1394 مرداد 5، 2:37
دیوانه وار میزنه زیر گریه،نمیشه به هیچ طریقی آرومش کرد، بی قراره.. .بی تابه.. .
با هیچی آروم نمیشه، با هیچی سرگرم نمیشه، وحشت زده اشک میریزه.. . همه براش غریبن، فقط تو آغوش مامان و باباشه که میتونه آروم بگیره.. .
.
.
.
خدایا.. . چندوقته منو وسط بازارچه دنیا رها کردی.. . چندوقته منو ولم کردی.. . انگار دگه.. . دگه منو نمیخوای.. .
همشم میگی تا اعتراف نکنی به گناهات.. . نمیبخشمت،تا نگی چیکارکردی،کاری به کارت ندارم.. . خدای من.. . آخه با چه رویی پرونده سیاهمو برات توصیف کنم، با چه رویی گناهامو برات بشمارم.. . یا ستارالعیوب نکنه میخوای بدترین آدم دنیا رو به ملائکت نشون بدی.. .،نکنه دگه خسته شدی از پرده پوشیت؟ نکنه خسته شدی از بی حیایی هایی که بهت کردم؟ نکنه میخوای منو پیش ملائکت رسوا کنی؟ باش خدای من.. .چشم مولای من.. . تا صب سرسجاده اینقد داد میزنم،اینقدر زجه میزنم، اینقد میگم غلط کردم تااااااا.. . فقط ولم نکن. .
خدایا من وحشت زدم.. . از خودم، از گناهایی که کردم.. .از اشتباهاتی که کم کم دارم پاشو تو زندگی میخورم.. .
خدایا من تو رو میخوام، گمت کردم.. .هیچکی غیر تو نمیتونه مرهم جراحتایی که با انجام گناه به روحم وارد کردم،بشه.. . خدایا ظلمتُ نفسی.. . خدایا من خودمو زدم،به خودم ظلم کردم.. . هیچی ازم نمونده.. . ارحم عبدک الجاهل.. . ارحم عبدک العلیل،الضعیف.. . المسکین.. . یا طبیب من لا طبیب له.. .
یا مونس من لا مونس له.. . تا چندوقت پیش دستم تو دستت بود، خیالم راحت بود، ولی.. . الان.. . بدجور تنهام.. . خدایا دلتنگتم.. .
خدایا.. . قول دادم دگه انجامش ندم.. . مردونه پا قولم هستم.. .
خدایا از وقتی حدیث امام صادقو خوندم که نوشته بود به 3گروه تو قیامت اصلا نگاه نمیکنی، و .. . دیدم منم جزء یکی از این گروهام.. . بغض گلومو گرفته.. . خدایا.. . من تحمل همه چیو دارم، الا.. . اینکه ولم کنی.. . الا اینکه بهم ن گ ا ه نکنی.. .
بی پنـاه... اما بازیگوش ،
اعتماد کردم ..
و بادبادکِ دلـم را به دستان تو سپردم.
میدانم حواست هست..
بادبادکم را تنها در طوفان حوادث رها نمیکنی .....
.
.
.
.
این توُ این بادبادک داغون من
والسلام.. .
اعتماد کردم ..
و بادبادکِ دلـم را به دستان تو سپردم.
میدانم حواست هست..
بادبادکم را تنها در طوفان حوادث رها نمیکنی .....
.
.
.
.
این توُ این بادبادک داغون من
والسلام.. .