي ثروتمند ، باورهاي عالي و ثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت ميروند و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود ميرسند .



قانون زندگي قانون باورهاست . باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيتهاي بزرگ است . توانمندي يك انسان را باورهاي او تعيين مي كند ..



انسانها هر آنچه را كه باور دارند خلق ميكنند . باورهاي شما دستاوردهاي شما را در زندگي ميسازند . زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه ها ، انديشه ها عامل اوليه اقدامها و اقدامها عامل اصلي دستاوردها هستند



حكايت دوم:

انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .»

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»



استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....



اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»



« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است





فقط 10 دقيقه بشينيم تو يه جاي خلوت و تك تك طرز فكر ها و رفتارهايي كه بطور نا خود اگاه عادتمون هست مرور كنيم.ميدونيد چه اتفاقي ميافته؟



اگر واقعا بدون تعصب تك تك اعمال و افكارمون رو مرور كنيم به خوبي ميتونيم خوب و بدهاش رو از هم تفكيك كنيم. خوبها و به درد بخور هاش رو تقويت كنيم و بدها وكثيف هاش رو دور بندازيم تا بيش ازاين تو زندگيمون دست و پامون رو نگيره. انسان به طور ذاتي بدون اينكه نياز به اقا بالا سري داشته باشه توانايي تشخيص خوب و بد رو داره. مگه نه؟؟؟!!!



خب منظورم از اين خانه تكاني چيه؟:

تو ادبياتمون بهش ميگن:

چشمها رو بايد شست .جور ديگر بايد ديد.....



تو ادبيات عرفاني مون هم بهش ميگن:

بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم......فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم



با كلاسها هم بهش ميگن:

مهندسي مجدد يا ري انجينيرينگ:Re-Engineering



بزرگان هم بهش ميگن:

مراقب افكارت باش كه گفتارت ميشود مراقب گفتارت باش كه رفتارت ميشود مراقب رفتارت باش كه عادتت ميشود.مراقب عادتت باش كه شخصيتت ميشود و مراقب شخصيتت باش كه سرنوشتت ميشود..



مذهبي ها هم بهش ميگن:

يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت



قانون فعاليت هاي ذهن ناخودآگاه:

ذهن ناخود آگاه شما موجب ميشود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگويي انجام پذيرد كه با تصوير ذهني و باورهاي شما هماهنگ است.



ذهن ناخود آگاه شما بسته به اينكه چگونه برنامه ريزي ميكنيد مي تواند شما را به پيش ببرد يا از پيشرفت باز دارد.



توي اين خانه تكاني ذهن و رفتار چه اتفاقاتي ميافته:



*بعضي باورهاوذهنيتها رو بايد تميز كرد و غبار زمان رو ازش دور كرد ،سر و ساماني داد ، خيلي محكم تر اوونها رو حفظ كرد و بهش بها داد.چه باورهاي قشنگي داشتيم كه به مرور زمان و دود زندگي يكنواخت سياهي بهش نشسته و بايد با چاشني خاطره سر و ساماني بهشون داد و دوباره در رديف اول قفسه باورهامون قرار بديم



** بعضي از اوون باورها رو كه اتفاقا از بس بهشون عادت كرديم خيلي هم دم دست قرار گرفتند و هميشه مزاحمي براي ديدن باورهاي قشنگمون هستند،بايد براي هميشه فراموش كرد و در زباله دان فراموشي قرار داد.



***اگر خوب به اين باورها دقت كنيم ميبينيم كه بسياري از رفتارهايمان ناشي از باورهايي است كه از انها بيزار هستيم.ولي از بس در درون نا خود اگاهمان به انها عادت كرديم وجود انرا فراموش كرده ايم.



جالب است كه در اين كنكاش متوجه رفتارهايي ميشويم كه به دليل انتقام از كسانيكه در حق ما ظلمي كرده اند و به انها دسترسي نداريم به طور ناخوداگاه از اطرافيانمان انتقام ميگيريم.!در صورتيكه آنها شايد خيلي هم ما را دوست داشته باشند ولي اين نفرت به قدري در درون ما نفوذ كرده كه علاقه انها را نه تنها درك نميكنيم بلكه به طريقي سعي در ازردن انها داريم.



**** مثل اينكه مطلب داره پيچيده ميشه.



****ضمنا اگر خوب دقت داشته باشيم با تفكراتي در درون خود مواجه ميشيم كه اتفاقا خيلي هم به كارمان امده و در برابر مشكلات زيادي از اونها استفاده كرديم ولي از بس كه هميشه در دسترسمون بوده قدرش رو ندونستيم و فراموشش كرديم و گذاشتيمش كنار. و حالا كه با مشكل مواجه ميشيم يادمون رفته كه چه ابزار خوبي رو كنار گذاشتيم و ميتونستيم ازش استفاده كنيم. حالا كه داريم افكارمون رو زير و رو ميكنيم خوبه كه دوباره اون باورها و ابزارها رو گرد گيري كنيم و ازشون استفاده كنيم.

منبع : گروه ایران الایو
التماس دعا
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان