1392 تير 28، 22:55
ویرایش شده
ای دوست طواف خانهات میخواهم ...............بوسیدن آستانهات میخواهم
بیمنت خلق توشه این ره را .......................میخواهم و از خزانهات میخواهم
نی باغ به بستان نه چمن میخواهم....... نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
خواهم زخدای خویش کنجی که در آن.... من باشم و آن کسی که من میخواهم
خواهم زخدای خویش کنجی که در آن.... من باشم و آن کسی که من میخواهم
سرمایهی غم ز دست آسان ندهم................... دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست که یادگار دردی دارم ............................آن درد به صد هزار درمان ندهم
از دوست که یادگار دردی دارم ............................آن درد به صد هزار درمان ندهم
در کوی تو سر در سر خنجر بنهم.............. چون مهرهی جان عشق تو در بر بنهم
نامردم اگر عشق تو از دل بکنم ........................سودای تو کافرم گر از سر بنهم
دارم ز خدا خواهش جنات نعیم ...........................زاهد به ثواب و من به امید عظیم
من دست تهی میروم او تحفه به دست............ تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
من دست تهی میروم او تحفه به دست............ تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
ابوسعید ابولخیر