عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر و نثر ادیبان

...
یک صبح،
باید دست خیالت را بگیرم 
جای خالیت را
نشانش بدهم ،،
ببینی چقدرر همه جا شب است 
وقتیکه نیستی  !...

#مریم_رضایی_حامی
 سپاس شده توسط
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما (:

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده..
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما(: ؟

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید..
زینهار ای دوستان جان من و جان شما (:

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما ((:

می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکرافشان شما☘

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست (:
بنده شاه شماییم و ثناخوان شما..::((:

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما ..


...☘
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

شهريار
 سپاس شده توسط
[تصویر:  img_۲۰۲۱۱۰۰۵_۲۱۵۲۵۹_wpk.jpg]
 سپاس شده توسط
در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمی آید
اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید


چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفتهٔ نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم


مغروق این جوانی معصومم
مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی


می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، درد ساکت زیبایی
سرشار ، از تمامی خود سرشار


می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم بپیچد ، پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را


در لابلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد ، بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش


وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ، به همهمه در گیرد
خاکسترم بماند در بستر


در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را


می خواهمش دریغا ، می خواهم
می خواهمش به تیره ، به تنهایی
می خوانمش به گریه ، به بی تابی
می خوانمش به صبر ، شکیبایی


لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ، شب بی پایان
او ، آن پرنده ، شاید می گرید
بر بام یک ستارهٔ سرگردان 

فروغ فرخزاد
 سپاس شده توسط
53 سلام ای طبیب طبیبان سلام53
53سلام ای غریب غریبان سلام53
53الا ماهتاب شبستان توس53
53الا حضرت نور، شمس‌الشموس53
53غریبم من از راه دور آمدم53
53به دنبال یک جرعه نور آمدم53
سعید بیابانکی
[تصویر:  6rk_سشس.jpg]

امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن .
53 درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی53
Khansariha (8)یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیریKhansariha (8)

53دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم53
Khansariha (8)که کریمی ‌و حکیمی‌ و علیمی ‌و قدیریKhansariha (8)

53خالق خلق‌ و نگارندهٔ ایوان رفیعی53
Khansariha (8)خالق صبح ‌و برآرندهٔ خورشید منیریKhansariha (8)

Gol سعدی Gol
 سپاس شده توسط
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم

بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟

عراقی
 سپاس شده توسط
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
-ژاله اصفهانی
 سپاس شده توسط
 می روم از شبِ آلوده ی خواب
سوی آن کشورِ تنهاییِ خویش
می کَنَم از همه ی بایدها
"من نباید هستم" !

جار خواهم زد باز؛
نه سپیدم،نه سیاه
ارغوانی هستم
کودکی پیر در آفاقِ جوانی هستم . . .

راه تصویرِ من است . . .

نه کدورت دارم
نه دلم تنگِ کسیست
زندگی صحنِ فراموشیهاست . . .

این چه عشقیست که دنیا به رسیدن دارد؟
"نرسیدن زیباست " . . .
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
حافظ
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
بنگر که تا ببینی طیران آدمیت
سعدی
هرچند فراق، پشت امید شکست
هرچند جفا دو دست آمال ببست

نومید نمی شود دل عاشق مست
هر دم برسد به هر چه همت، دربست

مولوی
 سپاس شده توسط
علم سرمایه هستی است، نه گنج زر و مال
روح باید که از این راه توانگر گردد
نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آن روز که خود مفلس و مضطر گردد
قیمت بحر در آن لحظه بداند ماهی
که به دام ستم انداخته در برگردد
《پروین اعتصامی》
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان