امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشقانه های خداوند

در شهر بودم دیدم هرکس به دنبال چیزی می دود :
یکی به دنبال پول

یکی به دنبال چهره دلکش

یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد

یکی به دنبال نان

یکی هم به به دنبال اتوبوسی !

اما دریغ ؛ هیچکس دنبال خدا نبود و خدا به دنبال همه
“نامه عاشقانه خداوند به تمام بندگان”

سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام
( ضحی ۱تا ۳)

افسوس که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی.
(یس ۳۰)

و از تمام پیامهایم روی برگرداندی
(انعام ۴)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
(انبیا ۸۷)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری
(یونس ۲۴)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
(حج ۷۳)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک داشتی .
( احزاب ۱۰)

تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی،که من مهربانترینم در بازگشتن.
(توبه ۱۱۸)

53
 زندگی ات را با اراده خودت تغییر بده


 هر روز یه قدم

 هر چند کوچک

 به سمت آرزو هات بردار ...


خدای من خدایست که اگر سرش فریاد بکشم :


به جای دست رد به سینه ام ، نوازشم می کند و می گوید :


من که میدانم جز من کسی را نداری ...!
دلتنگی خدا......خدا:بنده من نماز شب بخوان یازده رکعت است......بنده:خدایا خسته ام نمیتوانم.......خدا:بنده من فقط یک رکعت نماز شب بخوان.......بنده:خدایا امروز خسته ام!راه دیگری ندارد؟......خدا:بنده ی من فقط قبل خواب وضو بگیر رو به اسمان بگو یاالله........بنده:خدایا من در رختخواب هستم اگر بلندشم خواب از سرم میپرد!.....خدا:بنده ی من دردلت بگو یاالله ما نماز شب برایت حساب می کنیم.......بنده:بنده بی اعتنایی میکند و میخوابد.......خدا:ملائکه ی من!ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی تا اذان نمانده اورا بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب بامن حرف نزده.........ملائکه:خدایا!دوباره اورا بیدار کردیم اما باز خوابیده.......خدا:ملائکه ی من درگوشش بگویید پروردگارت منتظرتوست........ملائکه:خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟...........خدا:او جز من کسی را ندارد......
 درزندگیت موفق نیستی؟ بگو:
و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت وإلیه أُنیب

خوشحال نیستی؟ همیشه بگو:
حسبی الله ونعم الوکیل

ازدنیاخسته ای؟ بگو:
اللهم اجعل همی الاخره


نمازهایت را به موقع ومداوم نمیخوانی؟ همیشه بگو:
اللهم اجعلنی مقیم الصلاه ومن ذریتی

میخواهی ازدواج کنی؟ بگو:
ربی لاتذرنی فردا وانت خیرالوارثین

تنهایی؟ همیشه بگو:
ربی هب لی من لدنک سلطانا نصیرا

خوشحالی؟ همیشه بگو:
الحمدلله حمدا کثیرا

درکارهایت سختی میبینی؟ بگو:
اللهم یسرلی اموری واشرح لی صدری

دوست داری آرزویت برآورده شود؟همیشه بگو:
استغفرالله واتوب الیه

تودلت ازدست کسی ناراحتی؟بگو:
اللهم اجعلنی من کاظمین الغیظ والعافین عن الناس

میخواهی دایم قرآن بخونی؟بگو:
اللهم اجعل القران ربیع قلبی

خونه ای دربهشت میخواهی؟ بگو:
قل هوالله احد.  الله صمد. لم یلدولم یولد. ولم یکن له کفوا

میخواهی غیبت نکنی؟بگو:
اللهم اجعل کتابی فی علیین واحفظ  لسانی عن العالمین


میخواهی به خوبی واطمینان خاطر زندگیت سپری شود؟بگو:


اللهم إنی أستودعک حیاتی
همیشه باخودت زمزمه کن ومراازدعای خیرت محروم نکن...
خدای مهـــربان من:

همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی…

جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم…

و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم…

تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم…

آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم…

داشتــــن تو …


می ارزد…

به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا…



[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)

خـــدايا...

✔ بابت
         هر شبى كه بى شكر سر بر بالين گذاشتم

✔بابت
        هرصبحى که بى سلام به تو آغاز كردم

✔بابت
         لحظات شادى كه به يادت نبودم

✔بابت
          هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم

✔ بابت
             هر گره که به دستم کورشد و مقصر تو را دانستم




                مرا ببخشKhansariha (8)
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
خدایا!
مرا متبرک گردان تا عشق ورزیدن و خندیدن را بیاموزم
به همه,حتی کسانی که مرا درک نکرده اند
یا با من بدی کرده و مرا رنجانده اند,عشق ورزم.

مرا بیاموز تا در همه موفقیتها و شرایط زندگی بخندم

و بدانم درهر آنچه روی می دهد نیکی نهفته است.
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ،
ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﺑﺎﺷﺪ . . .
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﻡ
ﺧﺪﺍ . . .
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺻﻼﺣﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﭽﯿﻨﺪ ،
ﻧﻪ ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ . .
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ،
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ
ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ
ﺁﯾﺪ . . . .
ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢ . . .
ﻫﻤﯿﺸﻪ ،
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ،
بهترین موقع به دادم میرسی
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


عطر خدا ...


خودت رو دوست داشته باش و براي خودت دعا کن!
براي خودت دعا کن که آرام باشي
وقتي طوفان مي آيد، تو همچنان آرام باشي
تا طوفان از آرامش تو آرام بگيرد
براي خودت دعا کن تا صبور باشي؛
آنقدر صبور باشي تا بالاخره ابرهاي سياه آسمون کنار بروند وخورشيددوباره بتابد
براي خودت دعا کن تا خورشيد را بهتر بشناسي
براي خودت دعا کن که سرسفره ي خورشيد بنشيني و چاي آسماني بنوشي
براي خودت دعا کن تا همه ي شب هايت ماه داشته باشد
چون در تاريکي محض راه رفتن خيلي خطرناک است
ماه چراغ کوچکي است که روشن شده تا جلوي پايت را ببيني
براي خودت دعا کن تا هميشه جلوي پايت را ببيني؛
آخه راهي را که بايد بروي خيلي طولاني است
خيلي چاله چوله داره؛
دام هاي زيادي در آن پهن شده و باريکه هاي خطرناکي داره
پر از گردنه هاي حيران و سنگلاخ هاي برف گير است
براي خودت دعا کن تا پاهايت خسته نشوند و بتواني راه بيايي
چون هر جاي راه بايستي مرده اي
و مرگي که شکل نفس نکشيدن به سراغ آدم بيايد، خيلي دردناک است
هيچ وقت خودت را به مردن نزن!
براي خودت دعا کن که زنده بماني
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد
براي اينکه زنده بماني،
نبايد بگذاري که هيچ وقت بيشتر از اندازه اي که نياز داري بخوابي
بايد هميشه با خدا در تماس باشي تا به تو بيداري بدهد
بيداري هايي آميخته با روشنايي، صدا، نور، حرکت
تو بايد از خداوند شادماني طلب کني
هميشه سهمت را بخواه
و بيشتر از آنچه که به تو شادماني ارزاني مي شود،
در دنيا شادماني بيافرين تا ديگران هم سهمشان را بگيرند
براي اينکه زنده بماني بايد درست نفس بکشي
و نگذاري هيچ چيزي سينه ات را آلوده کند
براي اينکه زنده بماني بايد حواست به قلبت باشد
هرچند وقت يکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده
و از آنها بخواه قلبت را معاينه کنند
دريچه هايش را، ورودي ها و خروجي هايش را
و ببينند به اندازه ي کافي ذخيره شادماني در قلبت داري يا نه!
اگر ذخيره ي شادماني هايت دارد تمام مي شود،
بايد بروي پشت پنجره و به آسمان نگاه کني
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود
آن وقت صدايش کن
به نام صدايش کن
او حتماً برمي گردد و به تو نگاه مي کند و از تو ميپرسد که چه مي خواهي؟!
تو صريح و ساده و رک بگو
هر چيزي که مي خواهي فقط از خدا بخواه
خدا هيچ چيز خوبي را از تو دريغ نمي کند
شادمان باش
او به تو زندگي بخشيده است و کمکت مي کند که زنده بماني
از او کمک بگير
از او بخواه به تو نفس، قدم زدن، کوه، سنگ، دريا، شعر، درخت، تاب، بستني،
سجاده، اشک،حوض، شنا، راه، دست، آلبالو، لبخند، دويدن و عشق... بدهد.
آن وقت قدر همه ي اينها را بدان و آن قدر زندگيت را ادامه بده
که زندگي از اينکه تو زنده هستي به خودش ببالد !Khansariha (8)
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
کسی را دارم که آنقدر برایم کسی ست که

 نگاهم  به دنبال هیچکسی نیست و این را هزاران بار فریاد میزنم :

که کسی به چشمم نمی آید... وهیچ نگاهی دلم رانمی لرزاند؛


تنها ِ یکی هست که مانند گنجینه یی گران بها در دلم جای گرفته!

انسان که سهل است وجودش رابه دنیا هم نمیدهم...
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
الهي من لي غيرك؟

خدايا غير از تو چه كسي رو دارم؟
خداکه فقط متعلق به آدمهای خوب نیست.
خدا،خدای آدمهای خلافکارهم هست؛
فی الواقع؛ خداوند:
اِند لطافت،
اِند بخشش،
اِند بیخیال شدن،
اِند چشم پوشی،
و اِند رفاقت است!



[img=0x0]http://upload7.ir/uploads//e2a72accdf826b5b0dd982e270eacf86fa33222d.jpg[/img]
[تصویر:  128fs318181.gif]مسابقه كنترل نگاه و ذهن128fs318181                                                                                                                                                                   53 قرار عاشقي 53
تفسیر من از خدا تفسیر آقای قیصر امین پور از خداست.با این شعر همیشه احساس نزدیک بودن به خدارو دارم:



پیش از اینها فکر می‌کردم خدا 
خانه‌ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه‌ها  
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه‌های برجش از عاج و بلور  
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه ، برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان  
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد و برق شب، طنین خنده‌اش 
سیل و توفان ، نعره توفنده‌اش
دکمه پیراهن او، آفتاب 
برق تیغ خنجر او، ماهتاب
هیچکس از جای او آگاه نیست  
هیچکس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی‌رحم بود و خشمگین 
خانه‌اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می‌گفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می‌کند
تا شدی نزدیک، دورت می‌کند
کج گشودی دست، سنگت می‌کند
کج نهادی پای، لنگت می‌کند
تا خطا کردی، عذابت می‌کند
در میان آتش، آبت می‌کند
باهمین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود
خواب می‌دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله‌های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می‌شد نعرهایم، بی صدا
در طنین خنده‌ی خشم خدا ...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هرچه می‌کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
سخت، مثل حل صدها مسئله
تلخ، مثل خنده‌ای بی‌حوصله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود 
تا که یک شب دست در دست پدر  
راه افتادم به قصد یک سفر
درمیان راه، در یک روستا
خانه‌ای دیدیم‌، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست ؟
گفت: اینجا خانه‌ی خوب خداست
گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند
گوشه‌ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفت و گویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه‌اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت: آری، خانه‌ی او بی‌ریاست
فرش‌هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی‌کینه است  
مثل نوری دردل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی 
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی‌های اوست
حالتی از مهربانی‌های اوست
قهر او از آشتی، شیرین‌تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می‌دهد 
قهر هم با دوست، معنی می‌دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی است...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، ازمن به من نزدیک‌تر
از رگ گردن به من نزدیک‌تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می‌توانم بعد از این‌، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی‌ریا
می‌توان با این خدا پرواز کرد
سفره‌ی دل را برایش باز کرد
می‌توان درباره‌ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت  
با دو قطره‌، صد هزاران راز گفت
می‌توان با او صمیمی حرف زد 
مثل یاران قدیمی حرف زد
می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می‌توان مثل علف‌ها حرف زد
با زبانی بی‌الفبا حرف زد
می‌توان درباره هر چیز گفت
می‌توان شعری خیال انگیز گفت...

آقا من کلیپی ندیدم.کو پس؟

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
     
                                              پل الوار
[dir=rtl]ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان[/dir][dir=rtl]اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود.[/dir][dir=rtl]یتیمان را پدر می شود و مادر، محتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود،
گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، محتاجان به عشق را عشق می شود.
خداوند همه چیز می شود همه کس را... به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند، در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست
[/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
[dir=rtl]خدا چراغی به او داد ...[/dir][dir=rtl]روز قسمت بود.[/dir][dir=rtl]خدا هستی را قسمت می کرد.[/dir][dir=rtl]خدا گفت: «چیزی از من بخواهید، هر چه که باشد، شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید، زیرا خدا بسیار بخشنده است.»[/dir][dir=rtl]و هر که آمد چیزی خواست.[/dir][dir=rtl]یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.[/dir][dir=rtl]یکی جثه ای بزرگ خواست و دیگری چشمانی تیز.[/dir][dir=rtl]یکی دریا را انتخاب کرد ودیگری آسمان را.
در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت: خدایا من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ، نه بالی نه پایی، نه آسمان نه دریا، تنها کمی از خودت تنها کمی از خودت به من بده.[/dir][dir=rtl]و خدا کمی نور به او داد. نام او کرم شب تاب شد.[/dir][dir=rtl]خدا گفت: آن که نوری با خود دارد بزرگ است. حتی اگر به قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.
و خطاب به دیگران گفت: کاش می دانستید که این کرم کوچک، بهترین را خواست. زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.[/dir]
تسلط بر نفس اماره
  • علی (ع) فرموده اند : بر شهوت خویش مسلط شو پیش از آنکه قدرت تجّری پیدا کند و به تندروی عادت نماید. چه آنکه اگر شهوت در خودسری و تجاوز نیرومند گردد مالک و فرمانروای تو می شود و به هر سو که بخواهد می کشاندت و تو در مقابل نیروی آن، تاب مقاومت نخواهی داشت.
  • علی (ع) فرموده اند : کسیکه شهوات خویش را محدود نماید ارزش انسانی و شخصیت معنوی خود را محافظت کرده است.
  • و نیز فرموده اند : دشمن ترین دشمنان آدمی غضب و شهوت او است. آنکس که بتواند این دو غریزه ی سرکش را مهار کند و آنها را به فرمان خود درآورد ، مقام عظیمی دارد و می تواند به اوج انسانیت برسد.
  • علی (ع) فرموده اند : کسیکه شرافت باطنی و گوهر انسانی خود را بشناسد ، این شناسایی او را از پستی های شهوت و آرزو های باطل مصون خواهد داشت.
  • و نیز فرموده اند : کسیکه بر نفس سرکش خود حاکم باشد، شأن و منزلتش بالا می گیرد ، و برعکس کسیکه نفس شهوانیش مالک  و فرمانروای وی باشد، به ذلت و خواری دچار می شود و قدر و قیمتش پست می گردد.
  • علی (ع) فرموده اند : از تمایلات ناروای خود اعراض کنید و شهوات نفسانی را ترک گویید که شما را به وادی گناهکاران می کشاند و به طور غافلگیر در آغوش ناپاکی و سیئاتتان می افکند.
  • علی (ع) فرموده اند : آنکس که بر تمایل جنسی خود غلبه کند و عنان شهوت را در اختیار بگیرد قدر و شرف خود را حفظ کرده است.
  • علی (ع) فرموده اند : خویشتن را از آلودگی لذات پلید و عوارض بد شهوات منزّه و پاک نگاهدارید.
علی (ع) فرموده اند : عجب دارم از آنکس که عواقب بد لذت های مضر را می داند چگونه از آنها دست نمی کشد.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان