عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
(1401 فروردين 8، 16:07)بنت الهدا نوشته است: هر کسی با یه دیدی زندگی میکنه عزیزم   من به نظرت احترام میزارم

حل شد تقریبا شکر خدا Khansariha (46)
53 عصاره شهدا:شهید حاج قاسم سلیمانی 53


49-2 تنها چیزی که دوست دارم منو باهاش ارزش گذاری کنن چادر مادرم فاطمه است که از سرم نیفتاده به لطف خودش 49-2


  Shamالهی مددSham
سلام  303
فکر میکنم موضوع قبلی تموم شده درسته ؟ ( اگر تموم نشده اطلاع بدید این پست رو پاک کنم  53 )

راستش میخواستم از اوضاعم بگم و مشورت بخوام .

خب همانطور که میدانید این ماه ، ماه امتحاناته و ما باید از تمام انرژیمون استفاده کنیم در تلاش برای امتحان ها .
اما در نظر بگیرید یه اتفاق رخ بده ،  لغزش .چی میشه ؟ انرژی که باید جای دیگه صرف میشد از بین می‌ره و همه چی ناپایدار میشه . خب حالا بلند مدت تر فکر کنیم ، کنکور ، فرصتیه که ما باهاش میتوانیم چیزای رو که میخواهیم بدست بیاریم . نیازمند چیه ؟ تلاش ، تلاش از چی میاد، انرژی . دوباره یک اتفاق رخ بده ، لغزش . انرژی چی شد ؟ از بین رفت . امید ها چی شد ؟ نا امید. 
می‌خوام اینو بگم که اوضاعم اصلا خوب نیست ، سال هاست که پاکی حتی ۳۰ روزه نداشتم . سال بعد کنکور دارم . داره میشه ۱۸ سالم و مشکلات و اختلال ها و عادات های رفتاری در ذهنم نهادینه خواهد شد . چکار میشه کرد ؟ آیا باید برم پیش مشاور ؟
!Let's Not LOsE Without fIGHting
(1401 خرداد 2، 20:54)Tagon نوشته است: سلام  303
فکر میکنم موضوع قبلی تموم شده درسته ؟ ( اگر تموم نشده اطلاع بدید این پست رو پاک کنم  53 )

راستش میخواستم از اوضاعم بگم و مشورت بخوام .

خب همانطور که میدانید این ماه ، ماه امتحاناته و ما باید از تمام انرژیمون استفاده کنیم در تلاش برای امتحان ها .
اما در نظر بگیرید یه اتفاق رخ بده ،  لغزش .چی میشه ؟ انرژی که باید جای دیگه صرف میشد از بین می‌ره و همه چی ناپایدار میشه . خب حالا بلند مدت تر فکر کنیم ، کنکور ، فرصتیه که ما باهاش میتوانیم چیزای رو که میخواهیم بدست بیاریم . نیازمند چیه ؟ تلاش ، تلاش از چی میاد، انرژی . دوباره یک اتفاق رخ بده ، لغزش . انرژی چی شد ؟ از بین رفت . امید ها چی شد ؟ نا امید. 
می‌خوام اینو بگم که اوضاعم اصلا خوب نیست ، سال هاست که پاکی حتی ۳۰ روزه نداشتم . سال بعد کنکور دارم . داره میشه ۱۸ سالم و مشکلات و اختلال ها و عادات های رفتاری در ذهنم نهادینه خواهد شد . چکار میشه کرد ؟ آیا باید برم پیش مشاور ؟
تاگون جان اگه فکر می‌کنی که انرژی که میگری برای تلاش کردنه واسه کنکور و امتحانات از لغزش نکردن میاد که خوب داداش جان تنها راهش اینه که لغزش نکنی دیگه این چرخه همیشه ادامه داره تا موقعی که تو لغزش بکنی انرژی نیست انرژی هم نباشه تلاش نمیکنی دیگه   4chsmu1 65 اگه بخوای علت و معلولی حساب کنی باید اون خ.ا را حذفش کنی دیگه مشاوره نمی‌خواد به نظر من حالا اگه دوست داری بری مشاوره نظر خودته 53258zu2qvp1d9v به نظر من زیاد خودتو اینطوری درگیر این افکار نکن قشنگ بشین درستو بخون اول و آخر این امتحاناتو باید بدی حالا کنکور بحثش جداس ولی پایان ترم هاهمیشه بودن مشکل تو تنها نیست کلا بچه ها این چند وقت که درگیر کرونا و این داستان ها بود مملکت درست حسابی سر کلاس نرفتن و نتیجه خوبی از این امتحان های حضوری گرفته نخواهد شد منتهی تو تلاش خودتو بکن دیگه فرصتی که گذشت و پاک نموندی را بیخیال کاریش نمیشه کرد از الان به بعد پاک بمون انرژیتو جمع کن واسه امتحان
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
(1401 خرداد 27، 20:00)زینبی نوشته است:
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22
سلام 
من هم در کل زیاد از عروسی رفتن خوشم نمیاد ولی واقعا باید قبول کنیم شیرینی عروسی به همین دور هم بودن و زیاد بودنش هست. 
من هم نسبتا آدم درونگرایی هستم ولی میخوام تاحدی که جا دارم خودمو اجتماعی کنم
(1401 خرداد 27، 20:00)زینبی نوشته است:
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22

میخواید آدرس بدین من بجای شما و همسرتون برم
واقعا به یه عروسی رفتن نیاز دارم این روزا
دنیاشم واسم اهمیت نداره
«شما» که جای خود داری❤️
(1401 خرداد 27، 20:00)زینبی نوشته است:
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22
واقعا همینه یکی نیست بگه اقا شاید دلمون نخواد بیایم عروسی ماهم یه ماه دیگه عروسی داریم بدبختی خیلی هم فامیل نزدیکه یه داستانایی بود که من دوست ندارم برم تو اون عروسی از الان به فکر اینم بپیچونم نرم شاید رفتم یه چند روز قبلش خارج از شهر به یه بهونه بگم باید بمونم تا بعد عروسی برم خونه  65
(1401 خرداد 27، 20:00)زینبی نوشته است:
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22


سلام 
 عرض ادب و احترام 
من که از اول عمرم بخاطر مذهبی بودن خانوادم بجز دو الی سه بار بیشتر عروسی نرفتم ... 
ما رو عروسی زیاد دعوت میکردن و پدرم همیشه این حرفو میزد که ما دلمون رو جایی که بخواد کلامی موسیقی باشه نمیزاریم ....
هر کس از فامیل بهش میگفت براچی عروسی ها شرکت نمیکنی ...
میگفت به شما ربطی ندارد ...
همیشه هم میگه خانواده من خط قرمز هوایی داره که هیچ کسی حق ندارد ازش عبور کنه یکیش هم اینه که عروسی که توش یک زره آهنگ داشته باشه ما حق نداریم بریم ....
به همین راحتی 
خانوم زینبی 
این هم زندگی شماست و خط قرمز های مخصوص خودش شما وقتی دوست ندارین برین به عروسی به هیچ کسی بجز شما و همسرتون ربطی ندارد ...
این زندگی شماست ...
شما تصمیم گیرنده هستید نه کسی دیگه نه حرف فامیل ..
انشاالله همه چیز بخیر بشه ...
در پناه حق باشید 
یا علی مدد ...
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید.. 53 53
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است 302 
 
هرگز از اهدافتون دست نکشید  Khansariha (46)
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید   Khansariha (46) 
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است   Khansariha (69)  

4 انجمن شبانه روزی 4

گروه استوا  Smiley-face-cool-2  کنترل ذهن و نگاه

خوش امد گویی به تازه وارد ها

برنامه ریزی   درسیجات

اورژانس

قرار عاشقی (نماز اول وقت )


(1401 تير 1، 12:53)مرد مقاومت نوشته است:
(1401 خرداد 27، 20:00)زینبی نوشته است:
(1401 خرداد 23، 13:08)زینبی نوشته است: به اسم دلسوزی و نگرانی و مشورت و...کسی رو تحت فشار نذاریم و تو زندگی کسی دخالت نکنیم خصوصا افرادی که راحت حریمشون رو میشکونیم...مادر،خواهر،برادر و پدرو همسر و...
هر شخصی خودش بهتر از هر کسی دیگه ای میدونه چیکار میکنه..
امن باشیم برای هم ❤

مصداقی بگم؟؟!
عروسی یکی از نزدیکانه از دوماه پیش خونواده من ول کن نیستن که فلان لباس رو بخر فلان مدلی بخر بیا اینجا بخر،میاید عروسی دیگه؟! و....کلا از وقتی فهمیدن تاریخ عروسی رو من تحت فشار حرفاشونم
در حالی که من اصلا به ابدا دلم نمیخاد همسرم رو ببرم این عروسی (فکر کن کسی رو که کلا از عروسی خوشش نمیاد ببری عروسی که احتمال 90درصد تو قسمت مردونه میخوان بعضی هاشون زهرمار کوفت میکنن)
نه تنها دلم نمیخواد همسرم رو به اجبار ببرم خودمم دلم نمیخواد اصلا برم
یکی دیگه میخاد عروسی بگیره عروس یکی دیگه دوماد یکی دیگه دردسر و حرص و جوشش برای ما22
عروسی که میگیرن هیچ دعوت هم که میکنن تازه اگه نری ناراحت هم میشن22
ناراحتی اونا به کنار کی میخواد جواب پدر ومادر محترم رو بده22
همش توقع بی جا...همش انتظارات بی جا...
دیوونه شدم از دست کاراشون که همیشه همه کاراشون بخاطر دیگران و از روی عادت و رسوماته..
دلم میخواد از دست همشون سر به حرم امام رضا بزارم و اصلا هم دیگه برنگردم22

پ،ن: دیگه ببخشید دیگه جز کانون نمیشد پیش کسی غرهامو بزنم و خودمو تخلیه کنم22
پ ،ن: پذیرای پیشنهادات شما برای نرفتن به عروسی هستم22


سلام 
 عرض ادب و احترام 
من که از اول عمرم بخاطر مذهبی بودن خانوادم بجز دو الی سه بار بیشتر عروسی نرفتم ... 
ما رو عروسی زیاد دعوت میکردن و پدرم همیشه این حرفو میزد که ما دلمون رو جایی که بخواد کلامی موسیقی باشه نمیزاریم ....
هر کس از فامیل بهش میگفت براچی عروسی ها شرکت نمیکنی ...
میگفت به شما ربطی ندارد ...
همیشه هم میگه خانواده من خط قرمز هوایی داره که هیچ کسی حق ندارد ازش عبور کنه یکیش هم اینه که عروسی که توش یک زره آهنگ داشته باشه ما حق نداریم بریم ....
به همین راحتی 
خانوم زینبی 
این هم زندگی شماست و خط قرمز های مخصوص خودش شما وقتی دوست ندارین برین به عروسی به هیچ کسی بجز شما و همسرتون ربطی ندارد ...
این زندگی شماست ...
شما تصمیم گیرنده هستید نه کسی دیگه نه حرف فامیل ..
انشاالله همه چیز بخیر بشه ...
در پناه حق باشید 
یا علی مدد ...

درسته حرفاتون
ممنونم از همه دوستان که وقت گذاشتن و پستم رو خوندن...
صحبت اصلی من دخالت هایی که به هر شکلی تو زندگی دیگران داریم
و این برای افراد درونگرایی مثل من خصوصا از طرف نزدیکان خیلی آزار دهنده است
نتیجه این حرف هایی که توی پست قبل گفتم برای من شد یک هفته ناراحتی و اعصاب خوردی که چند روز بشینم فیلم ببینم که ذهنم از موضوع دور بشه ، بهم ریختگی تو روند برنامه ریزی و...
به همین راحتی یک حرف و یک تماس تلفنی 1 دقیقه ای یک هفته برای من آسیب زد در حالی که طرف مقابلم قطعا اصلا یادش نیاد حرفی بمن زده باشه
متاسفانه نمیشه همه افراد رو تغییر داد من باید رو خودم کار کنم که اینطور نباشم و از اون مهم تر اجازه ندم که این دخالت ها روانم رو بهم بریزه
به نظرم اگر رو شخصیت خودمون کار کنیم که درست شکل بگیره ناخوادگاه تو ارتباط هامون خطوط قرمزمون برای مخاطبینمون هم تعریف میشه
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 302
ترسیدم پاکیمو از دست بدم. ترجیح دادم بیام اینجا کمک بگیرم

تقریبا یک سال میشه برای چندتا چیز تلاش کردم
الان بعد یک سال بهشون نرسیدم
خیلی حس بدیه 
این همه شکست خیلی اذیت میکنه
عملا ذهنم برای فرار از قبول شکست پیشنهاد های بی شرمانه میده Swear1
دیگه امونمو بریده 
میترسم پاکیمو از دست بدم Hanghead 
در مقابل ایده های ذهنم دیگه هیچ مقاومتی نمیکنم
دلم اندکی راحتی و ارامش میخواد

از طرف دیگه هم واقعا ناامید شدم
ناامیدم از ادامه دادن
نه از این ناامیدی های الکی. دیگه عملا هیچ کاری نمیکنم.
واقعا برام سواله 
 تو این یه سال این همه به خودم سخت گرفتم. هیچ نشد. حالا یهو قراره چی بشه مثلا ؟؟؟؟
از شکست خستم Hanghead دلم خوشی های زودگذر میخواد  Hanghead کم آوردم Hanghead


گفتم قبل اینکه بخوام کاری کنم بیام اینجا . شاید بتونم نظرمو عوض کنم Khansariha (60)
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
سلام خانوم بنده پاک روز بخیر
یادمه همچین سوالی را خانوم آبی اسمانی پرسیدند و خانوم عارفه و داداش آرمین جواب دادند
جواب ها را قرار میدهم ان شاءالله برای شما نیز مفید باشد 303
همیشه فقط این دنیا نیست
ما ابدیت در پیش داریم...
به عهدی به حضرت زهرا سلام الله علیه بستید پایبند باشید راه نجات را پیدا کردید و تلاش کردید از دستش ندید
یادمه یه روحانی فرمودن حر به حضرت زهرا سلام الله علیه احترام گذاشت و نجات پیدا کرد
ادامه بدید روز های خوب میرسه مطمئنم
از امتحان های الهی با موفقیت بیرون بیایید
این طرف هیچ خبر خوبی نیست
شکست و لغزش جز ناامیدی و پشیمانی چیزی نداره...
ما ابدیت در پیش داریم 303
(1400 ارديبهشت 30، 15:32)عارفه نوشته است: آبی جانم سلام 

این احساس شکست اگه عمیق باشه ممکنه درگیر تله شکست شده باشی.

بهت پیشنهاد می کنم حتماً اگر حوصله کتاب خوندن داری، این کتاب رو تهیه کنی.

این کتاب بسیار معتبر هست، یک روان شناس اونو بهم معرفی کرده.

 اولاً خوبه اطلاعاتت رو ببری بالا و بفهمی چطور این افکار و احساسات بر تو چیره میشن و ضمنأ هر چند وقت یکبار بهش سر بزنی و رهنمودهاش‌ رو مرور کنی.

نسخه انتشارات ورجاوند ترجمه و دسته بندی مطالب بهتری داره.
(اصلاح می کنم، نشر ارجمند)

[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcSgMJBZWibvtMhhcAry9e4...w&usqp=CAU]

بطور خلاصه کمی از نکات مهمش رو می نویسم:

«شما احساس میکنید در مقایسه با افراد هم سن و سال خودتان شکست خورده اید اگر در دام این تله افتاده باشید حس شکست خوردگی و ناموفق بودن ممکن است دامن شما را بگیرد»

«از آنجا که حس شکست خوردگی سخت یقه شما را چسبیده است بنابراین فرار شما دامن گستر و فراگیر است از مسئولیت پذیری مهارت افزایی و رویارویی با مشکلات اجتناب می کنید مسئولیت پذیری مهارت افزایی و رویارویی با مشکلات لازمه پیشرفت هستند اکثراً با این افکار شر این چالش ها را از سر خود کم می کنید: برای چی؟ که چی؟ فایدش چیه؟ وقتی احساس میکنید در هر صورت محکوم به شکست هستید دیگر جایی برای تلاش نمی ماند.»

«فرار شما حتی ممکن است خیلی ظریف تر باشد در ظاهر نشان میدهید که هیچ ابایی از کار کردن ندارید اما با این حال استاد مسلم طفره روی و اهمال کاری هستید.»

« راه دیگری برای کنار آمدن با تله زندگی شکست پیش رو دارید این است که مدام به اطلاعات منفی توجه می کنید و از این رهگذر روز به روز بیشتر متقاعد می شوید که انسانی ناکام و محکوم به شکست هستید به نکات منفی زندگی تان بیش از حد بها می دهید و نکات مثبت را کم ارزش تلقی می کنید بعد از این که تله زندگی شکل گرفت سعی می کند با فاجعه آمیز سازی شکست های حوزه شغلی شما به حیات خود در ذهن شما ادامه دهد. انتظار شکست باعث می شود که رفتار شما در جهت شکست خوردن هدایت شود.»

«شما هیچ تلاشی برای پیشرفت نمی کنید فرار را بر قرار ترجیح می دهید و اطلاعات را به گونه‌ای تحریف می کنید که دائم شیوه تفکرتان (من آدم نالایق بی استعداد و مزخرفی هستم) مهر تایید بخورد.

«گاهی اوقات نیز برخی از افراد گرفتار تله زندگی شکست ممکن است با تلاش برای بهتر نمایی در سایر نقش ها این تله زندگی را جبران کنند.»


«...تا جای ممکن برای موفقیت های تان ارزش قائل شوید. سعی کنید تا جای ممکن به موفقیت های تان دید منصفانه داشته باشید.»

«فهرستی از استعداد ها و توانایی های خودتان تهیه کنید، مخصوصاً استعداد های ذاتیتان را بشناسید. هر روز این فهرست را مرور کنید تا به تله زندگی شکست یادآوری کنید قضاوت هایش درباره شما چندان صحیح نیستند.»

«چه کارهایی باید انجام دهید تا به اهدافتان برسید؟ 
فهرستی تهیه کنید. برای این تغییرات به خودتان فرصت بدهید. زمان مشخصی برای این تغییرات در نظر بگیرید. اولین گام چیست؟ بهانه تراشی نکنید و به خودتان قول بدهید تا جای ممکن فرار نکنید. بپذیرید که احتمال شکست مجدد وجود دارد.‌ تنها راه موفقیت همین است. از گام های کوچک شروع کنید.
سنگ بزرگ نشانه نزدن است....

به پیشرفت های خود امتیاز بدهید. با این کار به کارتان ارزش قائل شوید....

شروع این کار سخت است. بعد از اینکه شروع کردید روند کار برای شما راحت تر می شود.»

(1400 ارديبهشت 30، 21:01)آرمین نوشته است:
(1400 ارديبهشت 30، 13:44)آبی آسمانی نوشته است: سلام دوستان  303

یه موضوعی داره منو آزار میده دوست دارم با هاتون درباره اش صحبت کنم ....

من از شکست خوردن تو ترک میترسم ...

خیلی میترسم ...

و اعصابم داغون میشه ...

اضطراب میگیرم ...

نمی دونم ...

به محرک ها هم نزدیک نمی شم ...

ولی این ترس هست ...

میترسم نسبت به گناه یهو عادی شم ...

شاید باورتون نشه ولی کابوس شبانه ام شده ...

ما همواره باید جایی بین خوف و رجا باشیم.
و وقتی می‌بینیم ترموستات ما خراب شده و حد تعادل به هم خورده باید اصلاحش کنیم.

امیدواری ما باید این طور باشه:
من اراده‌ی پاک موندن رو دارم. نه به‌اندازه‌ی یک روز و یک ماه و یک سال. به ‌اندازه پاکی ابدی. تا زمانی که از محرک‌ها دور باشم، تا زمانی که اهداف پاک موندن در من جدی باشه، تا زمانی که لحظات اورژانسی رو مدیریت می‌کنم، تا زمانی که از نظر روحی و روانی مراقب خودم هستم و در زمان لازم، اقدام‌های خودمراقبتی انجام میدم، مطمئنم پاک خواهم موند.

ترس ما هم این طوری:
اگر خط قرمزهام رو رعایت نکنم، اگر لحظات اورژانسیم رو مدیریت نکنم، اگر از لحاظ روحی و روانی به‌هم بریزم و هیچ کاری براش نکنم، اگر اهداف پاکیم رو فراموش کنم، پاکی ازم گرفته میشه. پاکی چیزی نیست که الکی به دست بیاد و الکی برقرار بمونه. غفلت همانا و از دست دادن پاکی هم همانا.

حالا ترس شما اگر این طوره:
من مطمئنم پاکیم رو از دست میدم. من دو ماه هم پاک موندم بعدش چی؟ دیدی فلانی لغزش کرد، چه تضمینی هست من لغزش نکنم؟ اصلا مگه من چقدر اراده دارم؟ من قبلا نتونستم، این بارم می‌دونم که نمی‌تونم.

ترس شما یه ترس اشتباهه.
باید تعدیلش کنید.
امیدواری رو در خودتون افزایش بدید.

هر روز چشم‌هاتون رو ببندید و عبارات تاکیدی مثبت با خودتون بگید:
من اراده‌ی پاکی دارم. اون هم پاکی ابدی.
تا هر زمانی که من بخوام و پاکی انتخاب من باشه، می‌تونم پاک بمونم.
من تا زمانی که به خط قرمزهام پایبند باشم مطمئنم پاک خواهم موند.
خدا یاور من و مراقب من هست و تو سخت‌ترین شرایط بهم کمک می‌کنه.

------------------------

پ.ن: خانم آبی آسمانی تعداد دفعات زیادی به اورژانس اخیرا مراجعه داشتید.
خیلی خوبه که هر موقع اوضاع رو خطرناک دیدید مراجعه داشتید و کمک گرفتید.
اما در عین حال نشون میده که یه چیزهایی سر جاش نیست و یه مشکلاتی وجود داره که اگه حل نشه، خدای نکرده اتفاقات بد می‌افته.
مشکل رو پیدا کنید. بهش واقف باشید و براش کاری انجام بدید.
 سپاس شده توسط
(1401 تير 15، 13:46)*بنده پاک* نوشته است: سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 302
ترسیدم پاکیمو از دست بدم. ترجیح دادم بیام اینجا کمک بگیرم

تقریبا یک سال میشه برای چندتا چیز تلاش کردم
الان بعد یک سال بهشون نرسیدم
خیلی حس بدیه 
این همه شکست خیلی اذیت میکنه
عملا ذهنم برای فرار از قبول شکست پیشنهاد های بی شرمانه میده Swear1
دیگه امونمو بریده 
میترسم پاکیمو از دست بدم Hanghead 
در مقابل ایده های ذهنم دیگه هیچ مقاومتی نمیکنم
دلم اندکی راحتی و ارامش میخواد

از طرف دیگه هم واقعا ناامید شدم
ناامیدم از ادامه دادن
نه از این ناامیدی های الکی. دیگه عملا هیچ کاری نمیکنم.
واقعا برام سواله 
 تو این یه سال این همه به خودم سخت گرفتم. هیچ نشد. حالا یهو قراره چی بشه مثلا ؟؟؟؟
از شکست خستم Hanghead دلم خوشی های زودگذر میخواد  Hanghead کم آوردم Hanghead


گفتم قبل اینکه بخوام کاری کنم بیام اینجا . شاید بتونم نظرمو عوض کنم Khansariha (60)

سلام به نظرم باید اول این موضوع نرسیدن به اهداف و اینکه اگه نرسیدید به اهداف شکست میخورید را توی ذهنتون از بین ببرید قرار نیست ما به هر چیزی توی زندگی خودمون که می‌خوایم برسیم حالا البته من در جریان نیستم که به دنبال چی بودید ولی خب خدا خودش بهتر می‌دونه که چی به صلاحمون بوده مسیرش را بهمون نشون خواهد داد ممکنه یه سری چیز ها اصلا به نفع ما نباشه و ما اینطور فکر نکنیم ولی وقتی جلو میریم متوجه این داستان بشیم به این دید هم به موضوع نگاه کنید اگه به اون هدف می رسیدید توی بلند مدت اونی میشد که میخواستید؟ از پس بعدش بر میومدید؟ مطمنا یه حکمتی توش بوده زندگی همه ما یه سری بالا و پایین هایی داره ولی قرار نیست باهر شکستی بریم سمت خ.ا اصلا هر شکستی چیه به هیچ وجه حق نداریم به خ.ا فکر کنیم خ.ا هیچ کمکی نمیکنه فقط اوضاع را بدتر می‌کنه من بارها این موضوع برام پیش اومده یه مشکل خیلی بدی برام پیش اومده بعد کلی مرحله جلو رفتن دیدم نشده آخر سر به هدفه نرسیدم به این موضوع فکر کردم خوب الان خ.ا هم انجام دادم بعدش چی؟ به اونی که میخواستم میرسم؟نه مسلما علاوه بر اینکه به هدف نرسیدم هر چی پاکی هم داشتم خراب میکنم و این باعث میشه بدتر بیوفته توی مرداب بدبختی
سانااااز جان، فک کنم کانونی ها خیلی خوب درکت میکنن و واسه امثرمون پیش اومده که موقع ناامیدی ها بریم سمت اینکار. ولی خب هممون هم اتفاق نظر داریم رو اینکه اگه نهایتا چن دیقه ای حالمونو خوب کنه برآیند کلیش هم ونان بدتر شدن حالمونه. عزیزم حتما خیلی خیلی سخته که برای هدفی انرژی و زمان بذاری و نشه ولی یادمه گفتی هدفت از پاکی چیز دیگه ایه...فک کنم فقط اگه هدفت از ترک رو مرور کنی واست کافیه. تو دختر بی اندازه قوی ای هستی. از پسش برمیای ان شاء الله
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

دوستان سلام.

یه سوالی ذهن منو خیلی وقته مشغول کرده.

این همه از مضرات خودارضایی میگن،درست. و اینکه باید این عمل زشت وگناه رو ترک کرد.
اما خوب نیاز جنسی یک نیاز فطری و طبیعی است.
یک نوجوون چگونه باید نیاز جنسیش رو برطرف کنه که خودارضایی رو مرتکب نشه..
آقا ما میگیم خود ارضایی خیلی بده...درست و صحیح
اما یک نوجوون وقتی راهی پیدا نمیکنه که نیازش رو برطرف کنه،خوب به این کار روی می آوره دیگه...

چگونه باید نیاز جنسی رو بدون انجام عمل پر ضرر خودارضایی برطرف کرد؟

لطفا بنده رو راهنمایی کنید.
باسپاس..
(1401 تير 15، 13:46)*بنده پاک* نوشته است: سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 302
ترسیدم پاکیمو از دست بدم. ترجیح دادم بیام اینجا کمک بگیرم

تقریبا یک سال میشه برای چندتا چیز تلاش کردم
الان بعد یک سال بهشون نرسیدم
خیلی حس بدیه 
این همه شکست خیلی اذیت میکنه
عملا ذهنم برای فرار از قبول شکست پیشنهاد های بی شرمانه میده Swear1
دیگه امونمو بریده 
میترسم پاکیمو از دست بدم Hanghead 
در مقابل ایده های ذهنم دیگه هیچ مقاومتی نمیکنم
دلم اندکی راحتی و ارامش میخواد

از طرف دیگه هم واقعا ناامید شدم
ناامیدم از ادامه دادن
نه از این ناامیدی های الکی. دیگه عملا هیچ کاری نمیکنم.
واقعا برام سواله 
 تو این یه سال این همه به خودم سخت گرفتم. هیچ نشد. حالا یهو قراره چی بشه مثلا ؟؟؟؟
از شکست خستم Hanghead دلم خوشی های زودگذر میخواد  Hanghead کم آوردم Hanghead


گفتم قبل اینکه بخوام کاری کنم بیام اینجا . شاید بتونم نظرمو عوض کنم Khansariha (60)

سلام ساناز عزیزم
بهترین کار دنیا رو کردی ک اومدی و قبل اقدام، داری به عواقب کارت فکر میکنی Khansariha (96)

کاش میشد مصداقی صحبت میکردی یا مثال میزدی ک بهتر متوجه منظورت بشیم Khansariha (2)

ولی خب یه مثال میزنم
این حسو خیلیامون تجربه کردیم :‌) شاید کمکت کنه Khansariha (2)

یه وقتایی هست
ک ما میدونیم انجام یه کار، یه حرف بر خلاف اون باورها، ارزشهامونه
میدونیم ک کار درستی نیست 53258zu2qvp1d9v
ما به هر علتی ( سر لجبازی کردن، سر خسته شدن، سر اینکه یادمون رفته چه قدر این کار به ضررمونه، حتی یه وقتایی بخاطر حرف دیگران یا به دست اوردن رضایت دیگری ) دست به اون کار میزنیم

ممکنه اول هم حالمون خوب باشه هااا

اما بعد یه مدت 
چون انجام این کار با روح و تفکرم هماهنگ نیست، یه تعارض در من به وجود میاد ک باعث میشه مدااام خودخوری کنی
حتی شاید به نقطه ای برسی ک از خودت بدت بیاد Khansariha (2) 
یا بخوای به نقطه خیلی خیلی بدتری، پات رو بزاری و به زندگیت خاتمه بدی...

با خودت بسنج
من الان نمیدونم توی چه شرایطی هستی، اما برای من خیلی خیلی عزیزی Khansariha (2)

ببین ایا خ.ا به این احساس شکستی داری تجربه اش میکنی، اتیام میده؟ 
یا نه
ممکنه حالتو خیلی خیلی بدتر از الان کنه Khansariha (2)

الان کنترل نفس، تو دستته و میتونی رو به رو وسوسه ها بیاستی، اما اگه بخوای افسار نفس رو ول کنی ، شاید دیگه نشه مثل الان مقابلش ایستادگی کنی :‌)


ساناز
برای اینکه این احساس شکست کم رنگ بشه و اصلا دلت نخواد ک بری سمت خ.ا یا مشتقاتش...
دستاورد ها نقاط قوت ، قله های موفقیتت رو پیدا کن، خب☘
ما ادما یه سری ویژگی های مثبت داریم، ممکنه ساناز دست پخت عالی داشته باشه
ممکنه تو کار ورد و اکسل عالی عمل کنه
اینا شاید کوچولو به نظر بیان اما هر کدوم یه دستاوردن Khansariha (2)
فکر کن اگر میخواستی یه زمانی بزاری و تک به تک خوبیایی ک داری رو مجدد به دست بیاری باید چه قدر وقت میزاشتی؟

حالا این اتفاقاتی ک تو بهشون میگی "شکست" ، آیا براشون انقدر وقت گذاشتی؟ ک تبدیل به موفقیت بشن؟

یا اصلا تعریفت  از "شکست" چی هست ک این حس رو داری :‌) ؟
و اینکه 
آیا نمیشه از یه راه دیگه به مقصد رسید :‌) ؟
شاید بشه جور دیگه ای ادامه داد Khansariha (2)


ساناز جانم
امیدوارم ک حال دلت ارووم باشه Khansariha (2)
تو یکی انگیزه های کانون هستی، وقتی اعلام وضعیت میکنی، خیلیییااا امید میگیرن ک:
" آررههه میشه ک منم ترک کنم،
منم میتونم به این نفس وا مونده بگم نه✌"

مراقب وجود نازنینت باش Khansariha (2)♥️
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان