1388 مهر 21، 8:41
ویرایش شده
به نام خدا
سلامدر این تاپیک، مشکلات مطرح شده از سوی کاربران توسط سایر کاربران و در محدودهی ظرفیت کانون، پاسخ داده می شود.
(1388 مهر 21، 0:05)manlighayrok نوشته است: خوش به حالتون شما حداقل می تونید به ازدواج فکر کنید. من فکرش داره بیچارم میکنه. تو کانون هم هیچ کس جواب درست و حسابی به من نداده. از وقتی رفتم دانشگاه این فکر بدتر ازارم میده. چند جای دیگه هم اینارو گفتم اما شاید اینجا کسی باشه بتونه بهم کمک کنه. با اینکه از قبل از ماه مبارک رمضان (درست زمان اشناییم با کانون) ترک کردم ناتوانی هایی که داشتم نه تنها بهتر نشده، تبدیل شده به سوهان روحم. الانم بی میلی شدید جنسی پیدا کردم و هزار تا درد دیگه.
خب من با یه هدفی این کارو ترک کردم که هم جنبه مادی داره هم معنوی. جنبه معنوی رو که مطمئنا خدا کمکم کرده و کم کم دارم بدستش میارم اما جنبه مادیش که نهایتش ازدواجه خیلی داره اذیتم میکنه.
دائم این سوالات تو ذهنم میاد که آیا می تونم ازدواج کنم؟ اون طرف چه جوری با این مشکلات من کنار میاد؟ اصلا باید بفهمه من برای چی اینجوری شدم؟ مگه اون چه گناهی کرده که اسیر من بشه؟ اگه واقعا درمانی برای این داستان وجود داره چقدر موثره؟ یعنی برای یه زندگی چندین ساله کافیه؟ بچه دار شدن چی؟؟؟
بچه ها شرایطم خیلی به هم ریختس. از یه طرف خدا هی داره درهایی رو به روم باز میکنه که آخرش رو که میبینم باید حتما متاهل باشم تا به غایتش برسم. مثلا پول اگه داشته باشم به چه دردم می خوره؟؟ یا ...
من تو خانواده آخرین فرزند هستم و 4 تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که دوتاشون ازدواج کردن و دوتای دیگه هم در آستانش هستن. من تک پسر خونواده که همه یه جور دیگه بهم نیگاه می کنن. نمی دونم منظورم رو می فهمین یا نه.
خیلی سعی کردم شرایطم رو جوری بگم که بتونین خودتونو جای من بزارین.
خدا به همه ما رحم کند
یا ارحم الراحمین
من لی غیرک عزیزم
من تا حالا مشکل شما رو نمی دونستم
الان هم بطور کامل متوجه نشدم
ولی یه تاپیک درست کردم مخصوص این کارا
مشکل از شما و پاسخ از ما
(1388 مهر 21، 19:15)نیما نوشته است:(1388 مهر 21، 0:05)manlighayrok نوشته است: خوش به حالتون شما حداقل می تونید به ازدواج فکر کنید. من فکرش داره بیچارم میکنه. تو کانون هم هیچ کس جواب درست و حسابی به من نداده. از وقتی رفتم دانشگاه این فکر بدتر ازارم میده. چند جای دیگه هم اینارو گفتم اما شاید اینجا کسی باشه بتونه بهم کمک کنه. با اینکه از قبل از ماه مبارک رمضان (درست زمان اشناییم با کانون) ترک کردم ناتوانی هایی که داشتم نه تنها بهتر نشده، تبدیل شده به سوهان روحم. الانم بی میلی شدید جنسی پیدا کردم و هزار تا درد دیگه.
خب من با یه هدفی این کارو ترک کردم که هم جنبه مادی داره هم معنوی. جنبه معنوی رو که مطمئنا خدا کمکم کرده و کم کم دارم بدستش میارم اما جنبه مادیش که نهایتش ازدواجه خیلی داره اذیتم میکنه.
دائم این سوالات تو ذهنم میاد که آیا می تونم ازدواج کنم؟ اون طرف چه جوری با این مشکلات من کنار میاد؟ اصلا باید بفهمه من برای چی اینجوری شدم؟ مگه اون چه گناهی کرده که اسیر من بشه؟ اگه واقعا درمانی برای این داستان وجود داره چقدر موثره؟ یعنی برای یه زندگی چندین ساله کافیه؟ بچه دار شدن چی؟؟؟
بچه ها شرایطم خیلی به هم ریختس. از یه طرف خدا هی داره درهایی رو به روم باز میکنه که آخرش رو که میبینم باید حتما متاهل باشم تا به غایتش برسم. مثلا پول اگه داشته باشم به چه دردم می خوره؟؟ یا ...
من تو خانواده آخرین فرزند هستم و 4 تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که دوتاشون ازدواج کردن و دوتای دیگه هم در آستانش هستن. من تک پسر خونواده که همه یه جور دیگه بهم نیگاه می کنن. نمی دونم منظورم رو می فهمین یا نه.
خیلی سعی کردم شرایطم رو جوری بگم که بتونین خودتونو جای من بزارین.
خدا به همه ما رحم کند
یا ارحم الراحمین
من لی غیرک عزیزم
من تا حالا مشکل شما رو نمی دونستم
الان هم بطور کامل متوجه نشدم
ولی یه تاپیک درست کردم مخصوص این کارا
مشکل از شما و پاسخ از ما
سلام
خوبی؟
در مورد مشکلی که عرض می کنی، اگر مشکل زودانزالی باشه، تا حدودی درمان پزشکی داره. اگر مشکل بچه دار شدن رو می گی، تا حدودی درمان داره.
کلا این که بشینی بگی من بدبختم و دیگه راهی ندارم خیلی اذیتت می کنه. چون این دید رو بهت می ده که همه چیز رو از خودت دور می کنی. مثلا ازدواج رو، زیبایی زندگی رو،
منم همین مشکلات رو دارم و داشتم. کم کم دارم به راه حل هاش می رسم، تمام و کامل نرسیدم، اما تا همین جاش هم برام ارزش داره.
بعدش هم به نظر من ما/تو/من هر جور که نقشه زندگی رو بکشیم، توش به "سختی" هایی می رسیم، چه مجردی، چه متاهلی، چه با فلان مشکل، چه بدون فلان مشکل، مهم اینه که کم کم شروع کنیم به رفع شون. اگر بشینیم و کاری نکنیم، مشکلات یا بیشتر می شن یا نه. اما درمان نمی شن. خودمون باید شروع کنیم،
امیدوارم همیشه موفق باشی،
راستی من دارم می رم مسافرت، ددر، بیب بیییب
(1388 مهر 21، 8:07)tanha نوشته است:
از کسانی که پاسخ می دن خواهشمندم پاسخ های دقیق و علمی بدن
و از روی تصور و فکر خودشون اظهار نظر نکنند تا بتونیم قدم مفیدی در راه حل کردن مشکلات هم برداریم
ممنونم :تنها
(1388 آبان 2، 10:26)paksima نوشته است: سلام به همه