سلام
تبریک سال نو
بهار سال ۹۹ و این عید باستانی بر شما مبارک.
ما عید که میشه مدام از «مبارک» و «تبریک» و واژههایی از جنس «برکت» استفاده میکنیم.
اما شاید کمتر دقت کنیم که این برکتی که ازش حرف میزنیم دقیقا چیه.
این برکتی که برای همه آرزو میکنیم، از چه جنسیه.
برکت شاید به این باشه که A ریال پول داشته باشیم، اما «شادمانی» ما بهاندازه کسی باشه که ۱۰۰ A ریال پول داره.
برکت شاید به این باشه که ۵ تا «دوست صمیمی و عمیق» داشته باشیم؛ به جای ۵۰K فالور اینستاگرام سطحی و دمدستی.
برکت شاید به این باشه که کلی سرمون شلوغ باشه و وقت سر خاروندن نداشته باشیم، اما «آرامش» بر وجودمون حکمفرما باشه.
یا
برکت شاید به این باشه که کلی تلاش روزانه داشته باشیم اما در عوض شبها با «رضایت قلبی» سرمون رو روی بالش بذاریم.
برکت شاید به این باشه که خیلی جاها نباشیم اما هر جا که اسممون رو بردن، «حس آدمهایی» که اسممون رو شنیدن خوب باشه.
برکت شاید به این باشه که «محل امنیت» دیگران باشیم و آدمهای دیگه از شر و گزند ما در امان باشن.
یا
برکت شاید به این باشه که از هر کس فاصله گرفتیم، اما وجود «خدا» ثانیهای از زندگیمون (از حرفهامون، فکرهامون، تصمیمهامون و ...) محو نشه.
برکت شاید به این باشه که «گناهی» رو که خیلیها موجه میدونن و بهراحتی انجامش میدن، ما نپذیریم و هر چند سخت پای قول و قرارمون بمونیم.
برکت شاید به این باشه که در جایی «وجودمون» مفید باشه و بتونیم کاری کنیم و دست چند نفر آدم دیگه رو بگیریم.
یا
خیلی چیزهای دیگه.
هر نوع تعریفی که از برکت دارید، امیدوارم سال ۹۹ سالی سرشار از برکت باشه براتون.
همراه باشه با پاکی و سلامتی و شادمانی و آرامش و رضایت قلبی برای همهتون.
عیدی سال نو
به فکر یه عیدی بودم برای بچههای کانون.
فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم دیدم هیچی بهتر از هدیهای نیست که بتونه به پاکیشون کمک کنه.
تو این روزها به طرق مختلف از من میپرسیدن که میخوایم سال ۹۹، سال پاکی ما باشه.
چی کار کنیم؟
من هم نشستم و چیزهایی که دوست داشتم رو براتون نوشتم:
پی نوشت یک:
اگه تصویر خوب دیده نمیشه، ذخیرهاش کنید و با یه نرمافزار بازش کنید.
پی نوشت دو:
در حین خوندن نوشتهها ممکنه چندین بار مجبور بشید گردنتون یا گوشیتون یا لپتاپتون! رو بچرخونید.
این بخش به من مربوط نمیشه.
باور کنید در حین نگارش - و خیلی بیشتر از شما - خودم و کاغذم دچار چرخش شدیم.
پی نوشت سه:
در عین حال که شما میدونید من چقدر هنرمند هستم و از هر انگشتم چقدر هنر میریزه
، اما نقاشی من تعریفی نداره.
لذا مدیونید اگه به من بخندید.
فکر کنید ساعت ۴ صبح بیدار شدم و تو گوگل زدم: طرح چشم
طرح مغز
نتیجه چند ساعت همکاری من و گوگل شد اینی که تماشا میکنید. ممنونم ازت گوگل جان.
یک جاهایی مجبور شدم علامت هم بزنم. مثلا بنویسیم: «این مغز شماست!» که اگه طرح مفهوم رو نرسوند نوشته کارش رو انجام بده.
پی نوشت چهار:
به هیچ بخش از کاغذ رحم نکردم! و هر کجاش که جا داشت چیزی نوشتم.
اما هنوز خیلی چیزهای دیگه بود که دلم میخواست بنویسم.
مثلا از ورزش بگم. بنویسم تاثیری که ۱۵ دقیقه نرمش و ورزش داره رو ۱۰۰۰ ساعت برنامه تخصصی ترک خ.ا نداره.
تا به حال توی این همه سال نشنیدم کسی بگه همزمان با اینکه دارم طناب میزنم به مسائل جنسی عمیقی! فکر میکنم
یا همزمان با اینکه دارم حرکت شنا رو انجام میدم کلی هم غصه میخورم و اشک میریزم!
ورزش خودش همه چیز رو ریست میکنه.
با وجود همهی حرفهای نگفته من:
بهنظرم اونی پاکی رو بخواد، بالاخره راهش رو پیدا میکنه.
و اونی هم که پاکی رو نخواد، بهانههاش رو.
پی نوشت پنج:
دوست داشتم خیلی بخشهاش رو میشد مفصلتر بنویسم.
اما باز هم با محدودیتی بهاندازه یک کاغذ A4 مواجه بودم.
مثلا اون جایی که نوشتم «راستی! این مسیر هر چقدر هم آسون بشه اما ته نداره» در ادامهاش بنویسم که قاطعیت ما باید قاطعیت همیشگی باشه.
همیشه باید هوشیار باشیم. همیشه مراقب باشیم.
هیچ وقت به خودمون با هر چند روز پاکی که داریم غره نشیم و مسیر به ظاهر ساده پاکی رو دست کم نگیریم.
اما با وجود این همه اختصار دوستنداشتنی،
بهنظرم گاهی ما آدمها فقط به تلنگر نیاز داریم. باقیش رو خودمون پیدا میکنیم.
پی نوشت شش:
همهی این نوشتهها با توجه به این موضوع هست که من هم مثل شما میدونم «تقویم و سال و روز و ماه به خودی خود کاری نمی کنه.»
سال ۹۹ با سال ۹۸ هیچ فرقی نخواهد داشت؛ مگر اینکه من فرقی کنم.
خدا به همهی ما کمک کنه و سال ۹۹ رو سال پاکی ما رقم بزنه.