1387 دي 6، 21:07
ویرایش شده
به نام خدا
شاید دلی لرزید ، اشکی جاری شد و رحمتی از سوی او به سوی ما روانه شد!
دلم آروم نمی گیره حرفهای دلم رو هزار بار به هزار کس گفتم و دلم آروم نشد.به ولله که نشد!چون هیچ کس نمی فهمید من چی می گم!
حرف من فقط این بود: من غریبم .من تو این دنیا غریبم و هیچکس آشنای دل غریبم نمیشه..هر کاری می کنم کسی رو پیدا نمی کنم ،که بفهمه من چی می گم!
غافل از این که همه اون وقتا یکی همه حرفهام رو می شنید و منتظر نشسته بود تا یکبار هم که شده حرف دلم رو به اون بگم!
خدایا من در این زمین غریبم عشق خود را از من دریغ نکن!
حالا من اینجا از عشق به او خواهم گفت !
شاید دلی بلرزد، اشکی جاری شود و رحمتی از او به سوی ما روانه شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش توسط تنها ترین سردار
بنویس! ...
بنویس آنچه در دلت هست را ...
بنویس آنچه از ذهنت می گذرد را ...
دلت که می گیرد،
بغضی اگر گلویت را در آغوش می گیرد،
چشمت اگر ابریست و هر آن شاید ببارد ...
قلم را بردار ...
هر آنچه از دلتنگی و بغض و اشک داری را به آغوش سپید کاغذ بسپار ...
بنویس، حتی اگر تنها خواننده اش خدا باشد ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهل معني همه جان هم و جانان همند
عين هم، قبله هم، دين هم، ايمان همند
در ره حق همگي هم سفر و همراهند
زاد هم، مركب هم، آب هم و نان همند
همه بگذشته ز دنيا به خدا رو كرده
همعنان در ره فردوس رفيقان همند
همه از ظاهر و از باطن هم آگاهند
آشكاراي هم و واقف پنهان همند
عقل كلشان پدر و مادرشان نفس كلست
همه ماننده به هم ياور و اخوان همند
همه آئينه هم، صورت هم، معني هم
همه هم آينه، هم آينهداران همند
مرهم زخم همند و غم هم را غمخوار
چاره درد هم و مايه درمان همند
يكدگر را همه آگاهي و نيكو خواهي
در ره صدق و صفا قوت ايمان همند
همه چون حلقه زنجير به هم پيوسته
دم به دم در ره حق سلسله جنبان همند
بر كسي باز نه و باركش يكدگرند
خارجان و دل خويشند و گلستان همند
يكدگر را سپرند و جگر خود را تير
به دل خوش همه دشوار خود، آسان همند
همه بر خويش سنانند و سنا اخوان را
ماتم خويشتن و خرمي جان همند
دل هم، دلبر هم، يار وفا پيشه هم
چشم و گوش هم و دلدار و نگهبان همند
گر به صورت نگري بي سر و بيسامانند
ور به معني نظر آري سر و سامان همند
هر يكي در دگري روي خدا ميبيند
همچو آئينه همه واله و حيران همند
حسن واحسان يكي از دگري بتوان ديد
مظهر حسن هم و مشهد احسان همند
همه در روي هم آيات الهي خوانند
همه قرآن هم و قاري قرآن همند
طرب افزاي هم و چاره هم در هر كار
مايه شادي هم، كلبه احزان همند
غزل ديگر اگر «فيض» بگويد بد نيست
شرح حال دگران را كه غم جان همند
"فيض كاشاني"
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست