1400 آذر 23، 4:51
ویرایش شده
جالبه که من فکر میکردم جواب سوال شما رو بلدم اما در واقع این وقت شب خوابم نمی بره چون دلم شور می زنم و فکرهای توی مغزم آروم نمی گیرن و مدتیه اصلا بخاطر همین شبا خواب ندارم فکر می کردم بی خوابیه، نگو این بود!
امشب دیگه میون خواب و بیداری گفتم
پاشو عارفه، اینجوری نمیشه خستگی مردی، تو باید شب بتونی بخوابی! اون ترفنده رو به کار بگیر، بیا همه این فکرها رو همین نصف شبی، همین حالا حالاا بنویس و بگو بهتون فکر می کنم فلان ساعت فلان روز تا بتونی بخوابی!
الان که مشرف به حضورتونم با چشم های قلمبه و سری که از بی خوابی گیج میره چراغ ملایمی نسبتا روشن کردم و هر فکری دارم که داره میگه آهاااای عارفه به من فکر نکردی! برام تصمیم بگیر بهم روز و ساعت اجرا اختصاص بده! رو پیدا می کنم و می نویسم.
دیدم اینا یک سری کار تلنبار شده ست که اول از همه شفاف نیست یعنی توده های مبهم و در هم بر همی هست که سر و تهش معلوم نیست.
خب. این کارهای مهم که یکیش یک مقاله کوچیکه باید تا پایان ترم ببنویسم و شروع هم نکردم یکیش همین کار پیشبرد تالار روانشناسیه و یکیش یه کار دیگه،
شایدم دیر نشده باشه اما
تا وقتی که من کاری نکنم که قابل انجام بشن دارن مرتب دیر میشن!
قابل انجام یعنی چی عارفه؟
یعنی
تا من اینا رو خرد نکنم به کارهای کوچیکِ
اولا قابل دیدن (که از ابهام دربیاد و تبدیل به قدم های ملموس بشه نه انبوهی از کار)
دوما قابل اندازه گیری (که بتونم بگم مثلاً این مرحله از کار یک ساعت زمان می خواد نه که برم سرش یهو نصف روزمو بگیره)
سوما برنامه ریزی پذیر (که بتونم بگم مثلاً این کار نیاز به پرینت گرفتن پیدا می کنه، فردا میرم بیرون پرینتش رو بگیرم که لنگ نمونم.)
هیچ پیشرفتی نخواهم داشت و نهایتا هیچ آرامشی در شب
نشستم ریزریزش کنم.
کنفرانسم رو از کجا شروع کنم؟
خب از اونجایی که برای یک ارایه خوب باید مسلط باشم به موضوع، چندین کار هست که باید انجام بدم ولی کمترین کار برای کنفرانس خوندن کتابمونه که استاد معرفی کرده.
اول ببینم چند صفحه ست قسمتی که باید ارائه بدم،
که ببینم این بخش از کار که خوندن این دو فصل کتابه، چقدر طول می کشه؟ که بعداً هم وسط خوندن این دو فصل، بفهمم چیا رو باید بیشتر بخونم (مشخص شدن قدم بعدی) از کتاب های جانبی. چه ملزوماتی لازم خواهم داشت برای پاورپوینت؟ عکس؟ متن؟ (قدم بعدی)
یک چیز دیگه هم امشب توی این وضعیت خستگی پیش اومد که گمونم روزی شما بود،
بیدار که شدم این فکرها که بالا براتون نوشتم داشت کم کم تو ذهنم جمع می شد که دیدم ای بابا گرسنه هم هستم.
رفتم توی آشپزخونه گفتم حالا نصف شبی، من می خوام برم بخوابم! چی بخورم خوابم نپره؟! آسون بدست بیاد، شیرین نباشه که تا صبح بچسبه به دندونام.
خلاصه رفتم سر یخچال. سوپ دیدم داریم اول به فکرم رسید یک کاسه سوپ. دیدم الان میرم می خوابم معده م به هم می ریزه. چی دیگه؟ دنبال یه بیسکوییت بودم دیدم نیست چنین چیزی. نگاه کردم به گاز گفتم آب جوش عسل بخورم راحت. معده م به هم نمی ریزه، شیرینیش باعث میشه بلافاصله سیر بشم الان رو و به دندون هم نمی چسبه. سه سوت آب داغ میشه.
بعد گفتم نبابا آبکی تازه دستشویی باید برم،
بعد،
نکته همین جا به ذهنم خطور کرد:
عارفه! می دونم بهترین تصمیم نیست اما کارت رو که راه میندازه! فعلا همین تصمیم رو بگیر چیز بهتری به ذهنت رسید عوضش کن.
که تجربه ثابت کرده یا نمی رسه یا خبر زندگیش انقد دیر می رسه که نوش دارو پس از مرگ سهراب!
حالا شما هم همین کارو کنین،
تصمیم درست نمی دونین چیه؟
راه اصلی خب اینه که با پرس و جو، اطلاعات جمع کردن، بررسی اینا، دربیابید چیکار کنید درسته.
اما
این که الان نون و آب نمیشه برای استرس شما
استرس شما هم بخاطر همین چیزیه که تعریف کردم، بخاطر گذر زمانه پس هر چه زودتر به حالش فکری کنید رنگ آرامش رو زودتر می بینید.
فعلا پس به خودتون بگید،
امیرعباس، فعلا با همین راه (راه حل ۶۰ درصدی) پیش میریم، این راه هم این، این، این خوبیارو داره. و از همه مهم تر اینکه بهتر از اینه که فعلا زمان رو از دست بدم.
هر وقت فکر بهتری به سرم زد اگر وقت بود برنامه رو عوض می کنیم.
اما یادم باشه من باید دنبال این باشم که چطور تو این موضوع خاص میشه بهترین تصمیم رو گرفت.
که با همون روش خرد کردن مسیله بزرگ پیش برید میتونید ریزه ریزه این سوال بزرگ رو که همون روش درس خوندنتونه خرد کنید و یکمش رو از این و اون بپرسید، یه دو صفحه کتاب بخونید درباره شکل گیری عادت، ...، دو تا سوال دیگه از من بپرسید، از بقیه،بقیه، چند بار راه حل های مختلف رو امتحان کنید، ساعت های سرحالیتون رو دربیارید، شب خوب بخوابید، صبحونه بخورید مثلاً، تکنیک فکرای مزاحم رو اجرا کنید و خلاصهههه ریزه ریزه حل میشه.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)