1390 ارديبهشت 1، 19:19
الهی همه تو،ما هیچ.سخن این است برخود مپیچ.
الهی گفتی کریمم، امید بدان تمام است تا کرم تو در میان است، ناامیدی حرام است.
الهی مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را.
الهی اگر امانت را نه امینم، امانت را می نهادی دانستی چنینم.
الهی تا از مهر تو اثر آمد همه مهرها به سر آمد.
الهی من کیم که ترا خواهم؟چون از قیمت خویش آگاهم.دل و دوست یافتن پادشاهی است.بی دل و دوست زیست گمراهی است.
قصه دوستی دانی که چرا دراز است؟زیرا که دوست بی نیاز است.
"خواجه عبدالله انصاری"
__________________
خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است
تو اگر مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست
الهی گفتی کریمم، امید بدان تمام است تا کرم تو در میان است، ناامیدی حرام است.
الهی مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را.
الهی اگر امانت را نه امینم، امانت را می نهادی دانستی چنینم.
الهی تا از مهر تو اثر آمد همه مهرها به سر آمد.
الهی من کیم که ترا خواهم؟چون از قیمت خویش آگاهم.دل و دوست یافتن پادشاهی است.بی دل و دوست زیست گمراهی است.
قصه دوستی دانی که چرا دراز است؟زیرا که دوست بی نیاز است.
"خواجه عبدالله انصاری"
__________________
خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است
تو اگر مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول