عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معرفة النفس

#31
اگر مَنِ انسان به شکلي از تن او فاصله بگيرد که يک لحظه در اين عالم باشد و يک لحظه در آن عالم، مي‌گوئيم چرت زد، با اين که ممکن است در چرت‌زدن،خواب هم ببيند يعني نفس انسان به عالم ديگري سير ‌کندولي چيزي نمي‌گذرد که باز در اين عالم حاضر مي‌شود. مثل وقتي که رانندگي مي‌کنيد و در عين حال چرت مي‌زنيدو خواب هم مي‌بينيد، در اين حال نفس انسان موقتاً از بدن خود منصرف شده ولي آنچنان نبوده كه سريعاً برنگردد. با اين‌که آن لحظه كه چرت مي‌زنيددقيقاً مثل آن وقتي است كه کاملاً خواب هستيد، با اين تفاوت که نفْس انسان به جهت تصوراتي که در خود دارد آماده برگشتِ سريع به بدن خود مي‌باشد.مثل وقتي‌كه يك ساعتِ ديگر هواپيما حركت ‌مي‌كند، شمانيم ساعت مي‌خوابيد تا صدايتان بزنند، همين‌كه بعد از نيم ساعت يك كلمه به شما مي‌گويند: «بلند شو»، سريعاً بلند مي شويد در حالي‌که در روزهاي ديگر اين‌طورسريع بلند نمي‌شويد، چون در آن موقع روح‌تان آماده‌ي برگشت نيست. موضوع چرت‌زدن راعرض کردم تا معلوم شود در اصل موضوع فرقي با خواب ندارد و در هر حال ـ چه در موقع خواب و چه در موقع چرت ـ نفس انسان نمي‌خوابدو همواره بيدار است و به همين جهت نفس انسان را اصطلاحاً «حيِّ بن يَقظان» -يعني زنده‌ي فرزند بيدار-مي‌گويند. وقتي براي نفسِ انسان روشن شد که حقيقت اوست، خواب و چرت معني ندارد، مي‌فهميم در مرحله‌ي خواب با مرحله‌ي چرت، انتقال نفس از اين دنيا به دنياي ديگر متفاوت است هرچند در هرحال نفس انسان به عالَم ديگري منتقل مي‌شود.
#32
«من» كجاست؟

ممکن است اين سؤال براي عزيزان مطرح شود که اگر «منِ»انسان مجرد است و محدود به مکان خاصي نيست، چرا انسان خود را در بدنش احساس مي‌کند؟ در جواب به اين سؤال بايد عنايت داشته باشيد، وقتيهم كه از بدن‌تان منصرف مي‌شويد، خودتان را در جايي حس مي‌کنيدكه نظرتان به آنجاست، بنابراين با اين‌کهنفسِ انسان مکانمند نيست تا در مکان خاصي باشد ولي به هر جا نظركند خود را در آنجا احساس مي‌کند و اين بدين‌معني نيست که نفس در آنجا قرار دارد. وقتي روشن شدحقيقت انسان بدون بدن، خودش است و بدن در حقيقت انسان دخالت ندارد پس بايد بدانيد اين‌که حس مي‌كنيددر بدن‌تان هستيد به علت آن است که به بدنتان نظر داريد، همين‌طور که چون به عالم ماده نظر داريد، حس‌مي‌كنيد در عالمِ ماده‌ايد،در حالي که اگر با رياضت‌هاي شرعي توجه خود را به عالم معنويت و غيب معطوف کنيد، خود را در آن عالم احساس مي‌کنيد.


همين‌طورکه در رياضت‌هاي معمولي و تمرکزهاي مربوط بهآن نوع رياضت، طرف با اين‌که دراين اطاق است ولي تمام توجه خود را به اطاق کناري مي‌اندازدو از آنچه آنجا اتفاق مي‌افتد خبرمي‌دهد و احساس مي‌کند در آن لحظه در آن اطاق قرار دارد، همين‌طور که مرتاض‌هااز صدها کيلومتر آن طرف‌تر خبرمي‌دهند. اين‌هااز استعدادهاي نفسِ مجردِ خود در اموري استفاده کرده‌اندکه البته بهترين بهره‌بردارياز نفس نيست. نفس ناطقه استعداد آن را دارد که با عالم ملکوت مرتبط شود وليبالاخره اگر انسان تمام وجود خود را به اين موضوع سوق داد تا ببيند در چهارصد كيلومتري چه خبر است، از آن طرف هم رياضت‌هاي مناسبِ اين طلب را انجام داد، خود را در چهارصد کيلومتري محلي مي‌يابد که اکنون بدن او در آن‌جاهست و آنچه را در چهارصد كيلومتر آن طرف‌تر
مي‌گذرد مي‌بيند.


پس اين‌كه خودتان را در تن‌تان حس‌مي‌كنيد، نه به اين جهت است كه شما همين تن‌ هستيد و به اين جهت نفس شما در تن ‌قراردارد، بلكه به اين جهت است كه توجه‌تان بهتن است. انصراف از تن، باعث‌مي‌شود كه به هر جا توجه کنيد، دقيقاً خودتان را همان‌جا احساس نماييد. با توجه به اين مقدمات و مباحثي که إن‌شاءالله بعداً پيش مي‌آيدبهتر مي‌توان متوجه اين نکته شد که اگركسي توانست خود را از كل عالمِ دنيا بالاتر بياورد، خود را در عالم برزخ حس ‌مي‌كند.

درهمين رابطه وجود مقدس پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «الآنَ قيامَتي قائِمٌ»[1]هم‌اکنون قيامت من قائم است.


اين‌طور نيست که حضرت بعداً به قيامت بروند. اين ما هستيم که توجه خود را به دنيا انداخته‌ايم وسپس به کمک حضرت عزرائيل توجه ما از دنيا کنده ميشود و به عالم برزخ و قيامت مي‌افتدو خود را در آنجا مي‌يابيم.

معرفت نفس دستگاهي است که ما را متوجه اين قاعده مي‌کندکه نفس انسان چون مجرد است و محدود به مکان خاصي نيست، مي‌تواند
هم‌اکنون خود را در برزخ و قيامتبيابد. دوستاني که مايلند فعاليت فكري و ديني داشته باشند اگر بحث‌هاي نفس‌شناسي را خوب كاركنند، تصورات‌شان نسبت به آموزه‌هاي ديني درست مي‌شود و منظور آيات و روايات را بهتر مي‌فهمند همين‌طورکه منظور حضرت از «الآن قيامت منقائم است» براي شما روشن شد.


همين‌طور که انسان نه مي‌خوابد و نه چرت مي‌زند بلکه همين‌که بدن او خوابيد و نفس از بدن منصرف شد، حرکتش در عالم ديگر شروع مي‌شود، در مرگ هم همين‌طوراست که چون نفس از بدن منصرف ‌شود، درعالَمي ديگر حاضر مي‌گردد واز آن‌جايي که خودش در آن عالم حاضر مي‌گردد، تمام افکار و خيالات خود را هم با خود مي‌برد.






[1] - شرح مقدمه‌ي قيصري، سيد جلالالدين آشتياني، ص771.
#33

تــــدبيـــر از راه دور




ممکن است براي عزيزان اين سؤال پيدا شود که اگر درهنگام خواب، خداوند تماماً نفس ما را مي‌گيردپس چرا در خواب حرکات طبيعي قلب‌مان برقراراست و يا معده‌مان غذا را هضم مي‌كند در حالي که در مرگ اين‌طور
نيست؟
تأکيد بنده آن است که ابتدا نکته‌ايرا که قرآن فرموده محکم نگه داريد تا چيزي بر نکات قبل اضافه نشود. همان‌طور که مي‌فرماييد قرآن تأکيد دارد علاوه بر مرگ، در خواب هم خداوند شما را تماماً مي‌گيرد. بايد به اين نتيجه رسيد که امکان اين مطلب هست که در عين اين‌که نفس ناطقه تمام و کمال گرفته شده و در عالم ديگري است، مي‌تواند بدن خود را تدبير کند و اين نکته‌ي ارزشمندي است که متوجه باشيم انسان استعدادي دارد که مي‌توانداز دور به چيزي توجه کند و در آن تصرف نمايد و يا آن را تدبير کند، کاري که بعضي از مرتاض‌ها انجام مي‌دهند و از دور ميله‌اي را کج مي‌کنند و يا قطاري را متوقف مي‌نمايند و توان تکويني نفس خود را در مسير اراده‌ي تشريعي خود قرار مي‌دهند.


ملاحظه کرده‌ايد که ذهنِ کودک با تمرين و تمرکز طولاني، دست خود را طي ماه‌هاي متوالي در اختيار اراده‌ي خود در مي‌آورد و شما شاهد هستيد چقدر طول مي‌کشد که دست خود را مستقيماً به دهان خود برساند. همين عمل در دوره‌ي جنيني، چندین ماه طول کشيد تا نفس انسان قلب و معده و ريه‌ي خود را ايجاد کرد و در اختيار خود گرفت تا وقتي متولد شد بتواند آن‌ها را به صورتي تکويني به‌راحتي تدبير کند.


حال وقتي هم که خواب است و هنوز به نور حضرت عزرائيل تعلق او از بدنش کنده نشده، مي‌تواند بدن را به حسب ضرورت تدبير کند.


البته اين‌که يک انسان تمام فکر و ذهن خود را متمرکز کند تا ميله‌اي را کج کند يا قطاري را که مي‌توان با يک ترمز متوقف کرد، با تمرکز متوقف کند، خسران بزرگي است چون بايد تمام روح و قلب خود را جهت اين امر به ميدان آورد. انسان مؤمن نمي‌تواند انرژي‌اش را صرف اين كارها بكند چون حاضر نيست قلب خود را جهت تمرکز بر اين امور، راضي کند. موجودي كه مي‌تواند پرده‌هاي عالم غيب را عقب بزند و با ملائكه ارتباط پيداكند، دلش نمي‌آيد جادوگر بشود و با اجنه ارتباط پيدا كند، زيرا تا انسان روحش را پايين نياورد با اجنه ارتباط پيدا نمي‌كند.[1]  





[1] - موضوعِ ارتباط بااجنه و آفات مربوط به آن را می توانید در کتاب «جايگاه جن و شيطان و جادوگر» از همين مؤلف دنبال فرمائيد.


ادامه دارد...
#34
آري اگر روح بر روي چيزي تمرکز کند مي‌تواند در حدّ توان در آن تصرف نمايد، بدون آن که لازم باشد خود را به حضور در محل خاصی
محدود نماید. دست شما غير از نفس شما است، در دوران کودکي نفس شما سعي کرد آن را در اختيار خودبگيرد. در ابتدا ملاحظه کرديد که نوزاد نمي‌تواند دست خود را تکان دهد ولي از آن‌جايي که نفس او نياز دارد دست خود را به‌کار مي‌گيرد، تلاش مي‌کند آن را تکان دهد ولي در اختيار او نيست، نوزاد همچنان با تمرکز و توجه و استمرار سعي مي‌کند نفس خود را روي دستش متمرکز کند تا بعد از حدود چهار، پنج ماه تازه مي‌تواند دستش را بالا بياورد. حالا مثلاً وقتي‌كهمي‌خواهد آن را به دهان
خود نزديک کند، روي گوشش مي‌گذارد! به همين جهت کودک وقتي قاشق دستش مي‌گيرد تا غذا بخورد، غذارا در بيني‌اش مي‌كند! اين کارها را که شما در حال حاضر به صورت عادي انجام مي‌دهيد، دو، سه سال مرتاضي كرده‌ايد تا حالا اين قاشق با يکاراده داخل دهان‌تان مي‌آيد و دست شما کاملاً در اختيار اراده‌ي شما است، ولي در دوران کودکي که كار ديگرينداشته‌ايد و بيكاربوده‌ايد، وقت بسيار گذاشته‌ايد تا اين ابزار را تدبيركنيد و دست و پا را دست و پاي خودتان كنيد و با اراده‌ي خودآن‌ها را تدبير نماييد. در هنگام خواب اين تدبير توسط نفس ناطقه تا حدّي ادامه دارد و از آن‌جايي که نفس ناطقه چنين توانايي را داردتا بدون ابزار بر چيزي اِعمال اراده کند - همان‌طور که بر ابزارهايي مثل دست و پا چنين کاري را انجام مي‌دهد-

هنگام خواب اين استعداد از بين نمي‌رود و نفس شما تمرکزِ لازم را بر قلب و معده‌ي شما دارد با اين‌که به عالم ديگري توحه دارد- چون تعلق او به بدنش هنوز هست- همان‌طور که با تمرکز روي قطب‌نما عقربه‌هاي آن را مي‌چرخاند.


در فيلم «سفر به ماوراء» آن خانم روسي آنقدر تمركز مي‌كرد كه به جاي چرخاندن عقربه‌ي قطب‌نما، خودِ قطب‌نما را هم مي‌چرخاند!بالاخره عمرش را روي اين كارها گذاشته بود‌. عمده آن است که متوجه باشيم مي‌شودنفس انسان جداي از چيزي باشد و با تمرکز روي آن، اراده‌يخود را در آن اِعمال کند و توان تکويني خود را در اختيار گيرد و در امور جزيي که مربوط به اراده‌ي تشريعي است از آناستفاده نمايد.
#35
در رابطه با تدبير بدن در هنگام خواب، موضوع از اينقرار است که چون نفس ناطقه يک حقيقت مجرد است و محدود به مکان خاصي نيست، در عين آن‌که در عالم ديگري قرار دارد، چون تعلق او تماماً نسبت به بدنش از بين نرفته، همان تعلق جهت تدبير بدنش کافي است و لذا جايگاه دو موضوع که روبه‌روي ما است روشن مي‌شود يکي اين‌که قرآن مي‌فرمايد: در خواب هم مثل مرگ خداوند تماماً نفس‌ها را مي‌گيرد و ديگر اين‌که ما در خواب با نحوه‌اي از فعاليت حياتي روبه‌رو هستيم که در مرگ با آن روبه‌رو نيستيم در حالي‌که خداوند فرموده در خواب هم مثل مرگ تماماً نفس‌ها را مي‌گيرد. 


به نظر مي‌رسد اين‌که در آخر آيه مي‌فرمايد: «إنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[1]به جهت آن است که بتوانيم اين موضوع را درست دريابيم که اگر خداوند نفس‌ها را در خواب هم تماماً مي‌گيرد، چگونه فعاليت‌هاي حياتي آن‌ها همچنان باقي است، چون با دقت در اين امر معارف ارزشمندي نصيب انسان مي‌شود.


يكياز خواص نفس اين است كه مي‌تواند در هر عالمي حاضر گردد و از دور تصرفاتي در امور داشته باشد. حتماً ملاحظه کرده‌ايد و يا شنيده‌ايد که بعضي از بزرگانِ سلوکِ معنويچگونه در عين اين که در گوشه‌اي نشسته‌اند از جاهاي ديگر با خبر هستند و حتي کارهايي را در آن‌جاها صورت مي‌دهند. دوستان نزديک به حضرت آيت الله بهاءالديني«رحمة‌الله‌عليه» مي‌گفتند که آقا به يکي از رفقا مأموريتي داده‌ بودند،در حين مأموريت عينك آن آقا گم مي‌شود، تعريف کرده بود در حالي که کار متوقف شده ‌بود و با ناراحتي کنار ساحل قدم مي‌زدم، ديدم يك عينك روي شن‌هاي ساحل افتاده‌ است! رفتم آن را برداشتم، ديدم شماره‌اش شماره‌ي عينك خودم است. بعد خدمت آقا آمدم و قضيه را تعريف‌كردم، فرموده بودند ما آن کسي را که مأموريت مي‌دهيم مواظبت هم مي‌کنيم.







[1] - سوره‌ي زمر،آيه‌ي 42.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#36
چون نفس انسان اين استعداد را دارد که در عين آن کهجسماً در محلي قرار دارد در بقيه مکان‌ها نيز يک نحوه حضور خاص پيدا کند و اموري را تدبير نمايد. پس مي‌توان گفت در هنگام مرگ، تدبير بدن توسط نفس از ميان مي‌رود ولي در خواب چنين نيست، هر چند در هر دو حال نفسِ انسان تماماً گرفته شده باشد.



موانع ارتباط با خود

صِرف رؤيا، به هر شکلي که باشد حاکي از آن است که ماهمواره خودمان با خودمان هستيم و بدونِ بدن، خود را احساس‌مي‌كنيم و چيزي جز آن کسي که خود را احساس مي‌کند نيستيم و اين نکته‌ي بسيار حساسي است، چون بعضي مواقع به جاي اين‌که احساسِ خودمان از خودمان را، خودمان بدانيم به دنبال تصوري از خودمان هستيم، در حالي‌که همان احساسِ خودمان از خودمان، خودمان هستيم،


مثل کسینباشیم که گفت: «رفتيم جنگل، از بس درخت بود، جنگل را نديديم»! در حالي‌که همان درخت‌ها جنگل بود، اما او تصوري از جنگل براي خود ساخته ‌بود که مانع مي‌شد تا جنگلي که روبه‌رويش بود ببيند. گفت:





 

از شيشه‌ي بي‌مي، ميِ بي‌شيشه طلب كن




حق را ز دلِ خالي از انديشه طلب ‌كن

53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
#37
همين‌طور که انديشه‌هايي هست كه نمي‌گذارد ما با خدامرتبط شويم، تصوراتي از خود داريم که مانع مي‌شود خودمان را درست احساس کنيم.


بايد تلاش کرد خود را از انديشه‌هايي که نسبت به خود داريم پاک کنيم تا بتوانيم خود را احساس کنيم.


 به همين جهت ما سعي مي‌کنيم اطلاعاتي از خودتان به شما ندهيم بلکه توجه خودتان را به خودتان بيندازيم.


 ما مي‌خواهيم شما به خودتان نگاه‌كنيد، آنچه ديديد، همان خودتان هستيد. به دنبال چيز ديگري نباشيد که از آن طريق خودتان را بيابيد، با خودتان خودتان را احساس کنيد،


همين‌طور که در رابطه با ديدن جنگل همين درختانِ انبوهي که مي‌بينيد، جنگل است،


 چرا در ذهنتان از جنگل چيزي ساخته‌ايد كه نگذارد جنگل را در روبه‌روي خود ببينيد؟ مثل اين‌که ماهيان به دنبال دريا باشند در حالي‌که در دريا زندگي مي‌کنند. گفت:

 ماهيان نديده غير از آب

پرس، پرسان زهم که آب کجا است


يا مثل آن‌که مرواريد در وسط دريا بگويد: دريا کو؟همان خيالي که از دريا ساخته و به دنبال آن است که آن را پيدا کند، مانع ديدن دريا است. به قول مولوي:


چون گهر در بحر گويد بحر کو


وآن خيال چون صدف ديوار او


گفتن آن کو، حجابش مي‌شود


ابرِ تابِ آفتابش مي‌شود

بند چشم اوست هم چشم بدش


عين رفع سدّ او گشته سدش


بند گوش او شده هم هوش او


هوش با حق دار، اي مدهوش او



شما همان هستيد که در خواب و بيداري خودتان مي‌باشيد،چگونه در خواب از خودتان اين احساس را داريد که خودتان، خودتان هستيد. پس همواره با خودتان هستيد، چه با بدن و چه بدون بدن. 




.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان