عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
#61
الهی! به‌ من‌ دلي‌ عطا كن‌ تا اشتياقش‌ مرا به‌ تو نزديك‌ كند ! و زباني‌ كه‌ صدقش‌ به‌ سوي‌ تو بالا رود ! و نظري‌ كه‌ حقّش‌ آنرا به‌ تو قريب‌ نمايد.
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#62
دمت گرم داش سایه
خدایا خودت کمکمون کن
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



#63
غفلت...
شزمندم
خیلی بیشتر از اونیکی فکرش و کنی
کارای دنیا من و بدجوری میخ کوب خودشون کرده و من..
نمیخوام..من تو رو می خوام فقط تو رو
چیزی رو که من و از تو دور کنه نمیخوام
حتی اگه چیزی باشه که آروش و دارم
خدایا..
کمکم کن..
می خاوم .. یعنی نه..شروع کردم
کمکم کن تا اخرش برم..
می دونم که کمکمم میکنی..
چون خدای منی..
خدای من..

بازم شرمندم
بی نام/شرمنده ترین بنده ی روی زمین1276746pa51mbeg8j
خوشا باران و وصف بی مثالش
#64
مناجات نامه بی نام به همراه سیب...
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.....
.
عالیه...
عالیه عالی
ممنونم53258zu2qvp1d9v
خوشا باران و وصف بی مثالش
#65
بی نام چقدر مناجات میکنی؟42
این آواتارت منو کشته خوب عوضش کن4fvfcja
خدا جونم خیلی دوست دارم تا الان که تونستم!
بعدش خواهم تونست!
فقط کمکم کن!
#66
ای خدا...
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

#67
(1388 شهريور 7، 18:12)tanha نوشته است: خدا دیدی چکار کردم


ببخش
خودت رحم کن
رحم کن
رحم کن
Tears

eeeeeeeeeeeeeeee
چی شده تنها خانوم ؟
خدا بد نده

خدایا شکرت
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



#68
سلام

تنها جون ... اون آرمان بود .... من سایه هستم ...

ولی انشاالله که خدا بهت رحم کنه ...

در پناه خدا !
#69
(1388 شهريور 8، 18:24)tanha نوشته است: با خدا داشتم حرف میزدم سایه جان
برام دعا کنید
یه گناه بزرگ انجام دادم البته به این قضایا مربوط نیست
دعا کنید خدا ببخشه منو Tears
تنها جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
من تغییر نام دادم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 1744337bve7cd1t81
داداش آرمان من سایه ام ، از این به بعد تو آرمان من سایه 4fvfcja
خودم قاطی کردم 17
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



#70
سلام

از خدا خواستم عادت بد مرا از من بگيرد .

فرمود : گرفتن عادت ها کار من نيست تو خود بايد آنها را از خود دور کنی

ازخدا خواستم به من صبرعنايت کند .

فرمود : صبر زاييده دردورنج است صبربخشيده نمی شود ،آموخته می شود

از خدا خواستم به من خوشبختی عطا کند .

فرمود : من به تو برکت می دهم ،خوشبختی برعهده خودت است

ازخدا خواستم درد و رنج را از من دور کن .

فرمود : درد ورنج ، تو را به من نزديک تر می کند

از خدا خواستم روح مرا شکوفا کند .

فرمود : تو خود بايداز درونت شکوفا شوی من تنها می توانم شاخ و برگ هایت را هرس کنم تا پر بارتر شوی

از خدا خواستم تمامی چیزهايی را که سبب می شوند ،از زندگی لذت ببرم ،به من بدهد .

فرمود : من به تو زندگی مي دهم تا بتوانی از همه چيز لذت ببری

از خدا خواستم کمکم کند ،همه را دوست بدارم ،به همان اندازه که ديگران مرادوست دارند .

فرمودند : بالاخره آنچه را که بايد ،از من خواستی ، برای دنيا شايد تنها يک شخصی باشی ، اما برای من ِ شايد يک دنيا باشی!

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#71
خدا جون...
هیچی نمیگم...
فقط خودت به احوال و کارهای تک تک ما آگاهی...
خودت از درون ما آگاهی...
کمکون کن...
#72
خدایا تو را سپاس چون یگانه معبودی و بهترین محبوب وزیباترین عشق
پروردگارا، بعد از آن که ما را هدایت کردی ، دلهایمان را از راه حق منحرف مگردا ن و از سوی خود، رحمتی برماببخش ، زیرا تو بخشنده ای (آل عمران آیه 8)
راهی به سوی خوشبختی وجودندارد ، خوشبختی خود راه است .راهی که از درون شما آغاز می شود و به کمک توانایی و قابلیت شما در جهان بیرون تجلی می یابد . ( وین دایر )
#73
خدای من!

اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی و از شعله های آن مرا رهایی دهی،
همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی

و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ،
درهای بهشت را برویم بسته نگهدار

ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم

خدایم!

مرا از خودت مران .


تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم

منبع:سایت tebyan
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



#74

بار الها ....

آمده ام تا در سايه مهد تو خستگي را از خود برهانم وکوله بار سنگين گناهانم را بر زمين بگذارم.

از پشت کوههاي آرزوهاي طولاني از آنسوي درياهاي غرور وخود خواهي آمده ام تا سر در آستانه

پر عظمت تو بگذارم وهاي هاي بگريم...آمده ام تا دستهاي مرا بگيري و با مرواريدهاي با جامهاي

خالي نياز با کفشهاي اميد آمده ام تا مرا ببخشايي و گل آرامش را در دل بپرورانم و اطمينان درو کنم

ونماز عشق بخوانم.......بيا تا لبريز شوم......
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#75
گفتگو با خداوند


در رؤياهايم ديدم كه با خدا گفتگو مي كنم
خدا پرسيد: پس تو مي خواهي با من گفتگو كني؟
من در پاسخ گفتم : اگر وقت داريد
خدا خنديد : وقت من بي نهايت است
در ذهنت چيست كه مي خواهي از من بپرسي؟
پرسيدم : چه چيز بشر شما را سخت متعجب مي سازد؟
خدا پاسخ داد : كودكيشان
اينكه آنها از كودكي شان خسته مي شوند عجله دارند كه بزرگ شوند
بعد دوباره پس از مدتها آرزو مي كنند كه كودك باشند
اينكه آنها سلامتي خود را ا ز دست مي دهند تا پول به دست آورند
و بعد پولشان را از دست مي دهند تا دوباره سلامتي خود را به دست بياورند
اينكه با اضطراب به آينده مي نگرند و حال را فراموش مي كنند
و بنابراين نه در حال زندگي مي كنند و نه در آينده
اينكه آنها به گونه اي زندگي مي كنند كه گويي هرگز نمي ميرند
و به گونه اي مي ميرند كه گويي هرگز زندگي نكرده اند
دست هاي خدا دستانم را گرفت
براي مدتي سكوت كرديم
و من دوباره پرسيدم : به عنوان يك پدر
مي خواهي كدام درس هاي زندگي را فرزندانت بياموزند؟
او گفت : بياموزند كه آنها نمي توانند كسي را وادار كنند كه عاشقشان باشد
همه كاري كه مي توانند بكنند اينست كه اجازه دهند كه خودشان دوست داشته باشند
بياموزند كه درست نيست كه خودشان را با ديگران مقايسه كنند
بياموزند كه فقط چند ثانيه طول مي كشد تا زخم هاي عميقي در قلب آنان كه دوستشان داريم ايجاد كنيم
اما سالها طول مي كشد تا اين زخمها را التيام بخشيم
بياموزند كه ثروتمند كسي نيست كه بيشترين ها را دارد
كسي است كه به كمترين ها نياز دارد
بياموزند كه انسانهايي هستند كه آنها را دوست دارند
فقط نمي دانند كه چگونه احساساتشان را نشان دهند
بياموزند كه دو نفر مي توانند با هم به يك نقطه نگاه كنند اما آن را متفاوت ببينند
بياموزند كه كافي نيست كه فقط آنها ديگران را ببخشند
بلكه آنها بايد خود را نيز ببخشند
من با خضوع گفتم : از شما به خاطر اين گفتگو متشكرم
آيا چيز ديگري هست كه دوست داريد فرزندانتان بدانند؟
خداوند لبخند زد و گفت
فقط اينكه بدانند من اينجا هستم
هميشه
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان