1391 فروردين 10، 7:24
يادته صبحي چرت و پرت مي گفتم دو تايي مي خديديم ؟ البته خوب حسم اون جوري بود
: خدايا بعضي وقتا مي گم كاش مي شد تو رو بوسيد ... مي دونم كه حرف بدي نمي دوني اينو ! يه آرزوي محاله فكر نكنم ايرادي داشته باشه
سوتي هم كه فراواااااااااااااااااااااااااان همچين !
: خدايا چه حالي مي ده كه خدا تو رو ببخشه و بعد هم بشي مصداق يحب التوابين ! (بعد وسط دعا خنده م گرفته آخه خدا خدا رو ببخشه ؟ ) مي گم خودت مي دوني منظورم چيه ديگه !
كلا خيلي با حالي
هر وقت حوصله ت سر رفت يا دلت خواست بخندي به دلم بنداز يه ذره دعا كنم
يادت نره ها : توفيق عبادت بهم بده